سید مصطفی صفایی خوانساری
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید مصطفی صفایی خوانساری (۱۳۲۱-۱۴۱۳ق/۱۲۸۱-۱۳۷۱ش)، از علما و فقهای بزرگ
شیعه در
قرن چهاردهم و پانزدهم هجری قمری بود.
وی در
خوانسار،
قم و
نجف تحصیل کرده و از اساتیدی چون والدش
سید احمد صفایی خوانساری،
شیخ عبدالکریم حائری یزدی،
سید ابوالحسن اصفهانی،
میرزا حسین نائینی،
حاج آقا حسین قمی،
آقازاده خراسانی،
میرزا محمدصادق اصفهانی و
آقا رضا مسجدشاهی اصفهانی،
محمدعلی شاه آبادی،
سید ابوالحسن رفیعی قزوینی و دیگران بهره علمی برد.
وی پس از رحلت
آیت الله بروجردی، در ردیف مراجع تقلید قرار داشت. او در انتقال آیت الله بروجردی به قم نقش موثری ایفا نمود و از اصحاب خاص و از اعضای استفتاء ایشان بود. آیت الله خوانساری از شخصیتهاى علمی و صاحبنظر
حوزه علمیه قم در زمینه علوم مختلف اسلامى و محل رجوع بسیاری از علما و مراجع برای حلّ مشکلات علمی بود.
از ایشان خدمات فرهنگی و اجتماعی و تالیف چندین کتاب بر جای مانده است.
سید مصطفی صفایی خوانساری در ماه
ربیع المولود سال
۱۳۲۱ق (۱۲۸۱ش) در خاندان خوانساری در شهرستان
خوانسار، به دنیا آمد.
خاندان پدری آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری (رحمةاللهعلیه) از سادات حسینی و از بزرگان علم و سیادت در عصر خود بودند و به سادات بزرگ
مدینه انتساب داشتند.
آیت الله نجفی مرعشی (رحمةاللهعلیه) در مقدمه کتاب «
کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار» از تالیفات آیت الله
سید احمد حسینی خوانساری (پدر آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری) در تجلیل از وی مینویسد:
«علّامه فقیه، اصولی محدّث، مفسّر رجالی، ادیب زاهد، شیخنا فی الرّوایة، حاج سید احمد حسینی عبیدلی اعرجی خوانساری، مشهور به «صفایی» از بزرگان علم بود. پدران و اجداد او همه از سادات بلند مقام و شریف بوده و به سادات علمای مدینه منسوب بودند. او در سال
۱۲۹۱ق در خوانسار متولّد شد و در سال
۱۳۵۹ در ۶۸ سالگی در خوانسار دار دنیا را وداع گفت و مرقد او در همین شهر در جوار مسجدی است که خود او آن را ساخت، که در «محله پایتخت» خوانسار قرار دارد. او دارای فرزندانی بود که عالم جلیل متتّبع، آیت الله حاج سید مصطفی حسینی صفایی خوانساری از مشهورترین و افضل و ارجمندترین آنها است که در
قم سکونت دارد... آیت الله
سید احمد صفایی خوانساری (رحمةاللهعلیه) دارای تالیفات متعدّد بود.»
پس از ذکر پانزده نمونه از تالیفات وی، بهطور ویژه به کتاب ارزشمند «کشف الاستار» توجه میکند و مینویسد:
«این کتاب بیانگر تعداد کتابهای
شیعه امامیّه و معرّفی آنها است که آنها را بر اساس حروف تهجّی ضبط نموده و به راستی در موضوع خود، کتاب ارزشمند و جامع و جالب است.»
(این کتاب مانند کتاب «
الذّریعه» حاج
آقا بزرگ تهرانی (رحمةاللهعلیه) است و سالها قبل از آن نوشته شده است هفت جلد از این کتاب زیر نظر موسّسه آل البیت چاپ شده و قرار است تعداد مجلّدات آن به بیش از ده جلد وزیری برسد متن کتاب به خط مؤلف آن مرحوم آیت الله سید احمد صفایی است و به روشنی تبحّر و تتبّع مؤلّف را نشان میدهد و بیانگر آن است که مؤلّف، عالمی محقق و فقیهی رجالی و دارای اطلاعات فراگیر است، مزیّت «کشف الاستار» بر «الذّریعه» آن است که اشارات زیادی به شرححال مؤلّفان و تاریخ تولد و وفات آنها دارد، این کتاب حدود نود سال قبل در خوانسار به رغم نبودن امکانات، نوشته شد، همچنین مرحوم آیت الله سید احمد صفایی از مشایخ اجازه روایتی مرحوم آیت الله العظمی مرعشی نجفی بود.)
سید مصطفی وقتی به سن تحصیل رسید، به مکتب رفت. سپس به تحصیل مقدمات علوم حوزوی روی آورد.
سید مصطفی در نوجوانی روانه مدرسه علمیه «مریم بیگم» خوانسار شد. مقدمات را در محضر داییاش حجة الاسلام و المسلمین حاج
سید علی رضوی خوانساری آموخت. سپس سطوح عالی را در محضر والدش آیت الله حاج سید احمد صفایی خوانساری و شخصیتهای علمی آن زمان خوانسار همچون آیات: آخوند
محمد بیدهندی، مرحوم
سید علیاکبر بیدهندی و مرحوم آقا میرزا
محمود ابن الرّضا خوانساری فرا گرفت و دروس سطوح را به پایان رساند.
در
شعبان المعظم ۱۳۴۰ق آیت الله حائری یزدی از
شهر اراک به قم مهاجرت کرد و به تاسیس و بازسازی
حوزه علمیّه قم پرداخت. آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری نیز در همین سال برای کسب فیض از محضر آیت الله حائری، به قم هجرت کرد و چندین دوره در حوزه درس
اصول و
فقه ایشان شرکت جست، به طوری که در شمار خواص اصحاب آیت الله حائری درآمد. وی در مجلس استفتای ایشان شرکت میکرد و بسیار از آیت الله صفایی خوانساری شنیده میشد که میفرمود: «این فرع در محضر آیت الله حاج شیخ عبدالکریم حائری (رحمةاللهعلیه) مطرح شد و ایشان چنین فرمودند.»
