سیدمحمدحسن الهی طباطبایی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید محمدحسن الهی طباطبایی،
فرزند حاج میرزا محمد آقای قاضی طباطبایی،
برادر علامه طباطبایی، و از شاگردان آیتالله حاج
سید علی قاضی طباطبایی بودند. وی
عالمی ربانی و
عارف متشرع و در ردیف دانشورانی است که چراغ هدایت و فضیلت را برافراشت.
عالم ربانی و
عارف متشرع حضرت آیتالله سید محمدحسن الهی طباطبایی در ردیف دانشورانی است که چراغ هدایت و فضیلت را برافراشت و با تلاشهای
علمی و فرهنگی خود نور
ایمان را بر زوایای جامعه عصر خویش تابانید. او
اخلاص را با صفای معنوی و روحانی در هم آمیخت و به شیفتگان، معرفت آموخت. از فیض وجود امثال این حکیم بود که استعدادها شکوفا گردید و گرایشهای عالی انسانی آشکار گشت. او از طریق تکاپوی
علمی و مجاهدتهای نفسانی و نیز ترویج معارف دینی و تربیت شاگردان اهداف اسلامی را در نظر داشت و در انتقال مضامین قرآنی و روایی به تشنگان فضیلت اصرار داشت.
مرحوم الهی طباطبایی دانشور پرهیزگاری بود که به منظور تهذیب نفوس،
تزکیه درونی و تصفیه قلوب کوششهای عمیق و مستمری را از خود بروز داد و افرادی علاقمند در پرتو مواعظ و نصایح او به کمالاتی نایل شدند و از نردبان کرامت صعود کردند؛ به نحوی که به جای لذت بردن از تامین خواهشهای نفسانی و تمایلات شخصی از
درستی،
صداقت، پکی و خوشخویی و نیز سایر
مکارم اخلاقی احساس انبساط روحی مینمود. این نامور عرصه معرفت از سلاله پک خاندان عترت و طهارت است و نسبتش از سوی
پدر به دومین فروغ امامت،
حضرت امام حسن مجتبی (علیهالسّلام) و از سوی
مادر به
سالار شهیدان حضرت امام حسین (علیهالسّلام) میرسد. یکی از اجداد طاهرینش که در حدود
قرن نهم و یا دهم هجری به
شهر تبریز مهاجرت نمود. سراجالدین امیر عبدالوهّات نام داشت که فرزندان و اعقابش غالباً در سطحی عالی و ممتاز از فرهنگ و اندیشه به سر برده و در زمره معارف خطه
آذربایجان و حتی دنیای
تشیع بودهاند.
میرزا
محمدتقی قاضی طباطبایی متوفی به سال ۱۲۲۰یا ۱۲۲۲ه. ق
جد سوم سید محمدحسن الهی است که عارف مشهور حاج میرزا علی آقا قاضی طباطبایی (۱۳۶۵ - ۱۲۸۵ه. ق) در این شخص با نامبرده و برادرش
علامه طباطبایی اشترک نسب دارد.
از برخی کتب تراجم و آثار شرح حال نگاران چنین استنباط میگردد که میرزا محمدتقی قاضی مزبور از معاریف و نامداران
جهان اسلام میباشد که در
فقه،
کلام،
ادبیات عرب و مباحث تفسیری صاحب نظر بوده و رسالهای در شرح
دعای صباح حضرت علی (علیهالسّلام) نوشته است و نیز نامبرده از شاگردان بزرگ و ممتاز
وحید بهبهانی به شمار میرود که موفق به دریافت اجازه از شیخ
محمدمهدی فتونی گردیده است.
