شعب ابیطالب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شعب ابیطالب یا شعب بنی هاشم، شعب علی بن ابیطالب و شعب ابییوسف، یکی از شعبهای واقع در
مکه که در اختیار
خاندان بنیهاشم بود و برخی وقایعی تاریخی با آن مرتبط است که مهمترین واقعه، محاصره
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همراه خاندان خود، به مدّت سه سال، تحت نظر سایر خاندانهای قریش بود.
این شعب در شرق
کعبه و میان
کوه ابوقبیس و
شعب ابن عامر قرار داشت و فاصله آن تا کعبه حدود دویست تا سیصد متر بود. در حال حاضر، تنها بخشی از محلّه شعب ابیطالب باقی مانده که نام آن
سوق
اللیل و بر فراز کوه است.
قریشیان برای اینکه بنیهاشم دست از حمایت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بردارند و او را به قریش واگذارند، آنان را در شعب ابیطالب محاصره اقتصادی و اجتماعی کرده و عهدنامهای نوشته و بسیاری از بزرگان قریش امضا کردند. این محاصره در
سال هفتم هجری آغاز و سه سال طول کشید و سرانجام به نوشته اکثر مورخان به خاطر خوردهشدن عهدنامه توسط موریانه، محاصره نقص و به پایان رسید.
شعب از نظر لغوی به معنای شکاف میان کوه و جمع آن شعاب است.
گاه شکاف میان دو کوه را نیز شعب میگویند.
شِعْب به محدوده قرار گرفته میان دو کوهِ نزدیک به هم گویند و ممکن است وسعت آن به اندازههای مختلف باشد. گفتنی است فاصله دو کوه، که مرز خروجی شهر است، ثنیّه نامیده میشود.
منطقه کوهستانی پیرامون
مکه، سبب به وجود آمدن شِعْبهای بسیاری در مکه و اطراف آن شده است.
وجود شعبهای زیاد در مکه، سبب پیدایش این ضرب المثل شده است که: اهل مکه علم بشعابه؛ مردم مکه شعبهای خود را بهتر از دیگران میشناسند.
وقتی
قُصَیّ بن کلاب بر مکه حاکم شد، هر خاندانی از
قریش را در جایی از مکه سکونت داد. او وَجْه
کعبه را، که شامل شعب ابیطالب به سمت معلاه مکه بود، برای خاندان خود و فرزندانش عبد مناف و عبد الدار برگزید.
شعب ابیطالب در اختیار خاندان بنیهاشم بوده و در دورههای مختلف به نامهای متفاوتی چون شعب بنیهاشم، شعب ابیطالب، شعب علی بن ابیطالب و شعب ابییوسف نامیده میشده است. چهرههای برجسته این خاندان در این شعب به دنیا آمده و در آنجا زندگی کردهاند.
شعب ابیطالب در آغاز، متعلق به "
عبدالمطلب" بود. سپس آن را میان فرزندانش تقسیم کرد و سهم "
عبدالله" را به
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) داد.
شعب ابیطالب، که محل سکونت بنیهاشم بود، همان محلی است که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) همراه خاندان خود، به مدّت سه سال در محاصره سایر خاندانهای قریش قرار گرفت و با مشقت و رنج آن دوران را سپری کرد.
ابوطالب به عنوان بزرگ بنی هاشم، همراه فرزندانش
جعفر و
علی (علیهالسلام) مهمترین نقش را در دفاع از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر عهده داشت.
تولد خاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و نیز خانه
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) در همین دره بود و حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا هنگام هجرت در آن سکونت داشت و
حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها) در آنجا به دنیا آمده است.
عقیل پس از هجرت به
مدینه، آن را تصرف کرد.
محمد بن یوسف ثقفی ـ برادر
حجاج ـ آن را از فرزندان عقیل خرید و ضمیمه منزل خود کرد.
در حال حاضر، تنها بخشی از محلّه شعب ابیطالب باقی مانده که نام آن
سوق
اللیل و بر فراز کوه است. محله
سوق
اللیل شامل خانههایی است که در روی کوه، مقابل
مسعی ساختهاند. خانهها و اماکن تاریخی موجود در شعب، در توسعههای مختلف مسجد، جزو مسجد شده است. گفتنی است که بخشی از شعب در این سوی مسعی، یعنی در فاصله مسجد تا مسعی بوده که اکنون جزو مسجد شده است.
طبعا خانه
امّ هانی، دختر
ابوطالب که در توسعه مسجد در زمان
مهدی عباسی جزو مسجد شد، در محدوده شعب قرار داشته است.
در این صورت، باید شعب ابیطالب را محلهای بزرگ تصور کرد که اطراف آن را به طور عمده کوه خندمه، کوه ابوقبیس و
مسجد الحرام در محاصره داشته است.
شعب ابیطالب در شرق
کعبه معظمه و میان
کوه ابوقبیس و
شعب ابن عامر قرار دارد
و فاصله آن تا کعبه حدود دویست تا سیصد متر است.
