شعائر (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
شَعائِر (به فتح شین و کسر همزه) از
واژگان قرآن کریم و به معنای علامت و نشانه است. در قرآن مراد از شعائر اللّه محلهای معلوم و نشانداری است که
خدا آنها را محل عبادت قرار داده است. در برخی از
آیات قرآن به مباحثی در رابطه با
شعر و شاعران پرداخته شده، و در آیاتی به مبارزه با شعر و شاعری پرداخته شده است.
شَعائِر جمع شعیره به معنی علامت و نشانه است.
(اِنَّ الصَّفا وَ الْمَرْوَةَ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ...) در
مجمع البیان فرموده: شعائر اللّه محلهای معلوم و نشانداری است که
خدا آنها را محل عبادت قرار داده و هر محل معین برای عبادت مشعر آن عبادت است. علی هذا
صفا و مروه دو محل و دو معبداند که خدا را یاد میآورند و مکان عبادتاند.
در آیه
(وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَکُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَکُمْ فِیها خَیْرٌ) شتران قربانی شعائر اللّهاند که به واسطه
ذبح آنها خدا عبادت میشود و خدا را به یاد میآورند.
(ذلِکَ وَ مَنْ یُعَظِّمْ شَعائِرَ اللَّهِ فَاِنَّها مِنْ تَقْوَی الْقُلُوبِ. لَکُمْ فِیها مَنافِعُ اِلی اَجَلٍ مُسَمًّی ثُمَّ مَحِلُّها اِلَی الْبَیْتِ الْعَتِیقِ) بنا بر تفسیر
اهل بیت (علیهمالسّلام) مراد از شعائر، شتران قربانیاند، که کوهان آنها را از طرف راست میشکافند و با خود از
میقات سوق میدهند، و این عمل را اشعار و سیاق گویند. آیه دوم «لَکُمْ فِیها مَنافِعُ...» مؤید این تفسیر است. بعضی آنرا مطلق محلهای طاعت گفتهاند.
درباره تعیین منافع که پیش از
نحر از آنها میتوان برد، در
تفسیر المیزان از
اصول کافی و در
تفسیر صافی از اصول کافی و الفقیه از
حضرت صادق (علیهالسّلام) نقل شده: اگر حاجت باشد میتواند به آن سوار شود، بیآنکه رنجش دهد و اگر شیری داشته باشد میدوشد بیآنکه آنرا تمام کند.
مشعر بیابان معروفی است ما بین
منی و
عرفات؛ آنرا مشعر گفتهاند که محل معین و معلومی است برای قسمتی از
اعمال حج که
مبیت،
نماز،
دعا و غیره باشد.
(فَاِذا اَفَضْتُمْ مِنْ عَرَفاتٍ فَاذْکُرُوا اللَّهَ عِنْدَ الْمَشْعَرِ الْحَرامِ)
مباحثی درباره شعر و شاعران در قرآن مطرح شده است.
ابتدا باید دانست به
حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شاعر میگفتند، مرادشان از آن
خیال
پردازی بود، یعنی آنچه میگوید واقعیت ندارد،
ذهن و ذوق و
خیال او این سخنان را میپروراند، همانطور که شعرا به نیروی
خیال کاه را کوه و کوه را کاه میبینند.
(بَلْ قالُوا اَضْغاثُ اَحْلامٍ بَلِ افْتَراهُ بَلْ هُوَ شاعِرٌ فَلْیَاْتِنا بِآیَةٍ کَما اُرْسِلَ الْاَوَّلُونَ) در مجمع البیان فرموده: این سخن شخص متحیر است که آنچه شنیده مبهوتش کرده، گاهی میگوید
سحر است و گاهی شعر و گاهی
خواب، و این مناقضه آشکار است.
ولی ظاهرا آن سه مرحله ترقی از تکذیب قرآن و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. اول گفتند: خوابهای پریشان است ولی چون خواب در نوبت خود حقیقت دارد و شخص چیزی میبیند. گفتند: بلکه افترا گفته و از خودش بسته و جعل کرده است. ولی چون دروغ بستن نیز تدبیر و فکر لازم دارد از آنهم ترقی کرده گفتند: شاعر است و از روی
وهم و
خیال سخن میگوید.
