شاگردان امام سجاد
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت
علی بن حسین بن علی بن ابیطالب (علیهالسلام)، ملقب به زینالعابدین و سجاد، چهارمین امام
شیعیان است. یکی از مناصب بسیار مهم
انبیاء و جانشینان آنها پس از مساله ابلاغ و تعلیم دستورات الهی به جامعه،
تربیت انسانها بر اساس معارف و ارزشهای الهی است؛ امام سجاد (علیه
السلام) هم با توجه به نظام جبار اموی حاکم بر جامعه و با وجود همه تضییقات، شاگردان متعدد و برجستهای در زمینههای مختلف
علوم اسلامی تربیت نمودهاند؛ در این نوشتار به معرفی برخی از آن شاگردان خواهیم پرداخت.
یکی از مناصب بسیار مهم
انبیاء و جانشینان آنها پس از مساله ابلاغ و تعلیم دستورات الهی به جامعه،
تربیت انسانها بر اساس معارف و ارزشهای الهی است. امام سجاد (علیه
السلام) بر اساس آنچه در قسمت رهبری فکری جامعه توسط ایشان با شگردی ویژه و پایهگذاری نهضت فرهنگی
اسلام تبیین گردید، علاوه بر ارائه مجموعهای گسترده و جامع از معارف الهی
اسلام، با همه تضییقات و مزاحمتهایی که از جانب نظام جبار اموی با آن مواجه بودند، شاگردان متعدد و برجستهای در زمینههای مختلف
علوم اسلامی تربیت نمودهاند تا آنان علاوه بر اینکه خود نمونههای عینی معرفت، تربیت و
تهذیب در مکتب
اسلام و ولایت هستند، حاملان امین و صادق معارف
اسلامی به سایر انسانها و نسلهای آینده نیز باشند.
دستپروردگان حضرت علی
بن حسین (علیه
السلام) که تعدادشان اندک نیست، هر کدام ستارگان درخشان و پرفروغ آسمان علم و معرفت از یک سو و
اخلاق و تهذیب از سوی دیگر میباشند که بررسی زندگی آنان و شناخت معلومات و مجاهدات آنان، انسان را به تحیر وا داشته و نسبت به معلم سرافراز آنان، مبهوت و شگفتزده میشود.
در شرایطی که بر اساس آنچه
ابوعمر نهدی نقل میکند که خودم از حضرت علی
بن حسین (علیه
السلام) شنیدم که میفرمود: در تمام مکه و مدینه بیست مرد که ما را دوست بدارند وجود نداشت.
و با وجود حجم انبوه فتنههای سیاسی و عقیدتی از ابتدای امامت حضرت سجاد (علیه
السلام) از قبیل حمله فرمانده خونخوار یزید به نام
مسلم بن عقبه به مدینه و انجام کارهایی که روح تاریخ را سیاه کرده و فتنه عبدالله
بن زبیر و حاکیمت حاکمان پلید اموی بخصوص امارت بیست ساله حجاج
بن یوسف ثقفی بر کوفه و خونخواری بینظیر و آزارهای مستمر او بر محبین اهل بیت و کشتار گسترده تمام موالیان دودمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) و مسائل دیگر، و آنچه که منجر به وجوب عمل به اصل تقیه به شکل گسترده از طرف حضرت سجاد (علیه
السلام) گردیده بود، آری در این شرایط حضرت امام زینالعابدین (علیه
السلام) نهضت فرهنگی عظیم شیعه را پایهگذاری مینماید و میراث علمی و اخلاقی پدرانش را حفظ نموده به بهترین نحو زمینه تداوم آن را فراهم میسازد.
