• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شعب (مفردات‌قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف




شِعْب ( به کسر شین و سکون عین)، از واژگان قرآن کریم و به معنای جمع کردن و متفرّق کردن است و در هر دو ضد به‌کار می‌رود. در معنای اصلاح و افساد هم آمده است.



شِعْب به معنای جمع کردن و متفرّق کردن است.
در اقرب الموارد آن‌را جمع، تفریق، اصلاح، افساد معنی کرده و می‌گوید در هر دو ضد به‌کار می‌رود، همچنین است قول مجمع البیان.
شعبه به معنی تکه و قسمت است، چنانکه در النهایه آمده‌ «الْحَیَاءُ شُعْبَةٌ مِنَ الْاِیمَانِ». و از ابن مسعود نقل کرده: «الشَّبَابُ‌ شُعْبَةٌ مِنَ الْجُنُونِ».
جمع آن شعب (بر وزن صرد) و شعاب است.


(انْطَلِقُوا اِلی‌ ظِلٍّ ذِی ثَلاثِ‌ شُعَبٍ‌. لا ظَلِیلٍ) یعنی «بروید به سوی سایه‌ای‌ که سه شعبه دارد و سایه افکن نیست.» مراد از این ظل ظاهرا دود است که در آیه دیگر آمده‌ (وَ اَصْحابُ الشِّمالِ ما اَصْحابُ الشِّمالِ. فِی سَمُومٍ وَ حَمِیمٍ. وَ ظِلٍّ مِنْ یَحْمُومٍ لا بارِدٍ وَ لا کَرِیمٍ)
درست روشن نیست که علت سه شاخه بودن آن چیست و اللّه اعلم.
(یا اَیُّهَا النَّاسُ اِنَّا خَلَقْناکُمْ مِنْ ذَکَرٍ وَ اُنْثی‌ وَ جَعَلْناکُمْ‌ شُعُوباً وَ قَبائِلَ لِتَعارَفُوا اِنَّ اَکْرَمَکُمْ عِنْدَ اللَّهِ اَتْقاکُمْ)


درباره شعب (بر وزن علم و فلس) که جمع آن شعوب است سه قول هست.
قول اول: به معنای قبیله بزرگ است. در مجمع البیان می‌گوید: آن طائفه بزرگی است، مثل مضر و ربیعه و قبائل از آن کمتر است، مثل تیره بکر از ربیعه و تمیم از مضر، و این قول اکثر مفسران است.
قول دوم: آنکه شعب کمتر از قبیله است. راغب اصفهانی می‌گوید: شعب قبیله‌ای است که از طائفه واحد منشعب باشد و جمع آن شعوب است.
قول سوم: آنکه شعوب عجم و قبائل‌ عرب است. در تفسیر صافی فرموده به قول قمی، شعوب عجم و قبائل عرب است و در مجمع البیان آن‌را از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل کرده، از ابوعبیده نقل شده: شعوب عجم است و اصل آن از تشعّب است که نسب عجم بسیار پراکنده است.
و نیز به معنی قبائل مختلط آمده است چنانکه در اقرب الموارد هست.
زمخشری در الکشّاف می‌گوید: شعب بالاترین طبقه از طبقات ششگانه است که در عرب هست و آنها عبارتند از:
شعب، قبیله، عماره، بطن، فخذ و فصیله. شعب جامع قبائل، قبیله جامع عمائر، عماره جامع بطون، بطن جامع افخاذ، فخذ جامع فصائل می‌باشد: خزیمه شعب، کنانه قبیله، قریش عماره، قصّی بطن،‌ هاشم فخذ و عباس فصیله است. آن‌را شعوب گفته‌اند که قبائل از آن منشعب گردیده است. این کلام را در اقرب الموارد نیز از کشّاف نقل کرده. و آن در الصحاح نیز نقل شده ولی فصیله در مرتبه سوم آمده است.
به نظر نگارنده مراد از شعوب جماعت‌های مختلط است که تیره و طائفه در آنها ملحوظ نیست، و شعبه‌ها و فرقه‌ها هستند که امروز آنرا ملت می‌گوئیم. استعمال عرب فعلا چنین است و آن‌را به‌جای ملت به‌کار می‌برند و می‌گویند: الشعب الایرانی، الشعب المصری.
و قبائل همان تیره‌ها و طائفه‌ها و خانواده‌های بزرگ‌اند. در اول آیه کلمه‌ «یا اَیُّهَا النَّاسُ» روشن می‌کند که خطاب به عموم جهانیان است، نه فقط عرب، و موقع نزول قرآن عرب قبیله‌ها بود و دیگران ملت‌ها یعنی: ‌«ای مردم ما شما را ملت‌ها و قبیله‌ها گرداندیم تا یکدیگر را بشناسید و معاملات و مواصلات داشته باشید و همه را از یک نر و ماده آفریده‌ایم.»
غرض از آیه، ظاهرا نفی تفاخر با انساب و احساب است و همه مردم یکسان‌اند و احترام و اکرام با تقوی است.


۱. قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، ج۴، ص۴۰-۴۱.    
۲. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۵۵.    
۳. ابن اثیر، النهایه فی غریب الحدیث والاثر، ج۲، ص۴۷۷.    
۴. مرسلات/سوره۷۷، آیه۳۰.    
۵. واقعة/سوره۵۶، آیه۴۱- ۴۴.    
۶. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۳.    
۷. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۹.    
۸. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۴۵۵.    
۹. فیض کاشانی، تفسیر صافی، ج۶، ص۵۲۴.    
۱۰. شیخ طبرسی، مجمع البیان، ج۹، ص۲۲۴.    
۱۱. زمخشری، الکشّاف، ج۴، ص۳۷۴.    
۱۲. جوهری، الصحاح‌ تاج اللغة و صحاح العربیه، ج۱، ص۱۵۵.    



قرشی بنابی، علی‌اکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «شعب»، ج۴، ص۴۰-۴۱.    






جعبه ابزار