آیت الله خوانساری مورد وثوق آیت الله حائری بود، به طوری که وقتی اهالی محلّه چهل اختران قم از آیت الله حائری تقاضا کردند یکی از علمای مورد اطمینان خویش را جهت اقامه نماز جماعت به آن محل بفرستد، این ماموریت را به مرحوم آیت الله صفایی خوانساری محوّل کرد و ایشان حدود شصت سال در مسجد چهل اختران اقامه جماعت میکرد. آیت الله خوانساری میفرمود:
«در دوران ستمشاهی
رضاخان که مشکلات طاقت فرسایی در حوزههای علمیّه وجود داشت، شرایطی پیش آمد که مرحوم آیت الله حائری نتوانست در یک ماه
شهریه طلّاب را بپردازند. در آن موقع این جانب در
مدرسه فیضیه حجره داشتم. یک شب دیدم در حجره به صدا درآمد، در را گشودم، دیدم آیت الله حائری است. وارد شد، پنج تومان (به پول آن عصر) به من داد و فرمود: «آقای خوانساری! این ماه شهریه ندادهایم، ولی حساب شما با دیگران جدا است. شما طلبه فاضل هستید. این پول را بگیرید، ولی با دیگران صحبتی نفرمایید و رازداری کنید.»
یکی از نشانههای مورد وثوق بودن ایشان در محضر آیت الله حائری، این بود که: در پاسخ به نامه مرحوم آیت الله
سید محمدتقی خوانساری (در گذشته سال
۱۳۷۱ق) در شان ایشان، چنین پاسخ نوشت:
«جناب مستطاب شریعتمداری، معظّم له (آقای سید مصطفی صفایی خوانساری) سالها است که در این حوزه علمیّه قم اشتغال به تحصیل داشته و دارد و بحمدالله تعالی به مراتب عالیه نائل شده است و مقامات ایشان از حیث فضل، اجتهاد، تقوا و اخلاق محل شبهه نیست. کثَّرَ اللهُ اَمْثالَهُ»
الاحقر عبدالکریم حائری
آیت الله حاج شیخ
مجتبی اراکی در اینباره مینویسد:
«به نظر این جانب، معظم له زینتبخش کرسی فقاهت و تدریس بودند. در جلسات بحث، روانبخش بود و در نشستهای فقه و اصول، روحافزا. روزی به ایشان عرض کردم: در نظر دارید که مرحوم آیت الله العظمی حائری، رّوَّحَ اللهُ رُوحَهُ وَ عَطّرَ اللهُ مَرْقَدَهُ، موقعی که شما اشکال داشتید و مطلب را طرح میکردید، با شما سر شوخی را باز میکردند؟»
آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری برای استفاده از محضر درس اساتید بزرگ
نجف اشرف، به
حوزه علمیّه نجف مسافرت کرد. حدود یک سال مقیم آن شهر شد و در فقه و اصول از محضر آیات عظام:
سید ابوالحسن اصفهانی و
میرزا حسین نائینی استفاده کرد و همچنین از محضر درس آیات عظام:
حاج آقا حسین قمی،
آقازاده خراسانی،
میرزا محمدصادق اصفهانی و
آقا رضا مسجدشاهی اصفهانی نیز بهرهمند شد.
سید مصطفی صفایی خوانساری بعد از تحصیل در نجف، به قم بازگشت و تا آخر عمر آیت الله حائری (سال
۱۳۵۵ق) در محضر درس ایشان به تحصیل پرداخت.
آیت الله خوانساری در کنار تحصیل، به تدریس، مباحثه و تالیف پرداخت و همچنین برای تحصیل معارف عقلی و
علم کلام،
فلسفه و
عرفان، مدّتی در حوزه درس عارف بزرگ، آیت الله میرزا
محمدعلی شاه آبادی (رحمةاللهعلیه) (وفات یافته سال
۱۳۶۳ق) و آیت الله العظمی
سید ابوالحسن رفیعی قزوینی (رحمةاللهعلیه) (وفات یافته سال
۱۳۹۵ق) شرکت کرد و از
حکمت و
عرفان آن دو بهرهای فراوان برد.
در مجموع میتوان گفت: وی پس از رحلت
آیت الله بروجردی (رحمةاللهعلیه)، در ردیف مراجع تقلید قرار داشت. او بسیار «حاضر الذّهن» بود، بهطوریکه بعضی او را کتابخانه سیّار میخواندند. هر سؤال فقهی و اسلامی از او میشد، بیدرنگ جواب کامل میداد. همچنین او را جامع معقول و منقول میخواندند که در موقعیّت خود، برازندگی آشکاری داشت.
قسمتی از تالیفات سید مصطفی صفایی خوانساری عبارتند از:
۱-
الدّیانة الاسلامیّه (در اصول اعتقادات)؛
۲- تقریرات درس فقه و اصول آیت الله العظمی شیخ عبدالکریم حائری؛
۳-
الجواهر المودعه؛
۴- حواشی بر «درر الفوائد» آیت الله حائری؛
۵- حواشی بر کتابهای:
شرح لعمه،
قوانین الاصول،
کفایة الاصول، وسیلة النّجاة مرحوم آیت الله اصفهانی و
مکاسب.
سید مصطفی صفایی خوانساری از اصحاب خاص آیت الله بروجردی بود.
آیت الله العظمی بروجردی (وفات یافته سال
۱۳۸۰ق) از علمای بزرگ اسلام و مراجع سترگ تشیّع، عمده تحصیلاتش در
حوزه علمیّه اصفهان و نجف اشرف انجام گرفت. پس از نه سال توقّف در حوزه علمیّه نجف و کسب علم از محضر آخوند شیخ
محمّدکاظم خراسانی (صاحب کفایه) و
شریعت اصفهانی، در اواخر سال
۱۳۲۸ق برای دیدار بستگان به
بروجرد بازگشت. در همان ایّام پدرش از دنیا رفت و دیگر نتوانست به نجف اشرف بازگردد. او مجتهد، فقیه بود، لذا در بدو ورود به بروجرد، مورد توجّه علما و بستگان طباطبایی و مردم بروجرد قرار گرفت و همین موضوع باعث شد این مجتهد، با اصرار علما و مردم، در بروجرد ماندگار شود.
