سماع صوفی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«سماع» - که نوعاً در قالب
رقص،
موسیقی،
شعر و
آواز است - در نزد تمامی
اهل تصوف و
عرفان، مورد تأیید نمیباشد.
برخی از اهل تصوف، با تمسک به بعضی از
آیات قرآن کریم - که مشتقات واژه سمع در آن به کار رفته - به دنبال مستمسکی برای تأیید این موضوع میباشند.
عدهای دیگر این موضوع را به رقص و سماع
رسول خدا صلیاللهعلیهوآله مستند ساختهاند.
گروهی از صوفیان، سماع را علاوه بر آواز خوانی، رقص و پایکوبی با ویژگیهای دیگری چون رقص در میان
زنان نامحرم، خواندن شعر به جای
قرآن در مجالس در سماع، آمیختن سماع با میگساری، سماع با پسران نوجوان و زیبا و گاهی با بعضی گناهان دیگر مختلط کردهاند.
برخی از
اهل تصوف معتقدند سماع به دلیل آنکه مبتدیان سلوک را از پراکندگی
غفلت نجات میدهد، امری
جایز و رواست.
گروهی دیگر نیز برآنند که سماع هیجانات، تمایلات، حسرتها، آرزوها و ناکامیهای
انسان را آشکار میسازد و با صرف انرژیهای روحی و مغزی - که در سماع تجلی مییابد - کمکم فرو مینشیند و این آرامش برای سالک ضروری و حتمی است.
پارهای دیگر از صوفیان منشأ این مسأله را امری مقدس قلمداد میکنند و معتقدند سماع
رقص نیست؛ بلکه حالتی است که انسان از هستی خویش میگذرد و سر و پا گم کرده و بیهوش و محو میشود.
سالک وقتی در سماع
دست به
هوا میافشاند، به زبان رمز هر چه را برای او تعلّقات خودی محسوب میشود، به هوای انداخته، و از خود دور میسازد و چون پای به
زمین میکوبد، خودی خود را که از پایبندی به زمین رشته بود و او را به آن پایبند میداشت زیر لگد خرد میکند و هرچه
جسم در طی این حرکات بیشتر خسته میشود،
روح بیشتر احساس سبکی و بیوزنی میکند و بیشتر خود را آماده عروج مییابد.
در واقع اینان «سماع» را وسیلهای برای عروج روح تلقی میکردند؛ مانند
نماز که دریچهای برای ورود به عوالم الهی است.
برخی «سماع راست» را با «نماز راستین» متفاوت نمیدیدند و معتقد بودند هر کس
ذوق و تمیز دارد در مورد مظروف و محتوا هرگز از تفاوت ظروف به اشتباه نمیافتد. آنچه را که غذای روح و
جان اوست - در هر ظرف که باشد - میشناسد؛ از این رو، در ورای ظاهر سماع و
عبادت - که دو ظرف مختلف به نظر میرسد - آنچه را در هر دو ظرف ذوق روحی به او میدهد، جز غذای واحد تلقی نمیکند و از همین رو هیچ اشکالی ندارد که در حال سماع نماز ترک شود.
به
اعتقاد شیعیان اصل این مسأله مخدوش است و با هر رویکردی که به سماع نگریسته شود - چه سماعی که با
گناه همراه است و چه بدون آن - از دیدگاه تشیع پذیرفتنی نیست.
برخی از عارفان «سماع» را امری مردود تلقی کرده و آن را نشانه ناپختگی سالک، سبک عقلی و بیخبری دانستهاند.
شخصیتی همچون
ابن عربی، سماع را در هر قالبش پدیدهای ضد
عرفان و ناسازگار با مقام و روح آن دانسته است. به اعتقاد وی «سلوک معنوی» وقار و طمأنینه میآورد؛ نه جست و خیز و پای بازی و رفتار سبک؛ در نظر گاه او، انفعال و شور حالی که بر اثر
شنیدن نغمهها و آوازها پدید میآید، ریشه نفسانی دارد. این خود طبیعی و نفسانی است که به ابتهاج و جست و خیز درمیآید؛ نه خود معنوی و الهی. از این رو علاقه و دلبستگی به
سماع، نشانه
نقص و ناشی از انگیزههای غیر الهی و به نوعی
وسوسه شیطان است. به گفته ابن عربی حتی اگر فردی به بلوغ عرفانی و مرحله تکمیل و کمال رسیده باشد و به سماع اشتغال ورزد، از مرحله کمال خویش سقوط کرده و به خواسته نفسانی و غیر الهی خود، جواب مثبت داده است.
برخی از اهل عرفان این گونه بر سماع تاختهاند:
«اینان چون نمیتوانند که مجلس فسقی بر سازند - که
سالوس و
ناموس ایشان خراب میشود - قوّالان خوش گوی، خوش آواز حاضر کنند و هرچهشان
دل آرزو کند و هوی خواهد، شنوند و گویند و زنند و این را حلقه ذکر نام کنند و این نابالغان بطال خود را بر فتراک دولت آن رسیدگان محقق مجتهد میبندند و
معصیت را
عبادت میشمرند، و آن را طریق
فقر و مشایخ نام میکنند! این نه صراط مستقیم است. بل بدعتی عظیم است که در میان امت محمد صلیاللهعلیهوآله افتاده است».
از
آیات وارده در خصوص «سمع» نمیتوان هیچ استفادهای برای مستند سازی «سماع مصطلح» کرد و برخی از
اهل تصوف بر بی پایگی احادیثی که موضوع را به اعمال و
رفتار رسول اکرم صلیاللهعلیهوآله نسبت میدهند، اذعان کردهاند.
