شهربارسلونا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بارسلون شهری بندری در شمال شرقی
اسپانیا و از شهرهای قدیم شبه جزیره ایبری که در ساحل دریای مدیترانه واقع است كه در
قرن چهارم بدست
مسلمانان افتاد؛ در این مقاله به پیشینه این شهر و جنگهایی که بین مسلمانان و فرانکها بر سر تصرف این شهر صورت گرفته پرداخته میشود.
برای شهر بارسلون اسامی مختلفی در منابع اسلامی و غیر اسلامی ذکر کردهاند.
بارْسِلون، یا بَرشلونه (اسپانیایی: بارثلونا)، شهری بندری در شمال شرقی
اسپانیا و از شهرهای قدیم شبه جزیره ایبری که در ساحل دریای مدیترانه واقع است. (مقایسه کنید با روسینو که نام روسیون در جنوب
فرانسه در مرز اسپانیا از آن گرفته شده است)،در ضمن، این نام نسبتی با هامیکار بارکا ندارد.
این شهر مرکز استان بارسلون و ناحیه خودمختار کاتالونیا، و پس از
مادرید مهمترین شهر اسپانیاست. بارسلون از سه قسمت شهر نو، شهر کهنه و حومه تشکیل یافته
و مساحت آن حدود ۷۳۳، ۷۲ کم است. جمعیت شهر را در ۱۹۸۱م/۱۳۶۰ش، ۶۲۷، ۷۵۲، ۱، و در ۱۹۹۱م/۱۳۷۰ش، ۵۴۲، ۶۲۵، ۱نفر، و جمعیت استان را در ۱۹۸۶م/۱۳۶۵ش، ۰۰۰، ۵۹۸، ۴ نفر نوشتهاند.
بارسلون از مراکز مهم بازرگانی و صنعتی اسپانیاست.
در منابع اسلامی و عربی نام این شهر به صورتهای برشلونه و بَرشنونه است که از شکل لاتینی متأخر بارسینونا گرفته شده است (پیشتر اوروسیوس، از بارسیلونا، جغرافیدان راونا بارسلونا، سخن گفته است، اما هنوز هم عموماً عربها آن را برشلونه میخوانند، که بارسلونا یا بارسلون کنونی از آن گرفته شده است.)
آن را به صورت برجلونه آورده است.
نام بَرجَلونَه که پیشتر بر این شهر اطلاق میشده امروزه بندرت به کار میرود. این نام در اصل از البَرجَلونی، یعنی عنوانی که نویسندگان
عرب متأخر غالباً بر سلطان
آراگون و کاتالونیا اطلاق میکردهاند، اخذ شده است.در ۱۸۵/۸۰۱، لوئی، پسر شارلمانی و
سلطان آکیتن، بارسلون را
فتح کرد، و این شهر از آن به بعد کرسی سرزمینهای مرزی امپراتوری فرانکها در اسپانیا، و از ۲۷۵/۸۸۸ به بعد کرسی سرزمینهای کُنتها یا مارکیهای مستقل بارسلون یا کاتالونیا شد.
در تقسیم منسوب به کنستانتین (
قسطنطین)، بارسلون (برشلونه) از شهرهای جزء سوم شبه جزیره
اندلس و از توابع تاراگونا (طَرّکونه) در جنوب غربی آن سرزمین بود.
بارسلون برجای شهر کهن بارسینو بنا گردید. این شهر که زمانی مسکن لیتیانها به شمار میرفت، به تدریج جای طرکونه را گرفت و مرکز و کُرسی شمال شرقی اسپانیای رومی (هیسپانیا ـ تاراکوننسیس) شد.
از آثار
ادریسی و
بکری که ابن عبدالمنعم
حِمْیَری گردآوری کرده، بروشنی برمیآید که بارسلون در آن روزگار شهر بزرگی بوده است. گرداگرد شهر حصاری مستحکم قرار داشته، و بندر آن پرصخره و صعب الوصول بوده است؛ و تنها ملوانانی که با آبراههای آن آشنایی داشتهاند میتوانستهاند
کشتی خود را به ساحل برسانند. «سلطانِ اَفرنجه» در بارسلون، که پایتخت مملکتش بود، اقامت داشت و در مسافرت یا هجومهای دریایی خود از کشتیهای توپدار استفاده میکرد. افرنجها (کاتالانها) چنان خوی پرخاشجویی داشتهاند که آنان را به کارهای متهورانه وامی داشته است.
