سید جلال الدین حسینی ارموی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سید جلال الدین حسینی ارموی، معروف به
محدث ارموی، فرزند سید قاسم، در
ماه مبارک رمضان (۱۳۲۳ هـ . ق/ ۱۲۸۳ هـ. ش) در
ارومیه به دنیا آمد. پسر بزرگ و فرزند اول خانواده و پدرش، خرده مالک
بود. وی از سنین کودکی
عشق فراوان به خواندن و نوشتن داشت. در درس خواندن او، تشویق فراوان پدربزرگش، میر عبدالله؛ بی تردید مؤثر بوده است.
وی تحصیل را با خواندن
گلستان سعدی،
صد کلمه رشید و طواط،
کلیله و دمنه و
دره نادری آغاز کرد و در حین تحصیل به تدریس نیز پرداخت.
پس از اتمام تحصیلات مقدماتی و فرا گرفتن
ادبیات فارسی، به یادگیری
ادبیات عرب و
علوم اسلامی روی آورد.
صرف،
نحو،
فقه،
اصول و
فلسفه را سال ها در محضر دانشوران آن شهر فرا گرفت و با آن که بنیه ضعیفی داشت و گاهی دچار بیماری می شد ـ و پزشکان او را از مطالعه زیاد منع کرده بودند ـ در تحصیل، جدیتی فوق العاده از خود نشان داد و در بین عاملان شهر مشهور گشت. علی رغم آن که در کسوت
روحانیت بود، مرحوم
سید حسین عرب باغی ارموی (۱۳۱۳ هـ . ق / ۱۳۶۹ هـ. ش) او را به لقب «
محدث» مفتخر ساخت.
او مدتی نیز در کنار تحصیل به کار پرداخت؛ از جمله زمانی در «داروخانه قزوینی» کارکرد که در همان مدت اندک، چند بار اشتباهات نسخه های پزشکان را اصلاح نمود. رئیس بهداری شهر پیشنهاد کرد که او تصدی داروخانه را به عهده بگیرد؛ ولی چون به دنبال تحصیل بود، آن کار را رها کرد. در همان ایام زبان فرانسه را نیز آموخت.
عطش علم آموزی او را به سوی
حوزه مشهد که در آن هنگام غنی و پر رونق بود، کوچ داد. در بین راه
عالمان شبستر از وی خواستند که سرپرستی حوزه آن شهر را به عهده بگیرد؛ ولی او نپذیرفت و به
مشهد رفت.
چهار سال از آن حوزه پر فیض بهره برد تا آن که
قیام مسجد گوهرشاد پیش آمد. در این قیام گروه زیادی از طلاب و مردم دستگیر شدند و
محدث که در مدرسه میرزا جعفر مشغول به تحصیل بود نیز به زندان افتاد.
محدث پس از آزادی از زندان به
تهران بازگشت. او قصد داشت برای ادامه تحصیل به
نجف برود؛ ولی در
تهران به استخدام وزارت فرهنگ درآمد و به
تبریز رفت و در دبیرستان نظام
تبریز مشغول به تدریس شد.
در سال ۱۳۲۰، با چهره نمایی عفریت
جنگ جهانی دوم را افق تاریک غرب و فتنه
آذربایجان، به سبب ورود
روس ها به
ایران،
تبریز را ترک گفت و به
تهران آمد و در
کتابخانه ملی با سمت سرپرستی بخش نسخ خطی مشغول کار شد.
محدث به خاطر علاقه، پشتکار و جدیت فراوان، از مخزن نسخ
کتابخانه ملی بهره بسیار برد و مخصوصا چون دانشمندان به آن کتابخانه آمد و شد داشتند، نفس جمعی از آنان چون محمد قزوینی او را در کار دل گرم می کرد.
او در این دوره با
سید نصرالله تقوی آشنا شد و در مجالس روز
جمعه او که مجالس علمی بود، شرکت جست. تصحیح و چاپ
دیوان حاج میرزا ابوالفضل طهرانی نتیجه آن آشنایی و دوستی است. وی توسط مرحوم تقوی، با
محمد قزوینی و پس از آن با
عباس اقبال آشتیانی آشنا شد. دوستی محکم و خالصانه با سه دانشمند مذکور در کار و زندگی او تأثیر گذارده بود به طوری که تا آخر عمر از آن یاد می کرد.
