• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سنن الهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تردیدی نیست که قیام حضرت مهدی عج الله فرجه الشریف با امدادهای غیبی همراهی می‌شود و همه قوای طبیعی و ماورای طبیعی در خدمت ایشان است؛ اما به نظر می‌رسد رمز اصلی پیروزی ایشان بر همه قدرت‌های شیطانی حاکم بر جهان، حرکت ایشان در مسیر سنتهای الهی حاکم بر هستی و هماهنگی این سنتها با قیام رهایی بخش آن حضرت است.

فهرست مندرجات

۱ - حاکمیت سنن الهی بر جهان آفرینش
       ۱.۱ - کلام استاد مطهری
۲ - تغییر‌ناپذیری سنن الهی
۳ - معنای لغوی سنت
۴ - معنای سنت از دیدگاه اهل لغت و مفسران
       ۴.۱ - راغب اصفهانی
       ۴.۲ - ابن منظور
       ۴.۳ - فیومی
       ۴.۴ - علاّمه طباطبایی
۵ - تأکید قرآن برتغییر ناپذیری سنن الهی
       ۵.۱ - سنّت هلاکت مردم با اخراج رسول
       ۵.۲ - سنت خدا در مورد اهل فساد و اختلاف
              ۵.۲.۱ - تفسیرعلامه طباطبایی از این آیات
       ۵.۳ - سنت برگشت نیرنگ
              ۵.۳.۱ - مراد از عدم تبدیل و تحویل سنت خدا
       ۵.۴ - سنت شکست کافران
۶ - دعوت به مطالعه سنن الهی
       ۶.۱ - آیه ۱۳۷ سوره آل عمران
              ۶.۱.۱ - تفسیر علامه از این آیه
       ۶.۲ - آیات ۱۰ و ۱۱ سوره محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)
       ۶.۳ - جمع‌بندی
۷ - ظلم و بیدادگری عامل نابودی تمدن‌ها
۸ - مفهوم ظلم در قرآن
       ۸.۱ - ظلم به معنای اعم
              ۸.۱.۱ - تهدید به هلاکت ظالمین به پیامبر
              ۸.۱.۲ - هلاکت قوم ثمود در اثر ظلم
              ۸.۱.۳ - هلاکت اقوام پیشین در اثر ظلم
              ۸.۱.۴ - نقل هلاکت ظالمین
              ۸.۱.۵ - هلاکت قوم نوح
۹ - نتیجه‌گیری
۱۰ - پانویس
۱۱ - منبع


جهان آفرینش که بر پایه نظام احسن شکل گرفته، بر سنتها و قانونمندی‌های ثابت و تغییر ناپذیر استوار است. این قانونمندی‌ها بر کلیه فعل و انفعال‌ها و تغییر و تحوّل‌هایی که در جهان طبیعت رخ می‌دهد، اعم از تغییرات و فرایندهای شیمیایی، فیزیکی، زیست محیطی، نجومی و...، حاکم بوده و هیچ رویداد طبیعی خارج از چارچوب آنها واقع نمی‌شود. از همین روست که بشر در پی این برآمده که با ایجاد شاخه‌های مختلف علوم طبیعی، قانونمندی‌ها و نظام‌های حاکم بر جهان طبیعت را کشف و شناسایی کند، تا با شناخت این قانونمندی‌ها و نظام‌ها بتواند کلیه تغییر و تحولات عالم ماده را در اختیار خود گیرد و وقوع برخی از آنها را پیش‌بینی، از وقوع برخی از آنها جلوگیری و یا وقوع برخی از آنها را تسریع کند و در یک کلمه آنها را در جهت منافع خود مهار نماید.
همچنان‌که تغییر و تحولات عالم طبیعت براساس قانونمندی‌های ثابت و تغییرناپذیر صورت می‌گیرد، تغییر و تحولات اجتماعی نیز قانونمندی‌های خاص خود دارد و کلیه فراز و فرودهایی که در جوامع بشری رخ می‌دهد بر اساس همین قانونمندی‌هاست.

۱.۱ - کلام استاد مطهری

استادشهید مرتضی مطهری در همین زمینه می‌نویسد:
قرآن کریم این گمان را که اراده‌ای گزافکار و مشیتی بی قاعده و بی حساب سرنوشت‌های تاریخی را دگرگون می‌سازد به شدت نفی می‌کند و تصریح می‌نماید که قاعده‌ای ثابت و تغییرناپذیر بر سرنوشت‌های اقوام حاکم است.
[۱] مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی(ع) از دیدگاه فلسفه تاریخ (چاپ نوزدهم:تهران و قم، صدرا، ۱۳۷۷) ص ۱۸.