عرب دامنهها و وادیههای کوچک میان کوه را اصطلاحاً "شعب" مینامد.
شهر مکه به دلیل داشتن تپههای فراوان، شعبهای متعددی نیز در دامنههای تپهها دارا بوده و هر شعب به نام طایفه ساکن آن نامگذاری شده است. شعب ابیطالب یکی از آنان است که در آغاز "شعب ابییوسف"
و پس از
بعثت، شعب ابیطالب نام گرفت و بعدها به شعب بنیهاشم و اکنون به شعب امام علی (علیهالسّلام) شهرت یافته است.
محل شعب شامل فضای وسیعی است که اکنون سنگفرش شده و محل خواندن
نماز و استراحت حجاج در
ایام حج است.
زمانی که زایر از مسجدالحرام خارج میشود و از
بابالعباس،
باب علی یا
بابالسلام بیرون میآید و از مسعی هم عبور میکند، به فضای بازی میرسد که در پایین کوه ابوقبیس سنگفرش شده است.
ادامه این مسیر تا محل دستشوییها در دست چپ و بعد از اندکی به سمت خیابان، بخش مهمی از شعب ابیطالب است.
ناکامی قریش در بازگرداندن مهاجران حبشه به مکه و خطر ایجاد پایگاهی خارج از قدرت سیاسی قریش در آنجا و نیز نفوذ رو به گسترش مسلمانان در میان جوانان قریش، آنان را به اتخاذ راه حلی جدید کشاند و آن اندیشه قتل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
مشرکان از ابوطالب خواستند تا دو برابر دیه قتل آن حضرت را دریافت کند تا فردی غیر قریشی،
محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به قتل برساند.
ابوطالب ـ عموی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) ـ با شهامت و قاطعیت به این اقدام آنها اعتراض کرد و اشعاری مبنی بر حمایت از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سرود.
قریش به ناچار راهی دیگر در پیش گرفتند و آن، تحریم اقتصادی ـ اجتماعی را بر قریش تحمیل کردند تا دست از حمایت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بردارند و او را به قریش واگذارند. ابوطالب پس از مشورت با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تصمیم گرفت، برای سهولت در مراقبت از جان ایشان و حفظ تعصبات و همبستگی عشیرهای،
بنیهاشم و
بنیمطلب را در شعب ابیطالب گرد آورد.
از سوی دیگر چون قتل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بدون جلب رضایت حامیان او به معنای جاری ساختن خون در مکه بود،
مشرکان به ناچار پس از اجتماع در
دارالندوه ـ محل شورای قریش ـ تصمیم گرفتند، بنیهاشم و بنیمطلب را در محاصره کامل اقتصادی ـ اجتماعی قرار دهند تا شاید بدینوسیله آنان را به تسلیم پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به قریش مجبور کنند،
زیرا مکیان، قدرت سیاسی متمرکزی نداشتند و هر عشیره بهطور جداگانه، زعامت سیاسی ـ اقتصادی ـ اجتماعی خویش را در اختیار داشت، بنابراین قطع روابط اقتصادی ـ اجتماعی، نهایت اعمال قدرت آنان برای تحت فشار قرار دادن بنیهاشم بود.
در جریان محاصره شعب، همه بنیهاشم و بنیمطلب به جز
ابوجهل،
ابولهب و
ابوسفیان بن حارث حضور داشتند.
مفاد عهدنامه بدینقرار بود:
۱. هیچکس حق داد و ستد با بنیهاشم و بنیمطلب را ندارد.
۲. هیچکس حق زن دادن یا زن گرفتن از بنیهاشم را ندارد.
۳. پیماننامه فقط در صورتی ملغی خواهد شد که محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را برای کشتن به آنان تسلیم کنند.
پس از آنکه منصور بن عکرمة بن عامر عهدنامه را نوشت، هشتاد نفر از بزرگان قریش بر آن مهر تایید زدند و آن را در کعبه آویختند.
ابوطالب شبها در شعب، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در بستر خویش، علی (علیهالسّلام)
و گاه کسانی از بنیهاشم میخوابانید؛
زیرا قریش مصمم به قتل پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود.
مدت اقامت در شعب، سه سال و شرایط حاکم بر آن بسیار سخت و طاقتفرسا بود، آنچنان که صدای ضجه کودکان از بیرون آن شنیده میشد،
زیرا هر نوع طعامی را حتی اگر از ناحیه مسافران غریبه در بازارهای مکه عرضه میشد، به سرعت با قیمت بیشتر میخریدند تا مانع رسیدن آن به بنیهاشم شوند.
آنان تنها در
ماههای حرام (موسم حج) میتوانستند از شعب خارج شوند
و تنها تعداد محدودی همچون:
هشام بن عمرو،
ابوالعاص بن ربیع، داماد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
حکیم بن حزام، برادرزاده حضرت خدیجه
و گاه علی (علیهالسّلام)
شبانگاه مقداری گندم و خرما بر شتر بار میکردند و زمانی که شتر، نزدیک شعب میرسید، آن را رها میکردند و به درون شعب میفرستادند.