مرحوم حاج میرزا محمد آقای قاضی طباطبایی (پدر محمد حسن) خود
عالمی وارسته و از روحانیان تبریز بود که با خانواده یحیوی وصلت ایجاد کرد و ثمره این پیوند در سال ۱۳۲۱ه. ق مطابق با ۱۲۸۱ه. ش فرزندی بود که محمد حسین (
علامه طباطبایی) نامیده شد. ۵سال بعد یعنی در سال ۱۳۲۶ه. ق دومین فرزند این خانواده دیده به جهان گشود که او را محمدحسن نامیدند. این طفل نورسته در نخستین ماههای اولین بهار زندگی، مادر مهربان و عزیز خود را از دست داد و بر این اساس نهال نوپای وجودش در حالی که به محبتها، مراقبتها و عطوفتهای این بانوی باایمان و پکدامن نیاز داشت با ناملایمات مواجه گشت. هنوز چند مدتی از این حادثه نگران کننده و تاسف بار نگذشته بود که چون محمدحسن چهار ساله شد، پدر را از دست داد و از فیض وجود آن مربی عالیقدر که بذرهای فضیلت را در وجودش کاشته بود، محروم گشت و به ناچار سرپرستی و نظارت بر زندگی او و برادرش در منزل پدری واقع در خیابان مسجد کبود تبریز به یکی از محترمین خانواده پدری واگذار شد. وقتی که این نوباوه والدین خویش را از دست داد و غبار غم و تاثر بر جبین و سیمایش پاشیده شد، برخی افراد از گوشه و کنار به تصور خویش اظهار داشتند: بازماندگان و از جمله سید محمدحسن وضع آشفته و نگران کنندهای را در پیش خواهد داشت! ولی آنان از لطف الهی و فضل پروردگار غافل بودند و حکمت حق براندیشههای موهوم فائق آمد و
وصیّ پدرش برای آنکه زندگی این خردسال و برادرش متلاشی نگردد وضعشان را بر همان نهج سابق سامان داد و برای هر کدام خادم و خادمهای معین کرد و پیوسته در امور ایشان مراقبت و نظارت نمود تا این دو کودک به رشد کافی برسند.
علامه طباطبایی در زندگینامهای که خودش نوشته است، میگوید: «کمی پس از درگذشت پدر به مکتب و پس از چندی به مدرسه فرستاده شدیم و بالاخره به دست
معلم خصوصی که به خانه میآمد، سپرده گشتیم و به این ترتیب تقریباً مدت ۶ سال مشغول فراگیری فارسی و
تعلیمات ابتدایی بودیم. »
سید محمدحسن در سنین کودکی همزمان با آموزش در مکتب خانه و فراگیری مقدمات ادبیات فارسی و عرب زیر نظر استاد معروف وقت آقا میرزا علینقی خطاط با هنر خوشنویسی آشنایی یافت و در این اندیشه به مهارت رسید و پس از پایان درسهای شیخ محمدعلی سرابی به مدرسه طالبیه تبریز آمد و سطوح عالی فقه،
اصول،
فلسفه و کلام را زیر نظر اساتید خبره و دانشوران زبده به کمال رسانید.
مرحوم
علامه طباطبایی به شاگردان خود فرموده بود: «روزهای بسیاری به همراه برادر از تبریز بیرون آمده و در دامنه کوهها و تپههای سر سبز اطراف از صبح تا غروب به تحریر خط مشغول بودم. »
این دو برادر در تمامی مراحل و طی منازل
علمی و کمالات عرفانی با هم بودند و در مصائب و سختیها و امور عادی همچون رفیق و شفیق یکدیگر به شمار میرفتند که گویی یک جان در دو قالبند و اشعاری که ابوالعلاء معری درباره
سید مرتضی و
سید رضی در قصیده طولانی در مرثیه پدرشان سرود، در مورد این دو صادق است.
سید محمدحسن به همراه برادرش (
علامه طباطبایی) به سال ۱۳۰۴ه. ق جهت تکمیل تحصیلات
علوم دینی، تبریز را به قصد عتبات عالیات ترک نمود و عازم
نجف اشرف گشت و در منزلی واقع در محله عماره که در نزدیکی بارگاه مطهر حضرت علی (علیهالسّلام) قرار داشت، اقامت گزید که به دلیل دوری از وطن و خشونت آب و هوا و محیط ناآشنا چند مدتی را با سختی و مشقت سپری ساخت امّا بر خلاف این ناملایمات و با تحمل شدائد به محضر اساتید وقت حاضر گردید و به مدت یازده سال از حوزه درسی عارف معروف آیتالله حاج سید علی قاضی طباطبایی و
سید حسین بادکوبهای (۱۳۵۸ - ۱۲۹۳ه. ق) در
عرفان، فلسفه،
ریاضی و
طب بهره مند شد و به طور همزمان فقه و اصول را از محضر آیت الّه شیخ
محمد حسین غروی کمپانی (۱۳۶۱ - ۱۲۹۶ه. ق) و آیتالله شیخ
محمد حسین نائینی (۱۳۵۵ - ۱۲۷۶ه. ق) و آیتالله
سید ابوالحسن اصفهانی (۱۳۶۵ - ۱۲۸۴ه. ق) فرا گرفت.
