سیدابراهیم قاضیزاده همدانی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
ابراهیم
همدانی مشهور به قاضی زاده،
حکیم
صوفی مشرب ،
فقیه ، محدث و متکلم امامی است.
اِبْراهیمِ
هَمَدانی، ظهیرالدین یا رفیعالدین سید میرزا ابراهیم بن قوام الدین حسین بن عطاءالله حسن حسینی
همدانی، مشهور به قاضی زاده،
حکیم صوفی مشرب،
فقیه ، محدث و متکلم امامی. در منابع قدیمی و نزدیک به زمان وی، نام کامل او نیامده است.
افندی ، بیآنکه توجهی داشته باشد، در دوجا از او یاد کرده
و همین امر موجب اشتباه نویسندگان بعدی گردیده است.
ابراهیم
همدانی از سادات حسینی است،
هر چند در
جامع الرواة ، عالم آرا و
روضات الجنات او را حسنی نیز گفتهاند،
اما او خود را حسینی معرفی میکند.
از
سال
ولادت ابراهیم اطلاعی در دست نیست، اما سال وفات او را به اختلاف ۱۰۲۵ و ۱۰۲۶ق آوردهاند.
اسکندر منشی ضمن شرح حال کامل وی وفاتش را ۱۰۲۶ق نوشته است،
اما در جای دیگر نام او را ضمن وفیات ۱۰۲۵ق آورده است، غافل از آنکه ماده تاریخی که از
میرفانی کرمانی نقل کرده حاکی از ۱۰۲۶ق است.
ابن معصوم
و
حر عاملی به صراحت ۱۰۲۶ ق نوشتهاند.
در حالی که
اردبیلی
و حسینی
سال ۱۰۲۵ ق یاد کردهاند.
این دوگانگی که ابتدا در عالم آرا دیده میشود، به مآخذ بعدی راه یافته است، از جمله افندی در یکجا
سال ۱۰۲۵ق و در جای دیگر
سال ۱۰۲۶ق را نقل کرده است، اما مادّه تاریخی که از
نصیرالدین همدانی شاهد آورده مؤید ۱۰۲۵ق است.
آقابزرگ در جایی ۱۰۲۸ق نقل کرده که قطعاً نادرست است.
پدرش در زمان سلطنت
شاه تهماسب صفوی در
همدان منصب
قضا و تصدی
امور شرعیه را داشت،
از این رو ابراهیم به قاضی زاده نیز شهرت داشته است.
حزین لاهیجی از یکی از نوادههای ابراهیم، به نام «ابراهیم
همدانی» برادر
نجف خان صدر سخن میگوید که به جهت همنامی با جدّش به «ابراهیم
همدانی ثانی» شهرت داشت.
ابراهیم چندی در
قزوین نزد
میرفخرالدین سماکی استرابادی علوم عقلیه را فراگرفت و سمّاکی اجازهای برای او نوشت و در آن وی را ستود.
مدتی نیز درخدمت
میرزا مخدوم اصفهانی تلمّذ میکرد.
وی
حدیث را از
شیخ بهایی آموخت و شیخ به او
اجازه روایت مبسوط داد.
از دیگر مشایخ اجازه او،
شیخ محمدبن شهاب الدین احمد بن نعمتالله بن خاتون عاملی است که ابراهیم در ۱۰۰۸ ق در
مکه از او اجازه روایت گرفته است.
صورت اجازه در
بحارالانوار آمده است.
ضمناً به گفته
کنتوری
شیخ محمد بن خاتون اجازهای برای ابراهیم
همدانی به تاریخ ۹۸۰ق نوشته است
که ظاهراً درست نیست.
ابراهیم
همدانی بعد از درگذشت شاه
تهماسب به مقام
قضا در
همدان منصوب شد، اما به گفته
اسکندر منشی «خود کمتر متحمل امر قضا میشد و مرافعات به دست نایبانش قطع و فصل میشد و میرزا اوقات خود را صرف
مطالعه و
مباحثه میکرد و جمعی کثیر از حوزه درس او مستفیض میشدند».