قرآن کریم از قانونمندی‌های حاکم بر تغییرات اجتماعی، به عنوان "سنت خدا" تعبیر کرده و در موارد متعددی ضمن تأکید بر تغییر ناپذیری سنتهای الهی به برخی از این سنتها اشاره کرده است. در اینجا برای آشنایی بیشتر با سنتهای الهی حاکم بر جوامع بشری، ابتدا اصل تغییر ناپذیری سنتهای خدا را از دیدگاه قرآن مورد بررسی قرار داده و آنگاه به برخی از این سنتها اشاره می‌کنیم؛ اما پیش از آن، مروری اجمالی خواهیم داشت به معنای لغوی سنت:


"سنت" در لغت به معنای راه و روش، خوی، عادت، طبیعت و سرشت آمده و در ترکیب‌های مختلف معانی دیگری نیز از آن اراده شده است.
[۲] جُر، خلیل، فرهنگ لاروس (فرهنگ عربی به فارسی)، ترجمه سید حمید طیبیان (چاپ ششم:تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۵) ج ۲، ص ۱۲۲۱.




۴.۱ - راغب اصفهانی

راغب اصفهانی در معنای سنت می‌نویسد:
سنت پیامبر؛ یعنی راه و روشی که او برگزیده است. و سنت خدای تعالی به راه و روش حکمت او و راه و روش طاعت او اطلاق می‌شود.
[۳] الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، (دارالکتاب العربی، ۱۳۹۲ ق.) ص ۲۵۱.


۴.۲ - ابن منظور

ابن منظور نیز سنت را این گونه معنا می‌کند:
سنت به معنای صورت و آن قسمت از چهره است که به تو رو می‌کند... سنت خدا؛ یعنی احکام و امر و نهی او... و سنت به معنای سیره و روش نیز آمده است خواه پسندیده باشد و خواه ناپسند... در حدیث کلمه سنت و مشتقات آن فراوان تکرار شده و معنای اصلی آن راه و روش و سیره است.
[۴] ابن منظور، لسان العرب، تصحیح امین محمد عبدالوهاب، محمد الصادق العبیدی (چاپ اوّل:بیروت، دار احیاء التراث العربی،مؤسسة‌التاریخ‌العربی،۱۴۱۶ق.)،ج۶، ص ۳۹۸ ۳۹۹.


۴.۳ - فیومی

فیّومی نیز سنت را به راه و روش و سیره معنا کرده است.
[۵] الفیّومی، احمدبن محمد بن علی، المصباح المنیر (چاپ اوّل:قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق.)، ج ۱، ص ۲۹۲.
بیشتر مفسران نیز همین معنا را برای سنت برگزیده‌اند.
[۶] الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن (چاپ اوّل:بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.) ج ۴، ص ۸۳۳ (ذیل آیه ۳۸ سوره انفال).


۴.۴ - علاّمه طباطبایی

علاّمه طباطبایی معنای سنت را این‌چنین بیان می‌کند:
کلمه "سنت" به معنای طریقه معمول و رایج است که به طبع خود غالبا یا دائما جاری باشد.


قرآن کریم تأکید فراوانی بر تغییر ناپذیری سنتهای الهی داشته و در آیات متعددی ضمن اشاره به برخی از رویدادهایی که در امتها و اقوام گذشته و یا در زمان پیامبر اکرم(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله) رخ داده آنها را از مصادیق سنتهای تغییرناپذیر خداوند دانسته است؛ که از جمله می‌توان به آیات زیر اشاره کرد:

۵.۱ - سنّت هلاکت مردم با اخراج رسول

در این آیات به توطئه و نیرنگ مشرکان برای بیرون راندن پیامبر از مکه اشاره‌ کرده ‌و هشدار می‌دهد که اگر آنها چنین‌کاری را انجام داده بودند، بر اساس سنت تغییرناپذیر الهی سرنوشتی جز نابودی و هلاکت در انتظار آنها نبود
[۸] طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۳، ص ۱۷۴.
:
وَإِن کَادُواْ لَیَسْتَفِزُّونَکَ مِنَ الاْءَرْضِ لِیُخْرِجُوکَ مِنْهَا وَإِذًا لاَّیَلْبَثُونَ خِلَفَکَ إِلاَّ قَلِیلاً • سُنَّةَ مَن قَدْ أَرْسَلْنَا قَبْلَکَ مِن رُّسُلِنَا وَلاَتَجِدُ لِسُنَّتِنَا تَحْوِیلاً. و چیزی نمانده بود که تو را از این سرزمین برکَنَند، تا تو را از آنجا بیرون سازند، و در آن صورت آنان هم پس از تو جز زمان اندکی نمی‌ماندند؛ سنتی که همواره در میان امتهای فرستادگانی که پیش از تو گسیل داشته‌ایم جاری بوده است، و برای سنت و قانون ما تغییر نخواهی یافت.

