• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شریف امامی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



"جعفر شریفامامی" فرزند "محمدحسین" موسوم به "حاج شیخ نظام‌العلما" در سال ۱۲۹۸ش. ‌در تهران به دنیا آمد. شریفامامی بعد از "منوچهر اقبال" و برکناری او به دلیل آشکار شدن تقلب او و دست بردن در نتایج انتخابات دور بیستم در ۱۳۳۹ش. ‌به نخست وزیری رسید. ‌
[۱] شریفامامی به روایت اسناد ساواک، ص۱۰. ‌




"جعفر شریفامامی" فرزند "محمدحسین" موسوم به "حاج شیخ نظام‌العلما" در سال ۱۲۹۸ش. ‌در تهران به دنیا آمد. ‌پدرش در کسوت روحانیت بود و در دستگاه "نظام الاسلام" امام جمعه تهران خدمت می‌کرد. ‌
جعفر شریفامامی در مدرسه «شرف» تهران تحصیل کرد و پس از سپری کردن دوران ابتدایی، در مدرسه «ایران و آلمان» ادامه تحصیل داد و سپس به توصیه امام جمعه تهران، به همراه محصلین اعزامی به آلمان که تعداد آنها را ۳۰ تن نوشته‌اند، به آنجا رفت و بیش بر ۱۸ماه در رشته مربوط به راه‌آهن تحصیل کرد و در ۱۳۰۹ش. ‌به ایران بازگشت و پس از استخدام در وزارت راه به ریاست کل راه‌آهن رسید. ‌شریفامامی بعدها در کابینه "رزم‌ آرا" سرپرست راه شد و سپس به وزارت راه منصوب شد. ‌بعد از مرگ رزم آرا وی به سازمان برنامه رفت و در اسفند ۱۳۳۲ش. ‌در دور دوم مجلس سنا به عنوان سناتور انتخابی تهران وارد مجلس شد. ‌
[۲] عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، ص۳۱. ‌

علاوه بر مشغولیت‌های سیاسی، شریفامامی به شدت درگیر امور مالی و بانکداری و در پی کسب ثروت بود. ‌مهمترین کاری که نفوذ و ثروت او را تامین می‌کرد، ریاست «بنیاد پهلوی» بود که مسؤولیت حفظ و افزودن بر ثروت عظیم پهلوی را عهده‌دار بود. ‌اقدامات شریفامامی در این بنیاد که به صورت یک شبکه ماسونی و مخفی، کمک‌های «آمریکا» و اعتبارات و وام‌های دول خارجی را به حساب دربار می‌ریخت، بعدها شریفامامی را به عنوان چهره‌ای ماسونی معرفی کرد. ‌
[۳] شریفامامی به روایت اسناد ساواک، ص۸ـ۱۲. ‌

شریفامامی چندی نیز وزیر صنایع کابینه اقبال بود و در این مدت نیز فعالیت‌هایی در راستای برقراری ارتباط با کشورهای اروپایی انجام داد، در سال ۱۳۳۸ش. ‌پرفسور "لودویک ارهارد" وزیر اقتصاد «آلمان» به ایران آمد و مذاکراتی پیرامون روابط اقتصادی دو کشور و خصوصاً خریداری کارخانه ذوب‌آهن از آلمان انجام شد. ‌با همکاری شریفامامی در هیئت دولت این طرح به اجرا گذاشته شد. ‌درباره علل دوام شریفامامی در چندین پست مهم سیاسی و اقتصادی می‌توان به مهمترین آن اشاره کرد؛ علت توجه و عنایت شاه به او، موقعیت ممتازش در «سازمان فراماسونری» است. ‌شریفامامی به جز ریاست مجلس سنا به ریاست «لژ بزرگ فراماسونریِ» ایران منصوب شد. ‌او تابع سازمان وابسته به آلمان بود. ‌
[۴] طلوعی، محمود، راز بزرگ فراماسون‌ها، تهران، ص۷۴۲. ‌



