سلب در قضیه حملیه، رفع نسبت ایجابی محمول از موضوع است؛ مثل: «بعضی انسانها عالم نیستند» و در قضیه شرطیه متصله، اتصال و پیوستگی میان مقدّم و تالی را نفی میکند؛ مثل: «چنین نیست که اگر کسی غذای زیاد بخورد سلامتی به دست میآورد» و در شرطیه منفصله، عناد و جدایی میان مقدّم و تالی را نفی میکند؛ مثل: «چنین نیست که مثلث یا قائم الزاویه است یا متساوی الساقین».
سلب، بعد از تصور ایجاب حاصل شده است، زیرا معنای سلب در قضیه، حکم به عدم وجود محمول برای موضوع، یعنی عدممضاف است نه عدم مطلق و تا وجود چیزی برای چیزی تصور نشود عدم آن قابل تصور نیست.