هم باقیماندگان از شاگردان و
صحابه حضرت رسول (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) و
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را تحت پوشش گرفته و به آنان رسیدگی میکند و از نابودی معرفت و آموزههای مذهبی و الهی آنان جلوگیری به عمل میآورد و هم شاگردان جوان دیگری را جذب نموده و به تعلیم و تربیت آنها مشغول میشود به گونهای که بعضی آنچنان ارتقاء پیدا میکنند که به حد
سلمان و لقمان واصل میشوند، مانند
ابوحمزه ثمالی، و در پرتو این تلاش بزرگ، فقهاء و مفسران و اندیشمندان برجسته دیگر به جامعه عرضه میشوند؛ نظیر قاسم
بن محمد
بن ابیبکر،
سعید بن مسیب و
ابان بن تغلب.
این همه دلیل تلاش خستگیناپذیر این امام همام در انجام مسئولیت خطیر امامت میباشد که در دو بعد
تعلیم و تربیت به منصه ظهور رسیده است. به هر حال این فراز از زندگی حضرت علی
بن حسین یعنی تربیت شاگردان برجسته توسط ایشان از اهمیت زیادی برخوردار است و میطلبد پیرامون آن به تحقیق و بررسی نشست.
در این رابطه باید مسائلی از این قبیل مورد توجه قرار گیرد:
۱- تعداد شاگردان حضرت و برجستگان آنها.
۲- طبقهبندی اصحاب حضرت.
۳- سرگذشتهایی از بعضی از شاگردان حضرت.
شاگردان و اصحاب حضرت امام زینالعابدین (علیه
السلام) به طبقههای مختلفی تقسیم میشوند که در قسمت طبقهبندی اصحاب حضرت به آن اشاره خواهد شد. ولی به صورت کلی نام و تعداد آنها در کتب رجال و حدیث ذکر شده است.
بعضی از علمای بزرگ مانند شیخ مفید فقط پنج نفر از شاگردان حضرت را نام بردهاند.
و در بعضی روایات نیز اصحاب آن حضرت چهار نفر بیان شدهاند، مانند روایتی که از
امام موسی بن جعفر (علیهالسلام) نقل شده است که: هنگامی که قیامت برپا میگردد منادی پروردگار اصحاب پیامبر و
ائمه هدی (علیهمالسّلام) را یکایک صدا میزند و با صدا زدن آنها، آنها میایستند تا اینکه نوبت به حضرت سجاد (علیه
السلام) میرسد آنگاه ندا میکند: کجایند حواریون علی
بن حسین (علیه
السلام)؟ پس در پاسخ ندای او
جبیر بن مطعم،
یحیی بن امالطویل،
ابوخالد کابلی و سعید
بن مسیب میایستند.
چه اینکه در روایتی دیگر از قول حضرت صادق (علیه
السلام) سه نفر به عنوان برجستهترین اصحاب حضرت سجاد(علیه
السلام) معرفی شدهاند که اینان بودند که بعد از امام حسین (علیه
السلام) مرتد نشدند به نامهای ابوخالد کابلی، یحیی
بن ام
طویل و جبیر
بن مطعم، و بعد مردم ملحق شدند و زیاد شدند.
ولی در روایتی دیگر با همین مضمون جناب جابر
بن عبدالله انصاری هم اضافه شده است.
و در روایتی دیگر از
ابییعفور از امام صادق (علیه
السلام) نقل شده که به او فرمودند: علی
بن حسین (علیه
السلام) از بقیه دارای اصحاب کمتری بودند و اصحاب او ابوخالد کابلی و یحیی
بن ام
الطویل و سعید
بن المسیب و
عامر بن واثله و جابر
بن عبدالله انصاری بودند که
روز قیامت به عنوان شاهدان او قیام میکنند.
ولی شیخ طوسی (رضواناللهتعالیعلیه) در یکی از کتابهای رجالی خود تعداد اصحاب و شاگردان حضرت سجاد (علیه
السلام) را بیش از یکصد و هفتاد نفر میداند.