قرآن کریم با شعر و شاعران مبارزه کرده و هر دو را کوبیده است. باید دید کدام شعر و کدام شاعر مورد حمله قرآن است. ابتدا آیات را نقل سپس مطلب را بررسی میکنیم:
(وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ وَ ما یَنْبَغِی لَهُ اِنْ هُوَ اِلَّا ذِکْرٌ وَ قُرْآنٌ مُبِینٌ)ما به او شعر نیاموختهایم و شعر به او سزاوار نیست، بلکه کلام او تذکر و قرآن مبین است، شعر آنگاه که در خور شان
انبیاء نباشد قهرا موقعیت خویش را از دست میدهد.
(وَ الشُّعَراءُ یَتَّبِعُهُمُ الْغاوُونَ. اَ لَمْ تَرَ اَنَّهُمْ فِی کُلِّ وادٍ یَهِیمُونَ. وَ اَنَّهُمْ یَقُولُونَ ما لا یَفْعَلُونَ. اِلَّا الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ وَ ذَکَرُوا اللَّهَ کَثِیراً...) یعنی گمراهان از شعراء پیروی میکنند، نمیدانی که شاعران در هر وادیی گام بر میدارند (و در توسن
خیال نشسته و به هر سو میتازند) و میگویند آنچه را که نمیکنند، مگر شاعرانیکه
ایمان آورده و کار نیکو کرده و خدا را بسیار یاد نمودهاند.
این آیات با آنکه شعر و شاعران و پیروان آنها را کوبیده ولی در آیه اخیر شاعران مؤمن را از این گروه
استثناء کرده و در نتیجه شعر آنها و خودشان ممدوحاند.
در المیزان از
درّ المنثور نقل شده: ابوسعید گوید: روزی با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میرفتیم بر شاعری گذشتیم که شعر میگفت حضرت فرمود: «
«لَاَنْ یَمْتَلِئَ جَوْفُ اَحَدِکُمْ قَیْحاً خَیْرٌ مِنْ اَنْ یَمْتَلِئَ شِعْراً»».
بعد گوید: این روایت از طریق
شیعه از
امام صادق (علیهالسّلام) از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده است.
ناگفته نماند در قرآن به
شعر جاهلیت و شعر غیر مسؤل حمله شده، شعریکه در خدمت هوسهای شخصی است و به خاطر شعر سروده میشود و قابل پیاده شدن در عمل نیست، مثل تابلوهای
خیالی که نفعی به حال جامعه ندارند و فقط اشخاص میلیونر آنها را به قیمت گزاف میخرند، آری اینگونه اشعار غیر مسؤل و مضرّ و محصول
خیالبافی مورد حمله قرآن است و قرآن نسل آنها را قطع کرد، ولی بعدها خلفا آنرا زنده کردند و به شاعران مطرب کیسههای زر دادند.
وگرنه شعر مفید و مبیّن حقیقت مورد نظر قرآن و اولیاء دین است، چنانکه از استثناء در آیه اخیر روشن گردید.
اصولا سخنیکه از روی وهم و
خیال باشد، خواه به صورت نظم باشد یا
نثر در اسلام مذموم است، ولی بیان حقائق در هر قالب که باشد ممدوح و مورد نظر است.
در مجمع البیان از
کعب بن مالک نقل شده که گفت یا رسول اللّه درباره شعر چه میفرمائید؟ فرمود:
مؤمن با
شمشیر و زبان خویش
جهاد میکند به خدائیکه جانم در دست اوست گویا (با شعر گفتن) آنها را تیرباران میکنید. و آن حضرت به
حسّان بن ثابت فرمود: آنها را
هجو کن
روح القدس با تو است.
نگارنده گوید:
علامه امینی در جلد دوم
الغدیر ص۱ تا ۲۴ در خصوص شعر ممدوح و شعراء حق مطلب را ادا کرده است.
آیا رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شعر گفته است؟
از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شده که گویا در
جنگ حنین فرموده:
«اَنَا النَّبِیُّ لَا کَذِبْ ••• اَنَا ابْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبْ»در جواب اینکه این نقل با
(وَ ما عَلَّمْناهُ الشِّعْرَ...) چگونه میسازد در مجمع البیان فرموده: گروهی گفتهاند آن شعر نیست، گروهی دیگر گویند این شعر اتفاقی بوده و آن حضرت قصد شعر گفتن نداشته است.
در المیزان فرموده: این بیت از آن حضرت منقول است و درباره آن زیاد بحث کردهاند ولی طرح روایت آسانتر است از آنکه بگوئیم شعر است یا شعر از روی قصد نیست.
•
قرشی بنابی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «شعائر»، ج۴، ص۴۴-۴۷.