۵.۲ - سنت خدا در مورد اهل فساد و اختلاف

این آیات به منافقان هشدار می‌دهد که اگر از شایعه پراکنی و ایجاد فساد و اختلاف در مدینه باز نایستند، خداوند همان سنتی را که در مورد گذشتگان جاری بوده در مورد آنها نیز جاری خواهد ساخت.
لَئِن لَّمْ یَنتَهِ الْمُنَفِقُونَ وَالَّذِینَ فِی قُلُوبِهِم مَّرَضٌ وَالْمُرْجِفُونَ فِی الْمَدِینَةِ لَنُغْرِیَنَّکَ بِهِمْ ثُمَّ لاَیُجَاوِرُونَکَ فِیهَآ إِلاَّ قَلِیلاً • مَّلْعُونِینَ أَیْنََما ثُقِفُواْ أُخِذُواْ وَقُتِّلُواْ تَقْتِیلاً • سُنَّةَ اللَّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْاْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً.اگر منافقان و کسانی که در دل‌هایشان مرضی هست و شایعه افکنان در مدینه، از کارشان باز نایستند، تو را سخت بر آنان مسلّط می‌کنیم تا جز مدّتی اندک در همسایگی تو نپایند. از رحمت خدا دور گردیده و هر کجا یافته شوند گرفته و سخت کشته خواهند شد. درباره کسانی که در پیشتر بوده‌اند همین سنت خدا جاری بوده است؛ و در سنّت خدا هرگز تغییر نخواهی یافت.

۵.۲.۱ - تفسیرعلامه طباطبایی از این آیات

خدای سبحان می‌فرماید:این عذاب و نکالی که به منافقین و آن دو طایفه دیگر وعده دادیم و گفتیم که تبعیدشان می‌کنیم و خونشان را هدر می‌سازیم، سنتی است از خدا که در امتهای پیشین نیز جاری ساخته، هر وقت قومی به راه فسادانگیزی و ایجاد فتنه افتادند، و خواستند به منظور استفاده‌های نامشروع، در بین مردم اضطراب افکنند، تا در طغیان و سرکشی بی مانع باشند، ما آنان را به همین طریق گرفتیم، و تو هرگز دگرگونی درسنت‌خدانخواهی‌یافت، پس در شما امت همان جاری‌می‌شود که ‌درامت‌های ‌قبل ‌از شما جاری‌شد.

۵.۳ - سنت برگشت نیرنگ

قریش قبل از بعثت پیامبر سوگند یاد کرده بودند که اگر برای آنها پیامبری بیاید برخلاف اهل کتاب که پیامبران خود را تکذیب می‌کردند بهتر از همه امتها از پیامبر خود پیروی کنند؛ اما با برانگیخته شدن پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)، آنها از در نیرنگ و گردنکشی برآمدند. اینجاست که خداوند به آنها هشدار می‌دهد:بر اساس سنت تغییرناپذیر الهی، نیرنگ، نیرنگ‌بازان جز به خود آنها برنخواهد گشت
[۱۲] طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۷، ص ۵۸.
:
وَ اَقْسَموا بِاللّه جَهْدَ اَیْمانِهِمْ لَئِنْ جاءَهُم نَذیرٌ لَیَکونَنَّ اَهْدی مِنْ اِحْدَی الاُمَمِ فَلَمّا جاءَ هُمْ نَذیرٌ مازادَهُم اِلاّ نُفُورا • اسْتِکْبَارًا فِی الاْءَرْضِ وَمَکْرَ السَّیِّیءِ وَلاَیَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلاَّ بِأَهْلِهِ فَهَلْ یَنظُرُونَ إِلاَّ سُنَّتَ الاْءَوَّلِینَ فَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَبْدِیلاً وَلَن تَجِدَ لِسُنَّتِ اللَّهِ تَحْوِیلاً. و با سوگندهای سخت خود به خدا سوگند یاد کردند که اگر هر آینه هشدار دهنده‌ای برای آنان بیاید، قطعا از هر یک از امتهای دیگر راه یافته‌تر شوند، ولی چون هشدار دهنده‌ای برای ایشان آمد، جز بر نفرتشان نیفزود. انگیزه این کارشان فقط گردنکشی در رویِ زمین و نیرنگ زشت بود؛ و نیرنگ زشت جز دامن صاحبش را نگیرد. پس آیا جز سنّت و سرنوشت شوم پیشینیان را انتظار می‌برند؟ و هرگز برای سنّت خدا تبدیلی نمی‌یابی و هرگز برای سنت خدا دگرگونی نخواهی یافت.

