شهادت طفل شیرخوار امام حسین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت علی اصغر (علیهالسّلام) یکی از شهدای کربلاست که بر روی دستان مبارک
امام حسین (علیهالسّلام)، با
تیر سه شعبه به
شهادت رسید.
از مصائب بزرگ
روز عاشورا و از حوادث مسلم این روز، شهادت طفل شیرخوار امام حسین (علیهالسّلام) است که افراد سپاه
عمر سعد، با بیرحمی او را به شهادت رساندند و جنایت نابخشودنی دیگری بر جنایاتشان افزودند.
دربارهٔ چگونگی شهادت طفل شیرخوار، از جمعبندی آنچه در منابع کهن آمده است، میتوان دو قول را به دست آورد: یکی بیانگر آن است که طفل شیرخوار، در هنگامی که بر در خیمهها در دامن
امام بود، به شهادت رسید. اکثر مقتلنویسان و مورخان، با تفاوتهایی، این قول را مطرح کردهاند.
قول دوم آن است که آن طفل در میدان جنگ بر روری دست امام، توسط دشمن هدف
تیر قرار گرفت و به شهادت رسید. اکنون به ترتیب، هر دو قول را توضیح میدهیم.
۱. شهادت او بر در
خیمه، به گزارش
یعقوبی و
فضیل بن زبیر بدینگونه بوده که آن طفل، همان روز به
دنیا آمده بود و امام میخواست کام او را بردارد که هدف تیر قرار گرفت:
حسین بر اسبش سوار بود که نوزادی که در همان لحظه به دنیا آمده بود، نزد وی آورده شد؛ پس در
گوش وی
اذان گفت و او را در دامان خود قرار داد و با
آب دهان خود، کام او را برداشت و او را «عبدالله» نامید. ناگاه
حرملة بن کاهل تیری (از مورخان متقدم،
ابوحنیفه دینوری، تنها کسی است که ضمن گزارش شهادت این طفل، ویژگی تیری را که به او اصابت کرده، نوشته است. او مینویسد: فرماه رجل من بنی اسد و هو فی حجر الحسین بمشقص فقتله؛ «در حالی که آن طفل در آغوش حسین بود، شخصی از
بنی اسد تیری باریک و بلند، پرتاب کرد و آن طفل را کشت».
در کتب
لغت «مشقص»، نوک بلند و غیر عریض (باریک) پیکان تیر تفسیر شده است (مشقص: هو نصل السهم اذا کان طویلاً ولیس بالعریض واذا کان عریضاً ولیس بالطویل فهو معبلة).
اما تعبیر «تیر سه شعبه» که اکنون در منابر و مجالس روضهخوانی مرسوم است، تنها در برخی مقتلهای معاصر
و اشعار شعرای معاصر آمده است، چنان که شاعری در اینباره سروده است:
حلق او را خست و جست بر شه مظلوم وز شاه مظلوم، آن سه شعبه مسموم احتمالاً تعبیر سه شعبه، از گزارش دینوری گرفته شده است.
) به او زد و او را کشت. حسین تیر را از گلویش خارج کرد و او را به خونش آغشته کرد و فرمود: به
خدا سوگند، تو گرامیتر از
ناقه (
صالح (علیهالسّلام)) نزد - خدا هستی؛ و
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نزد خدا از صالح گرامیتر و عزیزتر است. سپس حسین آمد و او را کنار جنازههای فرزندان و برادرزادگانش گذاشت.
پس حسین
خون او را گرفت و جمع کرد و به
آسمان پرتاب کرد و قطرهای از آن بر
زمین نریخت.
امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: اگر قطرهای از آن خون بر زمین میریخت،
عذاب نازل میشد.
مورخان دیگر نیز شهادت او را بر در خیمه گزارش کردهاند:
طبری مینویسد: چون حسین (جلوی خیمهگاه) نشست، کودکی که او را
عبدالله بن حسین (علیهالسّلام) دانستهاند، نزدش آورده شد؛ پس او را در دامانش نشاند.
ابومخنف از قول
عقبة بن بشیر (بشر) اسدی گوید: ابوجعفر محمد بن علی (امام باقر (علیهالسّلام)) به من گفت: ای بنی اسد، خونی از ما پیش شما هست. گفتم: ای ابوجعفر،
رحمت خدا بر تو باد،
گناه من در آن چیست و آن (خون) چیست؟ فرمود: کودکی نزد حسین آورده شد و او در دامانش بود که یکی از شما بنی اسد، تیری به سوی او انداخت و گردن او را برید (و او را کشت). پس حسین خون او را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمین ریخت و گفت: رب ان تَک حَبسْت عَنَا النصر من السماء فَاجْعَل ذلک لما هو خیر و انتقم لنا من هولاء الظالمین؛
«پروردگارا، اگر یاری شدن از آسمان را از ما بازداشتهای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از این ستمگران بگیر».
