• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شَفاعَت (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف





شَفاعَت (بر فتح شین و عین)، از واژگان قرآن کریم و به معنای منضم و ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر است. شفاعت از جمله مسائلی است که در آیات بسیاری از قرآن به آن پرداخته شده است.



شَفاعَت شفع و شفاعت هر دو مصدرند و به معنی منضم و ضمیمه کردن چیزی به چیز دیگر است. ظاهرا شفاعت را از آن جهت شفاعت گوییم که شفیع خواهش خویش را به ایمان و عمل ناقص طرف منضم می‌کند و هر دو مجموعا پیش خدا اثر می‌کنند. با در نظر گرفتن اینکه انگیزاننده شفیع، خداست و او دستور داده چنین خواهشی بکند، چنانکه خواهیم گفت. مثلا رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با اجازه خدا خواهش خویش را با عمل ناقص مؤمن توام کرده و از خدا می‌خواهد که او را بیامرزد. به‌عبارت دیگر همان‌طور که آن حضرت در دنیا شفاعت رهبری دارد و واسطه در رساندن احکام خداست، در آخرت نیز واسطه در جلب مغفرت خداست.
لذا معنای اولی در آن ملحوظ می‌شود، علی هذا شفیع به معنی واسطه، وسیله، و کمک است. شفاعت را باید از دو جهت بررسی کرد یکی از جهت تکوین و دیگری از جهت تشریع، اما از جهت تکوین از بعضی آیات مستفاد می‌شود که کلیه اسباب و وسائل زندگی نسبت به مسبّبات و رساندن رحمت خدا به خلق واسطه و شفیع‌اند.


(اِنَّ رَبَّکُمُ اللَّهُ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْاَرْضَ فِی سِتَّةِ اَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوی‌ عَلَی الْعَرْشِ یُدَبِّرُ الْاَمْرَ ما مِنْ‌ شَفِیعٍ‌ اِلَّا مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ...) (پروردگار شما، خداوندى است كه آسمان‌ها و زمين را در شش روز «شش دوران‌» آفريد؛ سپس بر تخت قدرت قرار گرفت، و به تدبير كار جهان پرداخت؛ هيچ شفاعت كننده‌اى، بى‌اذن او نيست.) جمله‌ (ما مِنْ‌ شَفِیعٍ‌ اِلَّا مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ) پس از ذکر آفرینش آسمان‌ها و زمین و تدبیر آن‌ها روشن می‌کند آنها نیز شفیع و واسطه رحمت خدایند.
ایضا آیه‌ (لَهُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْاَرْضِ مَنْ ذَا الَّذِی‌ یَشْفَعُ‌ عِنْدَهُ اِلَّا بِاِذْنِهِ) (آن چه در آسمان‌ها و آنچه در زمين است، از آن اوست. كيست كه در نزد او، جز به فرمانش شفاعت كند.)
و ایضا (قُلْ لِلَّهِ‌ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً) (بگو: «تمام شفاعت تنها از آنِ خداست.)
و در آیاتی نظیر (ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ‌) (هيچ سرپرست و شفاعت كننده‌اى براى شما جز او نيست.)
ظاهرا مراد انضمام اسباب به یکدیگر است که به اراده خدا انجام می‌پذیرد. مثل‌ «یُدَبِّرُ الْاَمْرَ»، اما از جهت تشریع می‌شود گفت کلیه اعمال وسائل در جلب رحمت و مغفرت خداوند شفیع‌ هستند. (یا اَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا اِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ) (اى كسانى كه‌ايمان آورده‌ايد! از مخالفت فرمان خدا بپرهيزيد؛ و وسيله‌اى براى تقرب به او بجوييد.) وسیله‌ای که می‌توان نسبت به خدا طلب کرد همان راه‌ها و اعمالی است که خداوند قرار داده است و نیز شفیعان آخرتند که از جانب خدا به این مقام منصوب‌اند.

۲.۱ - اذن خدا در شفاعت

آیاتی داریم که می‌گویند: هیچ شفیعی نیست مگر پس از اذن خداوند چنان‌که در آیه ۲۵۵ سوره بقره و آیه ۳ سوره یونس گذشت. ایضا (قُلْ لِلَّهِ‌ الشَّفاعَةُ جَمِیعاً لَهُ مُلْکُ السَّماواتِ وَ الْاَرْضِ) (بگو: «تمام شفاعت تنها از آنِ خداست، زيرا حاكميّت آسمان‌ها و زمين از آنِ اوست.»)
این آیات صریح‌اند در این‌که شفیع را باید خدا منصوب کند و به وی اجازه دهد، آیه اخیر روشن است که مطلق شفاعت مال خداست و حکومت آسمان‌ها و زمین از اوست. اوست که در دنیا اسباب و وسائل زندگی و رحمت و در آخرت واسطه‌های شفاعت قرار می‌دهد.
علی هذا شفاعت آن نیست که مجرم با کمک شفیع جلو مقررات خدائی را بگیرد و نقض قانون کند، مثل پارتی بازی‌های دنیا، بلکه خود قانون‌گذار (خدا) همانطور که عده‌ای را در دنیا وسیله هدایت و واسطه رساندن احکام قرار داده آنها را در آخرت وسیله مغفرت خویش قرار داده است.
مجرم فی حدّ ذاته نسبت به استفاده از شفاعت مسلوب الاختیار است و محلی از اعراب ندارد. این خداست که چنین خواسته و چنین قرار داده است. بدین‌طریق بعضی از اشکالات که به شفاعت شده مرتفع می‌شود.