ابوجهل،
عاص بن وائل،
نضر بن حارث و
عقبة بن ابیمعیط نگهبانان شعب بودند تا مبادا کسی برای بنیهاشم آذوقه بفرستد. گاه میان اینان و افرادی از بنیهاشم که قصد داشتند آذوقه به شعب وارد کنند، نزاع در میگرفت و افرادی مانند:
ابوالبختری ـ از همپیمانان قریش علیه بنیهاشم ـ بر فرزندان بنیهاشم رحم میکرد و به نزاع خاتمه میداد.
یک بار هنگام حمل بار به شعب، نگهبانان، آنچنان حکیم بن حزام را مضروب ساختند که تا سه روز بین مرگ و زندگی بود.
در طول مدت اقامت در شعب تمام دارایی و اموال خدیجه و ابوطالب مصرف شد
و محاصرهشدگان به سختی روزگار میگذراندند و به احتمال قوی شرایط سخت آنجا، باعث مرگ آن دو نفر شد که چندی پس از خروج از شعب رخ داد.
برخی از امضاکنندگان معاهده تحریم، از شرایط سخت بنیهاشم در شعب ناخشنود بودند، اما دلایل مهمتری، آنان را از نقض آن بازمیداشت.
۱- از بروز شکاف میان
بنیهاشم در حمایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بر اثر فشارهای اقتصادی، اجتماعی و عاطفی مشرکان مکه بر مشرکان بنیهاشم جلوگیری شد.
۲- حفاظت مستمر از جان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که در جریان زندگی عادی در مکه میسر نبود.
۳- حفظ تعصبات و همبستگی عشیرهای؛ زیرا تجمع همه بنیهاشم در شعب، عواطف خاندانهای وابسته به بنیهاشم را علیه اشراف قریش تحریک میکرد و مانع تندادن آنان به سیاستهای خشونتبار علیه بنیهاشم میشد.
۴- حضور بنیهاشم در کنار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سبب نفوذ و آشنایی بیشتر آنان با محتوای
اسلام میشد.
۵- فشارهای مالی، تشنگی و گرسنگی فرزندان و زنان بنیهاشم باعث بروز شکاف بیشتر میان مکیان در اتخاذ سیاستهای خشونتآمیز علیه بنیهاشم و دستبرداشتن از اینگونه اقدامها میشد.
شروع محاصره از اوایل
ماه محرم سال هفتم هجری بنا بر قول مشهور به مدت سه سال ذکر شده است.
۱- اکثر مورخان همچون:
یعقوبی و
ابن سعد،
خوردهشدن صحیفه به وسیله موریانه را دلیل نقض محاصره میدانند، حال آنکه قریش پس از آگاهی از صدق گفتار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نه تنها
ایمان نیاوردند، بلکه او را ساحر خواندند و بر دشمنی راسختر شدند، زیرا بسیاری از امضاکنندگان معاهده در
جنگ بدر حضور داشتند و جزء کشتهشدگان بودند و این قطعیترین دلیل بر نادیدهگرفتن این معجزه و وجود علل مهمتری است.
۲- سه سال رنج و گرسنگی بنیهاشم، احساسات مکیان و سرزنش آنان را بر ضد اقدامات قریش برانگیخت، از اینرو بر آن شدند که با نقض معاهده به این وضعیت خاتمه دهند.
۳- حضور
مسلمانان و مشرکان بنیهاشم در کنار یکدیگر در شعب و آشنایی آنان با محتوای دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، صداقت و حقانیت گفتار و کردار او، پایههای اولیه اسلام و اولین هستههای مقاومت در برابر مشرکان را تشکیل داد. به همین دلیل، اشراف زیرک مکه برای پایاندادن به محاصره، با توسل به زور و تهدید در مقابل جناح ابوجهل بسیار کوشیدند، زیرا آنان از آثار سوء حضور آنان در شعب آگاه بودند.
این جناح با حضور
هشام بن عمر،
ربیعة بن حارث،
زهیر بن ابیامیه،
مطعم بن عدی، "ابوالبختری"،
عاص بن هشام و
زمعة بن
اسود بن مطلب شبانگاه به طور پنهانی به گفتگو و ارزیابی نتایج معاهده پرداختند و مصمم به نقض آن و تحمیل خواستههایشان بر جناح مخالف شدند.
آنان با بهرهگیری از زمینههای مطلوب ذهنی مردم عادی مکه ـ که در میان آنان خویشاوندان بنیهاشم بسیار بودند ـ مسلحانه به سوی شعب رفتند و بنیهاشم را به ترک آنجا فرا خواندند. جناح ابوجهل نیز که قدرت کمتری داشت، به نقض معاهده گردن نهاد.
تاریخ نقض معاهده را پانزدهم
ماه رجب سال دهم بعثت ذکر کردهاند.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شعب ابیطالب»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۵/۱۷. •
جعفریان، رسول، آثار اسلامی مکه و مدینه، ص۱۴۹-۱۵۱.