حاجعلی رزم آرا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
"علی رزمآرا" در سال۱۲۸۰ش، در
تهران متولد شد. سپهبد رزمآرا نواده یکی از صاحب منصبان قدیمی قورخانه
ناصرالدین شاه و
فرزند سرهنگ "محمدخان رزمآرا" افسر سابق توپخانه و رئیس مدرسه نظام تهران بود.
او از نخستوزیران دروان سلطنت
محمدرضاشاه بود.
رزمآرا تحصیلات ابتدایی خود را در مدرسه فرانسوی «آلیانس» به پایان رساند و سپس وارد مدرسه نظام شد. او پس از خاتمه تحصیل در مدرسه نظام به نیروی قزاق پیوست و در عملیات سرکوب نهضت جنگل با "رضاخان سردار سپه" آشنا شد.
رضاخان به زیرکی و استعداد این افسر جوان پی برد و او را جزء نخستین افسران اعزامی به خارج، به
فرانسه فرستاد. رزمآرا تحصیلات خود را در دانشکده نظامی «سن سیر» به پایان رساند و در بازگشت به
ایران در سال ۱۳۰۸ش. با درجه سرهنگ دومی وارد خدمت ارتش شد. اولین سمت او در تشکیلات نوین ارتش ایران فرماندهی تیپ مستقل
لرستان بود. در سال ۱۳۱۴ش. به
تهران فرا خوانده شد و در دانشگاه جنگ که به تازگی تاسیس شده بود، تحت نظر یک ژنرال فرانسوی به تدریس پرداخت.
درخشانترین کار رزمآرا در ارتش تاسیس اداره جغرافیایی برای تهیه نقشههای دقیق از سراسر ایران در سال ۱۳۱۶ش. بود که به خاطر موفقیت در این کار به درجه سرتیپی رسید و در راس این اداره قرار گرفت.
در روزهای بحرانی اوایل شهریور ۱۳۲۰ش. در حادثه
تجاوز روس و
انگلیس رزمآرا از جمله افسرانی بود که معتقد بود، ارتش ایران توان مقابله در این میدان را ندارد و پیشنهاد کرد صلاح در تَرک مخاصمه پیش از انهدام کل ارتش ایران است.
رزمآرا نمونه یک سیاستمدار فرصت طلب بود که توسل جستن به هر وسیلهای را برای رسیدن به هدف جایز میدانست.
زمامداری رزمآرا آنقدر که برای جامعه آن موقع غیرمترقبه بود، برای کسانی که در جریان سیاست بودند، تعجب برانگیز نبود. زیرکی و موقع شناسی او آناندازه بود که همزمان با توافق و هماهنگی با سه سیاست انگلیس،
آمریکا و
شوروی هر یک از این دولتها، زمامداری او را به نفع خود میدیدند.
هر یک از دول سهگانه برای خود دلایل موجهی در به قدرت رساندن رزمآرا داشتند؛ انگلیسیها در این راه "منصورالملک" را به دلیل اینکه لایحه نفت را معطل میکرد و حاضر به دفاع از آن نمیشد، مجبور به استعفا کردند. با توجه به این نکته آنها امیدوار بودند، رزمآرا با زیرکی خاص خود این لایحه را به نفع آنها به سرانجام رساند. روسها نیز با شناختی که از سوابق رزمآرا در نزدیکی با
حزب توده داشتند، در پی کسی بودند که نقشه نزدیکی شوروی یا فرار برخی از زندانیان سیاسی حزب توده را خوب اجرا کند. آمریکاییها نیز به یک نظامی موفق احتیاج داشتند که بتواند موقعیت جغرافیایی ایران را حفظ کند. بعد از استعفای منصور، "محمدرضا شاه" بر خلاف میل باطنی، سه ساعت بعد فرمان نخست وزیری رزمآرا را صادر کرد.
او نخست وزیری ماجراجو بود؛ البته شاه هیچ نخست وزیر قوی و سیاستمداری را بر نمیتابید و حتی او را تهدیدی برای تاج و تخت خود میدانست.