۲.۲ - معنای شفاعت در آخرت

شفاعت در آخرت وجود دارد ولی کسی مستقل در شفاعت نیست.

۲.۲.۱ - حکم اولی آیات درباره شفاعت

حکم اوّلی آیات قرآن آنست که در آخرت مطلقا شفاعت و واسطه‌ای نیست و هیچ کس حق دم زدن ندارد.
کارها فقط در اختیار خداست و احدی به حال احدی مفید نیست و کسی در کار کسی حق دخالت ندارد. (یَوْمَ لا تَمْلِکُ نَفْسٌ لِنَفْسٍ شَیْئاً وَ الْاَمْرُ یَوْمَئِذٍ لِلَّهِ) (روزى است كه هيچ كس قادر بر انجام كارى به سود ديگرى نيست، و همه امور در آن روز از آنِ خداست.)
(یَوْمَ لا یُغْنِی مَوْلًی عَنْ مَوْلًی شَیْئاً وَ لا هُمْ یُنْصَرُونَ) (روزى كه هيچ دوستى كمترين كمكى به دوستش نمى‌كند، و از هيچ سو يارى نمى‌شوند.)
ایضا (وَ اخْشَوْا یَوْماً لا یَجْزِی والِدٌ عَنْ وَلَدِهِ وَ لا مَوْلُودٌ هُوَ جازٍ عَنْ‌ والِدِهِ شَیْئاً) (بترسيد از روزى كه نه پدرى مجازات فرزندش را پذيرا مى‌شود، و نه فرزندى چيزى از مجازات پدرش را.)
همچنین است آیاتی که مطلق دوستی و شفاعت و داد و ستد را در آخرت نفی می‌کنند، مثل‌ (اَنْفِقُوا مِمَّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ اَنْ یَاْتِیَ یَوْمٌ لا بَیْعٌ فِیهِ وَ لا خُلَّةٌ وَ لا شَفاعَةٌ) (از آنچه به شما روزى داده‌ايم، انفاق كنيد؛ پيش از آن‌كه روزى فرار رسد كه در آن، نه خريد و فروشى هست تا بتوانيد نجات را خريدارى كنيد، و نه دوستى سودى دارد، و نه شفاعتى شامل حالتان مى‌شود.)
ایضا آیاتی که فایده شفاعت را نفی کرده و آن‌را بی‌فایده می‌دانند. (وَ لا یُقْبَلُ مِنْها شَفاعَةٌ وَ لا یُؤْخَذُ مِنْها عَدْلٌ...) (و شفاعتى از كسى پذيرفته نمى‌شود؛ و غرامتى از او قبول نخواهد شد.)
(وَ لا یُقْبَلُ مِنْها عَدْلٌ وَ لا تَنْفَعُها شَفاعَةٌ) (و هيچ گونه غرامتى از او قبول نمى‌شود؛ و شفاعتى، او را سود نمى‌دهد.)
به موجب این آیات شفاعتی در آخرت نیست و اگر هم کسی درباره کسی سخن گوید مسموع نخواهد بود.