روشن است که اقوال و روایات ذکر شده قبلی، ناظر به اصحاب خاص و ویژه حضرت سجاد (علیه
السلام) میباشد، ولی شیخ طوسی تمام کسانی که از محضر حضرت استفاده برده را استقصاء نموده و نام برده است، گرچه از صحابه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) باشند. و یا حتی خود، امام باشند مانند حضرت باقر و صادق (علیهماالسلام)، طبیعی است تمام این افراد و شخصیتها در یک سطح نمیباشند و میزان بهرهمندی آنها از حضرت زینالعابدین (علیه
السلام) یکسان نبوده است. اما همه از خان گسترده معارف حضرت متنعم شده از بحار علوم و معنویات آن بزرگوار، بهره بردهاند.
با توجه به چند روایتی که نقل شد در جمعبندی میتوان اظهار داشت برجستگان و پیشتازان از اصحاب حضرت زینالعابدین (علیه
السلام) که در این احادیث و اقوال آمده عبارتند از:
۱- ابوخالد کابلی.
۲- یحیی
بن ام
الطویل.
۳- محمد
بن جبیر
بن مطعم.
۴- سعید
بن مسیب مخزومی.
۵- جابر
بن عبدالله انصاری.
۶- عامر
بن واثله کنانی (اباالطفیل).
۷-
سعید بن جبیر کوفی.
۸- جبیر
بن مطعم.
ولی باید توجه داشت نظر به آنچه در ترجمه جبیر
بن مطعم آمده است که ایشان در سال ۵۸ هجری وفات کرده است. نمیتواند از اصحاب حضرت سجاد (علیه
السلام) باشد. و
فضل بن شاذان فرموده است: کسی که حضرت سجاد (علیه
السلام) را ادراک کرده است، محمد
بن جبیر مطعم است.
و البته این با آنچه در فضیلت و بزرگواری افرادی نظیر ابوحمزه ثمالی و ابان
بن تغلب و دیگران نقل شده است، منافاتی ندارد چرا که این بزرگواران از شاگردان و اصحاب متقدم حضرت نمیباشند.
اصحاب و شاگردان حضرت علی
بن حسین (علیه
السلام) را از زاویههای مختلفی میتوان تقسیم و طبقهبندی نمود:
الف - اصحاب و شاگردانی که قبلا در حیات حضرت رسول الله (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) یا امیرالمؤمنین (علیه
السلام) و همچنین
امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیه
السلام) را ادراک کرده بودند و بعضی از آنها جزء صحابی حضرت پیامبر محسوب میشدند و توفیق یافته بودند به محضر حضرت زینالعابدین (علیه
السلام) نیز شرفیاب شوند و از آن بزرگوار نیز بهره ببرند.
برخی از این افراد عبارتند از جابر
بن عبدالله انصاری، عامر
بن واثله کنانی، (از صحابه حضرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم))،
رشید هجری و
سلیم بن قیس هلالی و
صهیب ابوحکیم صیرفی و
سالم بن ابیالجعد که از خواص اصحاب حضرت امیرالمؤمنین (علیه
السلام) بودهاند.
ب - شاگردانی که محضر امامان قبل از حضرت سجاد (علیه
السلام) را درک نکرده بودند و تنها با امامت و رهبری حضرت به معارف
اسلامی راه یافته و بعضی از آنها موفق به شرفیابی محضر امامان بعد از حضرت نیز شده و از آنان نیز بهرههای بسیار وافر بردهاند. و حتی در ایام امامت آنان درخشیدهاند.
بعضی از این گروه عبارتند از: ابوحمزه ثمالی، ابان
بن تغلب، قاسم
بن محمد
بن ابیبکر،
طاووس بن کیسان، ابوخالد کابلی.
۱ - کسانی که به جامعیت شهرت داشتهاند مانند ابان تغلب که بنابر قول
نجاشی و بعضی از علمای
اهل سنت در همه فنون دانش از قرآن،
فقه،
حدیث، ادب و
لغت بر دیگران برتر بوده است.