وی پس از فوت مرحوم آیت الله شیخ
محمدحسین بروجردی، مرجع تقلید مردم بروجرد و اطراف آن شد و سی و سه سال در بروجرد اقامت گزید. در این مدّت به تدریس و تربیت شاگرد و خدمات اجتماعی پرداخت و آثار و برکات فراوانی در بروجرد و
لرستان از خود بر جای گذاشت. تا اینکه در اواخر سال
۱۳۶۳ق برای مداوای بیماری خود در بیمارستان فیروزآبادی
شهر ری بستری شد. در این مدّت جمعیّت بسیاری از عموم طبقات به عیادت او آمدند و علما، فضلا و مدرّسین برجسته قم ضمن عیادت، از وی خواستند پس از بهبودی، در قم اقامت گزیند و زعامت حوزه علمیّه قم را عهدهدار شود. اصرار علما و مدرّسین و در راس آنها، آیت الله العظمی حاج آقا
روح الله خمینی (قدّس سرّه) باعث شد ایشان پس از
استخاره به قم حرکت کند. وی در روز ۱۴
محرم سال
۱۳۶۴ق (مطابق با نهم دی ماه سال ۱۳۲۳ شمسی) در میان استقبال پرشور علما و مردم، وارد قم شد و تا آخر عمر، حدود پانزده سال، در قم به تدریس، رسیدگی به امودر و تصدّی مرجعیّت و زعامت پرداخت.
یکی از بزرگان که برای آمدن آیت الله العظمی بروجردی (رحمةاللهعلیه) به قم، تلاش و اصرار فراوانی داشت و نقش مؤثّری ایفا کرد، مرحوم آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری (رحمةاللهعلیه) است. او از مریدان خاص آیت الله بروجردی (رحمةاللهعلیه) بود و همواره در کنار استاد و تا آخر عمر استاد، در شمار اصحاب خاص و اعضای استفتای ایشان باقی ماند. پس از استقرار آیت الله بروجردی (رحمةاللهعلیه) در قم، بستگان ایشان و بزرگان بروجرد به قم آمدند تا با اصرار، ایشان را به بروجرد برگردانند. آیت الله صفایی خوانساری (رحمةاللهعلیه) در اینباره میگوید:
«آنها آنقدر در مورد بازگشت آیت الله بروجردی (رحمةاللهعلیه) به بروجرد، اصرار و پافشاری کردند، که آقای بروجردی ماخوذ به حیا شد و قول داد که برمیگردم. آنگاه با عدّهای از بزرگان قم صحبت کرد که: «من نمیتوانم روی اقوام و بنی اعمام خود را به زمین بزنم و من باید به بروجرد بازگردم» ولی آقایان از جمله حاج آقا روح الله (امام خمینی) سخن گفت و فرمود: «آقا باید بماند.»، و در عینحال تقریباً زمینه بازگشت آقا به بروجرد فراهم شد، من فکر کردم که اگر به طور جدّی جلو این کار را نگیریم، دیگر آقا میرود. من با خشونت و تندی گفتم: «هیچ راه ندارد که یک دریای بزرگ را شما در تنگ کوچک جا دهید. بروجرد گنجایش رشد آقا را ندارد، باید ایشان در حوزه علمیّه قم بماند.» همین سخن موجب شد که عدّهای از بزرگان حوزه و مؤمنین، از این سخن حمایت کرده و از بازگشت آقا به بروجرد، جلوگیری نمودیم و سرانجام ایشان در قم اقامت نموده و وجود پربرکتش، منشا آثار و برکات بسیار، در ابعاد مختلف گردید.»
آیت الله زاده، آقای حاج
سید احمد صفایی همین مطلب را از پدرش چنین نقل میکند:
«یک روز حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) اینجانب را دیدند و فرمودند: «آقای خوانساری! این آقایان میخواهند آیت الله بروجردی را برگردانند و ما نباید اجازه بدهیم چنین امری اتفاق بیفتد، زیرا حفظ حوزه بر ما واجب است.» لذا به پیشنهاد حضرت امام (قدّس سرّه)، جلسهای در حضور مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (رحمةاللهعلیه) تشکیل گردید که در آن جلسه، حضرت امام و چندین نفر از علما و بزرگان حوزه و اینجانب حاضر بودیم. به آقای بروجردی عرض کردند که در حوزه علمیه قم بماند، فرمودند: «این آقایان آمدهاند، باید برگردم.» در این لحظه من که دارای صراحت لهجه خاص خود بودم، به آقای بروجردی عرض کردم: «آقا! در بروجرد، چند نفر مجتهد تربیت کردید و یا خواهید فرمود؟ ولی در قم که بمانید، قادر خواهید بود دهها عالم و مجتهد تربیت نموده و از نابودی حوزه علمیّه جلوگیری کنید، بنابراین من حکم میکنم که ماندن شما در حوزه،
واجب و بازگشت به بروجرد
حرام است.» در این موقع، حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) فرمودند: «حکم حکم لازم الاجرا و اطاعت از آن، ضروری است.»، دیگران نیز همین جمله را تکرار نمودند. سرانجام آقای بروجردی قبول فرمودند که در قم بمانند. و بارها در مناسبتهای مختلف میفرمودند: «به حکم آقای خوانساری، در قم ماندم.»
نظر به اینکه آیت الله صفایی خوانساری، در طول مدت اقامت پانزده ساله آیت الله العظمی بروجردی (رحمةاللهعلیه) در قم، همواره با ایشان محشور بود و در خانه و محل درس و رفت و آمد و در جلسه استفتا و... از یاران خصوصی آقای بروجردی (رحمةاللهعلیه) به شمار میآمد، او خاطرات بسیاری از آن دوره داشت که همه آموزنده و عبرتانگیز است، از جمله ایشان نقل میکرد:
«روزی در محضر آیت الله بروجردی (قدّس سرّه) نشسته بودم. عدّهای از اصحاب ایشان از خدمات و کارهای آن بزرگوار، تعریف و تمجید میکردند. من ساکت بودم و چیزی نمیگفتم و اظهار نمیکردم. به من رو کرده و فرمودند: «شما چرا ساکت هستید»
عرض کردم، در
روایت دارد: «اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ» (عمل را خالص کن که سنجنده، تیزبین و عمیقنگر است.) (این عبارت، بخشی از
حدیث قدسی است که تحت عنوان سوره ۲۵ تورات آمده است)
تا این عبارت را (که حدیث قدسی و از جانب
خدا است.) خواندم، اشک از دیدگانشان جاری شد و حالشان دگرگون گردید. به آقایان حاضر رو کرد و فرمود: «بله! اگر در
قیامت شما باشید، مسئله حل است، ولی نه؛ «اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ»؛ پس از آن، هرگاه به من برخورد میکردند، میفرمودند: «اَخْلِصِ الْعَمَلَ فَاِنَّ النّاقِدَ بَصیرٌ بَصیرٌ» و حالشان دگرگون میشد. آیت الله بروجردی واقعاً به
معاد باور داشت و به آن یقین کرده بود.»