در نجف اشرف این دو برادر هر
شب برای اقامه
نماز شب برخاسته و پس از ادای
نوافل تا فرا رسیدن وقت
نماز صبح با یکدیگر تمرین خطاطی (خط درشت) میکردند و بعد از انجام فریضه صبح با هم به بحث در مسایل مورد تحصیل پرداخته و تا موقع حاضر شدن به درس استاد این روند استمرار داشت.
به دلیل
شب زندهداری و تهجد و عبادتهای شبانه به همراه سلوک روحانی و توسل به پیشگاه خاندان عصمت و طهارت (علیهالسّلام) خصوصاً حضرت علی (علیهالسّلام) سید محمدحسن الهی به کمالاتی معنوی دست یافت و روزنههایی نورانی برایش فراهم گردید و حالاتی غیبی را کشف کرد.
علامه طباطبایی نقل کرده است: چون در نجف اشرف همراه سید محمدحسن تحت تربیت اخلاقی مرحوم حاج میرزا علی آقای قاضی بودیم، سحرگاهی بر بالای بام بر سجاده
عبادت نشسته بودم، در این هنگام خواب سبکی به من دست داد و مشاهده کردم دو نفر مقابلم قرار گرفتهاند، یکی از آنها
حضرت ادریس (علیهالسّلام) و دیگری برادر ارجمندم حاج سید محمدحسن الهی بود. حضرت ادریس (علیهالسّلام) با من به مذاکره و سخن گفتن مشغول شدند ولی به گونهای بود که ایشان القای کلام مینمودند ولی سخنانشان توسط کلام اخوی شنیده میشد.
مرحوم آیتالله قاضی که در پرورش معنوی و تربیت روحانی ایشان نقش به سزایی داشت، بر اثر عبادتهای خالصانه در
مسجد سهله کوفه از لطف الهی و انوار قدسی فیض ملکوتی برخوردار گشت و بدین جهت در مسیر زندگیش تحولی شگرف پدید آمد. وی بنا به نقل
علامه طباطبایی و ارتباط مرحوم الهی با روح آن عارف از طریق یکی از شاگردانش، قدرت
طیالارض داشت و ظاهراً پس از افشای این تحولات غیبی، جمعی نزد آیتالله قاضی آمده و از او خواستند تا برایشان درس اخلاق گذارده و جرعههایی از معنویت را به کامشان بریزد.
سید محمدحسن الهی به موازات پیگیری تحصیلات در نجف از طریق
تزکیه نفس در عرفان عملی به رتبهای رسید که چشم برزخیاش باز شد و انسانها را مطابق ملکات و گرایشهای باطنی آنان مشاهده میکرد.
علامه حسنزاده آملی نوشته است: برای بنده بارها پیش آمد و در محضر شریف ایشان شواهدی دارم و یادداشتها و خاطراتی در دفتر جداگانه نوشته و جمع آوری نمودم. سید محمدحسن و برادرش دیده باطن داشت و مشاهدات و مکاشفات عجیب از خود بروز میداد. آری، او و
علامه طباطبایی متنعم به این نعمت قدسی بودند. وقتی
علامه حسنزاده در روز پنجشنبه چهارم
ذیحجه سال ۱۳۸۶ه. ق مطابق ۲۵اسفند ۱۳۴۵ه. ش در مزار شیخان قم دیداری با سید محمدحسن الهی داشت و طی گفتگویی از استاد عرفانی و اخلاقی ایشان سخن به میان آمد که مرحوم الهی فرموده بود: «استاد ما مرحوم قاضی بود که استاد وی حاج
سید احمد کربلایی و استاد ایشان مرحوم آخوند
ملا حسین قلی همدانی و استاد نامبرده مرحوم حاج
سید علی شوشتری (از شاگردان
شیخ مرتضی) بود. »
در سال ۱۳۱۴ه. ش آیتالله طباطبایی و برادرش به دلیل اختلال در وضع معاش و نرسیدن مقرری از
ایران، به موطن خویش (تبریز) بازگشت و در حوزه
علمیه شهر به
تدریس فلسفه از
شفا و
اسفار و برخی دیگر از کتب اهل حکمت اشتغال ورزید و برخی جویندگان کمال را به سوی قله معنویت هدایت نمود. آیتالله شیخ ابوطالب تجلیل برخی دروس حوزه را خدمت ایشان تلمّذ نمود. به دلیل مقامات
علمی و اشتهار ایشان در تبحر
علوم عقلی، دانشگاه تهران جهت تدریس این رشته از دانش دینی برای تدریس از مرحوم الهی دعوت نمود، امّا ایشان از پذیرش امور رسمی
اکراه داشت و چون دعوت کنندگان اصرار زیاد کردند، تفالی به
قرآن نمود امّا
استخاره خوب نیامد و لذا تقاضای مزبور را نپذیرفت.