۲ - افرادی که به عنوان
فقیه شهرت داشتهاند مانند سعید
بن مسیب، قاسم
بن محمد
بن ابیبکر،
عبدالله بن شبر.
۳ - افرادی که به عنوان مفسر و صاحب تفسیر مشهور بودهاند، مانند ابوحمزه ثمالی، حسین
بن علی
بن حسین (فرزند حضرت سجاد (علیه
السلام))
باید توجه داشت شهرت این افراد در یک رشته علمی به معنای بیبهره بودن از سایر رشتهها نیست، مثلا جناب ابوحمزه ثمالی در معارف و حدیث نیز از حضرت سجاد(علیه
السلام) بهرهها برده است.
ولی همه کسانی که در مکتب امام چهارم تربیت شدهاند در زمینه فقه و احکام استفادههای سرشار بردهاند و خود حضرت به عنوان برجستهترین فقیه عصر خود شهرت عام داشتهاند.
نکته بسیار مهم دیگر اینکه نباید تصور نمود هر فردی که اسم او در لیست راویان یا شاگردان حضرت زینالعابدین (علیه
السلام) آمده لزوما فرد صالح و بدون گرایشهای انحرافی بوده است. چه بسا افرادی که به برکت بهرهمندی از نور معارف حضرت از کژی نجات یافتند و یا افرادی که به خاطر بیلیاقتی و ضعف نفس نتوانستند با وجود هم نزدیکی به این سرچشمه فروزان کمال و نور، بهره کافی برده و کژیهای خود را اصلاح کنند، نمونه این گروه
محمد بن مسلم بن شهاب زهری است که با همه دستگیریهای حضرت سجاد (علیه
السلام) باز سر بر آستان امویان سایید و نقش یک آخوند درباری را بازی نمود و سرانجام هم بدون ولاء کامل اهل بیت از دنیا رفت.
تاریخ به نقل فرازهای برجسته زندگی حواریون و اصحاب با وفای ائمه دین (علیهمصلواتالله) نورانی و مزین است. در میان اصحاب حضرت سجاد (علیه
السلام) نیز بزرگانی بودهاند که حقیقتا در صفحات تاریخ با خاطرات خود نور افشانی میکنند. در این میان میتوان از شخصیتهایی مانند سعید
بن جبیر، ابوحمزه ثمالی، ابان
بن تغلب، یحیی
بن ام
طویل به عنوان نمونه یاد کرد.
و در این میانه گزارشی از یکی دیگر از افراد مورد اعتماد حضرت سجاد (علیه
السلام) به نام ابااسحاق
عمرو بن عبدالله سبیعی نیز وجود دارد که آن نیز قابل توجه است.
سعید
بن جبیر از شیعیان خالص و با صلابت و اهل یقین نسبت به حضرت سجاد (علیه
السلام) بوده است که صلابت او در مسیر صحیح، منجر به شهادت او به دست پلید حجاج
بن یوسف ثقفی گردید.
ابنشهر آشوب (رحمةاللهعلیه) میگوید: او از
تابعین (کسانی که اصحاب رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) را درک کردهاند) میباشد که در مکه سکونت داشته و به نام جهبذ العلماء (جهبذ: تمیز دهنده و دانا) نامیده شده و تمام قرآن را در دو رکعت نماز خود تلاوت مینموده است و چنین گفته شده که در روی زمین هیچکس یافت نمیشد مگر اینکه به علم او نیازمند بود.
کشی نیز از قول فضل
بن شاذان آورده است که او یکی از پنج نفری است که در ولایت و اعتقاد به حضرت سجاد (علیه
السلام) از پیشتازان بودهاند.
از حضرت امام صادق (علیه
السلام) روایت شده است که فرمودند: سعید
بن جبیر به امامت علی
بن حسین (علیه
السلام) معتقد بود و آن حضرت از او تعریف و تمجید میفرمودند و چیزی جز اعتقاد صحیح او به ولایت سبب قتل او به دست حجاج نیست و او مستقیم بود و ذکر شده است.
