سیدرضا موسوی هندی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سیدرضا موسوی هندی متولد ۱۲۹۰ هجری قمری در
نجف اشرف،
عالم و شاعر عراقی، صاحب قصیده معروف کوثریه و متوفی ۱۳۶۲ هجری قمری میباشد.
هشتم
ذیالقعده سال ۱۲۹۰ هجری قمری، سیدرضا موسوی هندی، در
نجف اشرف به دنیا آمد. سیدرضا یک
برادر بزرگتر بنام سیدباقر و یک برادر کوچکتر از خود بنام سیدهاشم داشت، اما آن روزی که سه برادر به همراه
پدر خود نجف اشرف را ترک میگفتند، سیدرضا هشت سال بیشتر نداشت.
آنان همه در سال ۱۲۹۸ به شهر
سامرا رفته بودند، تا از حوزه درسی عالم بزرگ و معروف
آیتالله میرزا محمدحسن شیرازی استفاده کنند، همگی در مجلس درس آن استاد حضور یافتند، اما سیدرضا هنوز دورههای مقدماتی و ادبی را نخوانده بود و به آن حد نرسیده بود که بتواند از
درس خارج استاد استفاده کند.
این
پسر یک کودک باهوش و استثنایی است، در مدت کمی
قرآن را آموخته است و از درک و استعداد بالائی برخوردار میباشد. استاد نگاه عمیقی به سیدرضا انداخت و این
حدیث پیامبر را خواند:
علم نوری است که
خداوند آن را در
قلب هر کس
اراده فرماید، جایگزین میگرداند.
سپس کودک را با
لحن پرجاذبهای مورد
تشویق و تقدیر قرار داد.
سیدرضا مدت سیزده سال در سامرا تحصیل علم کرد و ادبیات و علوم مقدمات را آموخت و در سال ۱۳۱۱ برای ادامه تحصیل و تدریس به نجف اشرف بازگشت. او به رشتههای
علم فقه و
اصول علاقه زیادی داشت و به آن اهمیت زیاد میداد، اما در ضمن به
شعر و ادب و
علم بیان و حفظ و سرودن شعر هم میپرداخت.
در زمینه
تهذیب نفس و خودسازی اخلاقی دورههایی را گذرانید و به مقام معنوی و روحانی بلندی دست یافت. اما آنچه بیشتر موجب شهرت و بلندنامی او گردید،
تسلط و مهارت او در
بلاغت و
ادبیات بود، که در سرودن قصیدههای جذاب و مرثیههای حماسی نمودار میگشت، گویندگان آن را حفظ میکردند و در مجالس و محافل میخواندند. سیدرضا حدود چهل سال با ادیبان معروفی چون
سیدجعفر حلی،
شیخ محمدجواد شبیبی،
شیخ هادی کاشف الغطاء و
شیخ محمد سماوی و شاعران دیگر ارتباط داشت، با آنان همنشینی و محافل شعری و ادبی برگزار میکرد.
کار شعر و ادب سیدرضا اوج و اعتلاء بلندی یافت، تا آنجا که وی را از بزرگترین پایهگزاران نهضت ادب عربی در آغاز
قرن بیستم میلادی دانستهاند، او در طول نیم قرن یکی از چهرههای درخشان شعر عراق شمرده میشد و چیزی که بر شهرت او افزود نامهای بود که وی آن را برای
شیخ رضا اصفهانی نوشت، این نامه که از چهارده سطر تشکیل میشد مهارت و ذوق فوقالعادهای در آن بکار گرفته شده بود، بهطوری که آن را هم به صورت شعر و هم به صورت نثر میتوان خواند! پس از این هنرمندی عظمت اشعار او در
عراق آنقدر بالا گرفت، که قصیدها و مدایح و مرثیههای او را خطباء و
ادباء و طلاب و نیز کودکان و نوجوانان قبل از اینکه چاپ شود، دستنویس میکردند، حفظ مینمودند و سینهبهسینه به دیگران منتقل میکردند و در همه مجالس و
محافل دینی،
قرائت میگردید و مورد توجه همگان قرار میگرفت. سیدرضا هندی به خاطر سرودن قصائد ناب خود،
شهرت و عظمت بلندی یافته بود، اما او از لحاظ
فضائل اخلاقی چنان آراسته و متواضع بود، که هرگز به خصلت ناپسند
تکبر و
غرور آلوده نشد، منش بزرگوارانهای داشت، با افراد عادی و روستایی رفت و آمد داشت و با افراد درس ناخوانده مدتها گفتگو میکرد و به
ارشاد آنان
همت میگماشت.
او کم سخن میگفت و بیشتر میاندیشید، و در عین نامساعد بودن وضع اقتصادیش
قناعت و کمتوقعی را شیوه خود قرار داده و وضع ظاهری خود را مرتب و بزرگوارانه میآراست.
آنچه بیشتر مایه شهرت و شخصیت او گردید، قصیده کوثریه او بود و سبب سرودن این سروده پرحماسه هم این بود که شیخ عبدعلی آل حاج منصور پاشا که احتمالا از شیوخ قبائل عرب بوده، بخاطر
عشق و علاقه خود به علم و ادب، علماء و دانشمندان را به خانه خود دعوت میکرد و محفل علم و ادب تشکیل میداد.