۲.۲.۲ - وجود شفاعت به اذن الهی

با ملاحظه آیات دیگر که شفاعت را با اذن خدا اثبات می‌کنند خواهیم دانست مقصود از آیات نفی، استقلال در شفاعت است. به عبارت اخری آن دسته آیات می‌گویند: کسی در شفاعت به دیگران استقلال ندارد و نمی‌تواند بدون اذن خدا کاری کند، ولی شفاعت پس از اجازه خداوند مرحله دیگری است که آیات بسیاری آن‌را اثبات می‌کنند، نحو (مَنْ ذَا الَّذِی‌ یَشْفَعُ‌ عِنْدَهُ اِلَّا بِاِذْنِهِ) (كيست كه در نزد او، جز به فرمانش شفاعت كند.)
(ما مِنْ‌ شَفِیعٍ‌ اِلَّا مِنْ بَعْدِ اِذْنِهِ) (هيچ شفاعت كننده‌اى، بى اذن او نيست.)
(وَ کَمْ مِنْ مَلَکٍ فِی السَّماواتِ لا تُغْنِی‌ شَفاعَتُهُمْ‌ شَیْئاً اِلَّا مِنْ بَعْدِ اَنْ یَاْذَنَ اللَّهُ لِمَنْ یَشاءُ وَ یَرْضی‌) (و چه بسيار فرشتگان آسمان‌ها كه شفاعت آنها سودى نمى‌بخشد مگر پس از آن‌كه خدا براى هر كس بخواهد و راضى باشد اجازه شفاعت دهد.)
مقتضای این آیات آن است که بعد از اذن خدا شفاعت هست. ملائکه آسمان شفاعت می‌کنند ولی شفاعتشان فائده‌ای ندارد مگر پس از اذن خدا.
همچنین است آیات سه‌گانه زیر:
(یَوْمَئِذٍ لا تَنْفَعُ‌ الشَّفاعَةُ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ رَضِیَ لَهُ قَوْلًا) (در آن روز، شفاعت هيچ كس سودى نمى‌بخشد، جز كسى كه خداوند رحمان به او اجازه داده، و از گفتار او راضى است.)
(وَ لا تَنْفَعُ‌ الشَّفاعَةُ عِنْدَهُ اِلَّا لِمَنْ اَذِنَ لَهُ) (شفاعت نزد او، جز براى كسى كه خداوند براى او اذن شفاعت داده، سودى ندارد.)
(لا یَمْلِکُونَ‌ الشَّفاعَةَ اِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً) (آنان هرگز مالک شفاعت نيستند؛ مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد و پيمانى گرفته است.)
آیه اول راجع به شافعین است، یعنی آن روز فایده نمی‌دهد شفاعت، مگر شفاعت کسی که خدا به او اذن داده و از سخن گفتنش راضی است، چنانکه در آیه دیگر است‌. (لا یَتَکَلَّمُونَ اِلَّا مَنْ اَذِنَ لَهُ الرَّحْمنُ وَ قالَ صَواباً) (هيچ يک، جز به اذن خداوند رحمان، سخن نمى‌گويند، و آن‌گاه كه مى‌گويند درست مى‌گويند.)
آیه دوم راجع به مشفوع لهم است، یعنی شفاعت پیش خدا فایده‌ای نمی‌دهد مگر برای کسی که خدا اجازه داده در حق او شفاعت شود، مثل آیه‌ (وَ لا یَشْفَعُونَ‌ اِلَّا لِمَنِ ارْتَضی‌...) یعنی «ملائکه شفاعت نمی‌کنند مگر به آنکه خدا از او راضی است.»
ولی آیه سوم به هر دو متحمل است. فاعل‌ یَمْلِکُونَ راجع است به مجرمین در آیه قبل، یعنی گناهکاران مالک شفاعت نمی‌شوند و یکی بر دیگری حق شفاعت ندارند، ولی آنکه نزد خدا عهدی دارد مالک شفاعت می‌شود ممکن است مراد مشفوع لهم باشند که آنها شفاعت شافعان را مالک می‌شوند.
گفته‌اند مراد از عهد ایمان به خدا و تصدیق به نبوت است. و غیر این نیز گفته‌اند. و شاید مقصود شافعان باشند یعنی آنکه پیش خدا عهدی دارد. او مالک شفاعت است و می‌تواند شفاعت کند. این احتمال قویتر است به قرینه آیه‌ (وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ‌ الشَّفاعَةَ اِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ) یعنی «آنان‌که این مردم غیر از خدا می‌خوانند و آنها را شفیع و واسطه می‌دانند، مالک شفاعت نیستند و نمی‌توانند شفاعت بکنند مگر آنانی مالک شفاعتند که دانسته و از روی علم به حق شهادت بدهند.» این آیه راجع به شافعان است و ظاهرا مراد از عهد در آیه فوق همان‌ (شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ) است.
به هر حال هر سه آیه مورد ذکر با آیاتی که در تفسیر آنها آوردیم همه دلالت بر وجود شفاعت دارند البته با اذن خدا.

۲.۳ - شافعان قیامت‌

شافعان قیامت آنان هستند که در دنیا واسطه فیض و هدایت‌اند.

