• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شهادت امام سجاد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




قبر امام سجاد
حضرت علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب (علیه‌السلام)، ملقب به زینالعابدین و سجاد، چهارمین امام شیعیان است که به مدت ۳۵ سال در دوران خلفای اموی، امامت کردند. امام سجاد (علیه‌السلام) در واقعه کربلا حضور داشت ولی به علت بیماری سخت، در جنگ شرکت نکرد.
بنا بر روایات شیعیان، امام سجاد (علیه‌السلام) به دستور ولید بن عبدالملک مسموم شده و به شهادت رسید. در روز و سال وفات و شهادت حضرت اختلاف است؛ دامنه این اختلاف از سال ۹۲ق تا سال ۱۰۰ق را شامل می‌شود، اما مشهورترین سال، یکی ۹۴ق است که آن را به مناسبت ارتحال فقهای بی‌شماری از اهل مدینه، سنة الفقهاء نامیده‌اند و دیگری سال ۹۵ق می‌باشد.
مدفن ایشان در قبرستان بقیع کنار قبر امام حسن مجتبی (علیه‌السلام)، امام محمدباقر (علیه‌السلام) و امام جعفر صادق (علیه‌السلام) قرار دارد.



امام زینالعابدین (علیه‌السلام) که خبر محض، طهارت، قداست، ذکاء صرف، صلابت، فراست، شجاعت مطلق، خدمت و دلسوزی و خیرخواهی کامل برای جامعه اسلامی و در یک کلمه مجمع الفضائل و الکمالات بودند، پس از گذران یک عمر پر برکت که در حساس‌ترین مقطع تاریخ اسلام واقع شده بود و با انجام افتخارآمیز وظایف خطیر امامت با همه دردها و مشقت‌ها و غربت‌ها و با مشاهده طلوع اولین ثمرات با برکت مجاهدات طاقت‌فرسای خود و به بار نشستن تمامی برنامه‌های کوتاه مدت، میان‌مدت و بلندمدت که با سیاست الهی خود طراحی نموده بودند، سرانجام به دست دستگاه اموی با مدیریت ثمره مروانی، ولید بن عبدالملک مسموم شده و به شهادت رسیدند.


همچنانکه در زاد روز تولد حضرت زینالعابدین (علیه‌السلام) اختلاف گسترده‌ای در بین مورخین موجود است، در روز و سال وفات و شهادت حضرت نیز اختلاف است.
دامنه این اختلاف از سال ۹۲ هجری تا سال ۱۰۰ هجری را شامل می‌شود. اما آنچه از همه مشهورتر است یکی سال ۹۴ هجری است که آن را به مناسبت ارتحال فقهای بی‌شماری از اهل مدینه، سنة الفقهاء نامیده‌اند. و دیگری سال ۹۵ هجری می‌باشد.

۲.۱ - سال ۹۴ هجری

حسین فرزند امام علی بن حسین (علیه‌السلام) وفات پدر خود را در سال ۹۴ اعلام کرده است. و بر این اساس بزرگانی نظیر شیخ مفید در الارشاد
[۶] مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۹.
و شیخ طوسی در المصباح و محقق اربلی در کشف الغمه و ابن‌ اثیر در الکامل فی التاریخ
[۱۲] ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۸.
به همین نظر اعتقاد داشته‌اند.

۲.۲ - سال ۹۵ هجری

بر اساس روایتی که ابوبصیر از حضرت صادق (علیه‌السلام) نقل کرده است حضرت فرمودند: «قبض علی بن حسین (علیه‌السلام) و هو ابن سبع و خمسین سنة، فی عام خمس و تسعین، عاش بعد الحسین خمسا و ثلاثین سنة.» حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) در حالی که ۵۷ ساله بودند قبض روح شده و این واقعه در سال ۹۵ق اتفاق افتاد، و حضرت بعد از پدر بزرگوارشان ۳۵ سال زندگی کردند.
بر اساس این روایت سال وفات حضرت ۹۵ هجری می‌باشد و این قول نیز از شهرت بسیار زیادی برخوردار است.

۲.۳ - ماه محرم

اما در زمینه روز ارتحال حضرت: ۱۸ محرم، ۲۲ محرم و ۲۵ محرم نقل شده که روز ۲۵ از شهرت بیشتری برخوردار است و شیخ کفعمی در المصباح خود و شیخ طوسی نیز در المصباح خود آن را اختیار کرده‌اند.