مسعودی جریان شهادت وی را چنین نقل کرده است: حجاج به او گفت: میخواهی تو را چگونه بکشم؟ او گفت: هرطور میخواهی بکش، ولی هر شکلی را انتخاب کنی من به همان نحو از تو در قیامت انتقام خواهم کشید. بعد حجاج دستور داد او را بیرون ببرند و بکشند. در همین حال سعید خندهای کرد! وقتی حجاج از علتش پرسید، گفت: به جرات احمقانه تو و حلم و بردباری خدا میخندم. جلادان حجاج او را به رو به زمین افکنده و میخواستند سر از بدنش جدا کنند که او شروع به اقرار به وحدانیت خداوند و نبوت پیامبر و کفر حجاج کرده و به خداوند عرضه داشت: خدایا پس از من حجاج را به هیچکس مسلط نکن و به او فرصت نده تا پس از من کسی را بکشد!! دعای این عالم عارف از شیعیان حضرت زینالعابدین (علیه
السلام) بسرعت مستجاب شد. حجاج بیش از پانزده روز زنده نماند و به بیماری خوره مبتلا شد در حالی که تحت فشار شدید روانی بود و مرتب میگفت: سعید
بن جبیر با من چکار دارد؟!!هر وقت میخواهم بخوابم گلوی مرا فشار میدهد. آری در این حال مرد.
ابوحمزه ثمالی که نام مبارکش قرین
دعای ابوحمزه ثمالی بوده و برای همه
شیعیان آشنا میباشد، یکی از ثابت قدمان و از اصحاب خاص حضرت سجاد (علیه
السلام) میباشد.
جمیع بزرگان علماء رجال او را مورد اعتماد و ثقه دانستهاند.
نجاشی نقل میکند که: او از اخیار اصحاب و افراد مورد اعتماد و معتمدین آنها در روایت و حدیث میباشد.
و از
امام صادق (علیهالسلام) روایت شده است که فرمود: ابوحمزه در زمان خودش مانند
سلمان در زمان خودش بود.
عامه نیز از او روایت میکنند و در سال ۱۵۰ وفات کرد و صاحب کتاب تفسیر القرآن بود. و
رسالة الحقوق حضرت سجاد (علیه
السلام) نیز از طریق او روایت شده است.
شیخ صدوق نیز فرموده است: ابوحمزه، ثابت
بن دینار ثمالی، ثقه و عدل بود و چهار نفر از امامان شیعه را ملاقات کرده بود، علی
بن حسین،
محمد بن علی،
جعفر بن محمد و
موسی بن جعفر (علیهم
السلام).
فضل
بن شاذان نیز گفته است که از فرد ثقهای شنیده که امام رضا (علیه
السلام) فرمودهاند: ابوحمزه ثمالی در زمان خودش مانند
لقمان (
سلمان) در زمان خودش بوده است.
کشی نیز از
ابوبصیر نقل میکند که من وارد به حضرت صادق (علیه
السلام) شدم. حضرت فرمود: ابوحمزه ثمالی چه میکند؟ گفتم: در حالی او را ترک کردم که مریض بود. فرمود: هرگاه برگشتی
سلام مرا به او برسان. و او را متوجه کن که در فلان ماه و فلان روز خواهد مرد. ابوبصیر میگوید: عرض کردم: سوگند به خداوند شما در مورد او انس و محبت داشتید و او شیعه شما بود. حضرت فرمود: راست میگویی آنچه که نزد ماست، خیر برای اوست. عرض کردم: آیا شیعیان ما با شما هستند؟ فرمود: البته ولی به شرط اینکه از خداوند بترسند و پیامبر او را مراقبت داشته و از
گناهان بپرهیزند. هرگاه شیعهای چنان کند با ما در همان درجههای ما خواهد بود. ابوبصیر میگوید: ما همان سال برگشتیم و چیزی
طول نکشید که ابوحمزه وفات نمود.
