شرح گلشن راز (ابن ترکه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«شرح
گلشن راز (ابن ترکه)»، یکی از قدیمیترین شروحی است که به
زبان فارسی ، توسط صائن الدین، علی بن محمد ترکه اصفهانی، از علمای
شیعه عصر تیموریان، بر کتاب «
گلشن راز»
شیخ محمود شبستری نوشته شده است.
از آن جا که شارح، بر
عرفان نظری تسلط کافی داشته، لذا شرح وی قابل توجه بوده و در ایضاح مطالب «
گلشن راز» بسیار مفید میباشد.
در این کتاب، درباره مسائل
مختلف عرفانی از قبیل فکر، نفس، معرفت، وحدت و کثرت عالم، اطوار وجود، سیر و سلوک، قرب و بعد و سیر در انفس با نهایت دقت و ایجاز بحث شده است.
صائن الدین، در مقدمه کتاب، تصریح میکند که مقصود بالذات از
آفرینش ، معرفت و شناخت
خداوند سبحان است و چون علوم
صوفیه ، درباره معرفت حضرت حق است، لذا اشرف علوم محسوب میشود، لذا نباید به انکار این قوم پرداخت، چون علمای زیادی بودند که این
طایفه را انکار کردند، ولی بعد از تحصیل جمیع علوم به اعتذار و اقرار درآمده و... و سالها به آستانه این طایفه به سر بردهاند تا به نور مکاشفه و ایقان، راه به سرچشمه عرفان بردهاند و از احوال و اقوال و افعال گذشته نادم و پشیمان شده و باقی عمر به گوشه فقر و فاقه منزوی بودهاند.
وی، ابیات «
گلشن راز » را به ترتیب ذکر کرده و در ذیل هر بیتی که محتاج به تفسیر بوده، به شرح و توضیح پرداخته است. نثر وی، گر چه قدیمی است، ولی به سادگی قابل فهم میباشد. به نمونههایی از کار وی توجه کنید:
۱. در شرح این بیت:
«یکی از بحر وحدت گفت انا الحق یکی از قرب و بعد و سیر و زورق»
چنین نوشته است: «یعنی یکی از اولیای خدا، به بحر وحدت رسید که مشاهده فنای کل موجودات است. در وجود و بقای حق، خود را و مجموع موجودات را همچون قطره
باران دید که به بحر چون رسیدند، وجود و تعین ایشان نماند، عین بحر شدند، به جز «انا البحر» چه گویند؛ دیگر سالک و طالب خدا چون وجود خود را در بقای حق فانی بدید، او را زبان نماند، هر چه گوید به لسان حق گوید. دلیل بر این، قول خداست جلت عظمته: «لا یزال العبد یتقرب الی بالنوافل حتی احبه فاذا احببته کنت سمعه و بصره و لسانه و یده و رجله فبی یسمع و بی یبصر و بی ینطق و بی یمشی»؛ حق جل جلاله، میفرماید که دائما عبد سالک نزدیک میشود به من به نوافل که آن سلوک خاص است تا وقتی که من او را دوست داشتم؛ چون من او را دوست داشتم، سمع و بصر و لسان او منم، پس به سمع من میشنود و به بصر من میبیند و به لسان من میگوید، چنان که منصور حلاج گفت علیه الرحمة و یکی دیگر از اولیای خدا...»
۲. در تشریح این بیت:
سیه رویی ز ممکن در دو عالم جدا هرگز نشد و الله اعلم
مینویسد: «سیه رویی که آن عدم ادراک اوست به
حقیقت خود و وجود مطلق در دو عالم که آن عالم حقیقی است و وحدت مطلق است و عالم کثرت که آن وجودات خارجی است، از سالک ممکن هرگز جدا نمیشود، زیرا که سالک ممکن گرد امکانی از وجود خود فانی نیفشانده و ادراکات حقیقت خود و وجود مطلق باقی نکرده، پس در هر دو عالم که گفته شد، سیه رویی از وی جدا نشده باشد؛ از آن جا مانده و از این جا رانده.»
نرم افزار عرفان۳، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.