۵.۳.۱ - مراد از عدم تبدیل و تحویل سنت خدا

در تفسیر المیزان ، مراد از عدم "تبدیل" و "تحویل" سنت خدا، چنین بیان شده است:
"تبدیل سنت خدا" به این است که:عذاب خدا را بردارند و به جایش عافیت و نعمت بگذارند، و "تحویل سنت" عبارت از این است که:عذاب فلان قوم را که مستحق آن می‌باشند، به سوی قومی دیگر برگردانند، و سنت خدا نه تبدیل می‌پذیرد و نه ‌تحویل؛ برای‌ اینکه ‌خدای ‌تعالی ‌بر صراط مستقیم است، حکم او نه تبعیض دارد و نه استثنا. همچنان‌که ‌خدای‌تعالی مشرکان مورد نظر آیه را در جنگ بدر به‌ عذاب خود گرفت و همگی را کشت.
[۱۵] طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ج ۱۸، ص ۲۸۷.


۵.۴ - سنت شکست کافران

خداوند در این آیات به مؤمنانبشارت ‌می‌دهد که ‌ کافران توان رویارویی با شما را ندارند و اگر به جنگ با شما هم برخیزند، براساس سنت الهی بی‌یار و یاور شده و از پا در خواهند آمد
[۱۶] طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۴، ص ۳۰.
:
وَلَوْ قَتَلَکُمُ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَوَلَّوُاْ الاْءَدْبَرَ ثُمَّ لاَیَجِدُونَ وَلِیًّا وَلاَ نَصِیرًا • سُنَّةَ اللَّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلُ وَلَن تَجِدَ لِسُنَّةِ اللَّهِ تَبْدِیلاً.
و اگر کسانی که کافر شدند، به جنگ با شما برخیزند، قطعا پشت خواهند کرد، و دیگر یار و یاوری نخواهند یافت، سنت الهی از پیش همین بوده،و در سنت الهی هرگز تغییری نخواهی یافت.


قرآن کریم همه مردم را به مطالعه سنتها و قوانین الهی که بر امتهای پیشین جاری شده فراخوانده و از آنها خواسته است که برای بررسی آنچه برگذشتگان رفته است نسبت به سرانجام رفتار خود بیندیشند و از سرنوشت تکذیب کنندگان و کفرپیشگان عبرت گیرند.
برخی از آیاتی که انسان‌ها را دعوت به مطالعه و شناخت‌سرنوشت‌امتهای‌پیشین‌وچگونگی‌جریان‌سنتهای الهی در میان آنها نموده‌اند، به شرح زیر است:

۶.۱ - آیه ۱۳۷ سوره آل عمران

در این آیه خداوند همه را به سیر و سیاحت در زمین به منظور آگاهی از سرانجام تکذیب کنندگان و آنچه بر آنها رفته است، فراخوانده، می‌فرماید:
قَدْ خَلَتْ مِن قَبْلِکُمْ سُنَنٌ فَسِیرُواْ فِی الاْءَرْضِ فَانظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَقِبَةُ الْمُکَذِّبِینَ. قطعا پیش از شما سنت‌هایی بوده و سپری شده است. پس، در زمین بگردید و بنگرید که فرجام تکذیب کنندگان چگونه بوده است؟

۶.۱.۱ - تفسیر علامه از این آیه

مؤلف تفسیر المیزان، در تفسیر این آیه می‌نویسند:
کلمه "سنن" جمع سنت است، که به معنای طریقت و روشی است که باید در مجتمع سیر شود، و این که امر فرموده در زمین سیر کنند برای این است که از سرگذشت امتهای گذشته عبرت بگیرند و سرانجام پادشاهان و فراعنه طاغی را ببینند که چگونه قصرهای رفیعشان به دردشان نخورد، و ذخیره‌های موزه سلطنتی‌شان و تخت مزین به جواهرشان و لشکر و هوادارانشان سودی به آنان نبخشید، و خدای تعالی همه را از بین برد، و چیزی به جز سرگذشتی که مایه عبرت باشد از آنان باقی نماند، ولی فرو رفتگان در غفلت کجا؟ و عبرت کجا؟
[۱۹] مطهری، مرتضی، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی، ج ۵:جامعه‌وتاریخ(چاپ‌هشتم،تهران‌وقم،صدرا،۱۳۷۵)،ص۲۳۷.