علامه طباطبایی بنا به مقتضیات و شرایطی در جلسات
علمی و خصوصی از خوش و ذکاوت و تواناییهای
علمی برادرش آیتالله الهی سخن میگفت و حالات فرزانگی وی را میستود.
او در جلسهای نقل کرده بود: برادر ما راجع به تاثیر
صدا و کیفیت آهنگها و تاثیر آن در روان
انسان و به طور کلی از اسرار
علم موسیقی و روابط معنوی روح با صداها و طنینهای وارد شده در گوش، کتابی به رشته تحریر درآوردند که انصافاً اثر نفیسی بود و تا به حال (زمان نقل این مطلب) در دنیای امروز بینظیر و از هر جهت بدیع و بیسابقه بود. لکن پس از آنکه کتاب یاد شده را به پایان رساند و از تالیفش فارغ گشت،
بیم آن را پیدا کرد که به دست افراد نااهل و حکام جائر بیفتد و تشکلیلات نامشروع و افرا بوالهوس از این متن ارزشمند استفاده سوء بنماید. از این جهت به طور کلی آن را از بین برد. البته بنا به اظهارات دکتر شهیدی (داماد آیتالله الهی) آثار و نوشتههای مخطوطی در قلمرو عرفان و فلسفه از مرحوم الهی به یادگار مانده است. و شخصی به نام ملا جوادی که در دانشگاه اردبیل مشغول فعالیت
علمی و فرهنگی میباشد، به تحقیق درباره زندگی، آثار واندیشههای محمد حسن الهی مبادرت ورزیده و قرار است این مجموعه تحت عنوان «مهر پنهان» به زیور طبع آراسته گردد. یکی از طلاب حوزه
علمیه قم به نام حاج آقا ارادتی نیز درباره تفکرات مرحوم الهی تحقیقاتی کرده است که نگارنده از نزدیک در جریان تلاشهای مزبور هستم. آیتالله الهی طباطبایی در سال ۱۳۴۵به شهر مقدس
قم مشرف گردید و قریب یک سال در این دیار بابرکت اقامت گزید و تنی چند از فضلای حوزه
علمیه قم در این مدت از فیض وجودش برخوردار گشتند که در میان آنان،
علامه حسنزاده آملی بیش از دیگران از حضور پرفروغش استفاده کرد. چنانکه خود به این موضوع اشاره دارد: «در سنه هزار و سیصد و چهل و پنج هجری شمسی آیة الله جناب آقای سید محمدحسن الهی قاضی طباطبایی (برادر مکرم استاد
علامه طباطبایی - رفع الله در جاته المتعالیة -) که در حوزه
علمیه قم برای افاده و افاضه رحل اقامت افکنده بود، این کمترین از محضر انورش بهره بردی. »
و در جای دیگر خاطر نشان نموده است: «در همه حال، استادم حکیم متاله آیتالله آقای محمدحسن قاضی طباطبایی تبریزی مشهور به الهی «اعلی الله مقامه» پیوسته مرا به مراقبت و نگاه داشتن
ادب در برابر
خداوند و
محاسبه نفس بسیار توصیه میفرمود و من نفحات انفاس شریفش و برکات فیوضات منیعش را فراموش نمیکنم. »
وقتی در خصوص این شخصیت از
علامه حسنزاده آملی سؤال شده بود، جواب داده بودند: «آن جناب از تبریز گرفته تا نجف اشرف و مراجعت از نجف - که به تبریز آمدند - و
علامه طباطبائی در تمام بحث و درس و شئونات دیگر با هم بودند، آن بزرگوار هم جامع
علوم عقلی و نقلی بود و ریاضتهای نفسانی او بسیار عجیب بود. وقتی به حضور
علامه طباطبائی رسیدم، آن جناب از من سؤال کرد: شما اخوی آیتالله محمدحسن الهی را چگونه یافتید؟ بنده واقعیتی را اظهار کردم، گفتم: آقاجان، جناب اخوی خیلی اهل بذل
علمی و عرفانی است. البته در تبریز ماند و از این گونه تاسفها (محرومیت از کمالات
علمی او) برای ما هست. من مشاهداتی و مکاشفاتی و حلاوتی از جناب حاج سید محمدحسن الهی دارم که اگر بخواهیم بعضی از این امور را بازگو کنیم، شاید موجب استعجاب واقع شود.»