رزمآرا قبل از گرفتن فرمان نخست وزیری سعی کرد به هر صورت ممکن با "
دکتر مصدق" از در آشتی برآید تا شاید بتواند همراهی او را در تصویب لایحه نفت به نفع انگلیسیها به دست آورد. او در ۶ تیر ۱۳۲۹ کابینه خود را در میان اعتراضهای گسترده نمایندگان تشکیل داد. مهمترین مساله پیش روی رزمآرا لایحه الحاقی نفت و تلاش برخی نمایندگان برای ملی کردن صنعت نفت بود. چند ماه بعد مبارزات طرفداران ملی شدن نفت شدت یافت و تظاهرات موافقین در مجلس و خارج از آن و نیز اعتراض در محافل داخلی و خارجی شدت گرفت؛ تزلزل خاطر انگلیسیها در تهران و لندن بر اثر رد «لایحه گس گلشاییان» فشارها را بر رزمآرا بیشتر کرد. نخست وزیر در پاسخ ملیون که تقاضای ملی کردن نفت را داشتند، توضیح داد که این پروژه در کشور ما عملی نیست و ممکن است ما نتوانیم از عهده آن برآییم.
فرار عدهای از زندانیان سیاسی حزب توده در این میان مشکلات رزمآرا را دو چندان کرد. این اتفاق آنقدر دقیق و حساب شده بود که خود رزمآرا را مستقیماً در همراهی با شوروی و سازش پنهانی او را با آنها در خاطر همگان تداعی کرد.
دلایلی را که برای فراری دادن سران حزب توسط رزمآرا بیان میشود، این است که کامیونی که زندانیان تودهای به وسیله آن فرار کردند، کامیون ارتش بوده و یک عده سرباز و نگهبان و افسر مسلح در آن دیده شده و به هیچ وجه ممکن نیست، اینها ساختگی باشد. شاهکار سیاسی و در حقیقت علت واقعی رزمآرا در فراری دادن تودهایها این است که آنها ممکن است، تبرئه شوند و پس از تبرئه و آزادی دست به اقدامات جدیدی علیه دولت بزنند؛ ولی با فراری دادن آنها هم جلب رضایت همسایه شمالی (
روسیه) شد و هم مجرم بودن آنها با فرارشان ثابت شد و دیگر آن که با ارتباطات پنهانی رزمآرا با سران حزب توده این نزدیکی مشخص میشود؛ او بارها اشاره کرده است که جبهه ملی باید به وسیله تودهایها از هم پاشیده شود.
رزمآرا در این برهه به طور پنهانی مذاکراتی را با شرکت نفت انگلیسی آغاز کرد؛ او خیلی محرمانه با نماینده اعزامی شرکت نفت انگلیس وارد
مذاکره شده و از او خواست که شرکت نفت فوراً پیشنهاد خود را در رابطه با معاملات نفتی به دولت ایران بدهد. در نتیجه این گفتگوها تقسیم درآمد نفت طبق اصل تصنیف (پنجاهـ پنجاه) مورد موافقت هر دو طرف ایرانی و انگلیسی قرار گرفت؛ رزمآرا اصرار داشت این توافق تا تصمیم نهایی پنهان بماند. در این قرارداد درآمد ایران از نفت به نسبت قرارداد قبلی در حدود سه برابر افزایش مییافت.
این مطلب که انگلیسیها حاضر شده بودند، قرارداد جدیدی بر اساس درآمد مساوی امضا کنند، نکته بسیار مهمی است که از آن میتوان به زوایایی از راز
قتل رزمآرا پی برد."
محمود طلوعی" در بازی قدرت علت کتمان و پنهان نگه داشتن قرارداد تصنیف را در قصد او برای
کودتا و براندازی
حکومت محمدرضا میداند و میگوید او میخواست این قرارداد را بعد از کودتا اعلام کند تا موافقت و همراهی آنها را نیز داشته باشد.
شاه در اوایل اسفند ۱۳۲۹ش. از ارتباطات پنهانی نخست وزیر با انگلیسیها مطلع شده و این بدگمانیِ شاه را نسبت به او افزود. همزمان عوامل شاه در ارتش، از تحرکات نظامی مشکوک و قصد رزمآرا برای
ترور، شاه آگاه کردند. شاه که از قدرت گرفتن رزمآرا سخت نگران شده بود در نامهای او را از دست زدن به این کار بر حذر داشت؛ مضمون نامه شاه این بود که نه تو سردار سپه هستی و نه من احمد شاه، این سودا را از سر به در کن وگرنه سر خود را به باد خواهی داد.