شریفامامی بعد از "منوچهر اقبال" و برکناری او به دلیل آشکار شدن تقلب او و دست بردن در نتایج انتخابات دور بیستم در ۱۳۳۹ش. ‌به نخست وزیری رسید. ‌
[۵] شریفامامی به روایت اسناد ساواک، ص۱۰. ‌

"محمدرضا شاه" تصمیم گرفت، برای مبرا کردن خود از این رسوایی شریفامامی را که منتسب به خانواده‌ای روحانی بود و در میان مردم تا حدی به نیک‌نامی و درستی اشتهار داشت را به نخست‌وزیری بگمارد. ‌دوره اول نخست وزیری شریفامامی با بحران‌های زیادی مواجه بود. ‌اولین مشکل او تیرگی روابط ایران با کشور شوروی بود. ‌"شوروی" از اینکه ایران به طور روز افزون به آمریکا نزدیک و وابسته می‌شود، بسیار نگران بود. ‌بعد از رسیدن شریفامامی به نخست وزبری "خروشچف" نخست وزیر شوروی پیش قدم شد و در تلگرافِ تبریک انتخاب نخست وزیر تازه، به عنوان ابراز خوشحالی از کنار رفتن اقبال، نخست وزیر را به مسکو دعوت کرد. ‌دومین وظیفه شریفامامی، جبران اشتباهات دولت قبلی و به دست آوردن رضایت مردم بود. ‌مشکل بعدی اعتصاب معلمان و کارمندان در تمام کشور بود و همین مشکل به کناره‌گیری او منجر شد. ‌عدم تعادل بودجه بر اثر عدم وصول مالیات‌ها و هزینه‌های بی‌حساب دولت دکتر اقبال مشکلات مالی زیادی را به جا گذاشته بود. ‌
[۶] فردوست، حسین، ظهور و سقوط پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۰، ص۵۷۸. ‌



شریفامامی برای به دست آوردن رضایت مردم، شاه را راضی کرد تا امتیازاتی را به مردم بدهد و آنها را با تشکیل احزاب و دسته‌جات گوناگون به مشارکت دعوت نماید. ‌برای رفع تیرگی با شوروی با نخست وزیران کشورها مذاکراتی انجام داد و به آنها اطمینان داد که ایران به صورت پایگاه اتمی بر ضد شوروی در نخواهد آمد، این روابط در زمینه مسائل تجاری و بازرگانی نیز گسترش یافت. ‌
[۷] ضرغام بروجنی، غلامرضا، دولت‌های عصر مشروطه، تهران، اداره کل قوانین، بی‌تا، ص۳۵۷. ‌



شریفامامی با تمام اقدامات خود برای آرام کردن اوضاع نابسامان مملکت و تعیین سه وزیر فرهنگ، نتوانست به خواسته معلمان کشور جامه عمل بپوشاند. ‌طی اعتراضات معلمین و اعتصاب آنان در روز ۱۲ اردیبهشت ۱۳۴۰ یکی از معلمین، به نام "دکتر خانعلی" و دانش‌آموزی به نام "کلهر" کشته شدند. ‌دولت شریفامامی مورد انتقاد و اعتراض شدید نمایندگان مجلس واقع شد. ‌
روز بعد شریفامامی در مجلس حاضر شد و طی آن خطاب به "جعفری" یکی از نمایندگان معترض و عصبانی گفت: شما خودتان وزیر فرهنگ بودید، چه کردید؟ "سردار حکمت" رئیس مجلس نیز در جواب او گفت: تو حق سؤال کردن از نمایندگان را نداری. ‌شریفامامی نیز مجلس را ترک کرد و استعفای خود را به شاه تسلیم نمود و کشور را با مشکلاتی که ظرف ۸ ماه نخست وزیری حل نکرده بود رها کرد و موقتاً از صحنه سیاسی کشور بیرون رفت. ‌
[۸] عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، ص۸۹. ‌