حضرت آیتالله
جعفر سبحانی نیز به این مکاشفات اشاراتی آشکار و روشن دارند.
آیت الله طباطبائی با وجود اینکه در طریق عرفان عملی و نظری مقاماتی را کسب کرد و در این رشته به درجاتی عالی دست یاف به هیچ عنوان گوشه عزلت اختیار نکرد و تشکیل
خانواده را مد نظر قرار داد و در سنین جوانی با
دختر مرحوم آیتالله سید محمدباقر قاضی (
خواهر اولین شهید محراب، آیتالله سید محمد علی قاضی طباطبائی)
ازدواج کرد که ثمره این پیوند پک یک فرزند
پسر و سه دختر میباشد. یکی از دخترانش چون هیجده بهار را پشت سر نهاد به دلیل بیماری جان به جان آفرین تسلیم کرد. وفات این دختر پدر را بسیار متاثر ساخت اما او در این مصیبت
صبر پیشه ساخت و کوچکترین حالت گله و شکایت از خویشتن نشان نداد و با استواری خاصی تالم مزبور را پشت سر نهاد. جنازه این دختر تا چندی پیش در قبرستان تبریز مدفون بود که به دلیل قرار گرفتن بر سر راه خیابان و تخریب آن قبرستان، بقایایش به قبرستان ابو حسین واقع در مجاور مرقد پدر انتقال یافت. دختر بزرگوارش با مرحوم آقای سلماسی ازدواج کرد و در
تهران اقامت دارد. یاد شده (مرحوم سلماسی) از بازرگانان تبریز بود، دختر کوچکترش همسر دکتر شهیدی میباشد که هم کنون مسئولیت داروخانه ابوریحان را در قم به عهده دارد. پسر سید محمد الهی طباطبائی مشغول امور فنی و صنعتی در تبریز میباشد و به همراه مادرش، در منزلی زندگی میکرد. این بانو نیز اسوه صبر و
استقامت بودند چرا که در سنین جوانی پدر را از دست داد. مدتی پس از تشکیل خانواده، دخترش مرحوم گردید و پس از چندی همسرش مرحوم الهی رحلت یافت و در اوایل انقلاب اسلامی برادرش آیتالله سید محمد علی قاضی طباطبائی
امام جمعه و نماینده ولی فقیه در استان آذربایجان شرقی توسط گروه منافقین به فیض
شهادت نایل گردید، تا اینکه آن بانو در ۱۳۸۸ مرحوم شدند. مرحوم الهی خیلی ساده و با پرهیز از تجملات روزگار میگذرانید و از خود منزل مسکونی نداشت و منزلی که به اتفاق خانواده در آن سکن بود، به همسرش تعلق داشت و پس از ارتحال نیز از اموال منقول و غیر منقول چیزی باقی نگذاشت و میراث او
فکر و
اندیشه و
اخلاق مهذّب و یادداشتها و نوشتههایی است که از وی باقی میباشد و نیز شاگردانی که از خرمن وجودش خوشه چینی کرده و از چشمه اندیشهاش جرعههایی نوشیدهاند.
