شَوْر (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شَوْر (به فتح شین و سکون واو) از
واژگان قرآن کریم به معنای بیرون آوردن است.
مشتقات
شَوْر که در
آیات قرآن آمده عبارتند از:
تَشاوُرٍ (به فتح تاء) به معنای مشورت کردن؛
شاوِرْهُمْ (به فتح شین و کسر واو) به معنای با آنها مشورت کن؛
فَاَشارَتْ (به فتح فاء و الف) به معنای اشاره کن؛
شُوری (به ضم شین و واو) به معنای مشورت است.
شَوْر به معنای بیرون آوردن است.
در
اقرب الموارد گوید:
«شَارَ الْعَسَلُ شَوْراً: استخرجه من الوقبة و اجتناه» یعنی عسل را از شکاف سنگ بیرون کرد.
مشورة،
مشاوره و
تشاور استخراج رای است با مراجعه بعضی به بعضی.
در
مجمع البیان فرموده:
مشورت استخراج رای است از مستشار زیرا که از او اخذ میشود.
به مواردی از
شَوْر که در قرآن به کار رفته است، اشاره میشود:
(فَاِنْ اَرادا فِصالًا عَنْ تَراضٍ مِنْهُما وَ تَشاوُرٍ فَلا جُناحَ عَلَیْهِما) (واگر آن دو، با رضايت يكديگر و مشورت بخواهند كودک را زودتر از شير بازگيرند، گناهى بر آنها نيست.)
(فَاعْفُ عَنْهُمْ وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ) (پس آنها را ببخش و براى آنها آمرزش بطلب؛ و در كارها، با آنان مشورت كن.)
(فَاَشارَتْ اِلَیْهِ قالُوا کَیْفَ نُکَلِّمُ مَنْ کانَ فِی الْمَهْدِ صَبِیًّا) (مريم به او اشاره كرد؛ گفتند: «چگونه با كودكى كه در گاهواره است سخن بگوييم؟!)
ظاهرا این از برای آن است که در اشاره یک نوع ایضاح و تبیین هست.
(وَ الَّذِینَ اسْتَجابُوا لِرَبِّهِمْ وَ اَقامُوا الصَّلاةَ وَ اَمْرُهُمْ شُوری بَیْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْناهُمْ یُنْفِقُونَ) «آنانکه دستور
خدا را اجابت کرده و
نماز بپا داشتند و کارشان در میان آنها به مشورت است و از آنچه دادهایم
انفاق میکند.»
شوری اسم است به معنی مشورت و به قول
راغب اصفهانی شوری کاری است که در آن مشورت میکنند.
(وَشاوِرْهُمْفِی الْاَمْرِ) (و در كارها، با آنان مشورت كن.)
این آیه و آیه بالا موضوعیّت شوری را در
اسلام معیّن میکند ولی به موجب آیه
(وَ ما کانَ لِمُؤْمِنٍ وَ لا مُؤْمِنَةٍ اِذا قَضَی اللَّهُ وَ رَسُولُهُ اَمْراً اَنْ یَکُونَ لَهُمُ الْخِیَرَةُ مِنْ اَمْرِهِمْ وَ مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَقَدْ ضَلَّ ضَلالًا مُبِیناً) و نیز به ضرورت دین، شوری در نحوه اجراء امور دینی است نه در اصول و احکام، آنچه از جانب خدا تعیین شده نمیشود با مشورت آنرا از بین برد و یا تغییر داد، مثلا دستور جنگ و دفاع از جانب خدا صادر شده، آنوقت درباره آن مشورت میشود چنانکه
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در
جنگ احد با
مسلمانان مشورت کردند که در
مدینه با دشمنان بجنگیم یا در خارج از آن؟ و چون اکثریّت خارج را تصویب کردند و مصلحت دیدند، آن حضرت به «احد» تشریف بردند، چنانکه از کارهای دیگر آن حضرت و همچنین از کارهای
علی (علیهالسّلام) روشن است.
اگر اصول و احکام با شوری تعیین شود، عبارت اخرای لغو دین خواهد بود وانگهی به نظر میآید در شوری اکثریّت موضوعیّت ندارد، چنانکه فعلا در دنیا مرسوم است، بلکه شوری برای یافتن راه اصلح است، خواه اکثریت صلاح بداند یا نه، مثلا آنگاه که رئیس مسلمین پس از شوری کاری را به صلاح دید ظاهرا نمیتواند به عذر اینکه اکثریت صلاح نمیدانند از آن چشم بپوشد.
درباره
خلافت و تعیین جانشینی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اگر نصّی و تعیینی در میان نبود، لازم بود که بگوییم خلافت مورد شوری واقع میشود، ولی به موجب ادلّه قاطعه خلافت مثل
نبوّت منصب خدایی است، همانطور که مردم حق انتخاب پیغمبر ندارند، هکذا حق انتخاب جانشین پیامبر را هم ندارند. خلافت همچون نبوّت از جانب خدا است با این فرق که خلیفه از جانب خدا به وسیله پیغمبر تعیین میگردد، چنانکه خلافت بلافصل علی (علیهالسّلام) از جانب خدا به وسیله آن حضرت به مردم ابلاغ گردید، کافی است که در اینباره به
الغدیر و
المراجعات رجوع شود.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «شَور»، ج۴، ص۸۸-۹۰.