در سال (۱۳۲۲ هـ. ش) با دختر
آیه الله سید احمد طالقانی، خواهر
جلال آل احمد،
ازدواج کرد. همسرش، زهرا بیگم، زنی شجاع و با ایمان و در مقابل ناسازگاری های زمانه مقاوم بود. ثمره این
ازدواج چهار پسر و دو دختر بود،
که دو تن از پسران اهل علم و معروفند.
محدث در مدتی که در
کتابخانه ملی بود، تحصیلات دانشگاهی را در دانشکده معقول و منقول به پایان برد،
و با تصحیح کتاب
فهرست منتجب الدین از آن دانشگاه با درجه عالی، دکترا گرفت.
دانشکده معقول و منقول آن روز (الهیات کنونی)
محدث را به همکاری دعوت کرد و او در سال ۱۳۳۵ به آن ها پاسخ مثبت داد و تا ۱۳۴۷ ـ زمانی که باز نشسته شد ـ با آن دانشگاه همکاری کرد و البته باید گفت که
دانشگاه تهران چنان که باید از او بهره نبرد.
او هر چند بیشتری سال های تحقیق و تدریسش را بیرون از
حوزه علمیه و «مدرسه» به معنای سنتی و حوزوی اش به سر برد و اگر چه با محیط و فرهنگ دانشگاهی آن روزگار سر و کار داشت و خود درس دبیرستانی و دانشگاهی خوانده و به مقام دکتری رسیده بود؛ ولی از لحاظ رفتاری وی حوزوی اصیل ماند و شاید از همین جهت کمتر به «دکتر سید جلال الدین
محدث» مشهور بود.
در تحقیق و پژوهش اعتماد دانشوران را به خود جلب کرد که نتیجه آن اجازات علمی فراوانی بود که از استادان خود کسب کرده بود. او این اجازات را به دقت در صندوقچه ای نگهداری می کرد؛ ولی با تأسف آن صندوقچه به سرقت رفت. البته پس از آن، اجازات چندی از عالمان دیگر گرفت که اجازه وی از شیخ آقا بزرگ تهرانی و شیخ محمد علی دزفولی از جمله همانهاست.
او فقط به دو جنبه از زندگی اهمیت می داد: یکی
عبادت و ادای
مناسک دینی و دیگری را علمی و تحقیقی، و تا آن جا که در توانش بود از کارهای دیگر خود داری می کرد.
در زندگی شخصی با افراد اندک رفت و آمد داشت و آنان نیز کسانی بودند که با علم نسبتی داشتند. از این افراد می توان به
سید نصرالله تقوی،
محمد قزوینی،
عباس اقبال،
سید هادی سینا،
عبدالحمید بدیع الزمانی،
جمال الدین اخوی و
جعفر سلطان القرایی اشاره کرد.
بسیار کم سفر می کرد. یک بار به سفر
حج رفت و هر دو ـ سه سال یک بار در تابستان به مشهد می رفت.
عشق و علاقه فراوانش به تحقیق و پژوهش هیچ گاه کم نشد و حتی با این که بدنش را به تیغ جراحان سپرد؛ با آن کسالت به پژوهش ادامه داد و «نسائم الأسحار» را تصحیح و چاپ کرد.
او تا آخرین روز عمر خود از تحقیق و تصحیح دست بر نداشت. از جار و جنجال و هیاهو، گریزان بود و شاید یکی از علت هایی که باعث شد در هیچ روزنامه و مجله، مقاله ای ننویسد، همین باشد.
او محققی تلاشگر و دارای پشتکاری عجیب بود. با این که کمتر از استاد بهره برد، به قله های رفیع علم دست یافت.
برای حل مشکلات کتابها، روزها وقت می گذاشت. بعضی از کتابهایی که او تصحیح کرده است سالها طول کشیده اند؛ ولی او هرگز خسته نشد و کار را به انجام رساند. کار تصحیح «
تفسیر گازر» حدود ۵ سال و «
نسائل الأسحار» ـ با حجم اندک آن ـ حدود سه سال طول کشیده است.
همت استاد در چاپ کتاب ها نیز ستودنی است، بسیاری از ساعت های عمرش را در چاپخانه ها گذراند. در هنگام چاپ
تفسیر گازر بیشتر روزها، در چاپخانه می ماند و همان جا ناهار می خورد.
سپاس محقق از اشخاصی که از اثرشان استفاده می کند، نشان
امانت داری و
فروتنی است.
او در تشکر از
عبدالعظیم قریب و
مجتبی مینوی می نویسد:
نگارنده از این دو استاد محترم استفاده شایان کرده است و صریحا اعتراف می کند که اگر مساعدت ایشان نمی بود تصحیح این دیوان (دیوان قوامی) به وضع حاضر برای وی میسر نمی شد ... .