یکی از مهمترین ویژگیهای اخلاقی محمدحسن الهی، صبر و استقامت در مسیر زندگی میباشد و اینکه ناملایمات را با ایمان و تقوایی که داشت، پشت سر مینهاد و هرگونه ابتلایی را همچون لطف الهی تصور میکرد و این امور را در تربیت و سازندگی انسان و بیرون آمدن او از خواب غفلت و حالت نسیان مؤثر میدانست و عقیده داشت گرههای مشقت بار زندگی اگر از سوی خود انسان بر اثر برخی جهالتها پدید نیامده باشد، در تصفیه درون و
تقرب به حق مؤثرند.
نامبرده انسانی صادق، بیآلایش، فروتن، مهربان و مربی نفوس بود و
علامه طباطبائی در مناسبتهای گوناگون خلق و خویش را وصف مینمود و ملکات نفسانی و حالات معنوی این شخصیت را که در گمنامی میزیست، تحسین و تمجید میکرد. آیتالله سید محمدحسن الهی از جمیع جهات شباهت زیادی با
علامه طباطبائی داشت و در صبر و شیوه زندگی،
سعه صدر، همت عالی، زندگی زاهدانه به معنای واقعی، دوری از دنیا و دنیا طلبان، رابطه با خداوند، انس و الفت با ذکر و عبادت که توام با بصیرت و معرفت بود، شیفتگی به شرع مطهر و محبت برگرفته از معرفت نسبت به خاندان عصمت و طهارت، کوشش در جهت اعتلای حکم حق و فدکاری زاید الوصف در این طریق، کمک به همنوع و رسیدگی به محرومان و فقیران نمونهای بارز در خطّه آذربایجان و منطقه تبریز بود و در بین اهالی این سامان به پکی و طهارت نفس و وارستگی اشتهار داشت.
علامه طباطبائی در خصوص مراتب فضل و کمال برادرش میگوید: از جهت فضایل
علمی و اخلاقی کمتر از آقایان فعلی قم نبود، جز اینکه از بیت انزوا بوده است، مرحوم پدرش نیز این چنین بود و مرحوم حاج میرزا علی آقا قاضی که عمویش که یکی از اساتید ما بود، نیز اینگونه بود و جدش مرحوم آقا سید حسین قاضی از شاگردان
میرزای شیرازی چنین خصلتی داشت. وقتی خواست از محضر استادش مرخص شود و به تبریز برود، خدمت مرحوم میرزای شیرازی رفت که چه شدیم و چه داریم! خوب است که به ما نصیحتی بفرمایید. مرحوم میرزا به سید حسین مذکور فرمود: من چیزی ندارم که به شما بدهم. ولی شب و روز یک ساعت به فکر بنشین. و این دستور را به ایشان داد. پس از چندی که مردم تبریز در
سامرا به خدمت میرزای شیرازی رسیدند، احوال آقا سید حسین را پرسیدند؛ آنان در جوابش عرض نمودند: آقا در تمام شبانه روز در
اندیشه و عبادت میباشد.
همچنین آیتالله حسنزاده آملی در درس هشتاد و یکم از معرفت نفس گفته است: «نکتهای بلند از استادم شادروان جناب
علامه آقا سید محمدحسن الهی طباطبائی تبریزی به یادگار دارم، روزی در مزار شیخان قم به حضور مبارکش افتخار تشرف داشتم و هیچگاه در محضر فرخنده اش یک کلمه از دنیا گله و شکوهای و حرف کم و زیاد مادی نشنیدم. فرمود: آقا! انسانها همچون معادن هستند باید آنها را استخراخ نمود. غرض آن جناب اینکه همچنان که کوهها دارای معادن
طلا،
نقره،
الماس،
فیروزه و غیره هستند، انسانها دارای معادن گوناگون حقایق و معارفند. باید هر کسی کوه وجودش را بشکافد و آن معادن را استخراج کند. یعنی در روانشناسی بکوشد تا آب زندگی از او بجوشد، البته این سخن را عمق دیگر است. »
فقید سعید آیتالله الهی طباطبائی در نیمه دوم سال ۱۳۴۶ه. ش مطابق ۱۳۸۷ه. ق در بستر
بیماری قرار گرفت که
علامه حسنزاده آملی وقتی شنید استاد بزرگوارش
بیمار گشته، اشعاری سرود که در ابیاتی از آن آمده بود:
شنیدم باز آن پیر زمانه
شده تبگیر از تیر زمانه
الهی دور باد از او دواهی
جناب اوستاد من الهی
برای صحت آن قدوه خاص
قرائت میکنم الحمد و اخلاص
تصدق میدهم بهر شفایش
بود جان حسن زاده فدایش
خدیوا مر حسن را نیست چاره
مگر باشد دعاگویت هماره
همی خواهد زلطف لایزالی
شفای عاجل سرکار عالی
اما این حکیم الهی روز به روز با اشتداد کسالت مواجه گشت و سالی که در قم میهمان برادرش
علامه طباطبائی بود، بیماری قلبی او را در بستر الم قرار داد و برای مداوا به بیمارستان نکوئی قم انتقال داده شد. حضرت
آیتالله مرعشی نجفی که ارتباطی صمیمانه با مرحوم الهی داشت، پزشکی اختصاصی از تهران به قم آورد تا برای درمان این عارف وارسته چارهای بیندیشد اما معالجات اثر نبخشید و به وی توصیه کردند باید استراحت مطلق بنماید. بعد به تبریز برگشت و سرانجام در روز دوشنبه سیزدهم ربیع المولود سال ۱۳۸۸ه ق در سن شصت و سه سالگی این نشات ناپایدار و فانی را بر اثر سکته قلبی بدرود گفت و در
عالم قدس و ملکوت آرام گرفت.