در خبری که
عمار ذهنی از امام باقر (علیهالسّلام) نقل کرده، آمده است که چون
پسر حسین (علیهالسّلام) در دامانش هدف تیر قرار گرفت، حسین (علیهالسّلام) گفت: خدایا خود، بین ما و قومی که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، اما ما را کشتند، حکم کن.
شیخ مفید و به پیروی او
طبرسی، مینویسند: سپس امام حسین ( (علیهالسّلام) ) جلوی خیمه نشست و پسرش عبدالله بن حسین، که طفلی بیش نبود، نزدش آورده شد؛ پس او را در دامانش نشانید. آنگاه مردی از بنی اسد تیری به سوی عبدالله انداخت و او را کشت؛ پس حسین (علیهالسّلام) خون این طفل را گرفت و چون دستش پر شد، بر زمین ریخت و گفت: پروردگارا، اگر یاری رسانی از آسمان را از ما بازداشتهای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده و انتقام ما را از این قوم ستمگر بگیر، سپس او را برداشت و کنار شهدای دیگر
اهل بیت (علیهالسّلام) قرار داد.
(در گزارش
ابن نما آمده است که امام خون عبدالله را به آسمان پاشید
؛ اما چنان که در گزارش فضیل بن زبیر آمده بود، آنچه درست به نظر میرسد آن است که امام (علیهالسّلام) خون را به طرف آسمان پاشید، تا خدا را به عنوان بهترین
شاهد و
حاکم بین خود و
دشمن که در حق طفل شیرخوار او چنین ستمی روا داشتند، بگیرد؛ بنابراین اگر حضرت میخواست خون زمین ریخته شود، خواه ناخواه بر زمین ریخته میشد و دیگر نیازی نبود که حضرت دستش را پر از خون کند و بر زمین بریزد.
ابن سعد به اختصار، این جریان را گزارش کرده است
ابن فتال نیشابوری این گزارش را با حذف دعای پایانی امام آورده است.
)
اما عدهای از مورخان و مقتلنویسان مانند
ابن اعثم،
خوارزمی،
طبرسی و
سید بن طاووس، شهادت طفل را در هنگام وداع امام، مطرح کردهاند، که با گزارش طبری، شیخ مفید و
روایت امام باقر (علیهالسّلام) قابل جمع است. این گروه در اینباره نوشتهاند:
چون امام حسین (علیهالسّلام)
مرگ جوانان و یاران و عزیزان خود را دید، و تمام یاران و خویشان او (علیهالسّلام)
شهید شدند، تنها ماند و با او جز دو نفر باقی نماند؛ یکی فرزندش
علی زین العابدین (علیهالسّلام) بها و دیگری پسر شیرخواری که نامش عبدالله
(یا علی) بود. لذا تصمیم گرفت تا قوم (سپاه دشمن) را با خون خویش ملاقات کند؛ از اینرو فریاد زد: آیا حمایت کنندهای هست که از حرم رسول خدا حمایت کند؟ آیا یگانه پرستی هست که دربارهٔ ما از خدا بترسد؟ آیا فریادرسی هست که در فریادرسی ما
امید به خدا داشته باشد؟ آیا یاریکنندهای هست که در یاری ما به آنچه نزد خداست، امیدوار باشد؟ در این هنگام صدای زنان به فریاد بلند شد. حسین به در خیمه آمد و فرمود: آن طفل (علی) را بیاورید تا با او
وداع کنم. پس کودک را به وی دادند. امام (علیهالسّلام) او را میبوسد میفرمود: (ای پسرکم)، وای بر این مردم اگر دشمن آنان جدت (محمد) (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) باشد. پس در همان حال که کودک در دامان حضرت بود، حرملة بن کاهل اسدی (ابن اعثم و طبرسی، سخنی از نام
قاتل طفل شیرخوار به میان نیاوردهاند: اما
سبط بن جوزی قاتل او را
هانی بن ثبیت حضرمی دانسته.
و
ابوالفرج اصفهانی نیز در گزارشی کوتاه، کشنده طفل شیرخوار را عقبة بن بشر (بشیر) دانسته است.