نظر به اختلافی که از یک سو در سالروز تولد حضرت و از سوی دیگر در سال ارتحال آن بزرگوار وجود دارد، در سن مبارک آن حضرت در موقع شهادت نیز اختلاف شده است.
عده‌ای آن را ۵۷ سال، عده‌ای دیگر ۵۸ و گروهی ۵۹ سال ذکر کرده‌اند. ولی نظر به آنچه ما در تولد حضرت (سال ۳۸ هجری) و ارتحال ایشان (۹۵ هجری) اختیار کردیم و نظر مشهور نیز چنین است، سن مبارک حضرت در موقع شهادت ۵۷ بوده است که دو سال آن را در زمان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام)، ده سال در زمان عموی خود حضرت امام حسن (علیه‌السلام)، ده سال در زمان امامت پدر خود زیسته‌اند و ۳۵ سال هم مدت امامت حضرت بوده است.


آنچه در اسناد موجود در زمینه کیفیت سپری شدن آخرین شب از زندگانی حضرت سجاد (علیه‌السلام) نقل شده است، اولا طلبیدن آبی برای وضو است. ثانیا توصیه مراعات ناقه و شتری که با آن به حج می‌رفتند. و ثالثا آوردن آبی نزد حضرت برای آشامیدن و خبر دادن آن بزرگوار که امشب شبی است که به من وعده داده شده تا به لقاء حق نائل آیم.
امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند: چون شبی که حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) وعده دیدار دریافت کرده بودند فرا رسید، به فرزندش محمد فرمود: ای پسرکم برایم آب وضو بیاور. حضرت محمدباقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: بلند شدم و آب وضو آوردم پدرم فرمود: این آب برای وضو شایسته نیست. چرا که در آن چیزی مرده وجود دارد.
حضرت محمدباقر (علیه‌السلام) می‌فرمایند: من چراغ آوردم و دیده شد که در آن موشی مرده افتاده است. از این‌رو آب وضو دیگری را برایشان آوردم. آنگاه فرمود: پسرم این شبی است که به آن وعده داده شده‌ام. سپس در زمینه مراعات حال ناقه خود توصیه‌هائی نمودند که مبادا چیزی که او را در سختی می‌اندازد بر او تحمیل گردد (بودن در طویله و یا بستن بند محمل) و اینکه آذوقه او را به او بدهند. (در ادامه روایت کیفیت برخورد ناقه حضرت پس از مرگ آن بزرگوار با قبر حضرت است که به‌صورت مفصل تحت عنوان ارتباط و برخورد حضرت با حیوانات بیان شده است.)
از امام باقر (علیه‌السلام) هم روایت شده است که در شبی که حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) قبض روح شدند، نوشیدنی برای حضرت آورده شد، و به ایشان گفته شد: بیاشام حضرت هم فرمود: این همان شبی است که به آن وعده شده‌ام تا در آن قبض روح گردم.
به هر حال از مجموع این روایت به دست می‌آید حضرت علاوه بر توصیه به مراعات حال شتر خود که بارها با آن به حج مشرف شده بودند، آبی برای وضو طلبیده تا وضو بگیرند و با عمل غیب خود متوجه نجس بودن آن آب شده و بالاخره با آب طاهر دیگری وضو می‌گیرند تا برای لقاء حق با طهارت باشند.
حال در آن لحظات آخر حیات، حضرت چه عبادات و چه حالاتی داشته‌اند و چگونه آخرین زمزمه‌های عاشقانه خود را برای وصال یار می‌سروده‌اند، امری است که پیرامون آن در اسناد تاریخی چیزی نقل نشده است.