نیز در مقدمه «نقض»، از عباس اقبال بسیار تشکر می کند و از
امام جمعه خوی به خاطر اشاره به
حدیثی، نام می برد و سپاس خود را به او ابراز می دارد.
کتابهایی را می بینیم که جز مقابله نسخه ها با یکدیگر؛ بر روی آن ها کاری انجام نشده است؛ در حالی که تصحیح غیر از مقابله کردن نسخ است. چند نسخه مختلف را از یک کتاب مقابله کردن و مسخه بدلها را بار موز و علامات نسخ، بدون تعیین راجح و مروج و صحیح و غلط، در حواشی ثبت کردن، کاری جز این نیست که چند نسخه را که در دست کسی جمع شده باشد دیگران هم ببینند، یا در حکم این است که کتاب نسخه ای، موارد حیرت تردید خود را عینا تحویل خواننده بدهد تا هر کدام را که خود خواننده صحیح دانست اختیار کند. نسخه ها را با هم مقابله کردند و اختلافات آن را در حواشی ثبت نمودن، عمل کتاب و نساخ است نه هنر اهل تحقیق و انتقاد. این عمل را احیانا وراقان قدیم و کتاب فروشان متأخر نیز انجام می دادند و نمونه های آن در کتابهای خطی و چاپی فراوان است.
مرحوم ارموی در تصحیح تلاش داشت که متون را از تحریفات بپیراید و آن را چنان به صلاح آورد که گویا از زیر قلم مؤلفش بیرون آمده است. او در این روش نگاه نقادانه داشت. هم در تصحیح متن دقت کافی می کرد و هم با رعایت ادب، کارهای دیگران را نقد می کرد و با کمال ادب و احترام از آنان یاد می نمود و اشتباهات آنان را گوشزد کرد در این جا به برخی از نقد های او اشاره می کنیم:
۱. نقدی بر
عباس اقبال آشتیانی (دیوان قوامی) ؛
۲. نقدی بر
سید علیخان مدنی (دیوان قوامی ص ۲۲۴ ـ ۲۲۹) ؛
۳. نقدی بر مرحوم
محدث قمی (دیوان قوامی) ؛
۴. بیان اشتباه
عبد العزیز جواهر الکلام (دیوان قوامی، ص ۲۴۳) ؛
۵. بیان اشتباه
حاج ملا باقر واعظ تهرانی (دیوان قوامی ص ۲۴۲ ـ ۲۴۱).
محبت او به
اهل بیت بسیار بود. سه عنوان از بزرگترین آثارش (
تفسیر گازر، نقض و غارات) را به
امام زمان ـ عجل الله تعالی و فرجه الشریف ـ اهدا کرده است. او شرح
دعای ندبه را به
عشق اهل بیت ـ علیهم السلام ـ تألیف کرد و فقط به خاطر استشمام شمیم
معارف اهل بیت ـ علیهم السلام ـ، کتاب «
زادالسالک»
فیض کاشانی و «
شرح مصباح الشریعه»
عبدالرزاق گیلانی را تصحیح کرد، و حال آن که این دو کتاب به ظاهر مشرب تصوف دارند.
او جمع اسم و
کنیه حضرت رسول ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ را فقط برای
امام زمان ـ علیه السلام ـ جایز می داند.
مرحوم
محدث از معدود چهره های مقبول دو نهاد حوزه و دانشگاه است. آثار او در عین این که همه دینی هستند، ارتباط تنگاتنگی نیز با فرهنگ این مرز و بوم دارند که می توان به تصحیح
تفسیر گازر و تصحیح نقض اشاره نمود.
تفسیر گازر علاوه بر این که
تفسیر قرآن کریم است؛ نثر آن از جهت قدمت نثر نویسی و
ترجمه قرآن و ... مورد توجه پژوهشگران زبان فارسی است؛ کتاب نقض، که یک متن فارسی قرن ششم است.
محدث، با تصحیح این گونه آثار، دین خود را به فرهنگ این ملت و زبان فارسی ادا کرده است.
او محققی توانمند و تلاشگر بود. می توان فعالیت های او را در تحقیق و پژوهش که بیش از هفتاد اثر است به سه دسته تقسیم کرد:
۱. تصحیح؛ ۲. تألیف؛ ۳. ترجمه.