۲.۳.۱ - در قرآن

این قاعده (شافعان قیامت افرادی هستند که در دنیا واسطه فیض و هدایت‌اند.) از قرآن با کمک روایات به بهترین وجهی استفاده می‌شود. توضیح اینکه:
به تصریح قرآن از جمله شفعاء روز قیامت ملائکه‌اند، چنان‌که در آیه ۲۸ سوره انبیاء و آیه ۲۶ سوره نجم گذشت. ملائکه در دنیا واسطه فیض و هدایت‌اند و حتی‌ عده‌ای از آن بزرگواران در دنیا نیز پیوسته برای اهل ایمان استغفار می‌کنند، چنان‌که آمده‌ (الَّذِینَ یَحْمِلُونَ الْعَرْشَ وَ مَنْ حَوْلَهُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یُؤْمِنُونَ بِهِ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِلَّذِینَ آمَنُوا رَبَّنا وَسِعْتَ کُلَّ شَیْ‌ءٍ رَحْمَةً وَ عِلْماً فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا وَ اتَّبَعُوا سَبِیلَکَ وَ قِهِمْ عَذابَ الْجَحِیمِ. رَبَّنا وَ اَدْخِلْهُمْ جَنَّاتِ عَدْنٍ الَّتِی وَعَدْتَهُمْ وَ مَنْ صَلَحَ مِنْ آبائِهِمْ وَ اَزْواجِهِمْ وَ ذُرِّیَّاتِهِمْ اِنَّکَ اَنْتَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ) (فرشتگانى كه حاملان عرشند و آنها كه گرداگرد آن طواف مى‌كنند تسبيح و حمد پروردگارشان را مى‌گويند و به او ايمان دارند و براى مؤمنان آمرزش مى‌طلبند و مى‌گويند: پروردگارا! رحمت و علم تو همه چيز را فرا گرفته است؛ پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مى‌كنند بيامرز، و آنان را از عذاب دوزخ نگاه دار. پروردگارا! آنها را در باغ‌هاى جاويدان بهشتى كه به آنها وعده فرموده‌اى وارد كن و، همچنين از پدران و همسران‌و فرزندانشان هر كدام كه صالح بودند، به يقين تو توانا و حكيمى.)
این فرشتگان چنان‌که در دنیا چنین محل فیض‌اند و حتما دعای آنها در پیشگاه خداوند مقبول است، ایضا در آخرت شفیع خواهند بود. ایضا آیه‌ (... وَ الْمَلائِکَةُ یُسَبِّحُونَ بِحَمْدِ رَبِّهِمْ وَ یَسْتَغْفِرُونَ لِمَنْ فِی الْاَرْضِ اَلا اِنَّ اللَّهَ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ) فرشتگان پيوسته تسبيح و حمد پروردگارشان را مى‌گويند و براى كسانى كه در زمين هستند آمرزش مى‌طلبند؛ آگاه باشيد خداوند آمرزنده و مهربان است.)
آیه دیگری که شافعان قیامت را معرفی می‌کند این آیه است‌. (وَ لا یَمْلِکُ الَّذِینَ یَدْعُونَ مِنْ دُونِهِ‌ الشَّفاعَةَ اِلَّا مَنْ شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ) «آنان‌که این مردم غیر از خدا می‌خوانند و آنها را شفیع و واسطه می‌دانند، مالک شفاعت نیستند و نمی‌توانند شفاعت بکنند مگر آنانی مالک شفاعتند که دانسته و از روی علم به حق شهادت بدهند.»
مراد از حق چنان‌که گفته‌اند توحید است یعنی بت‌ها و معبودات دروغین، مالک شفاعت نیستند بلکه مالک شفاعت آنهااند که دانسته و از روی علم، به توحید اقرار کرده‌اند. بعضی‌ها مفعول‌ یَعْلَمُونَ را مشفوع لهم گرفته‌اند، یعنی شافعان آنها را می‌شناسند. ولی قوی به‌نظر می‌رسد که قید شهادت باشد، جمله‌ «شَهِدَ بِالْحَقِّ وَ هُمْ یَعْلَمُونَ» شامل انبیاء، ائمه، علماء و صلحاء و غیرهم است. علی هذا اینها همه در قیامت شفیع‌اند، چنانکه در نقل روایات خواهد آمد و اینها همه در دنیا واسطه فیض و هدایت‌اند.
ایضا آیه‌ (لا یَمْلِکُونَ‌ الشَّفاعَةَ اِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً) (آنان هرگز مالک شفاعت نيستند؛ مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد و پيمانى گرفته است.)
بنا بر آن‌که مراد شافعان باشند، در این‌ صورت بعید نیست که اتخاذ عهد همان شهادت به حق باشد. ولی روایاتی هست که دلالت دارند مراد از آیه شفاعت شدگان‌اند. و عهد مثلا ولایت است.