برخی از منابع اسلامی آن را از اقلیم چهارم و بعضی از اواخر اقلیم پنجم دانستهاند.
زُهری آنجا را شهری متوسط خوانده است.
به نوشته ابوعبید بکری در برشلونه عده
یهودیان با
مسیحیان برابر بود و شهر را بارویی احاطه میکرد و حومهای در بیرون داشت.
به گفته ادریسی، برشلونه لنگرگاهی مناسب نداشت، با این حال، کشتیهای مسافری و جنگی در آنجا پهلو میگرفتند. این شهر به فراوانی
گندم و حبوبات و
عسل معروف بود
و از سواحل آن مروارید به دست میآمد.
دو نقل در باره فتح بارسلون است.
تاریخ فتح برشلونه به دست مسلمانان به آغاز فتح اندلس باز میگردد.
پس از فتوح
طارق بن زیاد در ۹۲ق/۷۱۱م در اندلس،
موسی بن نُصیر در ۹۳ق با لشکری انبوه از قیروان راهی اندلس شد. در آنجا طارق به او پیوست. موسی فتح اندلس را کامل کرد و طارق را با سپاهی پیشاپیش فرستاد و او برشلونه و
اربونه را در منتهیالیه شمال شرقی فتح کرد.
روایتی دیگر فتح برشلونه را به زمان والیان اندلس باز میگرداند. در صورت صحت گزارش پیشین، روایت اخیر را باید به معنی فتح مجدد برشلونه، یا استیلای کامل بر این ناحیه دانست. مسلمانان پس از گشودن برشلونه، در بلاد فرنگ پیش رفتند.
سپس تیرههایی از قبیله عرب تُجیب (کنده) در برشلونه سکنی گزیدند
و این شهر به صورت پایگاهی برای جهاد در آن سوی جبال البرتات (پیرنه) در آمد.
برشلونه از زمان
حکومت سلیمان بن یقظان کلبی وضعی نا آرام داشت.
سلیمان بن یقظان کلبی در ۱۵۷ق/۷۷۴م با همدستی
حسین بن یحیی انصاری، والی
سرقسطه بر ضد امیر اموی،
عبدالرحمان داخل،
قیام کرد
و در نبرد ۱۵۸ق
لشکر قرطبه را شکست داد و پس از آن در ۱۶۰ق/۷۷۷م شارلمانی (قارله)، پادشاه فرنگان را به
جنگ با دولت اندلس فراخواند و حتی وعده داد که برشلونه یا سرقسطه را تسلیم او کند.
اما به سبب اختلاف میان سلیمان و حسین، و مقاومت
سپاه سرقسطه در برابر لشکر شارلمانی، این اقدام بینتیجه ماند.
در ۱۷۲ق/۷۸۸م به هنگامی که
هشام بن عبدالرحمان اموی (حکومت ۱۷۲- ۱۸۰ق/۷۸۸-۷۹۶م) سرگرم جنگ با برادرانش سلیمان و عبدالله بود،
مطروح بن
سلیمان بن یقظان در برشلونه شورش کرد و به کمک یاران خود بر سرقسطه و
وشقه (ساراگوسا و اوئسکا) دست انداخت و کارش بالا گرفت.
لشکر سرقسطه در ۱۷۵ق/۷۹۱م سرقسطه را گرفت و به شورش مطروح پایان داد.
در نتیجه وضع آشوبزده این منطقه و همچنین دل مشغولی امیر جدید،
حکم بن هشام (حکومت ۱۸۰- ۲۰۶ق) به فرونشاندن شورش دو عمّ خود، سلیمان و عبدالله، فرنگان فرصت را غنیمت شمرده، سپاهیان خود را به سمت جنوب گسیل داشتند. در ۱۸۵ق/۸۰۱م شارلمانی لشکری عظیم به سرداری پسرش لوئی، امیر آکیتن برای فتح برشلونه فرستاد. بخشی از این سپاه به فرماندهی فرمانروای جَرُونده به محاصره برشلونه رفت و بخش دیگر سپاه به فرماندهی گیوم، کنت تُولُوز، در جنوب غربی برشلونه اردو زد تا راه هرگونه کمک رسانی رابه شهر ببندد.
سعدون رعینی، والی برشلونه، با جدیت در برابر محاصره فرنگان ایستاد؛ پس از کشته شدن هزاران تن، قسمتهایی از باروی برشلونه فرو ریخت و پس از ۷ ماه این شهر به تصرف
دشمن درآمد و فرنگان مرزداران خود را در آنجا مستقر ساختند.