خاطره دیگر این است که:
«آیت الله العظمی بروجردی (رحمةاللهعلیه) در شؤون درس و خدمات اجتماعی بسیار پرتلاش بود، از کار خسته نمیشد، همه ساعات روز و شب او، از آغاز روز تا پایان شب، به تلاش میگذشت. حدود شش ماه
بین الطّلوعین به خدمتشان میرفتم، تا کتاب «
فهرست منتخب الدّین» را حاشیه و مستدرک کنند. این کتاب مطابق
فهرست شیخ طوسی، پیش رفته و در واقع متمّم آن است.»
ارتباط ایشان با علمای زمان خود، بسیار صمیمی بود. به آیات ثلاث (آیت الله حجّت، آیت الله سید محمدتقی خوانساری و آیت الله
سید صدرالدین صدر) بسیار احترام میگذاشت و در مسایل مهم با آنها مشورت میکرد.
با امام خمینی (رحمةاللهعلیه) رابطه بسیار خوب و صمیمی داشت و در مواقع حسّاس با ایشان مشورت میکرد.
(در مورد مشورت آیت الله العظمی بروجردی با امام خیمینی، مرحوم آیت الله
سید عباس مهری نقل میکند: روزی در محضر آقای بروجردی بودم نمایندهای از طرف دولت وقت آمد و میخواست در مورد موضوعی موافقت ایشان را جلب کند آقای بروجردی فرمود: «نظرم را بعد از مشاوره با بعضی از علما خواهم گفت» من در فکر بودم که آقای بروجردی با چه کسی مشورت میکند، دیری نپایید، دیدم امام خمینی به آنجا آمد و به اتّفاق آقای بروجردی به اطاق دربسته رفتند و به گفتگو نشستند ساعتی بعد آقای بروجردی نظر خود را به دولت ابلاغ فرمود.
در یکی از موارد صحبت تغییر یکی از مواد قانون اساسی بود دکتر اقبال (وزیر دولت وقت) برای جلب موافقت آقای بروجردی به محضر ایشان آمد بنا به درخواست آقای بروجردی، امام خمینی در آن جلسه شرکت کرد و با دکتر اقبال صحبت نمود و سرانجام قاطعانه به او فرمود: «ما به شما هرگز اجازه چنین تغییر و تبدیلی در قانون اساسی نمیدهیم، زیرا اینگونه تغییر، افتتاحیهای جهت دستبرد اساسی به قوانین موضوعه این کشور خواهد شد.»)
آیت الله صفایی خوانساری از معدود شخصیتهای علمی حوزه علمیه قم بود که در زمینه علوم مختلف اسلامی صاحبنظر بود و با ذهن قوی و حافظهای کمنظیر به بحث و بررسی پیرامون مسائل فقهی، حدیثی، کلامی، اصولی، تفسیری، فلسفی، تاریخ، رجال و درایه میپرداخت. از همینرو معمولاً شخصیتهای برجسته علمی حوزه برای حلّ مشکلات علمی خویش بهصورت حضوری، تلفنی یا کتبی به ایشان مراجعه و مشکل خود را حل میکردند که نمونههایی از آن، در نامههای مکتوب به ایشان موجود است. از همینرو پس از فوت ایشان، بزرگان حوزه علمیّه قم ضمن حضور در بیت آن مرحوم، تاثّر عمیق خویش را به عناوین مختلف ابراز داشتند.
آیت الله حسنزاده آملی ضمن حضور در بیت ایشان و اظهار همدردی با فرزندان آن مرحوم، فرمود: «مرحوم آیت الله خوانساری برای ما یک محور بودند.»
آیت الله
سید محمدباقر ابطحی اصفهانی - که در جمع طلاب خوانساری و خانواده ایشان حضور یافته و شدیداً متاثّر بود. - پس از بیان خوابی که شب قبل از فوت آن مرحوم دیده بود، اظهار داشت: «مرحوم آقای خوانساری، مرجع عامه (عوام) نبودند، ولی «مرجع المحقّقین» بودند و منِ ابطحی تا دیروز اگر معضل و مشکل علمی داشتم، نگران نبودم و از ایشان سؤال میکردم، ولی با تاسف، امروز چنین فردی را سراغ ندارم که جامع علوم مختلف باشد.»
در رابطه با آیت الله العظمی بروجردی (رحمةاللهعلیه)، مرحوم آیت الله خوانساری از اصحاب خاص و از اعضای استفتا، و بسیار مورد علاقه ایشان بود. آیت الله خوانساری مسؤولیت جلسه استفتائات آیت الله بروجردی را نیز عهده دار بود. اعضای این جلسات، سه نفر از علمای بزرگ آن زمان بودند: ۱- آیت الله حاج شیخ
محمدعلی حائری کرمانی؛ ۲- مرحوم آیتالله حاج شیخ فاضل لنکرانی (پدر حضرت آیت الله العظمی
فاضل لنکرانی)؛ ۳- مرحوم آیت الله سید مصطفی خوانساری؛ آنان که سؤالات شرعی را در جلسات خویش به بحث و بررسی میگذاشتند و پاسخ نهایی را تهیّه و توسط مرحوم خوانساری به رؤیت آیت الله بروجردی میرساندند. آن مرحوم در صورت تایید، مهر و امضا میفرمود و در غیر این صورت، جلسه در محضر آیت الله بروجردی بار دیگر تشکیل و موضوع، مورد بررسی مجدّد قرار میگرفت و تصمیم نهایی اتّخاذ میشد.