تفسیر «
جلاء الاذهان و جلاء الاحزان» معروف به
تفسیر گازر، تألیف
سید غیاث الدین جمشید گازر و
ابوالمحاسن بن حسن جرجانی، از
تفاسیر معتبر شیعه است. این
تفسیر خلاصه
تفسیر ابو الفتوح رازی است که با اضافاتی نگاشته شده است. وی مطالبی از نظم ونثر و اخبار شیعه مخصوصا راجع به فضایل
سوره ها بر مطالب
ابوالفتوح افزوده است.
الف) تصحیح
محاسن برقی، تألیف
ابو جعفر احمد بن محمد بن خالد برقی.
مصحح در معرفی
برقی، مقدمه ای طولانی دارد و تصریح می کند: «او اولین کسی است که پرچم
شیعه را در «
ری» برافراخت».
ب) تصحیح نشر فارسی «
شهاب الأخبار» (کلمات قصار
پیغمبر خاتم ـ صلی الله علیه و آله وسلم ـ) تألیف
قاضی قضاعی.
الف)
میزان الملل تألیف
علی بخش میرزا قاجار. (کتابی جدلی ـ کلامی)
این کتاب اولین کتاب چاپی
محدث است که در سال (۱۳۲۴ هـ. ش) چاپ شده است.
مؤلف کتاب انگیزه خود را از تألیف، «هدایت جوانان هم مذهب و هم وطن و تشیید پایه دین و مذهب ایشان به وسیله اثبات حقانیت
دین اسلام و
مذهب جعفری و نصیحت و اندرز به ایشان»
می داند.
ب) الصوارم المهرقه فی نقد الصواعق المحرقه، تألیف
قاضی نورالله شوشتری.
این کتاب رد «
صواعق المحرقه»
ابن حجر هیثمی است.
شوشتری در این کاب تنها
خلافت ابوبکر را بررسی کرده است. او می گوید: «وقتی بطلان حقانیت
ابوبکر ثابت شد، همان سخن در
خلافت عمر نیز صادق است و بطلان اول لازم می آورد بطلان دومی را و همچنین سخن در
خلافت عثمان.»
الف) النقض و تعلیقات آن.
الف)
فهرست منتجب الدین، تألیف
منتجب الدین علی بن ابی القاسم قمی.
این کتاب از
کتاب های معتبر رجالی شیعه است.
الف) تصحیح شرح فارسی «
مصباح الشریعه» و «
مفتاح الحقیقه»، از
عبدالرزاق گیلانی.
محدث ارموی در کنار سالها تحقیق و تصحیح، چند کتاب نیز تألیف کرد که می توان به کتابهای زیر اشاره کرد:
۱. کشف الکربه فی شرح دعاء الندبه.
۲. شرح بر «الأصول الأصلیه فیض کاشانی؛
۳. برگ سبز،
۴. ایمان و رجعت، در چهار جلد.
۵. تشریح الزلازل
بأحادیث الأفاضل؛
۶. عشق و محبت؛
این کتاب ها تا کنون چاپ نشده است.
ترجمه «وسیلة القربه فی شرح الندبه» که تاکنون چاپ نشده است.
محدث ارموی به چاپ آثار ماندگار عالمان اقدام می کرد؛ مثلا «الفصول الفخریه فی اصول البریه»، تألیف نسابه معروف جمال الدین احمد بن عنبه (مؤلف عمده الطالب) را، با تصحیح سید کاظم موسوی به چاپ رساند. این کتاب علاوه بر مقدمه
محدث، مقدمه ای نیز از
جلال الدین همایی دارد.
مرحوم
آقا بزرگ تهرانی او را «عالم، ادیب و مصنف چیره دست» می داند.
آقا اشکوری محبت او را به
اهل بیت چنین می ستاید:
آن مرحوم شدید التعصب بود در ولایت اهل بیت و معتقد بود که حق یافت نمی شود مگر در
احادیث مأثوره از ایشان و
اسلام صحیح ممکن نیست مگر به پیروی از ایشان و گرفتن از آن ها و برای همین سخت دفاع می کرد از مذهب اهل بیت.
او سرانجام بعد از سالها تحقیق، تصحیح و تألیف، در روز
شنبه پنجم
آبان ماه ۱۳۵۸ مقارن پنجم
ذیحجه الحرام (۱۳۹۹ هـ . ق) بدرود حیات گفت و در جوار حرم
حضرت عبدالعظیم حسنی و
امامزاده حمزه موسوی، جلو مقبره
ابوالفتوح رازی و نزدیک دو
محدث بزرگوار،
خندق آبادی و
محلاتی، به خاک سپرده شد.
سایت اندیشه قم