۲.۳.۲ - در روایات

روایات درباره شفاعت و شافعان زیاد است، علامه مجلسی (رحمةاللّه) در بحار الانوار بیشتر آنها را نقل کرده و شفعائی که در آن روایات نام برده شده به قرار ذیل‌اند:
حضرت رسول و ائمه اطهار (سلام‌اللّه‌علیهم‌اجمعین)، پیامبران (البته عدّه‌ای نام برده شده)، جبرئیل، حضرت فاطمه (سلام‌اللّه‌علیها)، علماء، شهیدان، مؤمنان، همسایه در حق همسایه، دوست در حق دوست.
روایاتی نیز در اصول کافی و غیره، مخصوصا نهج البلاغه درباره شفاعت قرآن هست که کلام اللّه مجید روز قیامت شفاعت خواهد کرد و شفاعت آن پذیرفته است و شافع مشفّع در حق آن است.
برای نمونه دو حدیث ذیل را نقل می‌کنیم‌:
«عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِیٍّ عَلَیْهِ السَّلَامُ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌: ثَلَاثَةٌ یَشْفَعُونَ‌ اِلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ فَیُشَفَّعُونَ‌: الْاَنْبِیَاءُ، ثُمَّ الْعُلَمَاءُ، ثُمَّ الشُّهَدَاءُ.»
«عَنْ حُسَیْنِ بْنِ خَالِدٍ عَنِ الرِّضَا عَنْ اَبِیهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ اَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ بِحَوْضِی فَلَا اَوْرَدَهُ اللَّهُ حَوْضِی. وَ مَنْ لَمْ یُؤْمِنْ‌ بِشَفَاعَتِی‌ فَلَا اَنَالَهُ اللَّهُ‌ شَفَاعَتِی‌ ثُمَّ قَالَ اِنَّمَا شَفَاعَتِی‌ لِاَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ اُمَّتِی فَاَمَّا الْمُحْسِنُونَ فَمَا عَلَیْهِمْ مِنْ سَبِیلٍ. قَالَ الْحُسَیْنُ بْنُ خَالِدٍ فَقُلْتُ لِلرِّضَا عَلَیْهِ السَّلَامُ: یَا بْنَ رَسُولِ اللَّهِ فَمَا مَعْنَی قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ‌ وَ لا یَشْفَعُونَ‌ اِلَّا لِمَنِ ارْتَضی‌ قَالَ: لَا یَشْفَعُونَ‌ اِلَّا لِمَنِ ارْتَضَی اللَّهُ دِینَهُ.» حدیث‌ «ادَّخَرْتُ شَفَاعَتِی لِاَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ اُمَّتِی.» مورد قبول فریقین است چنان‌که در مجمع البیان فرموده ناگفته نماند شافعانی که نام بردیم همه در دنیا واسطه فیض و هدایت‌اند، علی هذا آن‌که در دنیا واسطه و شفیع است در آخرت نیز چنان خواهد بود، پس نطفه شفاعت از دنیا متکون می‌شود و این قاعده بسیار قابل قبول است. در کتب اهل سنت نیز احادیثی درباره‌ شفاعت نقل شده که حاجت به نقل آنها نیست.

۲.۴ - شفاعت شدگان‌

به موجب آیه‌ (وَ لا یَشْفَعُونَ‌ اِلَّا لِمَنِ ارْتَضی‌) یعنی «ملائکه شفاعت نمی‌کنند مگر به آنکه خدا از او راضی است.» شفاعت شدگان کسانی‌اند که خدا از آنها راضی است و به موجب آیه‌ (لا یَمْلِکُونَ‌ الشَّفاعَةَ اِلَّا مَنِ اتَّخَذَ عِنْدَ الرَّحْمنِ عَهْداً) (آنان هرگز مالک شفاعت نيستند؛ مگر كسى كه نزد خداوند رحمان، عهد و پيمانى گرفته است.)
بنا بر آن‌که مراد از آیه، مشفوع لهم و از عهد، توحید است، اهل توحید اهل شفاعت‌اند، نتیجه آنکه برای کفّار و مشرکان شفاعتی نیست که نه عهدی عنداللّه دارد و نه خدا از آنها راضی است.
و به موجب روایات شفاعت شدگان گناهکاران اهل توحیداند و در بعضی هست که همه به شفاعت رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) محتاج خواهند بود، به روایات رجوع شود .
به نظر می‌آید مراد از «لِمَنِ ارْتَضی‌» چنان‌که از حضرت امام رضا (علیه‌السّلام) نیز نقل شد، آن نیست که خدا از همه چیز او راضی است بلکه خداوند نسبت به او فی الجمله رضایت دارد و لو راجع به دین و اعتقاد قلبی او باشد و چون شخص معتقد قهرا بعضی از اعمال نیک را خواهد داشت، به دست می‌آید که شفاعت مال کسانی از اهل توحید است که‌ (خَلَطُوا عَمَلًا صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً) ( و كار خوب و بد را به هم آميخته‌اند.)