در یکی از جلسهها سخن از
شیخ کاظم ازری،
حکیم و شاعر بلندپایه عرب (۱۲۱۲ - ۱۱۴۳) به میان آمد، یکی از دانشمندان اظهار تاسف کرد که چرا اکنون کسی را نداریم که کار ازری را انجام دهد و جای او را بگیرد؟ سیدرضا هم که در آنجا حضور داشت از آن اظهار تاسف ناراحت شد و از همانجا تصمیم گرفت جای حماسه ارزی را پر کند. سال ۱۳۳۵ هجری بود، سیدرضا پس از پایان جلسه به خانه رفت و با
فکر و اندیشه حساب شدهای تا به
صبح بیدار ماند و هنوز
آفتاب، طلوع نکرده بود که قصیده کوثریه را سرود و به پایان رسانید و سه روز بعد آن را در حضور جمعی از دانشمندان و اهل ادب خواند و همگان را مات و شگفت زده کرد! آنگاه خبر آفریده شدن چنین چکامهای به گوش دیگران رسید، افراد برای تهیه آن مراجعه میکردند و قصیده آنقدر مورد توجه مردم واقع شد که یکی از روزنامههای نجف اقدام به چاپ آن نمود.
از تاریخ سرودن قصیده کوثریه اکنون ۷۹ سال میگذرد، اما هنوز در میان ادیبان و علاقمندان به
خاندان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مخصوصا برای کسانی که با شعر و ادبیات عربی آشنایی دارند، این قصیده اصالت و ظرافت و جاذبه خود را حفظ کرده، و شاعران متعددی به ترجمه و
تقلید و استقبال آن اقدام کردهاند. این قصیده ارزشمند دارای ۵۴ بیت میباشد، مخاطب آن
امام علی (علیهالسّلام) است، برخی هم آن را به شعر ترجمه کردهاند، اما به راستی ظرافتهای قالبی و معنوی آن را در اشعار فارسی نمیتوان گنجانید. ولی برای اینکه در اینجا از مضامین بلند آن قصیده بهرهای برده باشیم، ترجمه آزاد برخی از آن را میآوریم:
آیا این دندانهای فاصلهدار توست، یا دانه گوهری است؟ آیا این شکر است یا شهد زلال آب دهان تو؟
به دندانهای شفاف تو بود که
آفریدگار آن گفت: ما به تو کوثر دادیم.
آیا این خال است بر گونهات، یا دانه مشکی است، که گل سرخ را با آن نقطه گذاشتهای؟
آیا آن خال برگونه، سوده اسپند است، که بر منقل آتش افروختهای قرار گرفته؟
هان ای عاشقان! این اسیر فتنه را دریابید، که دل به هوای آهوبچهای داده است، که چشمانی سیاه و درشت دارد.
برای دلدادگی، سحرگاهان قبل از طلوع صبح برخیز، زیرا کامیابی زندگی از آن کسی است که سحرخیز باشد.
من این شیوه را برگزیدهام، تو نیز اگر گناهکاری به راه من قدم گذار.
من کارنامهام را سیاه کردهام، اما
وکالت کار خود را به مولایم حیدر واگذاشتهام.
او در مصائب دنیا پناهگاه من است، و در
قیامت نیز دستگیریم خواهد کرد.
با مهر و محبت او همه نعمتها بر من تمام است و دامنه نعمتها بیش از آناندازه است که بتوان به شماره آورد.
آیا او که خود ساقی حوض کوثر است، مرا از نوشیدن آب کوثر جلوگیری میکند؟
آیا او از کنار سفرهایکه برای دارا و تهیدست گسترانیده شده، مرا خواهد راند؟
ای آنکه آثار عظمت آن امام را نمیپذیری، فضائل او انکار شدنی نیست.
اگر از آن جهت که
تاریخ روزگار را نمیشناسی و مقام بلند ابوالحسن را نادیده میانگاری، آثار او را در
بدر و
احد و
خندق و
خیبر بهجوی.
در این جنگها چه کسی بود که دژهای
کفر و الحاد را درهم فرو ریخت و
آئین اسلام را آبادانی بخشید؟
عالم و شاعر بزرگ، سیدرضا موسوی هندی،
پنجشنبه ۲۲
جمادی الاول ۱۳۶۲ هجری قمری در حالی که میهمان سادات یکی از قبائل عرب بود در اثر سکته قلبی در ۷۲ سالگی جان به جان آفرین تسلیم کرد، جنازهاش را به نجف اشرف منتقل کردند،
آیتالله سیدابوالحسن اصفهانی بر آن
نماز خواند و در محله حویش نزدیک مسجد شیخ انصاری، در مقبره پدریش به خاک سپرده شد.
از این عالم ربانی آثار و کتابهای دیگر علمی هم به یادگار مانده است، که تعدادی از آن را میآوریم:
۱ - بلغه الراحل، پیرامون مسائل اعتقادی.
۲ - میزان العادل بین الحق و الباطل، درباره نبوت خاتم المرسلین (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
۳ - دررالبحور، درباره عروض وقافیه.
۴ - الوافی فی شرح الکافی، در مورد عروض وقافیه.
۵ - تقریرات درس سید بحرالعلوم، استاد او.
۶ - الرحله الحجازیه، سفرنامه حج او در سال ۱۳۴۷.
۷ - دیوان السید الموسوی الهندی، که در قم نیز تجدید چاپ شده است.
صادقی اردستانی، احمد، داستانهای کودکی بزرگان تاریخ، ج۲، ص۲۱.
مرکز اطلاعرسانی غدیر، برگرفته از مقاله «داستانهای کودکی بزرگان تاریخ جلد ۲»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۶/۰۴/۲۸.