انگیزه رزمآرا را باید در حس جاهطلبی بیش از حد او که فقط رسیدن به جایگاه نقش اولی در مملکت آن را ارضا میکرد، جست و درباره همکاریهای داخلی و خارجی او میتوان گفت او برای رسیدن به موفقیت به شدت خود را به سفارتخانههای دول دیگر نزدیک میکرد و سعی داشت هوای همه را داشته باشد. به حزب توده اعتقادی نداشت؛ ولی احساس میکرد حزب توده میتواند به موفقیت او کمک کند و با آنان در تماس دائم بود؛ اگرچه سران حزب منکر این ارتباط میشوند؛ اما به قول طلوعی، "کیانوری" از سران حزب آنقدر از رزمآرا تعریف میکند که دم خروس را نشان میدهد. همچنین "دکتر انور خامهای" یکی دیگر از سران تودهای دست انگلیس را پشت این برنامه میبیند؛ او میگوید: «اکنون پس از سالها و افشاگریهای فراوان مسلم گردیده که رزمآرا گرداننده اصلی ترور شاه و کودتا بوده است و انگلیسیها به دست او این برنامه را پیاده کردهاند تا یک دیکتاتوری نظامی روی کار بیاورند و جنبش مبارزه با امتیاز نفت جنوب در نطفه خفه شود. مهمترین سودی که رزمآرا در این ترور به آن میرسید این بود که اگر شاه کشته میشد، به احتمال قوی قدرت مطلق به دست رزمآرا میافتاد. دولت و وزرا به قدری بیعرضه بودند که حتی پیش از این حادثه هم از او حساب میبردند.»
رزمآرا در روز ۱۶ اسفند ۱۳۲۹در مجلس ختم "
آیت الله فیض" به دست یکی از افراد جمعیت
فداییان اسلام به نام "خلیل طهماسبی" ترور شد. این واقعه یکی از معماهای تاریخی است که فقط با ذکر اتفاقات و اظهارات شهود میتوان درباره آن به حدس و
گمان پرداخت. رزمآرا در آن روز قصد شرکت در این مجلس را نداشت و شاه با فرستادن "
اسدالله علم" او را وادار کرد که به نمایندگی شاه در این مجلس شرکت نماید.
این که شاه در نقشه قتل رزمآرا به دست یکی از فداییان اسلام شرکت داشته باشد، قابل قبول نیست؛ ولی میتوان گفت که منابع اطلاعاتی شاه او را در جریان این نقشه گذاشته بودند و شاه با استفاده از فرصتی که به دست آمده بود، موجبات اجرای موفقیتآمیز این نقشه را فراهم ساخت. شاه در ابتدا کافی دانست منتظر بماند تا کار خود به خود صورت بگیرد؛ اما اطرافیان شاه او را متوجه کردند که این انتظار کشیدن و جریان را به خود واگذاشتن غلط است؛ چراکه اگر خلیل طهماسبی در کار خود موفق نمیشد. بهانه به دست رزمآرا میافتاد و او به بهانه حفظ انتظامات میتوانست مخالفین خود و موافقین شاه را به سرعت دستگیر کند و کودتای مورد نظر را با فراغ بال بیشتری به اجرا گذارد. شاه کاملاً درک میکرد که ترور رزمآرا شمشیر دو لبهای است که یک طرف متوجه رزمآرا و طرف دیگر متوجه خود اوست. شاه با در نظر گرفتن همه این مسائل در صدد برآمد که قصد خود را در پس نیت مذهبی و اعتقادی خلیل طهماسبی عملی کند تا سوء ظنی متوجه او نشود.
در این راستا یکی از گروهبانهای ارتش در
لباس غیر نظامی مامور انجام کار شد که همراه با علم (وزیر کار) بلافاصله پشت سر رزمآرا حرکت کند، او مامور بود همین که طهماسبی مبادرت به تیراندازی کرد با گلوله کلت رزمآرا را مورد اصابت قرار دهد تا نقشه این طرح دقیقاً به موقع اجرا شود؛ بلافاصله پس از بلند شدن صدای گلوله، طهماسبی به دست گروهبان کشته شد.
همه آنهایی که اثر گلولهها را در بدن رزمآرا دیده بودند، تردید نداشتند که او با گلوله کلت کشته شده نه با گلوله اسلحه خفیف. طهماسبی با قبول مسؤولیت ترور رزمآرا پردهای شد بر نیت دیگران، خود کرده را تدبیر نبود و طهماسبی که خود میدانست قضیه از چه قرار است دیگر راهی نداشت و به ناحق
اعدام شد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «علی رزم آرا»، تاریخ بازیابی ۹۵/۶/۲۰.