و
مسلمانان با از دست دادن برشلونه استوارترین مرزهای خود را در شمال شرقی اسپانیا از دست دادند.
بدینگونه، مسلمانان پس از نزدیک به یک
قرن استیلا بر برشلونه، استوارترین پایگاه خود را در اقصای اسپانیا از دست دادند. از آن زمان برشلونه به جای
جرنده (خرونای امروزی)، پایتخت ناحیه مرزی امپراتوری فرانکها با اسپانیا (ثغرقوطی = گوتی) در دامنه جبال پیرنه گردید. فرنگان حکام این ناحیه را از کنتهایی که اصل گوتی یا فرنگ داشتند، بر میگزیدند. بعداً همین حکام دعوی استقلال کردند و آن ناحیه امارتی مسیحی به نام کاتالونیا شد.
از این رو، منابع اسلامی این ناحیه را خارج از حدود اندلس (اسپانیای اسلامی) بهشمار آورده، و از برشلونه به عنوان پایتخت آن و مقر برشلونی، پادشاه فرنگی کاتالونیا (کطالین / کیطلان) یاد کردهاند.
ادریسی ناحیه کاتالونیا را اقلیم البرتات خوانده، و شامل شهرهای برشلونه،
طرطوشه و
طرکونه دانسته است.
از آن پس برشلونه در دست مسیحیان باقی ماند و امیران و خلیفگان قرطبه بارها به این شهر حمله کردند.
در ۱۹۵/۸۱۰
عبدالله بَلَنْسی، سردار
حکم بن هشام به برشلونه حمله کرد و دشمن را شکست داد
در ۲۱۲/۸۲۸
عبدالرحمان دوم (حکومت ۲۰۶ـ ۲۳۸) سپاهی به فرماندهی حاجب خود عبدالکریم به برشلونه فرستاد که از دروازهها عبور کردند و به سرزمین کاتالانها وارد شدند
از جمله در ۲۴۲ق/۸۵۶م لشکر امیر محمد بن عبدالرحمان، امیر
اندلس طی حمله به برشلونه دژ طرّاجه از دورترین توابع آنجا را گشود و این ناحیه موقتاً به تصرف مسلمانان درآمد.
.
مسلمانان از راه
دریا نیز به برشلونه میتاختند.
تا ۳۷۵/۹۸۵، مسلمانان بارها برای تصرف برشلونه لشکرکشی کردند، اما هیچگاه شهر به دست آنان نیفتاد
.
سرانجام، در ۳۲۸ق/۹۴۰م میان حکومت قرطبه و کنتنشین مسیحی برشلونه
صلح شد و فرستاده
خلیفه عبدالرحمان ناصر (۳۰۰-۳۵۰ق) در برشلونه پیمانی را بر وفق خواستههای او با
شنییر بن غینفرید، شاه فرنگی برشلونه منعقد کرد. در پی آن بازرگانان و کشتیهای تجاری مسیحی اجازه تردد به سواحل و جزایر شرقی اندلس را یافتند که نتایج مثبت اقتصادی به دنبال داشت. شنییر نیز متقابلاً متعهد شد از کمک به مسیحیانی که در صلح با ناصر نبودند، خودداری کند
و افزون بر این، غازیان مسلمان را در نبرد با دشمنان مشترک مسیحی یاری رساند.
پسر و جانشین وی، بُریل بن شنییر نیز با خلیفه اموی،
حکم المستنصر (حکومت ۳۵۰-۳۶۶ق) از در دوستی درآمد و در شوال ۳۶۳/ژوئیه ۹۷۴، فرستاده ویژه خود را برای تجدید پیمان صلح به قرطبه فرستاد.
در زمان
خلیفه هشام المؤید (حکومت ۳۶۶-۳۹۹ق) مناسبات قرطبه و حکومت برشلونه باز به تیرگی گرایید.
منصور محمد بن ابیعامر حاجب در
تابستان ۳۶۷ق/۹۷۸م به برشلونه هجوم برد.
وی بار دیگر دست به لشکرکشی گستردهای زد و در ۱۲
ذیحجه ۳۷۴ق/۵ مه ۹۸۵م شرق اندلس را به سوی شمال درنوردید و به برشلونه حمله کرد. وی کنت بریل را شکست داد و در نیمه
صفر ۳۷۵ وارد شهر شد و آنجا را تخریب کرد و به آتش کشید.