۲.۵ - عدم نقض غرض با شفاعت

در گذشته دیدیم که آیات قرآن در وجود شفاعت با اذن خدا صریح‌اند.
در این‌صورت جائی برای اشکال وجود ندارد آنچه قرآن اثباتش می‌کند نمی‌توان درباره آن تشکیک نمود. و آنچه از گروهی نقل شده که شفاعت با توحید در عبادت منافات دارد و آن نوعی شرک است، بی‌جا و لغو می‌باشد.
بزرگ‌ترین اشکالی که درباره شفاعت کرده‌اند آنست که شفاعت موجب تجرّی به گناه، بلکه موجب تشویق به گناه است. ولی باید دانست که شفاعت فقط امیدواری ایجاد می‌کند و از یاس باز می‌دارد، توضیح آنکه به موجب‌ (فَلا یَاْمَنُ مَکْرَ اللَّهِ اِلَّا الْقَوْمُ الْخاسِرُونَ) (در حالى كه جز زيانكاران، خود را از مجازات خدا ايمن نمى‌دانند.) نباید از مکر خدا و قهر خدا ایمن بود و به موجب‌ (اِنَّهُ لا یَیْاَسُ مِنْ رَوْحِ اللَّهِ اِلَّا الْقَوْمُ الْکافِرُونَ) (و از رحمت خدا مأيوس نشويد؛ كه تنها گروه كافران، از رحمت خدا مأيوس مى‌شوند.) نمی‌توان از رحمت خدا ناامید شد، زیرا این هر دو از گناهان کبیره است، مؤمن معتدل کسی است که پیوسته بین خوف و رجاء باشد، عقیده به شفاعت فقط باعث رجاء است.
می‌دانیم که خداوند غفور و رحیم است، ولی هیچ‌گاه نگفته‌اند غفور و رحیم بودن خدا موجب تجرّی است. خدا می‌فرماید: (اِنَّ اللَّهَ لا یَغْفِرُ اَنْ یُشْرَکَ بِهِ وَ یَغْفِرُ ما دُونَ ذلِکَ لِمَنْ یَشاءُ) (خداوند هرگز شرک به او را نمى‌بخشد؛ و كمتر از آن را براى هر كس بخواهد و شايسته بداند مى‌بخشد.)
حضرت ابراهیم (علیه‌السّلام) به خدا عرض می‌کند: (رَبَّنَا اغْفِرْ لِی وَ لِوالِدَیَّ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ یَوْمَ یَقُومُ الْحِسابُ) (پروردگارا! من و پدر و مادرم و همه مؤمنان را، در آن روزى كه حساب برپا مى‌شود، بيامرز!») حال آن‌که دعای او مقبول درگاه خدا است و برای مؤمنان در روز قیامت مغفرت خواسته است.
حضرت یعقوب (علیه‌السّلام) به پسران گناهکارش می‌گوید: (قالَ سَوْفَ اَسْتَغْفِرُ لَکُمْ رَبِّی اِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِیمُ) (گفت: «بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى‌طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است.») به رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور می‌رسد برای خودت و امتت استغفار کن‌. (وَ اسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَ شاوِرْهُمْ فِی الْاَمْرِ) (و براى آنها آمرزش بطلب؛ و در كارها، با آنان مشورت كن.)
(وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ) (و براى گناه خود و مردان و زنان با ايمان آمرزش بخواه. و خداوند گذرگاه و قرارگاه شما را مى‌داند.)
حاملان عرش و دیگر فرشتگان پیوسته به مؤمنان چنان‌که گذشت استغفار می‌کنند و (و فَاغْفِرْ لِلَّذِینَ تابُوا) (پس كسانى را كه توبه كرده و راه تو را پيروى مى‌كنند بيامرز.) می‌گویند.
آیا اینها غیر از شفاعت است؟ آیا اینها موجب تجرّی است.
آیا وجود دکتر و دارو و عمل جرّاحی مشوّق و موجب آنست که ما عمدا شکم خویش را پاره کنیم و یا پای خویش را بشکنیم؟ نه بلکه وجود آنها باعث اطمینان خاطر است که در روز مبادا به درد ما خواهند خورد.
وانگهی شفاعت موجب آن نیست که خدا تحت تاثیر شفیع قرار گیرد و از قانون کلی خود دست بر دارد بلکه خدا از وضع بندگان خویش و اینکه در چه دنیایی زندگی می‌کنند داناست و خودش به شفیع دستور می‌دهد که‌ (وَ اسْتَغْفِرْ لِذَنْبِکَ وَ لِلْمُؤْمِنِینَ وَ الْمُؤْمِناتِ) (و براى گناه خود و مردان و زنان با ايمان آمرزش بخواه. و خداوند گذرگاه و قرارگاه شما را مى‌داند.) شفیع اولا و بالذّات مسلوب الاختیار است و گناهکار روسیاه نقشی در این کار ندارد، این خداست که شفیع را به شفاعت بر می‌انگیزد، نه این‌که گناهکار خواسته به کمک شفیع به جنگ خدا بروند و از تصمیم خداوندی جلوگیری کنند.
از طرف دیگر روشن نیست که همه گناهان مورد شفاعت خواهند بود، چنانکه در روایات بعضی از گناهان نام برده شده که مورد شفاعت نخواهند بود. خلاصه شفاعت مورد رجاء و امید و تحرک است نه موجب تجرّی به گناه.
به عقیده معتزله شفاعت برای مطیعین و توبه‌کاران است و باعث ترفیع مقام آنها خواهد بود ولی به عقیده امامیّه آن برای گناهکاران اهل ایمان است.
حدیث‌ «ادَّخَرْتُ‌ شَفَاعَتِی‌ لِاَهْلِ الْکَبَائِرِ مِنْ اُمَّتِی.» مورد قبول امّت اسلامی است.
«قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّی اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ‌: اِنَّی‌ اَشْفَعُ‌ یَوْمَ الْقِیَامَةِ فَاُشَفَّعُ‌ وَ یَشْفَعُ‌ عَلِیٌ‌ فَیُشَفَّعُ‌ وَ یَشْفَعُ‌ اَهْلُ بَیْتِی‌ فَیُشَفَّعُونَ‌ وَ اِنَّ اَدْنَی الْمُؤْمِنِینَ‌ شَفَاعَةً لَیُشَفَّعُ‌ فِی اَرْبَعِینَ مِنْ اِخْوَانِهِ کُلٌّ قَدِ اسْتَوْجَبَ النَّارَ.»