در زمان مرحوم آیت الله العظمی بروجردی (رحمةاللهعلیه) تحوّل علمی بنیادین حوزه علمیه قم - که ثمرات آن اکنون در جهان اسلامی تجلّی مینماید. - آغاز شد. در آن دوره دانشمندان و نویسندگان بسیاری از حوزههای علمیه جهان تشیع اقدام به نوشتن کتابهایی در زمینههای علوم مختلف اسلامی میکردند و به محضر آیت الله بروجردی میفرستادند. مرحوم آقای بروجردی این نوع کتابها را در اختیار مرحوم آیت الله خوانساری قرار میداد تا بعد از مطالعه، در مورد مطالب کتاب اظهار نظر کند.
از نامهها و مکاتبات بازمانده مرحوم آیت الله العظمی بروجردی به مرحوم آیت الله صفایی خوانساری، مشخّص میشود که مرحوم آیت الله بروجردی مهمترین و حساسترین مسائل مربوط به شخصیتهای علمی شهرستانها و مراجع عظام مقیم در استانها را به صورت مکتوب با آیت الله صفایی خوانساری مطرح و ارجاع میداد و در حقیقت، موضوع بسیار حساس ارتباط با مراجع را به ایشان محوّل کرده بود.
مرحوم آیت الله خوانساری از بدو ورود به قم در جرگه علاقمندان به حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) قرار گرفت و ارتباط زیادی با آن حضرت داشت. علاوه بر این، مرحوم خوانساری در بسیاری از دروس، همراه و همدرس امام بود. از جمله میتوان به درس «شرح مصباح الانس» و «شرح فصوص قیصری» مرحوم علامه شاه آبادی، و درس مرحوم آقا شیخ
محمدرضا مسجدشاهی - که برای مدتی به قم آمده بود. - اشاره کرد.
وی به اتفاق حضرت امام در درس معقول مرحوم آیت الله رفیعی قزوینی شرکت داشتند. حضرت امام بهطور مرتّب با اعزام نماینده، از احوالات مرحوم آیت الله خوانساری آگاه میشد، بهطوری که حضرت امام (رحمةاللهعلیه) در ماه آخر عمر خویش برای آیت الله خوانساری پیغام فرستاد که: «به علت گرفتاریهای موجود، من فراموش کردم که ماه گذشته از احوالات شما جویا شوم، ولی دیشب به مناسبتی صبیّهام مرا به یاد شما انداخت، لذا خواستم از شما عذرخواهی کنم.» مرحوم خوانساری با نقل این موضوع، پیوسته میفرمود: «امام واقعاً یک مرد استثنایی بود. ایشان در بین همنوعانشان بینظیر بود، چه از لحاظ
عبادت و
تهجّد و چه از لحاظ علمی، فقه ایشان، فقه قویای بود.»
او درباره حضرت امام (رحمةاللهعلیه) در مصاحبهای میگوید: «هرگاه از امام خمینی (رحمةاللهعلیه) صحبت به میان میآید، متاثّر میشوم. واقع مطلب این است که منقلب میگردم. شاید باور نکنید اگر بگویم کمتر کسی را سراغ دارم که مانند ایشان اهل عبادت و تهجّد باشد. امام در عبادت و تهجّد اگر بینظیر نبود، یقیناً کمنظیر بود. آن شخصیّت بزرگ دارای ابعاد گوناگون بود. فضائل علمی و عملی داشت که منحصر در خودش بود. با خودش هم برد و به هیچ کس نداد. تهجّدات، گریهها و حالت فوقالعادهای که داشت، منحصر به فرد بود. ایشان استعداد ذاتی منحصر به خودش داشت. مجمع الفضایل و ذخیره الهی برای اسلام و مسلمانان بود.»
آیت الله صفایی خوانساری (رحمةاللهعلیه) در عبارت دیگر میفرماید: «فقه ایشان (امام خمینی (رحمةاللهعلیه) ) فقه قوی بود، من عرض میکنم که مقلّدین حضرت امام به تقلید از ایشان باقی بمانند... من رفتنی هستم و لحظات آخر زندگی را میگذرانم. وقتی که من میگویم بر تقلید از ایشان باقی بمانند، کافی است، رجوع به غیر لازم نیست. آن شخصیت بزرگ یک صفحه را که از استاد میشنید، صد صفحه را خودش میفهمید... خدا رحمت کند حضرت امام را. من نمیخواهم بگویم که حضرت امام،
معصوم بود، زیرا قائل به عصمت غیر از
ائمه اطهار (علیهالسّلام) نیستم، ولی امام غیر از دیگران بود. او واقعاً مرد بود. یکی انسان کامل بود. دوستان را هرگز فراموش نکرد، حتی در آخرین ماه از عمرش برای من پیغام فرستاد که: به علت گرفتاریها شما را فراموش کردم که در ماه گذشته از احوالات شما جویا شوم، ولی دیشب به مناسبتی صبیّهام مرا به یاد شما انداخت، این است که خواستم از شما عذرخواهی کنم.»
در سالهای اوّل پیروزی
انقلاب اسلامی و در اوج مشکلات سیاسی و اقتصادی، روزی یکی از فرزندان آیت الله (رحمةاللهعلیه) از وی پرسید: «آیا حضرت امام از شما احوالی میپرسد؟» ایشان با قیافهای شگفتزده در پاسخ گفت: «این چه سؤالی است که میکنید! امام احوال کربلای علی شاه (خادم آیت الله العظمی حائری) را مرتّباً میپرسد، تا چه رسد به من که رفیق هفتاد ساله ایشان هستم.»
آیت الله خوانساری در نهایت سادگی، زندگی بسیار فقیرانهای داشت و از ابتداییترین امکانات محروم بود. دیناری در بانک پول نداشت. پیوسته به صورت پیاده جهت اقامه
نماز جماعت به مسجد و مدرسه و یا مجالس دیگر میرفت و برای تامین حوائج روزمرهاش شخصاً به نانوایی، قصّابی و بقّالی مراجعه میکرد. اگر مدتی هم در صف میماند. اصلاً گلایهای نداشت.