شاه از دهه سوم سلطنت، به زعم خود دست به یک سلسله اقدامات اصلاحی زد. ‌او که در دوران قدرت حمایت یکپارچه دولت‌های بیگانه را همراه داشت و یا شاید به آن امیدوار بود از عهده حل مشکلات بر نمی‌آمد. ‌
در روزهای بحرانی ۵۷ ناچار شد، دوباره شریفامامی را به عنوان نخست وزیر برگزیند. ‌شاه فکر می‌کرد، انتساب او به روحانیت چهره درستی را از او نشان می‌دهد؛ اما واقعیت این بود که در ایران از شهرت دیگری برخوردار بود، مردم او را به چشم فردی ماسونی می‌نگریستند، مردم می‌دانستند پشت پرده بنیاد پهلوی تشکیلات مخفیانه وجود دارد که به بهانه باشگاه سوارکاری و باشگاه‌های تفریحی پهلوی تنها در پی جذب ثروت انبوه به حساب خانواده سلطنتی است. ‌شریفامامی در این برهه سرنوشت ساز تنها به شرطی در مقابل اصرارهای شاه تسلیم شد که هرچه به ذهنش می‌رسد، توسط شاه پذیرفته شود. ‌
[۹] بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ، ۱۳۷۸، ص۷۷۲. ‌

روز بعد شریفامامی با انتشار اعلامیه‌ای با عنوان «میهن در خطر است، مردم به پا خیزید» اقدامات نمایشی خود را آغاز کرد. ‌او در آرام کردن مردم و پیش‌برد سیاستی که خود آن را «آشتی ملی» نامید، دست به اقداماتی جهت تامین خواسته‌های مخالفان زد. ‌از جمله اقدامات او لغو تاریخ شاهنشاهی و رسمی شدن تاریخ شمسی بود. ‌اقدام بعدی او تعطیلی قمارخانه‌ها و مشروب فروشی‌ها بود. ‌حتی او سعی داشت برای بازگردانیدن امام از تبعید اوضاع را تغییر دهد؛ اما در پایان اولین هفته دولت تازه هیچ روزی شهرها آرام نبود، مدام تظاهرات ضد رژیم با شعارهای تند به درگیری و گاه خشونت می‌انجامید. ‌در بسیاری از مواقع نیز ساواک برپا کننندگان تظاهرات را دستگیر می‌کرد. ‌بیش ار همه تهران، قم، تبریز، جهرم و کازرون و شیراز و مشهد ملتهب بود. ‌با اعلامیه امام تلاش‌های شریفامامی منتفی شد. ‌امام در اعلامیه‌ای از نجف به افشاگری اقدامات دولت پرداخت:
«در این موقع حساسِ تاریخ ایران، شاه به وسیله کارشناسان خود دست به توطئه خطرناکی زده است. ‌تبدیل مهره‌ای به مهره دیگر توطئه اغفال ملت و شکست نهضت اسلامی است. ‌. ‌. ‌در محیطی که حکومت، آشتی ملی را اعلام کرده‌اند، توپ‌ها و تانک‌ها و مسلسل‌ها مشغول سرکوبی مردم است.»
[۱۰] بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ، ۱۳۷۸، ص۷۷۷. ‌
به این ترتیب راه برای مذاکره و سازش با دولت بسته شد؛ اما شریفامامی از پا ننشست؛ او چند تن از مخالفان سالخورده رژیم و کسانی از رهبرهای جبهه ملی و جناح‌های میانه‌رو مذهبی که از تندروی‌های طرفداران امام بیمناک بودند، به دور خود جمع کرد. ‌او حتی به نمایندگان مجلس این امکان را داد تا با انتقاد به افشاگری تخلفات و مفاسد گذشته رژیم بپردازند. ‌شریفامامی با پخش سخنان تند و تیز نمایندگان از تلویزیون سرگرمی شبانه جالبی را برای مردم تدارک دید. ‌
[۱۱] بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ، ۱۳۷۸، ص۷۷۴. ‌