۶.۲ - آیات ۱۰ و ۱۱ سوره محمد(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله)

در این آیه نیز سخن از لزوم سیر و سفر در زمین برای آگاهی از عاقبت کفرپیشگان است:
أَفَلَمْ یَسِیرُواْ فِی الاْءَرْضِ فَیَنظُرُواْ کَیْفَ کَانَ عَقِبَةُ الَّذِینَ مِن قَبْلِهِمْ دَمَّرَ اللَّهُ عَلَیْهِمْ وَلِلْکَفِرِینَ أَمْثَلُهَا • ذَلِکَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَی الَّذِینَ ءَامَنُواْ وَأَنَّ الْکَفِرِینَ لاَ مَوْلَی لَهُمْ. مگر در زمین نگشته‌اند، تا ببینند فرجام کسانی که پیش از آنها بودند به کجا انجامیده است؟ خدا زیر و زبرشان کرد و کافران را نظایر همین کیفرها در پیش است؛ چرا که خدا سرپرست کسانی است که ایمان آورده‌اند، ولی کافران را سرپرست و یاوری نیست.

۶.۳ - جمع‌بندی

بنابراین انسان باید همانطور که قوانین حاکم بر جهان طبیعت را مورد مطالعه قرار می‌دهد تا به رمز و راز تغییر و تحولات آن پی‌برد و از آن در جهت منافع دنیوی خود استفاده کند، قوانین حاکم بر جوامع انسانی را نیز مورد مطالعه قرار دهد تا علل و عوامل تغییرات اجتماعی را بشناسد و از آنها در مسیر سعادت اخروی خود بهره‌برداری کند.
از آیات متعددی از قرآن استفاده می‌شودکه اقبال و ادبار خداوند به هر قومی‌تابعی‌از روحیات، اعمال و رفتار آنهاست‌وبقاوزوال‌نعمت‌های‌الهی‌برای
هرملتی‌وابسته‌به‌عملکردآن‌ملت‌است.


اقوام، ملل و تمدن‌های گوناگونی در طول تاریخ قد برافراشتند، توسعه یافتند و به اقتدار رسیدند، امّا بسیاری از این اقوام، ملل و تمدن‌ها پس از مدتی در سراشیبی سقوط قرار گرفتند و رفته رفته شکوه و جلال گذشته خود را از دست دادند و در موارد فراوانی همه به طور کلی از صحنه روزگار پاک شدند. حال این پرسش مطرح است که:چرا این تمدن‌ها، با همه شکوه و جلال و همه قدرت و عظمتی که داشتند، یکباره نابود شدند و گاه حتی اثری هم از آنها باقی نمانده است؟ قرآن کریم در پاسخ به این پرسش، ظلم و بیدادگری را از مهمترین عوامل نابودی شهرها و تمدن‌ها برشمرده است. البته این ظلم براساس فرهنگ قرآن هم شامل ظلم فرد نسبت به خود ( کفر ، فسق و فجور ) و هم شامل ظلم فرد نسبت به دیگران (ستم و تجاوز) می‌شود.


استادمطهری ‌در زمینه ‌مفهوم "ظلم" در قرآن می‌نویسد:
در اصطلاح قرآن، ظلم اختصاص ندارد به تجاوز فرد یا گروهی به حقوق فرد یا گروه دیگر؛ شامل ظلم فرد به نفس خود و شامل ظلم یک قوم به نفس خود نیز می‌شود. هر فسق و فجور و هر خروج از مسیر درست انسانیت ظلم است. ظلم در قرآن در حقیقت مفهوم اعمی دارد که هم شامل ظلم به غیر می‌گردد و هم شامل فسق و فجور و کارهای ضد اخلاقی. غالبا مورد استعمال این کلمه مصداق‌دوم‌است.آیاتی‌ازقرآن که ظلم به معنی اعم را علت هلاکت یک‌قوم‌شمرده‌بسیارزیاد است..

۸.۱ - ظلم به معنای اعم

برخی از آیات قرآن که در آنها ظلم به معنای اعم، عامل نابودی تمدن‌ها برشمرده شده به شرح زیر است:

۸.۱.۱ - تهدید به هلاکت ظالمین به پیامبر

در این آیات در مقام تهدید کسانی که به دشمنی با پیامبر گرامی اسلام برخاسته بودند، می‌فرماید:
وَرَبُّکَ الْغَفُورُ ذُو الرَّحْمَةِ لَوْ یُؤَاخِذُهُم بِمَا کَسَبُواْ لَعَجَّلَ لَهُمُ الْعَذَابَ بَل لَّهُم مَّوْعِدٌ لَّن یَجِدُواْ مِن دُونِهِ‌ی مَوْئِلاً • وَتِلْکَ الْقُرَی أَهْلَکْنَهُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَعَلْنَا لِمَهْلِکِهِم مَّوْعِدًا.
و پروردگار تو آمرزنده و صاحب رحمت است. اگر به جرم آنچه مرتکب شده‌اند، آنها را مؤاخذه می‌کرد، قطعا در عذاب آنها تعجیل می‌نمود ولی چنین نمی‌کند بلکه برای آنها سررسیدی است که هرگز از برابر آن راه گریزی نمی‌یابند. و مردم آن شهرها چون بیدادگری کردند، هلاکشان کردیم، و برای هلاکتشان موعدی مقرر داشتیم.
علاّمه طباطبایی در ذیل این آیه می‌فرماید:
آیه در این مقام است که بفهماند تأخیر هلاکت کفار و مهلت دادن از خدای تعالی کار نوظهوری نیست، بلکه سنت الهی ما در امم گذشته نیز همین بوده که وقتی ظلم را از حد می‌گذراندند هلاکشان می‌کردیم، و برای هلاکتشان موعدی قرار می‌دادیم. از همین روشن می‌شود که عذاب و هلاکی که این آیات متضمن آن است عذاب روز قیامت‌نیست، بلکه مقصود عذاب دنیایی است.
[۲۳] طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۴، ص ۳۵۷ ۳۵۸.

براساس یک قانون و سنت الهی، بندگان مؤمن و صالح خداوند که جز در مقاطع محدودی از تاریخ کره خاک، همواره به استضعاف کشانده شده و خوار شمرده می‌شدند؛ در نهایت زمین را به ارث می‌برند .

۸.۱.۲ - هلاکت قوم ثمود در اثر ظلم

در این آیات با اشاره به عذابی که بر قوم ثمود نازل شد، می‌فرماید:
فَانظُرْ کَیْفَ کَانَ عَقِبَةُ مَکْرِهِمْ أَنَّا دَمَّرْنَهُمْ وَقَوْمَهُمْ أَجْمَعِینَ • فَتِلْکَ بُیُوتُهُمْ خَاوِیَةَ بِمَا ظَلَمُواْ إِنَّ فِی ذَلِکَ لاَءَیَةً لِّقَوْمٍ یَعْلَمُونَ. پس بنگر که فرجام نیرنگشان چگونه بود:ما آنان و قومشان را همگی هلاک کردیم. و این هم خانه‌های خالی آنهاست به سزای بیدادی که کرده‌اند. قطعا در این کیفر برای مردمی که می‌دانند عبرتی خواهد بود.

۸.۱.۳ - هلاکت اقوام پیشین در اثر ظلم

در این آیات نیز بر نابودی نسل‌های پیشین به دلیل ظلم و تجاوزشان تأکید شده و به نسل‌های بعد هشدار داده شده که مراقب اعمال خود باشند:
وَلَقَدْ أَهْلَکْنَا الْقُرُونَ مِن قَبْلِکُمْ لَمَّا ظَلَمُواْ وَجَآءَتْهُمْ رُسُلُهُم بِالْبَیِّنَتِ وَمَا کَانُواْ لِیُؤْمِنُواْ کَذَلِکَ نَجْزِی الْقَوْمَ الُْمجْرِمِینَ • ثُمَّ جَعَلْنَکُمْ خَلائفَ فِی‌الاْءَرْضِ مِن بَعْدِهِمْ لِنَنظُرَ کَیْفَ تَعْمَلُونَ. و قطعا نسل‌های پیش از شما را هنگامی که ستم کردند به هلاکت رساندیم، و پیامبرانشان دلایل آشکار برایشان آوردند ولی بر آن نبودند که ایمان بیاورند. این گونه مردم بزهکار را جزا می‌دهیم. آن گاه شما را پس از آنان در زمین جانشین قرار دادیم تا بنگریم چگونه رفتار می‌کنید.