۱. قرشی بنایی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۴۹-۵۷.    
۲. راغب اصفهانی، حسین، المفردات، ط دار القلم، ص۴۵۷.    
۳. طریحی نجفی، فخرالدین، مجمع البحرین، ت-الحسینی، ج۴، ص۳۵۳.    
۴. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۰۸.    
۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۹.    
۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۹.    
۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۶.    
۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۲۵۵.    
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۱۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۲.    
۱۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۳۲.    
۱۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۰۷.    
۱۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۲۸.    
۱۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۰۸.    
۱۶. زمر/سوره۳۹، آیه۴۴.    
۱۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۳.    
۱۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۷۰.    
۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۰۹.    
۲۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۸۱.    
۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۸۸.    
۲۲. سجده/سوره۳۲، آیه۴.    
۲۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۱۵.    
۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۴۵.    
۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۳۶۸.    
۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۱۰.    
۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۲۰۷.    
۲۸. مائده/سوره۵، آیه۳۵.    
۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۱۳.    
۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۳۲۸.    
۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۵، ص۵۳۵.    
۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۲۹۳.    
۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۷، ص۲۲.    
۳۴. زمر/سوره۳۹، آیه۴۴.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۳.    
۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۲۷۰.    
۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۰۹.    
۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۷۸۱.    
۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۱۸۸.    
۴۰. انفطار/سوره۸۲، آیه۱۹.    
۴۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۷.    
۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۲۲۷.    
۴۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۳۷۳.    
۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۸۳.    
۴۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۳۵۵.    
۴۶. دخان/سوره۴۴، آیه۴۱.    
۴۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۹۸.    
۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۴۷.    
۴۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۲۲۴.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۰۲.    
۵۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۳۱۷.    
۵۲. لقمان/سوره۳۱، آیه۳۳.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۱۴.    
۵۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۳۸.    
۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۳۵۵.    
۵۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۵۰۷.    
۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۹، ص۲۰۱.    
۵۸. بقره/سوره۲، آیه۲۵۴.    
۵۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۲.    
۶۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۲۳.    
۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۴۹۲.    
۶۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۲۵.    
۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۰۶.    
۶۴. بقره/سوره۲، آیه۴۸.    
۶۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۷.    
۶۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۱۵۵.    
۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۲۳۴.    
۶۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۲۳.    
۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱، ص۱۶۴.    
۷۰. بقره/سوره۲، آیه۱۲۳.    
۷۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۹.    
۷۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱، ص۲۶۴.    
۷۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱، ص۳۹۹.    
۷۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۳۷۵.    
۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲، ص۲۳.    
۷۶. بقره/سوره۲، آیه۲۵۵.    
۷۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۲.    
۷۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲، ص۳۳۲.    
۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲، ص۵۰۷.    
۸۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۶۲۸.    
۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۳، ص۱۰۸.    
۸۲. یونس/سوره۱۰، آیه۳.    
۸۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۰۸.    
۸۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۰، ص۹.    
۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۰، ص۹.    
۸۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۳۶.    
۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۲۵۵.    
۸۸. نجم/سوره۵۳، آیه۲۶.    
۸۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۲۶.    
۹۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۹، ص۳۹.    
۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۹، ص۶۲.    
۹۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۲۶۸.    
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۳۹۸.    
۹۴. طه/سوره۲۰، آیه۱۰۹.    
۹۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۹.    
۹۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۱۱.    
۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۲۹۵.    
۹۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۵۰.    
۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۷۴.    
۱۰۰. سبا/سوره۳۴، آیه۲۳.    
۱۰۱. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۳۱.    
۱۰۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۷۰.    
۱۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۶، ص۵۵۹.    
۱۰۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۶۰۹.    
۱۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۰، ص۲۵۹.    
۱۰۶. مریم/سوره۱۹، آیه۸۷.    
۱۰۷. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۱.    
۱۰۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۱۱.    
۱۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۵۲.    
۱۱۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۲۰.    
۱۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۰۷.    
۱۱۲. نبا/سوره۷۸، آیه۳۸.    
۱۱۳. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۸۳.    
۱۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۲۰، ص۱۷۰.    
۱۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۲۰، ص۲۷۶.    
۱۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱۰، ص۶۴۷.    
۱۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۶، ص۲۵۲.    
۱۱۸. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۸.    
