سستی استخوان (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در دوران
پيرى، ناتوانى و سستى بر استخوانهاى انسان عارض میشود.
در دوران
پيرى، ناتوانى و سستى بر استخوانهاى
حضرت زکریا ـ عليهالسلام ـ عارض میشود:
•• «قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا؛ گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده؛ و شعله
پيرى تمام سرم را فرا گرفته؛ و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبودهام!».
این
آیه زمینهچینی میکند برای درخواستی که بعدا از
زکریا نقل مینماید که گفت: (فهب لی من لدنک ولیا).
و اگر کلمه (رب) را جلوتر آورد، برای استرحام بوده و خواسته در مقدمه دعا، دریای
رحمت خدا را به خروش آورد و بعد
دعا کند. و اگر با کلمه (ان) مطلب خود را تأکید کرد برای این است که برساند حاجتش به داشتن
فرزند حاجتی است مبرم و حیاتی. و کلمه (وهن) به معنای ضعف و نقصان نیرو است؛ و اگر این ضعف خود را به استخوانهایش
اختصاص داد برای این است که آدمی در تمام حرکتها و سکونهایش بر آن قرار میگیرد.
و اگر نگفت (استخوانهایم) و یا (استخوانم) برای این است که ضعف را به جنس
استخوان نسبت دهد، و هم اینکه اجمالی باشد برای
تفصیل بعد.
(و اشتعل الراس شیبا) - (اشتعال) به معنای انتشار زبانه آتش و سرایت آن است، در هر چیزی که قابل احتراق باشد. در
مجمع البیان گفته: جمله (و اشتعل الراس شیبا) از بهترین
استعارات است، و معنایش این است که سفیدی موی در سر من منتشر شده آنچنان که شعاع آتش منتشر میشود، و کانه منظور از شعاع آتش همان زبانه آن است.
(و لم اکن بدعائک رب شقیا) - (شقاوت) خلاف
سعادت است، و گویا منظور از آن محرومیت از
خیر است که یا لازمه شقاوت] است و یا خود آن. کلمه (بدعائک) متعلق به شقی است، و (باء) آن باء سببیت و یا به معنای (فی) است. و معنای آیه این است که: پروردگارا! من همواره به سبب دعای خود قرین سعادت بودهام و هر وقت تو را میخواندم اجابتم میفرمودی، بدون اینکه مرا شقی و محروم سازی. و یا این است که: پروردگارا من هیچوقت در دعای خود از ناحیه تو محروم و خائب نبودهام، مرا به
اجابت کردنت عادت دادهای و هر وقت تو را میخواندم قبول مینمودی. به هر صورت چه معنا آن باشد و چه این، کلمه دعاء
مصدر مضاف به
مفعول است.
بعضی مفسرین گفتهاند: کلمه (دعائک) مصدر مضاف به
فاعل است، و معنایش این است: پروردگارا! من هیچوقت نسبت به دعوتت که مرا به سوی
بندگی و
اطاعت میخواند شقی و متمرد نبودهام، هر وقت مرا دعوت کردی، اطاعت کردم و به خلوص عبادتت نمودم. لیکن معنای اول روشنتر است.
و در
تکرار کلمه (ربّ) و قرار دادن آن بین
اسم (کان) و خبرش در جمله (و لم اکن بدعائک رب شقیا) بلاغتی است که ممکن نیست با هیچ مقیاسی اندازهگیری نمود، و همچنین در نظیر آن؛ یعنی جمله (و اجعله رب رضیا).
در دوران
پیری، استخوانهاى
انسان سست میشوند:
•• «قَالَ رَبِّ إِنِّي وَهَنَ الْعَظْمُ مِنِّي وَاشْتَعَلَ الرَّأْسُ شَيْبًا وَلَمْ أَكُن بِدُعَائِكَ رَبِّ شَقِيًّا؛ گفت: «پروردگارا! استخوانم سست شده؛ و شعله
پيرى تمام سرم را فرا گرفته؛ و من هرگز در دعاى تو، از اجابت محروم نبودهام!».
تشبیه
آثار پیرى به شعلهاى که تمام سر را فرا مىگیرد،
تشبیه جالبى است؛ زیرا از یکسو خاصیت شعله
آتش این است که زود گسترده مىشود و هرچه در اطراف آن است فرا مىگیرد، و از سوى دیگر شعلههاى آتش درخشندگى خاصى دارد و از دور جلب توجه مىکند، و از سوى سوم هنگامى که آتش محلى را فرا گرفت چیزى که از آن باقى مىماند همان خاکسترهاست.
(زکریا) فراگیرى
پیرى و سفیدى تمام موى سرش را، به شعلهور شدن آتش و درخشندگى آن، و خاکستر سفیدى را که بر جاى مىگذارد، تشبیه کرده است و این تشبیهى است بسیار رسا و زیبا.
تو همواره در گذشته مرا به اجابت دعاهایم
عادت دادى و هیچگاه محرومم نساختهاى، اکنون که
پیر و ناتوان شدهام، سزاوارترم که دعایم را
اجابت فرمایى و نومید باز نگردانى.
در
حقیقت شقاوت در اینجا به معنى تعب و رنج است؛ یعنى من هرگز درخواستههایم از تو به زحمت و مشقت نمىافتادم؛ چراکه به سرعت مورد قبول تو واقع مىگشت.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۳، ص۱۱۸، برگرفته از مقاله «سستی استخوان».