۸.۱.۴ - نقل هلاکت ظالمین

در این آیات سخن از مردمی است که عمری را با ظلم به خود، خوشگذرانی و زیاده‌روی در لذائذ و تنعمات دنیا به سر بردند، اما ناگهان با نزول عذاب الهی هیچ پناهی برای خود نیافتند:
وَکَمْ قَصَمْنَا مِن قَرْیَةٍ کَانَتْ ظَالِمَةً وَأَنشَأْنَا بَعْدَهَا قَوْمًا ءَاخَرِینَ • فَلَمَّآ أَحَسُّواْ بَأْسَنَآ إِذَا هُم مِّنْهَا یَرْکُضُونَ • لاَتَرْکُضُواْ وَارْجِعُواْ إِلَی مَآ أُتْرِفْتُمْ فِیهِ وَمَسَکِنِکُمْ لَعَلَّکُمْ تُسْءَلُونَ • قَالُواْ یَوَیْلَنَآ إِنَّا کُنَّا ظَلِمِینَ.
وچه بسیار شهرها را که مردمش ستمکار بودند در هم شکستیم، و پس از آنها قومی دیگر پدید آوردیم. پس چون عذاب ما را احساس کردند، بناگاه از آن می‌گریختند. هان مگریزید، و به سوی‌آنچه‌درآن‌متنعم‌بودید و به سوی سراهایتان بازگردید، باشد که شما مورد پرسش قرارگیرید. گفتند:"ای وای بر ما، که ما واقعا ستمگر بودیم."
علامه طباطبایی، آیات یاد شده را چنین معنا می‌کنند:
چقدر هلاک کردیم از اهل قریه‌هایی که به خود ستمکار بودند و اسراف و کفر می‌ورزیدند و بعد از هلاک کردن آنان، مردمی دیگر را ایجاد کردیم. پس همین که اهل آن قریه ستمکار به حس خود عذاب ما را درک کردند ناگهان پا به فرار گذاشته بدویدند. در آن هنگام بود که از در توبیخ و ملامت به ایشان گفته شد:ندوید و از این عذاب فرار مکنید بلکه به آن نعمت‌ها که در آن زیاده روی می‌کردید مراجعه کنید و به خانه‌هایتان برگردید، تا شاید باز هم فقرا و بینوایان به دریوزگی شما مراجعه کنند و شما از در نخوت و اعتزاز، ایشان را از خود برانید و یا خود را از ایشان پنهان کنید. و این کنایه است از اعتزاز و استعلای ستمکاران که خود را متبوع و به جای خدا و ارباب تابعین می‌دانستند، از در پشیمانی گفتند:"وای برما که مردمی ستمکار بودیم"...
[۲۷] مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی(ع)، ص ۱۷.


۸.۱.۵ - هلاکت قوم نوح

در این آیات ابتدا چگونگی برخورد اشراف و ثروتمندان قوم نوح با آن حضرت و سخنانی را که آنها در مورد این پیامبر الهی بر زبان می‌راندند، بیان کرده و در نهایت سرنوشت شوم این قوم ظالم را به تصویر می‌کشد. در آغاز این آیات چنین می‌خوانیم:
وَقَالَ الْمَلاَءُ مِن قَوْمِهِ الَّذِینَ کَفَرُواْ وَکَذَّبُواْ بِلِقَآءِ الاْءَخِرَةِ وَأَتْرَفْنَهُمْ فِی الْحَیَوةِ الدُّنْیَا مَا هَذَآ إِلاَّ بَشَرٌ مِّثْلُکُمْ یَأْکُلُ مِمَّا تَأْکُلُونَ مِنْهُ وَیَشْرَبُ مِمَّا تَشْرَبُونَ • وَلئِنْ أَطَعْتُم بَشَرًا مِّثْلَکُمْ إِنَّکُمْ إِذًا لَّخَسِرُونَ.
اشراف قومش که کافر شده و دیدار آخرت را دروغ پنداشته بودند، و در زندگی دنیا آنان را مرفه ساخته بودیم گفتند:"این مرد جز بشری چون شما نیست:از آنچه می‌خورید، می‌خورد؛ و از آنچه می‌نوشید، می‌نوشد. و اگر بشری مثل خودتان را اطاعت کنید در آن صورت زیانکار خواهید بود"...
بخش پایانی این آیات نیز چنین است:
فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ بِالْحَقِّ فَجَعَلْنَهُمْ غُثَآءً فَبُعْدًا لِّلْقَوْمِ الظَّلِمِینَ.
پس فریاد مرگبار آنان را به حق فرو گرفت و آنها را چون خاشاکی که بر آب افتد، گردانیدیم، دور باد از رحمت خدا گروه ستمکاران.
چنانکه ملاحظه می‌شود در این آیات به صراحت مردمانی که سرمست از نعمت‌های دنیا به تکذیب پیامبر الهی می‌پرداختند "ستمکار" خطاب شده‌اند.