۱۱۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۷۶.    
۱۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۸۸.    
۱۲۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۷۲.    
۱۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۱۴.    
۱۲۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۶.    
۱۲۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۲۷.    
۱۲۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۹۲.    
۱۲۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۹۰.    
۱۲۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۷۸.    
۱۲۸. غافر/سوره۴۰، آیه۷ و ۸.    
۱۲۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۶۸.    
۱۳۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۰۸.    
۱۳۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۶۷.    
۱۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۸۰۲.    
۱۳۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۳۴.    
۱۳۴. شوری/سوره۴۲، آیه۵.    
۱۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۴۸۳.    
۱۳۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۱.    
۱۳۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۱.    
۱۳۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۳۳.    
۱۳۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۹۵.    
۱۴۰. زخرف/سوره۴۳، آیه۸۶.    
۱۴۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۲۷.    
۱۴۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۱۹۲.    
۱۴۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۹۰.    
۱۴۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۲، ص۲۷۸.    
۱۴۵. مریم/سوره۱۹، آیه۸۷.    
۱۴۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۱.    
۱۴۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۱۱.    
۱۴۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۵۲.    
۱۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۲۰.    
۱۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۰۷.    
۱۵۱. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج ۸ ص۲۹- ۶۳.    
۱۵۲. شیخ صدوق، الخصال، ج۱، ص۱۵۶.    
۱۵۳. شیخ صدوق، الامالی، ج۱، ص۵۶.    
۱۵۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۸.    
۱۵۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۲۷۶.    
۱۵۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۳۸۸.    
۱۵۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۷، ص۷۲.    
۱۵۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۶، ص۱۱۴.    
۱۵۹. مریم/سوره۱۹، آیه۸۷.    
۱۶۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۳۱۱.    
۱۶۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۱۱۱.    
۱۶۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۴، ص۱۵۲.    
۱۶۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۸۲۰.    
۱۶۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۵، ص۲۰۷.    
۱۶۵. توبه/سوره۹، آیه۱۰۲.    
۱۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۰۳.    
۱۶۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۹، ص۳۷۶.    
۱۶۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۹، ص۵۱۱.    
۱۶۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۱۰۰.    
۱۷۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۱، ص۱۹۹.    
۱۷۱. اعراف/سوره۷، آیه۹۹.    
۱۷۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۱۶۳.    
۱۷۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۲۰۲.    
۱۷۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۸، ص۲۵۵.    
۱۷۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۶۹۹.    
۱۷۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۹، ص۱۹۰.    
۱۷۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۸۷.    
۱۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۴۶.    
۱۷۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۲۳۵.    
۱۸۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۳۱۹.    
۱۸۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۳۹۵.    
۱۸۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۸۲.    
۱۸۳. نساء/سوره۴، آیه۴۸.    
۱۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۸۶.    
۱۸۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۳۷۰.    
۱۸۶. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۵۸۸.    
۱۸۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۳، ص۸۸.    
۱۸۸. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۵، ص۱۷۸.    
۱۸۹. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۴۱.    
۱۹۰. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۶۰.    
۱۹۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۷۸.    
۱۹۲. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۲، ص۱۱۳.    
۱۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۶، ص۴۹۱.    
۱۹۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۳، ص۱۴۴.    
۱۹۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۸.    
۱۹۶. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۲۴۷.    
۱۹۷. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۱، ص۲۴۵.    
۱۹۸. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۱، ص۳۳۶.    
۱۹۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۵، ص۴۰۳.    
۲۰۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۱۲، ص۲۹۵.    
۲۰۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۵۹.    
۲۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۷۱.    
۲۰۳. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۴، ص۵۶.    
۲۰۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۴، ص۸۷.    
۲۰۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۲، ص۸۶۹.    
۲۰۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۴، ص۳۱۴.    
۲۰۷. محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۲۰۸. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۰۸.    
۲۰۹. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۳۷.    
۲۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۵۸.    
۲۱۱. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۵.    
۲۱۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۶۷.    
۲۱۳. غافر/سوره۴۰، آیه۷.    
۲۱۴. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۳۰۹.    
۲۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۷، ص۴۶۸.    
۲۱۶. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۸، ص۸۰۲.    
۲۱۷. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۱، ص۲۳۵.    
۲۱۸. محمد/سوره۴۷، آیه۱۹.    
۲۱۹. مکارم شیرازی، ناصر، ترجمه قرآن‌، ص۵۰۸.    
۲۲۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۲۳۷.    
۲۲۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه محمدباقر موسوی، ج۱۸، ص۳۵۸.    
۲۲۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۹، ص۱۵۵.    
۲۲۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ترجمه محمد بیستونی، ج۲۳، ص۶۷.    
۲۲۴. مجلسی، محمدباقر، بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، ج۸، ص۳۰.    
۲۲۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۱، ص۲۰۲.    
۲۲۶. مجلسی، محمد باقر، بحار الأنوار - ط دارالاحیاء التراث، ج۸، ص۳۰.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «شفع»، ج۴، ص۴۸-۵۷.    






جعبه ابزار