) تیری به آن کودک زد و او را در دامن پدر به شهادت رساند. حسین با دست خود خونها را گرفت تا دستش پر شد و سپس به طرف آسمان پاشید و گفت: بارالها، اگر امروز
فتح و
نصرت خویش را از ما بازداشتهای، آن را در چیزی که برای ما بهتر است، قرار ده. آنگاه حسین از اسب فرود آمد و با غلاف
شمشیر خود، قبری برای او حفر کرد و خون را به تمام بدن طفل مالید و بر او
نماز خواند.
(طبرسی، نماز خواندن امام را بیان نکرده است.) و او را
دفن کرد.
(اما چنانکه گذشت. برخی نوشتهاند که حسین (علیهالسّلام) بدن این طفل را آورد کنار بدن دیگر شهدا قرار داد.
)
بنابر گزارشی دیگر: حسین (علیهالسّلام) به در خیمه آمد و به
زینب (سلاماللهعلیها) فرمود:
فرزند کوچکم را به من بده تا با او وداع کنم. پس او را گرفت و خواست او را ببوسد که حرملة بن کاهل تیری به سوی این کودک زد. تیر در گلوی کودک نشست و گلوی او را برید. حسین (علیهالسّلام) به زینب فرمود: این کودک را بگیر. سپس خون این کودک را با دو دستش گرفت تا پر شد و به سوی آسمان پاشید و فرمود: آنچه برای من پیش آمده است، آسان است؛ چون خدا آن را میبیند. امام باقر (علیهالسّلام) فرمود: حتی یک قطره از آن بر زمین نیفتاد.
۲. قول دوم، شهادت آن طفل در میدان جنگ، بر روی دست امام است، که تنها مستند قابل توجه آن، گزارش سبط بن جوزی (۶۵۴ ق) است. وی به نقل از
هشام بن محمد کلبی (شاگرد ابو مخنف و راوی مقتل وی) آورده است:
حسین (علیهالسّلام) متوجه کودکی شد که از
تشنگی میگریست. حضرت او را (در برابر سپاه) روی دست بلند کرد و فرمود: ای قوم، اگر بر من رحم نمیکنید، بر این طفل رحم کنید.
پس مردی از لشکر عمر سعد تیری به سوی این کودک انداخت و او را کشت. پس حسین (علیهالسّلام)
گریه کرد و گفت: خدایا، بین ما و قومی که ما را دعوت کردند تا یاریمان کنند، اما ما را کشتند، حکم کن، آنگاه ندایی از آسمان بلند شد که ای حسین، او را رها کن؛ چرا که برای او شیردهندهای در
بهشت است.
(مترجم فارسی کتاب
الفتوح پس از آنکه از طفل شیرخوار به «
علی اصغر» یاد میکند، در اینباره مینویسد: (حسین (علیهالسّلام) ) طفل شیرخوار خود را که از تشنگی اضطراب مینمود. در پیش زین گرفته، میان هر دو صف برد و آواز برآورد: ای قوم، اگر من به زعم شما گناهکارم، این طفل گناهی نکرده؛ او را جرعهای
آب دهید. چون آواز حسین شنیدند، یکی از آن گروه تیری به سوی آن حضرت روان کرد. آن تیر بر گلوی آن طفل شیرخوار آمد و از آن سوی بر بازوی حسین (علیهالسّلام) رسید. آن حضرت تیر را بیرون آورد و هم در آن ساعت، آن طفل جان داد. آن سرور، آن طفل را آورد و به مادرش داد و فرمود: بگیر فرزند خود را که از
حوض کوثر سیراب گردید.
همچنین وی به اشتباه، پیش از بیان چگونگی شهادت طفل شیرخوار، از شهادت طفل هفت سالهای به نام عمر،
فرزند امام حسن (علیهالسّلام) خبر داده است که امام حسین (علیهالسّلام) برای وداع و خداحافظی با او، به در خیمهگاه زنان آمد و حضرت در حالی که او را میبوسید، تیری بر سینه طفل نشست و او را شهید کرد. امام (علیهالسّلام) از
اسب پیاده شد و گودالی حفر کرد و (بدون خواندن نماز بر او) او را دفن کرد.
چنانکه ملاحظه میشود، مترجم کتاب الفتوح، چگونگی شهادت طفل شیرخوار امام حسین (علیهالسّلام) را با شهادت طفل دیگری که او را «عمر» نام داده است، اشتباه کرده است و معلوم نیست که منشا این اشتباه کجاست و چرا او چنین خلطی کرده است؟)
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۸۵۳.