• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سریه عبدالله بن رواحه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در سال ششم هجری رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مطلع شد اُسَیْر بن زِرام که به فرمانروایی یهودیان خیبر رسیده بود. قبائلی را برای دشمنی و جنگ با اسلام تحریک می‌کند، از این رو افرادی را به فرماندهی عبدالله بن رواحه برای تحقیق اعزام داشت. پس از ثابت شدن درستی گزارشات عبدالله بن رواحه را با سی نفر به سوی خیبر فرستاد تا با فرمانروای آنجا مذاکره کند و او را از مقابله با اسلام بازدارد. نخست او با مذاکره قانع شد دست از جنگ بردارد اما در بین راه با نقض توافق اولیه و فتنه گری اسباب درگیری با مسلمانان را فراهم نمود که به کشته شدن خود و همراهانش انجامید و تنها عبد الله بن رواحه مجروح گشت.



«سریة» به قطعه‌ای از سپاه گفته می‌شود که به دستور رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سوی مکانی و برای انجام ماموریتی اعزام می‌شدند، بدون آن که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) همراه آنان باشد.


"عبدالله بن رَواحِه" دو مرتبه به خیبر رفته بود، بار اوّل رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) او را در ماه رمضان به همراه سه نفر به «قلعه‌ی خیبر» فرستادند که از اوضاع خیبر و اهل آن و قصد آنان و گفتگوها و صحبت‌هایی که می‌کنند، اطلاعاتی کسب کند. عبدالله بن رواحه نیز به خیبر آمد. او به نخلستان‌ها می‌رفت و افراد خود را نیز به سه دهکده معروف خیبر به نام‌های «نطاة»، «شقّ» و «کتیبه» اعزام می‌کرد. آنان سه روز در آنجا بودند و از "اسَیر بن زارِم" و دیگران مطالبی شنیده و پس از آن به نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بازگشتند. آنان وقایع و اخباری را که دیده و شنیده بودند، به عرض پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رساندند.


"اُسَیر بن زارِم" در کتب تاریخی نام وی با اختلاف نقل شده است. برخی نام او را «یسیر بن رزام» دانسته‌اند، و برخی دیگر نام وی را همان «اسیر بن زارم» می‌دانند. مردی شجاع بود که یهودیان او را پس از کشته شدن "ابورافع"، به فرمانروایی خود برگزیده بودند. هنگامی که اسَیر بن زارِم به ریاست یهود رسید، به آنان گفت: «به خدا سوگند محمد هیچ یک از یاران خود را به سوی یهود نفرستاده، مگر آن که هرچه که خواسته بر سر آنان آورده است؛ اما قصد من آن است، کاری کنم که تا کنون کسی نکرده است. » یهودیان گفتند: «تو می‌خواهی چه کاری انجام دهی که دیگران تا کنون آن را انجام نداده‌اند؟» اسیر گفت: «به نزد قبیله غطفان می‌روم و آنها را برای جنگ با محمد جمع می‌کنم! »
اُسَیر بن زارِم به نزد قبیله غَطفان رفته و آنان را جمع کرده و گفت: «ای گروه یهود! ما به شهر و دیار محمد برای جنگ با او می‌رویم. بدانید هیچ کس در شهر و سرزمین خود جنگ نمی‌کند، مگر آن که دشمن او در برخی از هدف‌هایش بر او پیروز می‌شود. » یهودیان نیز سخن او را تایید کرده و به او گفتند که خوب چاره‌ای‌اندیشیده است!


علاوه بر خبر پیشین که توسط عَبدالله بن رَواحِه و یارانش به اطلاع پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید، "خارِجَة بن حُسَیل اشجَعی" نیز به حضور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید. رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مورد اخبار و وقایع از او سؤال کردند؟ خارجة گفت: «در حالی اُسَیر بن زارِم را ترک کرده است که وی قصد داشته با سپاهیان یهود برای جنگ با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حرکت کند. »


پس از کسب اخبار و اطمینان از صحت اطلاعات، رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آماده‌ی مقابله با اُسَیر بن زارِم و یارانش شدند. به همین منظور، ایشان مردم را فراخوانده و سی نفر را به فرماندهی عبدالله بن رَواحِه، در شوال سال ششم به جنگ اُسِیر بن زارِم فرستادند. آنان حرکت کردند تا به قلعه‌ی خیبر رسیدند. پس از آن شخصی را به نزد اُسَیر بن زارِم فرستادند تا به نزد اُسَیر رفته و از او امان بخواهند تا مسلمانان به درون قلعه رفته و با او گفتگو کنند و بگویند که برای چه منظور به آنجا رفته‌اند. اُسَیر بن زارِم نیز پیشنهاد آنان را قبول کرد به شرط آنکه او نیز از جانب عبدالله بن رَواحِه و یارانش در امان باشد. مسلمانان نیز سخن او را پذیرفتند.