در زمینه کیفیت گذران آخرین لحظات حیات طیبه حضرت سجاد (علیه‌السلام) چند روایت وجود دارد که در دو قسمت قابل جمع‌بندی است.
۱- ابوحمزه ثمالی از حضرت ابی‌جعفر امام باقر (علیه‌السلام) نقل می‌کند که فرمودند: چون هنگامه وفات حضرت علی بن حسین (علیهماالسلام) فرا رسید مرا به سینه خود چسبانید، و فرمود: ای پسرکم!! تو را به چیزی وصیت می‌کنم که پدرم به هنگام وفاتش مرا بدان وصیت فرمود و از آن چیزهایی که پدرشان ایشان را بدان وصیت کرده بودند این بود که فرمود: ای پسرکم از ظلم به کسی که علیه تو ناصری جز خداوند ندارد، بپرهیز و هرگز خود را به آن آلوده مساز.
۲- از حضرت ابی‌الحسن (علیه‌السلام) نقل شده است که چون موقع وفات حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) فرا رسید بیهوش شد، سپس چشمان خود را گشود، سوره اذا وقعت الواقعة و انا فتحنا را قرائت کرد و بعد گفت: حمد خداوندی را که وعده خود به ما را راست گردانید و همه زمین (بهشت) را به ما میراث داد و ما از هر کجای بهشت که بخواهیم برای خود منزل اختیار می‌کنیم. پس چه خوب است اجر عاملین و کارکنندگان (اصل آیه چنین است: و قالوا الحمد لله الذی صدقنا وعده و اورثنا الارض نتبوء من الجنة حیث نشاء فنعم اجر العاملین؛) سپس در همان لحظه قبض روح شد و دیگر هیچ نفرمود.
در روایت دیگری با همین مضمون آمده است که حضرت در موقع وفات سه مرتبه بیهوش شد و بعد به هوش آمده و در دفعه آخر این آیه شریفه قرآن را تلاوت فرمود.
و در روایت دیگری نیز آمده است: حضرت به هنگام وفات بیهوش شده و ساعتی در حال بیهوشی بودند. سپس پیراهن و پارچه‌ای که روی حضرت بود را کنار زده و فرمودند: الحمد لله الذی اورثنا الجنة نتبوء منها حیث نشاء فنعم اجر العاملین (این تعبیر احتمالا تصحیف راوی است چرا که آیه شریفه ۷۴ از سوره زمر بدین‌گونه نیست و در روایت دیگر آیه به‌صور کامل و صحیح نقل شده است.) و آنگاه فرمودند: قبر مرا حفر کنید تا بر زمین استوار و ثابت برسید. بعد پیراهن و یا پارچه‌ای که آنجا بود را بر روی خود کشیده و جان به جان آفرین تسلیم کردند.
از آیه‌ای که حضرت در آخرین لحظات حیات خود تلاوت فرمودند به دست می‌آید اولا حضرت خود را در بحبوحه بهشت دیده و تمامی آنها را تحت سیطره خود می‌یافتند و ثانیا تمام آرمان‌های خود را محقق و وعده‌های الهی در تحقق اهداف خود را صادق دانسته و لذا با قلبی مطمئن به دیار باقی شتافتند.


وفات حضرت علی بن حسین (علیه‌السلام) به اتفاق سیره‌نویسان در زمان خلافت ولید بن عبدالملک واقع شده است. بنابر آنچه عمر بن عبدالعزیز قضاوت کرده است ولید که عنصری جبار و بسیار ظالم بود با حاکم شدن، زمین را از جور و ستم لبریز نمود.
[۳۶] سیوطی، عبدالرحمان بن ابوبکر، تاریخ الخلفا، ص۲۲۳.

در عهد حکومت او رفتار مروانیان و کارگزاران آنها با دودمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، بنی‌هاشم و بخصوص حضرت سجاد (علیه‌السلام) بسیار خشن و ظالمانه بود. والی مدینه هشام بن اسماعیل گرچه از زمان عبدالملک بن مروان مسئول اداره شهر مدینه بود ولی در عصر ولید بن عبدالملک رفتار بسیار ظالمانه‌ای با حضرت زینالعابدین (علیه‌السلام) داشت و هنگامی که به خاطر شدت مظالم و بد رفتاری‌هایش با اهل مدینه از منصب خود عزل شد، او را در کنار منزل مروان نگه داشتند تا مردم از او قصاص بگیرند. او خود معترف بود که از کسی جز علی بن حسین (علیه‌السلام) بیم ندارم، اما هنگامی که حضرت با جمعی از اصحاب خود از کنار او عبور کردند با توصیه ایشان، هیچ‌کس به او متعرض نشده و خود نیز از او شکایتی ارائه نکردند. در این حال بود که هشام فریاد زد: الله اعلم حیث یجعل رسالته.
و در روایت دیگری داریم که حضرت برای او پیغام دادند اگر از نظر مالی در مضیقه هستی، ما آنقدر توانایی داریم که نیاز تو را بر طرف کنیم. به هر حال در عهد ولید بن عبدالملک بر نوادگان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بسیار سخت گذشت. یکی از مصائب عظیم در این مدت شهادت حضرت سجاد (علیه‌السلام) بزرگ بنی‌هاشم و آقا و سرور آنان بود.
اما در بین مورخین در اینکه قاتل حضرت چه کسی است اختلاف است، بعضی معتقدند حضرت به دست ولید بن عبدالملک مسموم گردیدند. و برخی دیگر معتقدند هشام بن عبدالملک که برادر خلیفه بود، حضرت را مسموم ساخت.
هشام همان شخصی است که عظمت وجودی حضرت سجاد (علیه‌السلام) را با همه وجود در جریان حج خانه خدا و استلام حجرالاسود دیده است. هنگامی که خود با همه جاه و حشمت چشم پر کن پادشاهی، نتوانست حجرالاسود را استلام کند و ببوسد، ولی حضرت سجاد (علیه‌السلام) که بوی عطر وجودشان و هیبت الهی ایشان همه را مدهوش کرده بود، جلو آمده و همه مردم راه دادند و حضرت براحتی به استلام موفق گردیدند. آری به همین مناسبت فرزدق آن قصیده غرای خود را در کنار خانه خدا با صدای بلند قرائت نمود.
هشام از آن لحظه عداوت حضرت سجاد (علیه‌السلام) در دل انباشت تا بالاخره برای شهادت حضرت برنامه‌ریزی نمود و برای مسمومیت ایشان اقدام کرد. اما این کار نمی‌توانست بدون اذن و مشاوره با خلیفه ولید بن عبدالملک باشد.
به هر حال شهادت حضرت در این زمان واقع گردیده است. و خاندان مروان که مدیون بالاترین کرامت‌ها و محبت‌های حضرت زینالعابدین (علیه‌السلام) بودند، دست خود را به شهادت حضرت آلوده ساختند. خداوند متعال لعن و نفرین دائمی خود را نصیب آنان گرداند.