البته منصور نمیخواست شهر را برای همیشه نگه دارد؛ اما طبق روایات مسیحی، برشلونه تا دو سال پس از این حمله در دست مسلمانان بود و بار دیگر در ۳۷۷ق/۹۸۷م بریل با سپاهی از فرانکها (فرانسویان) به یاری چند کشتی به برشلونه حمله کرد و شهر را، که تازه به دست مسلمانان افتاده بود، بار دیگر تصرف کرد. روایات اسلامی از این نبرد سخن گفته ولی به شکست مسلمانان اشاره نکرده اند. این جنگ را
غَزاه البیاضْ نامیدهاند و تاریخ وقوع آن را ۳۷۹/۹۸۹ ضبط کردهاند.
عبدالملک المظفر بالله (فرزند منصوربن ابی عامر) در اولین نبرد خود در ۳۹۳ق/۱۰۰۳م قلعه مُمَقْصَر در مرز برشلونه را با جنگ گشود و مسلمانان را در آنجا سکونت داد.
او همچنین غلامش واضح را با گروهی از سپاه (پیاده) به قلعه مِدْنیش که نزدیک به قلعه ممقصر بود فرستاد و آنجا را نیز فتح کرد. حاجب عبدالملک و سپاهش (
نماز)
عید فطر را در حوالی برشلونه برگزار کردند
از اوایل
قرن پنجم /یازدهم، برشلونه زیر نفوذ خاندان برنگار قرار گرفت.
کنت رمون برنگار بزرگ، (حکومت ۴۲۷/۱۰۳۵ تا ۴۶۹/۱۰۷۶) بر آن شهر
حکومت کرد. امرای برشلونه در این هنگام همان نقش شاهان مسیحی دیگر را در یاری رساندن به امرای مسلمان، خواه بر ضد مسلمانان دیگر (ملوک الطوایف) یا بر ضد مسیحیان، بازی میکردند
.
در ۴۷۴/۱۰۸۱ وقتی میان دو فرزند
مقتدر بن هُود (امیر ساراگوسا)، اختلاف افتاد، منذر از پادشاه
آراگون و کنت برشلونه یاری خواست
در ۴۹۰/۱۰۸۸، مستعین، امیر بنی هود، به برنگار روی آورد و در حمله به بِلَنْسِیه از او یاری خواست
در زمان
مرابطون، حملات به برشلونه ادامه یافت. مرابطون چند بار به اراضی حکومت نشین برشلونه تاختند و آن منطقه بزرگ را تسخیر کردند.
از جمله در ۵۰۸ق/۱۱۱۴م ابن الحاج، فرمانده سپاه مرابطون و والی
سرقسطه، با سپاه خود از
ساراگوسا بیرون آمد و با سپاه
محمد بن عایشه والی
مُرسیه که در لارده به او پیوست به سوی مشرق و سرزمینهای امارت برشلونه پیش رفتند. با فرنگان در برشلونه وارد نبردی سنگین شدند، ابن الحاج در راه برشلونه کشته شد و مسلمانان پراکنده شدند. اما این نبرد که به «
وقیعه البورت» معروف است، به شکست سپاهیان مرابطی انجامید.
سپس
ابوبکر بن
ابراهیم بن تافُلُوت، فرمانروای مورثیا (مُرسِیَه)، به برشلونه تاخت و شهر را بیست روز محاصره کرد. در جنگ سختی که درگرفت بسیاری از مسیحیان کشته شدند
در ۵۳۱ق/۱۱۳۷م در نتیجه
ازدواج رمون برنگار چهارم، شاه برشلونه، با
وارث سلطنت ارغون (
آراگون)، دو مملکت مسیحی کاتالونیا (برشلونه) و
آراگون متحد شدند.
منابع عصر موحدی از این مملکت متحد مسیحی یاد کردهاند که پس از به ضعف گراییدن دولت موحدون در اندلس، شهرهای شمالی و شرقی اندلس را یکی پس از دیگری ضمیمه قلمرو خود ساخت.
ابن خطیب پادشاهان این مملکت را نام برده است.
(۱) ابن ابار محمد، الحله السیراء، به کوشش حسین مونس، قاهره، ۱۹۸۵م.
(۲) ابن ابار محمد، المعجم، مادرید، ۱۸۸۵م.
(۳) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶/۱۹۶۵ـ۱۹۶۶.
(۴) ابن حزم علی، جمهره انساب العرب، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۵) ابن حیان حیان، المقتبس، به کوشش عبدالرحمان علی حجی، بیروت، ۱۹۶۵م.