اما این تلاش‌ها و خوشبینی‌ها با تظاهرات مردم در ۱۳ شهریور ۵۷ به یاس و ترس بدل شد. ‌تظاهراتی که در ۱۳شهریور که مصادف با روز عید فطر بود، با شرکت یک میلیون نفر از مردم تهران بی‌نظیر بود. ‌اعتراضات مردم خشمگین همراه با مشکلات عدیده، مملکت را فلج کرده بود. ‌بی‌سرپرست ماندن کارخانه‌های بزرگ، کمبود برق و سوخت به دلیل اعتصاب‌ها بر مشکلات می‌افزود، این مبارزات، دولت شریفامامی را سخت تکان داد، به طوری که با صدای لرزان مردم را خطاب قرار داد و گفت: یک لحظه به اعتصابات بیندیشید و قطع نفت و عوارض آن‌ را در نظر بیاورید. ‌
[۱۲] نجمی، ناصر، دولت‌های ایران از سید ضیاء تا بازرگان، تهران، انتشارات گلشایی، ۱۳۷۰، ص۵۵۰. ‌



حادثه تاثیرگذار و بهتر بگوییم سرنوشت ساز دیگر، حادثه روز ۱۷ شهریور بود. ‌از صبح هفدهم شهریور در شهرهای مختلف حکومت نظامی اعلام شد؛ اما مردم که از روز قبل پیوسته در خیابان‌ها بودند، بی‌خبر از حکومت نظامی به شنیدن درس و موعظه "علامه نوری" مشغول بودند که به یکباره حمله ارتش آغاز شد و مردم را از پیر و جوان و زن و کودک در میان بهت و ناباوری قتل عام کرد؛ جمعه ۱۷ شهریور به "جمعه سیاه" معروف شد. ‌
[۱۳] افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۶۴، ص۵۴۸. ‌

همزمان با این درگیری‌های هر روزه‌ی خیابانی، شریفامامی با کمک مشاوران خود ترفندی به کار برد که عملاً فرصتی هر چند کوتاه را برای دولت خود بخرد. ‌او با راه‌انداختن دسته‌ای از عوامل خود در صفوف مردم معترض، اعتراضات و اعتصاباتی را باعث شد که خواست اعتراض کنندگان برای اضافه حقوق و دریافت مزایای بیشتر بود و بعد نماینده دولت در صحنه ظاهر می‌شد و درخواست‌های اعتصاب کننده‌ها را می‌پذیرفت. ‌این کار به منظور انحرافِ سمت و سوی تظاهرات مردمی اجرا می‌شد و اگرچه تا حدی موفق بود؛ اما دیری نپایید. ‌اقدام دیگر دولت، آزادی آیت‌الله قمی بود. ‌این روحانی در حوادث ۱۵ خرداد به کرج تبعید شده بود. ‌این اقدام به منظور جلب نظر روحانیون بود که تا حدی فرصتی را برای شریفامامی به وجود می‌آورد. ‌در سوی دیگر شاه در تلاش بود تا با کمک انگلیسی‌ها بر روی روحانیون میانه‌رو تاثیر گذارد و اوضاع را کمی آرام‌تر کند. ‌شاه در این ملاقات‌ها ناگریز و فروتنانه به اعتراف به اشتباهات گذشته خود پرداخت؛ اما جواب انگلیسی‌ها منفی بود. ‌
تند شدن مضمون سخنرانی‌های مذهبی و ناگهان مرگ فرزند آیت‌الله گلپایگانی در یک سانحه رانندگی، این مجال را از دولت گرفت. ‌مراسم ترحیم و سوگواری حجت‌الاسلام گلپایگانی به مجالس افشاگری مفاسد رژیم و ذکر شهیدان چند ماهه اخیر و یادآوری از رهبرِ در تبعید شیعیان تبدیل شد. ‌
[۱۴] بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ، ۱۳۷۸، ص۷۸۸. ‌