حضرت زینالعابدین (علیه‌السلام) شخصیتی که با عملکرد انسانی و الهی خود، همگان را مجذوب خویش کرده بودند و با مجاهدات سی و پنج ساله خود آنچنان تصویر منور و متعالی از امامت در ذهن جامعه اسلامی ترسیم کرده بودند که بدیلی برای آن وجود نداشت. سرور فقیهان، زینالعابدین، سیدالساجدین، صاحب تمامی خوبی‌ها و خیرها، علی الخیر، مقتدای همه قراء مدینه که هیچکدام قبل از حضرت از مدینه برای حج خارج نمی‌شدند و پس از اینکه حضرت خارج می‌شدند هزار راکب به تبع ایشان، حضرت را همراهی می‌نمودند و بزرگی که بزرگواری‌های او همه را حتی دشمنانش را تحت پوشش گرفته بود، آری مجسمه همه فضائل و کمالات، اینک توسط پلیدی از خاندان پلید مسموم گردیده است. روشن است که جو مدینه چگونه است و دوستان و شیعیان، علاقمندان و محبین، همه و همه در فراق این بنده برگزیده حق چه حالی دارند. خبر بسرعت در شهر پیچید و همه برای تشییع جنازه حضرت حاضر شدند. در تاریخ از سعید بن مسیب آمده است: فلما ان مات شهد البر و الفاجر و اثنی علیه الصالح و الطالح و انهال الناس یتبعونه حتی وضعت الجنازة.
چونکه حضرت وفات کردند هر نیکوکار و فاجری برای تشییع جنازه حضرت حاضر شد و نیکوکار و بدکار زبان به ستایش حضرت گشودند و سیل اشک از دیدگان همگان جاری بود در حالی که همه جنازه را مشایعت می‌کردند تا حضرت دفن گردیدند.
سعید بن مسیب می‌گوید: در آن روز به گونه‌ای همه مردم در تشییع حضرت خارج شده بودند و همگان در مراسم مشارکت داشتند که احدی دیگر در مسجد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باقی نماند.


حضرت زینالعابدین (علیه‌السلام) پس از ارتحال و انجام مراسم تشییع که جمیع اهل مدینه در آن مشارکت داشتند، در بقیع که قطعه زمینی است بسیار مبارک و قبور بسیاری از اولیاء خداوند، زوجات پیامبر، مادر مکرمه حضرت امیرالمؤمنین فاطمه بنت اسد و بسیاری از صحابه پیامبر و تعدادی از شهدای صدر اسلام در آن واقع است، در کنار مضجع حضرت امام حسن مجتبی (علیه‌السلام) عموی بزرگوارشان مدفون گردیدند.
این قطعه از بقیع که در آن عباس عموی پیامبر نیز مدفون بوده و بعدا حضرت امام صادق و امام باقر (علیهماالسلام) نیز مدفون گردیدند، داری قبه و بارگاه بوده ولی به دست فرقه وهابیت، تخریب گردیده است.