بعداز جلوس شاه عباس اول نزد او تقرب یافت و به گفته همو، بارها به اردوی پادشاه رفته، در پیشگاه او معزّز و محترم بوده است.
چنانکه یک بار «۷۰۰ تومان عراقی، عوض قرض او از خزانه عامره
شفقت شده و او را از دیون مسلمین سبکبار گردانیدند».
از شاگردان و تربیت یافتگان حوزه درس وی، این افراد را نام بردهاند:
۱-
عبدالغنی تفرشی؛
۲-
مرادبن علیخان تفرشی نویسنده کتاب
تعلیقة السجادیة که شرحی بر
من لایحضره الفقیه است؛
۳-
میر مصطفی تفرشی مؤلف
نقد الرجال که از ابراهیم با تعبیر «استادی و استاد البشر» یاد کرده است؛
۴-
جسمی همدانی ، از ایرانیهای
مهاجر به
هند که اکثر اوقات به شاگردی و مصاحبت ابراهیم سرافراز بود؛
۵-
ملازکی همدانی ، غزلسرایی که تخلّصش با نامش یکی است ؛
۶-
ملاعبدالباقی شکوهی همدانی ، شاعر و خوشنویس معاصر شاه عباس.
ابراهیم
همدانی سفرهایی به
گیلان ،
مکه و
گرجستان داشته است.
در ۹۹۹ق، ص۱۵۹۱م، به همراه هیأتی به دستور شاه عباس اول جهت شرکت در مراسم
ازدواج شاهزاده محمدباقر مشهور به صفی میرزا به خان بیگم دخترخان احمد حاکم گیلانی، سفری به خطه گیلان نمود.
در ۱۰۰۷ق به قصد
حج به
مکه معظمه رهسپار شد و چنانکه اشارهشد در آنچا با
شیخ محمد بن خاتون عاملی ، مؤلف
حواشی بر الفیة شهید ، ملاقات کرد و از او
اجازه روایت مبسوطی گرفت.
وی در اواخر عمر با اردوی شاه عباس اول به
گرجستان رفت و پس از چندی در ئیلان ئیل مطابق با ۱۰۲۶ق رخصت مراجعت یافت و روانه
همدان گردید، امّا در بین راه اجلش فرا رسید و دیده از جهان فروبست.
ابراهیم در
علوم عقلی چندان تبحّر داشت که نظریاتش نزد معاصران با اعتبار تلقی میشد،
چنانکه با القابی چون عقل حادی عشر، استادالبشر، سلطان العلما، سیدحکمای متکلم علامه زمان، ملجأ فقرا و مساکین، افلاطون و ابوعلی عصر، وی را ستودهاند.
شیخ محمد بن خاتون او را جامع علوم و
سید سند میدادند.
افندی ضمن اشاره به مهارت ابراهیم
همدانی در علوم عقلی میگوید: از امور شگفتآوری که به وی نسبت داده شده این است که او
عارف به مسائل شرعی نبوده، ویا اینکه جماعتی از بزرگان امرای شاه عباس را کشته است...
اما دیگر مؤلفان وی را به
زهد ،
تقوا ،
عفاف و
صلح ستودهاند
و
شیخ بهایی در نامهای خطاب به ابراهیم او را آگاه از رموز اسرار عرفانی میداند.
آثاری چند از ابراهیم
همدانی به جا مانده است که از آن جملهاند:
۱-
انموذجة ابراهیمیة ، به عربی، تعلیقاتی است بر
الهیات شفاءو نجاة ، تألیف در ۱۰۰۷ق و نسخهای خطی از آن در دست است؛
۲-حاشیة شرح تجرید، به عربی، نسخهای از آن در کتابخانة آستان قدس
موجود است؛
افندی
از این اثر تحت عنوان «
حاشیة علی الشرح الجدید للتجرید» نام برده است؛
۳- رسالة فی توجیه کلام الشیخ فی «ان الواحد لایصدرعنه الاّ الواحد»، به عربی، رسالهای است در توجیه و
تفسیر کلام ابن سینا در پاسخ به
بهمنیار ، در باب قاعدة مذکور.
نسخههای آن در کتابخانههای مختلف موجود است.