به هر حال ابوحمزه ثمالی شخصیتی برجسته و ممتاز دارد و بر اساس روایتی حضرت صادق (علیه
السلام) به او فرمودند: من هرگاه تو را میبینم احساس آرامش میکنم.
ابوحمزه با حضرت سجاد (علیه
السلام) انس خاصی داشته و دعای شریف آن حضرت که
طولانیترین دعای سحر ماه مبارک رمضان است، از طریق او روایت شده است و به همین علت به نام او نامگذاری شده است.
ابان
بن تغلب شخصیتی جامع و طراز اول از شیعیان حضرت سجاد (علیه
السلام) میباشد که به اتفاق علماء بزرگ رجال شیعه و سنی مورد وثاقت بوده و همه به اخبار او اعتماد داشتهاند.
نجاشی میگوید او در اصحاب ما عظیمالمنزله است. حضرت علی
بن حسین، امام باقر و امام صادق (علیه
السلام) را ملاقات کرده و از آنها روایت نقل میکند و نزد آنها دارای منزلت و قدمت بوده است.
حضرت باقر (علیه
السلام) به او فرمودند: در
مسجد مدینه بنشین و برای مردم
فتوی بده چرا که من دوست دارم در بین شیعیان خود مثل تو را ببینم. و هنگامی که خبر ارتحالش به امام صادق (علیه
السلام) رسید حضرت فرمود: سوگند به خدا مرگ ابان قلبم را به درد آورد!!!
او از برجستگان و سرآمدان قاریان بود، همچنین فقیه و لغوی بود. ابان که خدای او را رحمت کند، در همه فنون از علوم، مقدم بود: در قرآن، در فقه و حدیث، در ادب و لغت و نحو. او دارای کتبی است، مانند:
تفسیر غریب القرآن و کتاب
الفضائل.
برای ابان قرائت منحصر بفردی است که نزد قراء مشهور است.
از امام صادق (علیه
السلام) نقل شده که فرمود: ابان
بن تغلب از من سی هزار حدیث روایت کرده است، پس آنها را از او روایت کنید.
او در زمان حیات حضرت صادق (علیه
السلام) در سال ۱۴۱ وفات نمود.
شیخ طوسی در مورد او نیز فرموده است: او ثقه است، جلیلالقدر و در بین اصحاب ما دارای منزلت عظیمی میباشد. او حضرت سجاد و باقر و صادق (علیه
السلام) را ملاقات نموده و از آنها روایت نقل میکند و نزد آن امامان دارای بهره و قدمت بوده است.
مرحوم شیخ سپس همان احادیث حضرت باقر و صادق (علیهماالسلام) در مورد او را نقل میکند و مینویسد: او دارای اصل (که کتب اصلی حدیث شیعه است) میباشد.
کشی نیز بعد از مدح و تمجید او از
مسلم بن ابیحبه نقل میکند که گفت من نزد حضرت امام صادق و در خدمت ایشان بودم، چون خواستم از ایشان جدا شوم با حضرت وداع کرده و عرض کردم: دوست دارم چیزی به من هدیه نمائید تا زاد من باشد. حضرت فرمود: به خدمت ابان
بن تغلب برو، چرا که او از من احادیث بیشماری شنیده است. پس آنچه او از من روایت کرد تو نیز از من روایت کن.
از مجموع آنچه گذشت به دست میآید ابان
بن تغلب از درخشانترین چهرههای علمی و فقهی شیعه است که در اوج وثاقت و امانت بوده و مقام علمی و امانت او از طرف ائمه هدی (علیهم
السّلام) مورد امضاء قرار گرفته است. و حضرات معصومین (علیهم
السلام) او را در انتقال معارف دین شایسته میدانستهاند. و تعداد زیادی از علمای اهل سنت، با اقرار به امامی بودن او، روایت او را مورد اعتماد دانسته و از او روایت میکنند، مانند:
نسائی، حاکم،
ابنسعد،
ذهبی و...