حضرت زینالعابدین (علیه‌السلام) که مظهر تام رحمت الهی نسبت به همه خلایق بودند، دایره محبت و عطوفتشان، حیوانات را نیز شامل می‌شد. حضرت شتری ماده داشتند که بر اساس بعضی از روایات بیست و دو مرتبه با او به حج رفته بودند. اما در تمامی این مدت با وجود اینکه تازیانه مخصوصی را به رحل و محمل خود آویزان می‌کردند ولی حتی یک ضربه هم به او نزده بودند.
در شب ارتحال، حضرت سفارش این شتر را نمودند که بعد از ایشان مورد رسیدگی قرار گیرد.
اما پس از واقعه جانگداز ارتحال حضرت چیزی نگذشت که این شتر از چراگاه خود، یکسر به سوی قبر مطهر حضرت آمد در حالی که هرگز قبر را ندیده بود آنگاه خود را به روی قبر‌ انداخت و گردن خود را بر آن می‌زد و چشم‌هایش از اشک سرازیر شده بود و مرتب ناله می‌کرد.
خبر را به حضرت محمد بن علی، امام باقر (علیه‌السلام) رساندند. حضرت آمده و به او گفتند: آرام باش، الان بلند شو، خدا تو را مبارک گرداند.
او بلند شد و به جای خود برگشت ولی پس از‌ اندکی باز به قبر برگشت و کارهای قبل را تکرار کرد. این دفعه حضرت آمدند و به او آرام باش دادند و گفتند: برخیز ولی بلند نشد. و لذا فرمودند: او را رها کنید!! او وعده داده شده است. از از این‌رو سه روز نگذشت که او از دنیا رفت.


۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۱، ح۱۰، به نقل از کشف الغمه.    
۲. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۹۴.    
۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۴، ح۱۷، به نقل از تذکرة الخاص.    
۴. سبط بن جوزی، یوسف بن حسام‌الدین، تذکرة الخواص، ج۱، ص۲۹۸.    
۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۱، ح۱۰.    
۶. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۳۹.
۷. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.    
۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۳.    
۹. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۹۴.    
۱۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ج۴۶، ص۱۵۱.    
۱۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۲، ح۱۴.    
۱۲. ابن‌ اثیر، عزالدین، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۲۳۸.
۱۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۲، ح۱۴، به نقل از اصول کافی.    
۱۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۶۸.    
۱۵. امین، سیدمحسن، اعیان الشیعه، ج۱، ص۶۲۴.    
۱۶. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۹۴.    
۱۷. کفعمی، ابراهیم، المصباح، ص۵۰۹.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۲.    
۱۹. طوسی، محمد بن حسن، مصباح المتهجد، ص۷۸۷.    
۲۰. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار ج۴۶، ص۱۵۳.    
۲۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۴۸، ح۴، به نقل از اختصاص و بصائر الدرجات.    
۲۲. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۴۸۳.    
۲۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۴۹، ح۷، به نقل از خرائج.    
۲۴. راوندی، قطب‌الدین، الخرائج و الجرائح، ج۲، ص۷۷۳.    
۲۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۴۹، ح۷، به نقل از الخرائج.    
۲۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۳، ح۱۶، به نقل از اصول کافی.    
۲۷. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۲، ص۳۳۱.    
۲۸. زمر/سوره۳۹، آیه۷۴.    
۲۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۲، ح۱۳، به نقل از اصول کافی.    
۳۰. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۱، ص۴۶۸.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۴۷، ح۱، به نقل از تفسیر علی بن ابراهیم قمی.    
۳۲. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۲، ص۲۵۴.    
۳۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۳، ح۱۵، به نقل از اصول کافی.    
۳۴. کلینی، محمد بن یعقوب، اصول کافی، ج۳، ص۱۶۵.    
۳۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۲- ۱۵۴.    
۳۶. سیوطی، عبدالرحمان بن ابوبکر، تاریخ الخلفا، ص۲۲۳.
۳۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۵۵، ح۵، به نقل از ارشاد.    
۳۸. مفید، محمد بن محمد، الارشاد، ج۲، ص۱۴۷.    
۳۹. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۹۴، ح۸۴، به نقل از مناقب.    
۴۰. ابن شهرآشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۳۰۱.    
۴۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۰، به نقل از رجال کشی.    
۴۲. طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ص۱۳۴.    
۴۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۱، ح۱۰، به نقل از کشف الغمه.    
۴۴. اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۲، ص۲۹۴.    
۴۵. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۵۴، به نقل از تذکرة الخواص.    
۴۶. سبط بن جوزی، یوسف بن حسام‌الدین، تذکرة الخواص، ج۱، ص۲۹۹.    
۴۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۴۶، ص۱۴۷- ۱۴۸، ح۲ -۴، به نقل از بصائر الدرجات و اختصاص.    
۴۸. صفار قمی، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ج۱، ص۳۵۳.    
۴۹. مفید، محمد بن محمد، الاختصاص، ص۳۰۰.    



• بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه، تاریخ: ۱۳۹۸/۰۲/۲۳.






جعبه ابزار