مسأله «
حرام» ریشه در
تکوین دارد و نباید محقق شود، از این رو چگونه پدیدهای که برای سلوک معنوی و رسیدن به مقصود نباید عملی شود و حتّی باید کوشید تا انجام نپذیرد؛ میتواند آدمی را در سلوک مدد رساند؟! آیا میتوان خشنودی
خداوند را با اعمالی که خود وی
حرام کرده است، به دست آورد؟!
قرآن مجید به
مؤمنان خاطرنشان میسازد مراقب شگردهای
شیطان باشند، چون یکی از شگردهای او برای گمراه ساختن مردمان این است که اعمال بد و زشت آنان را زینت بخشیده و نیک جلوه میدهد؛ از این رو در
اسلام به ترک شبهات و موارد مشتبه تأکید شده است؛ زیرا آنها سرچشمه فریبکاریهای شیطان است.
اولیای الهی بنابر مستندات روایی و تاریخی، اگر اندک توجهی به غیر محبوب داشتند و یا پرداختن به لذتهای
حلال مانع از سیر و سلوک آنان میشده،
توبه و
استغفار میکردند؛ چه رسد به افعال و اعمالی که گناه و
حرام بودنشان محرز و ثابت است.
میزان و معیار در صحّت و سقم سیر و سلوک و روش آن،
قرآن کریم و
اهل بیت علیهمالسلام است و ما در خصوص سماع در قالبهای گوناگونش، به عنوان ابزاری تأیید شده در سلوک معنوی دلیلی از
قرآن و اهل بیت علیهمالسلام نیافتهایم. از این رو نمیتوان سماع را همچون
نماز تلقی کرد و به دلیل همسانی در
روح، به ظرف آن روی آورد. باید «
شریعت»، در مرحله «
طریقت» و نیز «
حقیقت» حفظ شود و این شریعت همان بایدها و نبایدهایی است که
شارع مقدس برای ما بیان کرده و نمیتوان امری را به دلیل آنکه نتیجه فرضیاش مانند نتیجه نماز (عروج روحی) است، به عنوان امری شرعی تلقی نمود؛ امری مشروع است که یا در
قرآن و یا در گفتار و رفتار عترت طاهره به ما معرفی شود و در خصوص «سماع» چنین چیزی یافت نشده است.
این واقعیت را میپذیریم که
احساس و عواطف، بخش جدا نشدنی از ساختار روانی
انسان است و این قوا
ابزار و وسیلهای برای
رشد و تکامل محسوب می شود؛ چنان که این حقیقت را نیز انکار نمیکنیم که بعضی از عوامل هنری، میتوانند زمینهساز امور معنوی و سلوک باشند و انسان را به سوی هدفهای عرفانی سوق دهند؛ ولی در رابطه با تغییر احساس و عواطف و محرکهای آن، توجّه به دو نکته بایسته است:
۱. هدفی که هنر در راه آن به کار گرفته می شود.
۲. میزان و درجه تحریک احساس و همچنین نوع محرک.
بدون تردید هنر جنبه ابزاری دارد؛ از این رو هم میتواند در راه تعالی هدفهای انسانی به کار گرفته شود و هم در راههای ضد انسانی. پس باید قبل از هر چیز
هدف و
آرمان هنر شناخته شود. از سوی دیگر تشدید و تهییج عواطف - بدون رعایت اعتدال و ضوابط - نه تنها سودمند و تکامل آفرین نیست؛ بلکه ممکن است انحرافآور و گمراه کننده نیز باشد. تنها داشتن یک هدف متعالی کافی نیست؛ بلکه باید به دنبال آن از وسائل و ابزار رسیدن به آن هدف نیز درست و با کیفیت و کمیت مناسب، استفاده کرد.
پیچیدگی و حساسیت ساختار روانی انسان و رابطه آن با محرکش، ما را به این نقطه رهنمون می شود که باید با احتیاط قدم برداریم و در این خصوص به رهنمودهای رهبران الهی - که به خوبی به این امر واقف بودهاند - توجّه کنیم. اگر محرکی بیش از حد، عواطف و احساسات را تحریک نمود - به شکلی که کارآیی و داوری مدیریت حرکت مختل شود - آدمی را در بکارگیری درست از عواطف برای سیر تکاملی خویش ناکام خواهد ساخت.
«سلوک عرفانی» یک سیر صرفاً احساسی و انگیزشی نیست؛ بلکه طریق مشخص و راه معلوم و معینی دارد که سرعت بیش از حدّ در آن، موجب انحراف در آن میشود. از این رو در این خصوص باید گوش جان به رهنمودهای رهبران الهی سپرد و دانست که با چه ابزاری، میتوان احساسات و عواطف را به حد و اندازه و معتدل، در سلوک معنوی به خدمت گرفت. روشن است که سماع در قالب گوناگون آن، محرکی است که اعتدال در عواطف و احساسات و هیجانات را از میان برده و تلقین پذیری و
توهم را - که موجب انحراف در سلوک معنوی میشود - در پی میآورد.
«نُقل مجالس این گروه اشعار است. شعرهایی در توصیف زیبایی معشوقان و دلربایی محبوبان و
لذت وصال و
درد فراق آنان؛ در صورتی که بیشتر حضار ین مجالس سفلگانی از عوام الناساند با قلبهای آکنده از شهوات و درونهایی از لذتگیری و توجه به صورتهای زیبا، جدا نشدنی. به همین سبب خواندن اشعاری چنین با آهنگهای مخصوص، جز برانگیختن آن شهوتهای پنهان و بیماریهای مزمن - که در درون آنها ریشه دوانیده است - کاری نمیکند».