یحیی ابن ام
الطویل که فرزند دایه حضرت سجاد (علیه
السلام) میباشد، از شخصیتهای برجستهای است که به برکت ارتباط عاطفی و نزدیک با امام زینالعابدین (علیه
السلام) و استفاده از تربیتها و معارف حضرت، از صلابت و استقامت کمنظیری در دفاع از حق و حقیقت و مبارزه با حاکمیت فرهنگ طاغوت برخوردار گردیده است. این بزرگوار در تمام نصوصی که از حواریون و اصحاب خاص حضرت سجاد (علیه
السلام)یاد کرده است، وجود دارد و بزرگان علماء اهل رجال نیز از او به نیکی تمام یاد کردهاند.
کشی از حضرت امام باقر (علیه
السلام) نقل میکند که فرمود: اما یحیی ابن ام
الطویل او جوانمردی خود را اظهار کرد و هرگاه در طریق پیاده راه میرفت، بوی خوشی (خلوق) را بر سر میگذاشت و کندر (سقز) میجوید و دامن پیراهن خود را بلند میکرد. حجاج او را دستگیر نمود و به او گفت باید اباتراب (حضرت امیرالمؤمنین علی (علیه
السلام)) را لعنت کنی و امر کرد تا دست و پای او را قطع کنند و سپس او را کشت.
باید توجه داشت این برخورد حجاج با این شیعه آزادمرد، از آنرو بود که در اوج حاکمیت نظام خبیث اموی، به صورت علنی و صریح با آموزههای پلید این حکومت و اساس باطل آن به مخالفت برمیخاست و بسیار رسا و گویا اعلام میکرد خط ما و شما دوتاست و ما به شما و معتقدات و عملکرد شما کافریم و شما را قبول نداریم.
شیخ مفید از امام صادق (علیه
السلام) نقل میکند که حضرت فرمودند: یحیی
بن ام
الطویل وارد مسجد پیامبر (صلیاللهعلیهوآله
وسلّم) میشد و میگفت: ما به شما
کافر شدیم و بین ما و شما بغضاء و عداوت ظاهر شد.
و
شیخ کلینی نیز از
سلیمان بن عبیدالله نقل میکند که او میگوید: یحیی
بن ام
طویل را در
کناسه (یکی از محلههای) کوفه مشاهده کردم که ایستاده بود و با رساترین صدای خود، ندا داد که: ای معشر اولیاء خدا! ما از آنچه شما میشنوید بیزار هستیم. هر کس به علی دشنام دهد پس لعنت خدا بر او باد و ما از
آل مروان و آنچه از غیر خدا میپرستند، بیزار هستیم. سپس صدایش را پائین آورده و ادامه داد: هر کس اولیاء خدا را دشنام دهد پس با آنها ننشینید و مجالست نکنید. و هر کس در راه و روش ما تردید دارد از او کمک نخواهید و باب مراوده با او را باز نکنید و هر کس از برادران شما که کارش به جایی برسد که مجبور شود به خاطر نیاز به شما رو بیندازد بدانید که به او
خیانت کردهاید. و سپس این آیه را
تلاوت کرد که: ما برای ستمگران آتشی آماده کردهایم که سراپردههایش آنان را دربر میگیرد و اگر فریادرسی جویند، به آبی چون مس گداخته که چهرهها را بریان میکند، یاری میشوند. وه! چه بد شرابی و چه زشت جایگاهی است.
آری، این عملکرد سرافرازانه و شجاعانه این حواری بزرگوار حضرت سجاد (علیه
السلام) بود و سرانجام به مقام عظمای شهادت در راه خدا به دست یک کارگزار پلید خونخوار نظام اموی (حجاج
بن یوسف) نائل آمد.
بازنویسی توسط گروه پژوهشی ویکی فقه، تاریخ: ۱۳۹۸/۰۲/۱۸.