ابراهیم
همدانی شعر نیز میسرود.
نمونهای از اشعار فارسی او را میتوان در جُنگ متعلق به
جنابذی ، ملاحظه کرد.
نامههایی نیز از او در دست است
که از آن جمله، نامه خطاب به
شیخ بهایی و پاسخ شیخ، در مجله ارمغان («مکاتیب...»، ۱۱- ۱۸) چاپ شده است.
آثار دیگر منسوب به ابراهیم
همدانی عبارتند از: ۱-
حاشیه بر اثبات الواجب دوانی ؛
؛۲-
حاشیه بر شرح اشارات ؛۳-
حاشیة علی الکشاف ؛۴-
رسائل الکلامیه .
(۱) آستان قدس، فهرست.
(۲) آقابزرگ، الذریعة.
(۳) آقابزرگ، طبقات اعلام الشیعةفی المائة الحادیة عشرة، به کوشش علی نقی منزوی، تهران.
(۴) علی ابن معصوم، سلافة المعصر، تهران، المکتبة المرتضویة.
(۵) محمد اردبیلی، جامعالرواة، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۶) منشی اسکندربیک تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش.
(۷) عبدالله افندی اصفهانی، ریاض العلماء، به کوشش احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق.
(۸) محمد حسینی اوحدی، عرفات العاشقین، نسخة عکسی ملک، شم ۵۳۲۴ ش.
(۹) میرمصطفی تفرشی، نقدالرجال، تهران، ۱۳۱۸ق.
(۱۰) محمد حر عاملی، امل الا¸مل، بغداد، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۵م.
(۱۱) محمد علی حزین، تذکرة حزین، اصفهان، ۱۳۴۴ش.
(۱۲) حسن حسینی استرآبادی، از شیخ صفی تا شاه صفی (تاریخ سلطانی)، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۴ش.
(۱۳) حقوق، خطی.
(۱۴) عبدالحسین خاتون آبادی، وقایع السنین و الاعوام، به کوشش محمد باقر بهبودی، تهران، ۱۳۵۲ش.
(۱۵) محمدباقر خوانساری، روضات الجنات، تهران، ۱۳۹۰ق.
(۱۶) دائرةالمعارف تشیع، زیر نظر احمد صدر حاج سید حوادی و دیگران، تهران، ۱۳۶۶، ج اول.
(۱۷) سنا، خطی.
(۱۸) شورا، خطی.
(۱۹) صادقی کتابدار، تذکرة مجمع الخواص، ترجمة عبدالرسول خیامپور، تبریز، ۱۳۲۷ش.
(۲۰) محمد صدیق صدیق حسنخان، شمع انجمن، به کوشش مولوی عبدالحمید، بهوپال، ۱۲۹۳ق/۱۸۷۶م.
(۲۱) نصرالله فلسفی، زندگانی شاه عباس اول، تهران، ۱۳۴۵ش.
(۲۲) احمد قاضی احمد قمی، خلاصةالتواریخ، به کوشش احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۲۳) محمدعلی کشمیری، نجوم السماءفی تراجم العلماء، لکهنو، ۱۳۰۳ق/۱۸۸۶م.
(۲۴) حامدحسین کنتوری، کشف الحجب و الاستار، به کوشش م هدایت حسن، کلکته، ۱۹۳۵م.
(۲۵) گلچین معانی، حاشیه بر تذکرة میخانة فخرالزمانی، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۲۶) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۲۷) مرکزی، خطی.
(۲۸) مکاتیب تاریخى، ارمغان، س ۷، شم ۱، تهران، ۱۳۰۵ .
(۲۹) ملاجلال الدین محمد منجم یزدی، تاریخ عباسی، به کوشش سیف الله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۶ش.
(۳۰) منزوی، خطی.
(۳۱) حسین نخجوانی، موادالتواریخ، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۳۲) محمدطاهر نصرآبادی، تذکره، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۶۱ش .
(۳۳) عبدالباقی نهاوندی، مآثر رحیمی، به کوشش م هدیت حسین، کلکته، ۱۹۳۱م.
ناصر شعار، دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابراهیم همدانی».