با باز شدن مدارس، شاه گمان می‌کرد، جوان‌ها از خیابان‌ها جمع‌آوری خواهند شد؛ اما این خیال باطل بود؛ چنان‌که دانشگاه‌ها به مدارس انقلاب بدل شد و زندانیان و مبارزین به جوانان مبارزه مسلحانه می‌آموختند. ‌
چند روز قبل از ۲۴ مهر ۵۷ که با چهلم شهدای ۱۷ شهریور مصادف می‌شد، از طرف امام خمینی تعطیل و عزای عمومی اعلام شد. ‌ابتدا مردم برای عزاداری دور هم جمع شدند و سپس عزای عمومی به تظاهرات شدیدی تبدیل شد. ‌به خاک و خون کشیدن تظاهرات دانش‌آموزان و دانشجویان در ۱۳ آبان ۵۷ در روزهای آخر زمامداری شریفامامی از تمام جنایات او سهمگین‌تر بود. ‌در پی آن "دکتر قاضی" وزیر علوم استعفا داد و "دکتر شیبانی" رئیس دانشگاه هم هجوم نظامیان به دانشگاه را شدیداً محکوم کرد. ‌
[۱۵] عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، ص۱۱۶۵. ‌
کارنامه ۵۷ روزه صدارت شریفامامی که ثمره همه تلاش‌های او و همکارانش بود، این چنین رقم خورد: کشته شدن هزاران ایرانی و ویرانی صدها ساختمان دولتی و مؤسسات ملی در تهران و شهرستان‌ها و تهی شدن خزانه‌ی کشور. ‌. ‌. ‌


بعد از ظهر روز ۱۳ آبان ماه، شریفامامی در یک ملاقات سه ساعته با شاه ناتوانی خود را به اطلاع او رسانید و به او اعلام کرد، بهترین راه استقرار امنیت و آسایش، استعفای اعلی حضرت و خروج او از کشور است. ‌فردای آن روز استعفای شریفامامی روی میز شاه بود. ‌
[۱۶] عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، ص۱۱۶۷. ‌
شریفامامی در اواسط بهمن ۵۷ از ایران خارج شد و در «نیویورک» اقامت کرد. ‌او پس از بیست سال زندگی در آنجا در ۲۶ خرداد ۷۷ در همان شهر درگذشت. ‌
[۱۷] لاجوردی، حبیب، خاطرات شریفامامی، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۸۰، ص۳.



۱. شریفامامی به روایت اسناد ساواک، ص۱۰. ‌
۲. عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، ص۳۱. ‌
۳. شریفامامی به روایت اسناد ساواک، ص۸ـ۱۲. ‌
۴. طلوعی، محمود، راز بزرگ فراماسون‌ها، تهران، ص۷۴۲. ‌
۵. شریفامامی به روایت اسناد ساواک، ص۱۰. ‌
۶. فردوست، حسین، ظهور و سقوط پهلوی، تهران، انتشارات اطلاعات، ۱۳۷۰، ص۵۷۸. ‌
۷. ضرغام بروجنی، غلامرضا، دولت‌های عصر مشروطه، تهران، اداره کل قوانین، بی‌تا، ص۳۵۷. ‌
۸. عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، ص۸۹. ‌
۹. بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ، ۱۳۷۸، ص۷۷۲. ‌
۱۰. بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ، ۱۳۷۸، ص۷۷۷. ‌
۱۱. بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ، ۱۳۷۸، ص۷۷۴. ‌
۱۲. نجمی، ناصر، دولت‌های ایران از سید ضیاء تا بازرگان، تهران، انتشارات گلشایی، ۱۳۷۰، ص۵۵۰. ‌
۱۳. افراسیابی، بهرام، ایران و تاریخ، تهران، انتشارات زرین، ۱۳۶۴، ص۵۴۸. ‌
۱۴. بهنود، مسعود، دولت‌های ایران، تهران، سازمان چاپ و انتشارات وزارت فرهنگ، ۱۳۷۸، ص۷۸۸. ‌
۱۵. عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، ص۱۱۶۵. ‌
۱۶. عاقلی، باقر، روز شمار تاریخ ایران، تهران، انتشارات جاویدان، ۱۳۷۴، ص۱۱۶۷. ‌
۱۷. لاجوردی، حبیب، خاطرات شریفامامی، تهران، انتشارات سخن، ۱۳۸۰، ص۳.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شریفامامی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۶/۲۷.    






جعبه ابزار