آیت الله حاج آقا
مجتبی عراقی در مورد کمالات اخلاقی و مدارج علمی ایشان طی نامهای که به بیت ایشان ارسال فرموده، مرقوم داشت:
«سنجش آیت الله خوانساری (قدّس سرّه) با محراب و منبر و کرسی تدریس و اجازات، پس ناگوار است، زیرا به نظر اینجانب معظّم له زینتبخش کرسی فقاهت و تدریس بودند، نه بالعکس، در جلسات بحث، روانبخش بود و در نشستهای فقه و اصول، روحافزا. روزی به ایشان عرض کردم: «آیا در نظر دارید که مرحوم آیت الله العظمی حائری (رَوَّحَ اللهُ رُوحَهْ وَ عَطَّرَ اللهُ مَرْقَدَهُ) موقعی که شما اشکال داشتید و مطلب را طرح میکردید، با شما سر شوخی را باز میفرمودند؟» در ابعاد وجودی آیت الله خوانساری، دو چیز بسیار بسیار جلوهگر بود که میتوان گفت در تمام حوزه، کمنظیر، یا بینظیر بود:
اول: اطلاع و شناخت ایشان از مخطوطات و رجال، چه بسا میشد کتابی دست ایشان داده میشد که آغاز و انجام نداشت و بالبداهه یقین میفرمودند که چه کتابی است و مؤلّف آن کیست. و همچنین در رجال و مؤلّفین و اصحاب ائمّه اطهار (علیهالسّلام).
دوم: خصلتی که بسیار مهم است، صفای باطن و خوش قلبی ایشان است. شاید در مدت متجاوز از شصت سال که با ایشان صداقت و دوستی و مودّت داشتیم، یک جمله و یا کلمه به عنوان تعرّض یا کنایه نسبت به اشخاص - اعم از دوست و دشمن - نشنیدم و ندیدم و همیشه سلامت نفس و باطن خود را از دست نمیداد. ممکن بود که دیگران در صدد اذیّت و آزار ایشان برآیند، ولی معظّم له ابداً به روی خود نمیآورد و در صورتی که طرف دستش از دنیا قطع شده بود، فقط میفرمودند: «
خداوند رحمتش کند و از گناهانش صرف نظر فرماید.»
در زمانی که آیت الله خوانساری به نیابت از طرف مرحوم آیت الله بروجردی (رحمةاللهعلیه) در
مسجد اعظم قم نماز مغرب و عشاء اقامه میکردند، شخصی به نام صدوقی در وسط نماز به ایشان جسارتهای زیادی نموده و در نهایت مرحوم خوانساری که از نیّت و فکر کسانی که آن شخص را تحریک کرده بودند، واقف بودند، بدون هیچگونه عکسالعملی مسجد را ترک نموده و دیگر برای اقامه جماعت نیامدند. ولی مرحوم آیت الله بروجردی که وقوف کامل به مسائل پشت پرده داشتند، به رغم بیماری، شخصاً در مسجد حاضر و اقامه جماعت فرمودند و حاضر به واگذاری نیابت به افراد دیگری - که نقش در تحریکات داشتند. - نشدند و تا آخر عمر، خودشان جهت اقامه نماز مغرب و عشا به مسجد اعظم میآمدند. و از عجائب آن که همان شخص مدتی بعد تصمیم به قتل مرحوم آیت الله بروجردی گرفت و سرانجام نیز به جنون مبتلا شده و در وضعیت بسیار بدی فوت نمود...
یکی از بزرگان حوزه علمیه قم نقل میفرمودند: همان شخص، قبلا از ابتلا به جنون، اظهار داشته بود که مرا تحریک کردند تا به آقای خوانساری توهین نموده و مانع از ادامه امامت ایشان در مسجد اعظم بشوم، ولی شدیداً از کرده خویش پشیمان هستم و خدا کند که آه آیت الله خوانساری گریبانگیر من نشود. زیرا در مقابل رفتار من کوچکترین عکسالعملی نشان نداده و مظلومانه برخورد کردند. آیت الله خوانساری خود میفرمودند: شبی فردی که در تجارت کتابهای منحصر به فرد خطّی فعّال بود و شنیده بود نسخه منحصر بهفرد «
رسائل سیّد مرتضی» در کتابخانه شخصی اینجانب وجود دارد، به من مراجعه و عنوان داشت: «شما که در شرایط سختی زندگی میکنید، این کتاب را به قیمت بسیار زیادی بفروشید و من خریدار آن هستم.» فردای آن روز نزد
آیت الله گلپایگانی رفتم و به ایشان گفتم: «استدعا دارم دستور چاپ رسائل سید مرتضی را از روی نسخه منحصر به فرد موجود در کتابخانه اینجانب بدهید تا افراد ثروتمند به فکر خروج این کتاب از کشور نیفتاده و اینجانب را وسوسه ننمایند.»
ویژگیهایی برای آیت الله خوانساری ذکر کردهاند که به برخی از آنها اشاره میشود.
آیت الله خوانساری اهل مطالعه بود. اگر کتاب خوبی به دست میآورد، از اول تا آخرش را با دقت مطالعه میکرد و بر اندوختههای علمی خود میافزود و به دیگران نیز میآموخت. از اینرو، بر مطالب مختلف علمی احاطه و تسلّط داشت، بهطوریکه در بین فضلا و طلاب به عنوان «کامپیوتر علوم اسلامی» لقب گرفت. یکی از فضلای حوزه میگفت: «هر سؤالی که از ایشان میپرسیدند، بیدرنگ آنچنان جواب میداد که گویا یک ساعت آن را مطالعه یا تدریس کرده است.»
روزی یکی از مدرسین محترم که
درس خارج را تدریس میکند، خدمت ایشان آمد و گفت: «من فلان جمله از باب «
جواهر الکلام» را هر چقدر مطالعه میکنم، احساس میکنم مطلب ابراز شده بر خلاف موضوعی میباشد که
صاحب جواهر در پی اثبات آن است، لذا خدمت شما رسیدهام.» آیت الله خوانساری با حضور ذهن همیشگی خویش و بدون مراجعه به کتابخانه و مطالعه جواهر، فرمود: «شما اگر دو صفحه قبل را با دقت مطالعه فرمایید، ملاحظه میکنید که صاحب جواهر در آنجا چنین فرموده... مشکل شما حل خواهد شد.» او بر اساس همین راهمایی رفتار کرد و مشکل علمیاش حل شد.