براساس آیاتی که در اینجا بدانها اشاره شد می‌توان چنین نتیجه‌گیری کرد:
نظام کفر و استکبار حاکم بر جهان به دلیل مبتنی بودن بر ظلم و ستم، چه در شکل فردی و چه در شکل اجتماعی آن (ظلم به خود و ظلم به دیگران) در ذات خود استعداد نابودی و فنا را پرورش می‌دهد و از این رو هر چه این نظام بیشتر رشد و توسعه می‌یابد به فروپاشی و سقوط نیز نزدیکتر می‌شود تا سرانجام براساس سنت الهی با به نهایت رسیدن ظلم و ستم زمینه اضمحلال‌کامل‌این‌نظام‌فراهم‌می‌گردد.درچنین‌شرایطی انقلاب جهانی امام مهدی (علیه‌السلام) به مانند جرقه‌ای می‌ماند که انبار باروت آماده اشتعالی را شعله‌ور می‌سازد.
این‌برداشت‌باروایات فراوانی که در آنها آمده "امام مهدی(علیه‌السلام) جهان را پس از آنکه از ظلم و ستم پر شده از عدل و داد آکنده می‌سازد" نیز هماهنگی و تناسب دارد.
بنابراین می‌توان گفت:این سنت الهی حاکم بر هر امتی جدای از بقا و فنای تک تک افرادآن،بقاوفنای‌خاص‌خود را دارد و زمانی که اجل امتی فرا رسد هیچ چیز نمی‌تواند از آن جلوگیری کند.
جوامع انسانی که به موجب آن فراگیر شدن ظلم و ستم باعث نابودی اقوام و تمدن‌ها می‌شود، زمینه پیروزی سریع امام مهدی(علیه‌السلام) بر قدرت‌های ستم‌پیشه عصر ظهور را فراهم ساخته و آن حضرت را در برچیدن همه مظاهر ظلم و ستم از جهان یاری می‌دهد.



۱. مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی(ع) از دیدگاه فلسفه تاریخ (چاپ نوزدهم:تهران و قم، صدرا، ۱۳۷۷) ص ۱۸.
۲. جُر، خلیل، فرهنگ لاروس (فرهنگ عربی به فارسی)، ترجمه سید حمید طیبیان (چاپ ششم:تهران، امیر کبیر، ۱۳۷۵) ج ۲، ص ۱۲۲۱.
۳. الراغب الاصفهانی، معجم مفردات الفاظ القرآن، تحقیق ندیم مرعشلی، (دارالکتاب العربی، ۱۳۹۲ ق.) ص ۲۵۱.
۴. ابن منظور، لسان العرب، تصحیح امین محمد عبدالوهاب، محمد الصادق العبیدی (چاپ اوّل:بیروت، دار احیاء التراث العربی،مؤسسة‌التاریخ‌العربی،۱۴۱۶ق.)،ج۶، ص ۳۹۸ ۳۹۹.
۵. الفیّومی، احمدبن محمد بن علی، المصباح المنیر (چاپ اوّل:قم، دارالهجرة، ۱۴۰۵ ق.)، ج ۱، ص ۲۹۲.
۶. الطبرسی، ابوعلی الفضل بن الحسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن (چاپ اوّل:بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ ق.) ج ۴، ص ۸۳۳ (ذیل آیه ۳۸ سوره انفال).
۷. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی (قم، دفتر انتشارات اسلامی،)، ج ۱۶، ص ۵۱۱.    
۸. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۳، ص ۱۷۴.
۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۷۶-۷۷.    
۱۰. احزاب/سوره۳۳، آیه۶۰-۶۲.    
۱۱. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۶، ص ۵۱۱.    
۱۲. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۷، ص ۵۸.
۱۳. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۲.    
۱۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۴۳.    
۱۵. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی ج ۱۸، ص ۲۸۷.
۱۶. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۴، ص ۳۰.
۱۷. فتح/سوره۴۸، آیه۲۲-۲۳.    
۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۳۷.    
۱۹. مطهری، مرتضی، مقدمه‌ای بر جهان بینی اسلامی، ج ۵:جامعه‌وتاریخ(چاپ‌هشتم،تهران‌وقم،صدرا،۱۳۷۵)،ص۲۳۷.
۲۰. محمد/سوره۴۷، آیه۱۰-۱۱.    
۲۱. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۳، ص ۴۶۴.    
۲۲. کهف/سوره۱۸، آیه۵۸-۵۹.    
۲۳. طباطبایی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ترجمه سید محمد باقر موسوی همدانی، ج ۱۴، ص ۳۵۷ ۳۵۸.
۲۴. نمل/سوره۲۷، آیه۵۱-۵۲.    
۲۵. یونس/سوره۱۰، آیه۱۳-۱۴.    
۲۶. آیه۱۱-۱۴.    
۲۷. مطهری، مرتضی، قیام و انقلاب مهدی(ع)، ص ۱۷.
۲۸. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۳۲-۴۱.    



دانشنامه موضوعی قرآن.    






جعبه ابزار