چون در تبریز رحلت نموده بود، جنازهاش را بر حسب وصیتش به قم انتقال داده و پس از تشییع جنازهای با شکوه و با حضور آیات عظام، اساتید حوزه
علمیه قم، روحانیان و دیگر اقشار مردم این دیار در جوار بارگاه مطهر
حضرت فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) در آن طرف پل آهنچی در مقبره معروف به ابو حسین مدفون ساختند. رحلت ایشان تاثری عمیق در روحیه طباطبایی گذاشت و تشدید ناراحتی قلبی ایشان را سبب گردید.
و پیوسته تا زمانی که آن مفسر کبیر در قید حیات بود، در عصرهای
پنجشنبه به زیارت مرقد اخوی و در ضمن اهل قبور میرفتند.
این ضایعه اسفنک روح لطیف آیتالله حسنزاده آملی را مکدر ساخت و در پاسخ به نامه دوستی، نوشت: در میان اساتیدم دو تن به نام الهی بودند: یکی آیت حق، عارف بالله، حکیم متاله، مکمل فقیه، متبحر سالک، مجذوب فنای در توحید، جناب محمدحسن آقای الهی طباطبائی تبریزی و دیگر محیالدین عارف بزرگوار،
عالم ربانی، حکیم عالیقدر، صاحب تصانیف کثیره، حافظ عصر، شاعر مفلق، مجذوب سالک، حاج میرزا
مهدی الهی قمشهای - اعلی الله تعالی مقامهما و رفع درجاتهما - در سوگ این دو الهی:
همی گویم الهی یا الهی
تو از سوز دل زارم گواهی
هجران الهی طباطبائی سخت برایم سنگین بود که دیری نگذشت به هجران الهی قمشهای نیز مبتلا شدم:
گفتم که سوز آتش دل کم شود به اشک
آن سوز کم نگشت و از آنم بتر بسوخت
ایشان در آمل ساکن بود که خبر رحلت استادش مرحوم الهی را شنید و اشعاری در سوگش سرود:
امروز مرا چون شب تار است به دیده
کز خار غمی در دل زارم بخلیده
در آملم آمد خبری کز اثر وی
رنگم بپرید و دلم آندم به طپیده
آهم شده از کوره دل جانب بالا
اشکم بچکیده به رخ رنگ پریده
گفتند کهاندر افق خطه تبریز
شمست شده مکسوف و نهان گشت زدیده
مرحوم محمد حسین آقای الهی
وقتش برسیده است و زما دست کشیده
آن سید والا نسب طباطبائی
آن گوهر عالی حسب عیب ندیده
آن سالک مجذوب که از جذبه محبوب
سوی وطن اصلی مالوف چمیده
آن طایر قدسی که سوی روضه رضوان
خندان و خرامان و گذران بپریده
از بارگه قدس خداوند حسن را
بدهاد شکیبائی از این تلخ پدیده
پایگاه اطلاع رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «الهی طباطبایی، سیدمحمد حسن» تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۱/۲۳.