آیت الله خوانساری در
علم درایه،
حدیث،
رجال و کتابشناسی، مهارت فوقالعاده داشت. اگر نامی از یک شخصیت روایی به میان میآمد، آنقدر اطلاعات دست اول از تاریخ تولّد، فوت، دلائل مرگ، تالیفات و زندگی فرزندان او بیان میکرد که باعث حیرت و تعجّب همگان میشد.
آیت الله خوانساری کتابخانه شخصی بسیار نفیسی داشت که از بهترین کتابخانههای موجود بود و علاوه بر کتابهای مختلف چاپی، کتابهای نفیس خطّی منحصر به فردی داشت، جالب این است که کتابی در کتابخانه ایشان دیده نمیشود، مگر آن که آن مرحوم، از اوّل تا آخر، آن کتاب را با دقت و وسواس خاص مطالعه کرده و در حاشیه بعضی از کتابها تعلیقاتی نوشته است.
آیت الله خوانساری روشنفکر به معنی صحیح کلمه بود. به تنظیم برنامههای درسی مدارس و تدریس دروس مختلف برای طلاب جوان، تربیت و آشنا کردن آنها به علوم روز، علاقه بسیار داشت و چنین کارهایی را از امور لازم میدانست.
آیت الله خوانساری در کتابشناسی ماهر بود. کتابهای علمای سلف، از فقه، اصول، حدیث،
فلسفه، تاریخ و... را به خوبی میشناخت و غالباً با یک نگاه به کتب قدیمی، میگفت این کتاب چیست و مؤلّف آن کیست. سعی فراوان داشت که کتابهای ارزشمند از دستبرد نااهلان و یا خروج از کشور محفوظ بماند. تا سر حد امکان آنها را میخرید و در کتابخانه منزل خود نگاه میداشت و در موارد لازم نسخهبرداری میکرد و در اختیار مؤلّفان و نویسندگان میگذاشت. از اینرو در طول دهها سال، مجموعه نفیسی از کتابهای خطّی بینظیر یا کمنظیر فراهم آورد. کتابهای خطّی او به ۱۵۰۰ عدد و کتابهای چاپیاش به ۶۵۰۰ نسخه رسید که مورد استفاده بسیاری از پژوهشگران بود. پس از رحلت آن مرحوم، همه کتابها از طرف مقام معظّم رهبری، حضرت
آیت الله خامنهای - مدّظلّه - خریداری و وقف
آستان قدس رضوی شد که این نیز از آثار نیّت خیر آن مرحوم بود که مجموعه این کتابهای نفیس از دستبرد بیگانگان در امان بماند و برای همیشه مورد استفاده پژوهشگران قرار بگیرد.
آیت الله خوانساری عالم و محدّثی ماهر و واجد شرایط برای اجازه دادن در نقل روایات و به اصطلاح «صاحب اجازه روایتی» از مشایخ بزرگ روایتی بود. یکی از اساتید مینویسد: «آیت الله صفایی خوانساری در اجازهای که برای اینجانب نگاشته، نام بیست و شش نفر از مشایخ اجازه خود را یاد کرده است.»
آیت الله خوانساری بالغ بر شصت سال در مساجد مختلف به اقامه جماعت پرداخت. او به این وسیله با مردم تماس داشت و به حل مسایل مردم میپرداخت.
در عصر مرجعیّت
آیت الله بروجردی، پس از اتمام ساختمان مسجد اعظم، مرحوم آیت الله بروجردی شبها در آن مسجد اقامه جماعت میکرد، ولی پس از مدّتی که به علت کسالت نتوانست در جماعت حضور یابد، مرحوم آیت الله خوانساری را به نیابت از خویش جهت اقامه نماز مغرب و عشاء در مسجد اعظم، تعیین فرمود.
همچنین هنگامی که آیت الله العظمی
سید ابوالحسن اصفهانی، مرجع عالیقدر، به همراه گروهی از علمای نجف به قم مهاجرت کرد، نماز جماعت در
حرم حضرت معصومه را اقامه فرمود. وقتی وی تصمیم گرفت به نجف اشرف بازگردد، مرحوم آیت الله خوانساری را به نیابت خویش تعیین کرد و آن مرحوم متجاوز از پنجاه سال، صبحها در مسجد بالاسر اقامه نماز جماعت داشت.
مدّتی نیز در مسجد
بیت النّور، واقع در محلّه میدان میر قم و مدّتی در مسجد بازار اقامه جماعت میکرد و مردم با کمال اطمینان در جماعت ایشان شرکت میکردند.
یکی از ویژگیهای ممتاز آیت الله خوانساری، فراهم نمودن گنجینهای نفیس از کتابهای خطّی قدیمی و نگهداری آنها بود. آنچه در این راستا مهم است، اینکه ایشان به علما و فضلا اجازه میداد از آن گنجینه استفاده کنند و گاهی کتاب را در اختیار آنها میگذاشت. همچنین از ناشران میخواست تا به چاپ و انتشار آنها اقدام کنند، با اینکه این کار موجب کاهش ارزش مادی کتب خطّی میشد. حاصل این طرز تفکر، انتشار دهها اثر علمی در زمینههای فقه، حدیث، تاریخ، رجال،
عرفان و... بود که هماکنون در کتابخانههای کشورها، در اختیار علاقمندان به معارف اسلام و تشیّع قرار دارند.
بخشی از این کتابهای چاپ شده، عبارتند از: ۱ -
قُرب الاسناد حمیری؛ ۲ -
جعفریّات؛ ۳ -
کشف الاستار عن وجه الکتب و الاسفار (تالیف مرحوم والد ایشان)؛ ۴ - رسائل الشریف مرتضی (در سه جلد، مجموعه رسائل علم الهدی سید مرتضی)؛ ۵-
المهذّب ابن برّاج (
قاضی عبدالعزیز بن برّاج، متوفّی سال
۴۸۱ق، همدرس شیخ طوسی و شاگرد
سیّد مرتضی علمالهدی، از فقهای بزرگ
قرن پنجم است، او دارای تالیفاتی بود مانند: المهذّب،
المقمد،
الکامل،
الموجز،
الجواهر، المعالم، المنهاج و الرّوضه در علم فقه او از جانب استادش سید مرتضی به
شهر طرابلس شام رفت، مدّت بیست سال، منصب قضاوت و ریاست دینی
شیعه آن دیار را بر عهده داشت)
در دو جلد.