(۶) ابن حیان حیان، المقتبس، به کوشش چالمتا و دیگران، مادرید، ۱۹۷۹م.
(۷) ابن خطیب محمد، اعمال الاعلام، به کوشش لوی پرووانسال، بیروت، ۱۹۵۶م.
(۸) ابن خطیب محمد، نفاضه الجراب، به کوشش احمد مختار عبادی و عبدالعزیز اهوانی، قاهره، دارالکاتب العربی.
(۹) ابن دلایی احمد، ترصیع الاخبار، به کوشش عبدالعزیز اهوانی، مادرید، ۱۹۶۵م.
(۱۰) ابن سعید مغربی علی، الجغرافیا، به کوشش اسماعیل عربی، بیروت، ۱۹۷۰م.
(۱۱) ابن سعید مغربی علی، المُغرب فی حلی المَغرب، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۹۵۳م.
(۱۲) ابن عبدالمنعم حمیری محمد، الروض المعطار، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۹۷۵م.
(۱۳) ابن عذاری احمد، البیان المغرب، به کوشش کولن و لوی پرووانسال، ج ۲، لیدن، ۱۹۵۱م، ج ۳، بیروت، دارالثقافه.
(۱۴) ابن عذاری، البیان المغرب فی اخبارالاندلس والمغرب، چاپ کولن و برووانسال، بیروت ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۱۵) ابوعبید بکری عبدالله، المسالک و الممالک، بهکوشش وان لون و ا فره، تونس، ۱۹۹۲م.
(۱۶) ابوالفدا، تقویم البلدان، به کوشش رنو و دوسلان، پاریس، ۱۸۴۰م.
(۱۷) اخبار مجموعه، به کوشش ابراهیم ابیاری، قاهره، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۱۸) ادریسی محمد، نزهه المشتاق، بیروت، ۱۴۰۹ق/۱۹۸۹م.
(۱۹) دمشقی محمد، نخبه الدهر، به کوشش مرن، لایپزیگ، ۱۹۲۳م.
(۲۰) زهری محمد، الجغرافیه، به کوشش محمد حاج صادق، قاهره، مکتبه الثقافه الدینیه.
(۲۱) عنان محمد عبدالله، دوله الاسلام فی الاندلس، قاهره، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۲۲) عنان محمد عبدالله، عصرالمرابطین و الموحدین فی المغرب و الاندلس، قاهره، ۱۳۸۴ق/ ۱۹۶۴م.
(۲۳) عنان محمد عبدالله، تاریخ دولت اسلامی در اندلس، ترجمه عبدالمحمد آیتی، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۱ ش.
(۲۴) مجموع رسائل موحدیه، به کوشش لوی پرووانسال، رباط، ۱۹۴۱م.
(۲۵) مراکشی عبدالواحد، المعجب، به کوشش محمد سعید عریان و محمد عربی علمی، قاهره، ۱۳۶۸ق/۱۹۴۹م.
(۲۶) مقری احمد، نفح الطیب، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۳۸۸ق/۱۹۶۸م.
(۲۷) احمد بن محمد مقری، نفح الطیب فی غصن الاندلس الرطیب، لیدن ۱۸۵۵ـ۱۸۶۱.
(۲۸) مونس حسین، تاریخ الجغرافیه و الجغرافیین فی الاندلس، قاهره، ۱۹۸۶م.
(۲۹) مونس حسین، فجرالاندلس، قاهره، ۱۹۵۹م.
(۳۰) یاقوت حموی، مراصدالاطلاع علی اسماءالامکنه والبقاع، لیدن ۱۸۵۹.
(۳۱) ابن خلدون، تاریخ ابن خلدون المسمی کتاب العبر و دیوان المبتدا والخبر، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۳.
(۳۲) فیلیپ خوری حِتی، تاریخ عرب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران ۱۳۶۶ ش.
(۳۳) رجب محمد عبدالحلیم، العلاقات بین الاندلس الاسلامیه و اسبانیا النصرانیه فی عصر بنی امیه و ملوک الطوائف، قاهره.
(۳۴) BSE ۳.
(۳۵) EI ۲.
(۳۶) Encarta، http: // encarta msn com/ find/ Concise aspti = ۰۳D۴C۰۰۰.
(۳۷) WNGD، ۱۹۸۸.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائره المعارف بزرگ اسلامی، ج۱۱، ص۴۳۳۰، برگرفته از مقاله «بارسلون». دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ج۱، ص۹۷۲، برگرفته از مقاله «برشلونه یا بارسلون».