مرحوم آیت الله خوانساری در گسترش کتابخانهها از جمله کتابخانههای مدرسه فیضیه و مسجد اعظم نقش ارزندهای داشت. کتابهای ارزشمندی را که در شهرها وجود داشت، خریداری میکرد و به این کتابخانهها میآورد.
بخشی از آثار اجتماعی ایشان عبارت است از: بازسازی مسجد بزرگ محله پایتخت خوانسار، مساجد و برخی مدارس که هر کدام به نوبه خود منشا آثار و برکات فرهنگی و معنوی فراوانی است.
از آیت الله خوانساری هفت فرزند، دو پسر و پنج دختر باقی ماند.
پسرانش عبارتند از: آقای
سید رضا صفایی و آقای سید احمد صفایی.
آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری در پی چهل روز کسالت و عمل جرّاحی کیسه صفرا در بیمارستان آبان
تهران، در بستر رحلت افتاد. در این ایّام، روزی پزشک معالج از وی پرسید: آقا چه میخواهی؟ در کمال شگفتی شنید که آقا میگوید: «جدّم را میخواهم،
حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را میخواهم، تا هرچه زودتر نزد حضرتش بروم.»
آن مرحوم سه ماه قبل، در سفری به خوانسار، با جوانان محل خداحافظی و وداع کرده و به آنها گفته بود: دیگر مرا نخواهید دید. اصولاً همه کسانی که در دوران بیماری با ایشان بودند، میدانستند که او از مرگ خود باخبر بود. به همین دلیل دو روز قبل از رحلت، همه فرزندانش را به گرد خویش فرا خواند و دستور داد گوسفندی ذبح کرده، گوشت آن را بین فقرا و مستمندان تقسیم کنند و آب گوشتی تهیه شود، تا همه فرزندانش در محضرش ناهار صرف کنند. سپس ضمن اعلام این مطلب که: «من به زودی از دنیا خواهم رفت.» صحبتهایی را که ضروری دید، با آنها مطرح کرد.
یک هفته قبل از وفات،
آیت الله مکارم شیرازی - مدّ ظلّه - برای عیادت به محضرشان آمد، دست در دست آقای مکارم نهاد و فرمود: «من به زودی میروم، ولی حوزه باید بماند. شماها حوزه را حفظ کنید.»
سرانجام صبح روز
پنجشنبه ۱۷
ربیع الثانی، دارو نخورد و به پسر بزرگش فرمود: «امروز آخر عمر من است، میخواهم سبک باشم، مرا راحت بگذارید و از خوردن دوا و غذا معافم دارید.» همان روز (۱۷ ربیع الثانی
۱۴۱۳ق برابر با ۱۳۷۱/۰۷/۲۳ش) در سن ۹۲ سالگی (به سال قمری) وفات یافت.
ساعت ده صبح شنبه ۱۳۷۱/۰۷/۲۵ شمسی پیکر آیت الله خوانساری را از مسجد امام حسن عسکری (علیهالسّلام) به طرف
حرم حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) تشییع کردند. دهها هزار نفر جمعیّت، به ویژه علما و طلاب علوم دینی در
تشییع جنازه او شرکت داشتند و گریهکنان فریاد میزدند: «عزا عزا است امروز، روز عزا است امروز، آیت حق خوانساری، پیش خداست امروز، مدرسه فیضیّه ماتم سرا است امروز،
فاطمه معصومه (سلاماللهعلیها) صاحب عزا است امروز، خامنهای رهبر، صاحب عزا است امروز،
حوزه علمیه قم صاحب عزا است امروز.»
آن روز اکثر درسهای حوزه علمیّه قم تعطیل شد. فضلا، علما و مراجع در تشییع شرکت کردند و به قول یکی از فضلا، حداقل دوست نفر مجتهد مسلّم بر جنازه او نماز خواندند. امامت نماز توسط حضرت آیت الله حاج شیخ
ابوالفضل نجفی خوانساری انجام شد؛ (او وصیت کرده بود که حضرت آیت الله العظمی
سید محمدرضا گلپایگانی (قدّسسرّه) بر جنازهاش نماز بخواند، وقتی موضوع را به آیت الله گلپایگانی ابلاغ کردند، بهقدری ناراحت شد، در حالی که اشک میریخت، فرمود: «من بر اثر کسالت و ناراحتی، نمیتوانم کنار جنازه آقای خوانساری بیایم و نماز بخوانم، زیرا من نمیتوانم شاگردان آیت الله حاج شیخ (عبدالکریم حائری) را بنگرم، که یکی پس از دیگری رفتند و دور سفره علم و فقه آقای حائری خلوت شد».) سپس جنازه مطهّر را در حرم مطهّر حضرت معصومه، ۳ طواف دادند و در مسجد بالاسر - جایی که بیش از شصت سال در آنجا صبحها اقامه نماز جماعت کرده بود. - به خاک سپردند.
از طرف آیات عظام: گلپایگانی، ارکی، نجفی خوانساری و مکارم شیرازی و اهالی محترم میدان میر، امام جمعه و ارگانهای انقلابی خوانسار، سازمان منطقهای بهداشت و درمان منطقهای استان تهران، فضلای گلپایگان و سایر ارادتمندان به آن مرحوم، مجالس ترحیم متعددی بر پا شد و سخنرانان در این مجالس از فضائل و سجایای آن مجتهد بزرگوار و خدمتگزار مطالبی بیان داشتند.
مرقد آیت الله سید مصطفی صفایی خوانساری در مسجد بالاسر بارگاه حضرت معصومه (سلاماللهعلیها) در کنار دیوار بین مسجد موزه و مسجد بالاسر، قرار گرفته و در قالیچهای که روی قبر او قرار دارد، چنین نوشته شده است: «مرقد حضرت آیت الله العظمی حاج سید مصطفی خوانساری که در تاریخ ۱۲۸۱ شمسی، مطابق با
ربیع المولود ۱۳۲۱ قمری، متولّد و در (۱۳۷۱/۰۷/۲۳ شمسی) مطابق با ۱۷ربیع الثّانی (۱۴۱۳ قمری) وفات یافت.»
•
پایگاه اطلاعرسانی حوزه، برگرفته از مقاله «سید مصطفی صفایی خوانساری»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۰۸/۲۳.