پس از امانی که بین طرفین قرار داده شد، مسلمانان به نزد اُسَیر بن زارِم رفته و به او گفتند: رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ما را به نزد تو فرستاده‌اند تا تو را به حضور ایشان ببریم. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قصد دارند تا به تو احسان کرده و به ریاست و فرماندهی خیبر منصوب نمایند. اُسَیر بن زارِم هنگامی که سخن مسلمانان را شنید به طمع افتاد و در این مورد با یهودیان به مشورت پرداخت. یهود با پذیرش نظر مسلمانان و خروج اُسیر به همراه آنان مخالفت کرده و گفتند که محمد هیچ گاه فردی از بنی‌اسرائیل را به ریاست منصوب نمی‌کند! اُسیر بن زارم گفت: «این درست است؛ امّا ما دیگر از جنگ خسته شده‌ایم. »


اُسَیر بن زارِم به همراه سی نفر از یهودیان از قلعه خارج شد، در حالی که به همراه هر یهودی یک مسلمان بر شتری سوار بودند. آنان به حرکت خود ادامه دادند تا اینکه به منطقه‌ی «ثِبَار» (نام مکانی در شش میلی خیبر است) رسیدند. در آن مکان بود که اُسَیر بن زارِم از آمدن به مدینه پشیمان شد، به گونه‌ای که آثار آن در چهره‌اش آشکار بود. او که به همراه "عبدالله بن اُنَیس" بر شتری سوار بود، قصد شمشیر عبدالله را کرده و دست خود را به طرف شمشیر وی برد. در این حال عبدالله بن اُنَیس متوجه این مساله شده و به او گفت: حیله، ‌ای دشمن خدا؟!
پس از آن عبدالله خود را به خواب زد تا ببیند، اُسَیر چه خواهد کرد. اُسَیر بن زارِم به گمان خواب بودن عبدالله، دست به سوی شمشیر او برد. در این حال عبدالله بن اُنَیس به سرعت شتر را رانده و فریاد زد: آیا کسی پیاده می‌شود که ما را با خود ببرد؟ اما هیچ کس جوابی به درخواست او نداد. عبدالله به ناچار از شتر پیاده شده و به تنهایی به راه ادامه داد تا اینکه اُسَیر بن زارِم را جلوتر در مکانی یافت و او را با شمشیر مورد حمله قرار داده و مجروح کرد. اسیر نیز با چوبدستی خود ضربه‌ی محکمی بر سر عبدالله زد به گونه‌ای که پیشانی او شکاف برداشت! پس از آن مسلمانان حمله کرده و همگی آنان را کشتند. تنها یک تن از آنان موفق شد تا از دست مسلمانان بگریزد. در این واقعه برای هیچ یک از مسلمانان اتفاقی نیفتاد به جز عبدالله بن اُنَیس که بر اثر ضربه‌ی اُسَیر بن زارِم مجروح گردید.


آنان پس از انجام ماموریتِ موفقیت‌آمیز خویش، به سوی مدینه به راه افتادند و رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را که برای ملاقات آنها تا دروازه‌ی ورودی شهر آمده بود، مشاهده کرده و گزارش ماموریت خویش را به ایشان دادند. در این حال پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خطاب به آنان فرمود: «خداوند همواره شما را از قوم ظالمین حفظ فرماید! »


هنگامی که افراد سپاه به نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بازگشتند، عبدالله بن اُنَیس به نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفت و رسول‌خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در محل زخم سر او دمیدند. عبدالله بن اُنَیس خود می‌گوید: «پس از آن، زخم سرم نه عفونتی پیدا کرد و نه موجب اذیتم شد و این در حالی بود که استخوان سرم شکسته و خرد شده بود. علاوه بر آن، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به چهره‌ام دست کشیده و برایم دعا فرمودند و قطعه‌ای از عصای خود را به من داده و فرمودند: این عصا را بگیر و به همراه خود داشته باش تا در روز قیامت نشانه‌ای میان من و تو باشد، همانا تو در روز قیامت عصا در دست محشور خواهی شد. » زمانی که عبدالله بن اُنَیس از دنیا رفت، آن قطعه چوب را در کفنش قرار دادند.



۱. اندلسی‌، ابن عبدالبر، الدرر فی اختصار المغازی و السیر، قاهره‌، وزارت اوقاف مصر، ۱۴۱۵ق، چاپ اول، ص۹۵.    
۲. بیهقی، احمد بن الحسین، دلائل النبوة، تحقیق عبد المعطی قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۵ق، چاپ اول، ج۳، ص۵.    
۳. مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰ق، چاپ اول، ج۸، ص۳۳۰.    
۴. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۶.    
۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، چاپ دوم، ج۳، ص۱۵۵.    
۶. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۶.    
۷.هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق، چاپ اول، ج۲، ص۷۰.    
۸. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۶.    
۹. مقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۲۰ق، چاپ اول، ج۱۳، ص۳۱۹.    
۱۰. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۶.    
۱۱. حمیری المعافری، عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا، ج۲، ص۶۱۸.    
۱۲. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، چاپ دوم، ج۳، ص۱۵۵.    
۱۳. مقریزی، تقی الدین احمد بن علی، امتاع الاسماع، تحقیق محمد عبدالحمید النمیسی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۲۰ق، چاپ اول، ج۱۳، ص۳۱۹.    
۱۴. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۷.    
۱۵.هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق، چاپ اول، ج۲، ص۷۰.    
۱۶. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۷.    
۱۷. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۷.    
۱۸. عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا، ج۲، ص۶۱۸.    
۱۹. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق، چاپ اول، ج۲، ص۷۱.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، چاپ دوم، ج۳، ص۱۵۵.    
۲۱. ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق، چاپ اول، ج۳، ص۲۶۳.    
۲۲. ابوالفتح، محمد بن سید الناس، عیون الاثر فی فنون المغازی و الشمائل و السیر، تعلیق ابراهیم محمد رمضان، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴ق، چاپ اول، ج۲، ص۱۵۱.    
۲۳. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۷.    
۲۴. حموی بغدادی، یاقوت بن عبدالله، معجم البلدان، بیروت‌، دار صادر، ۱۹۹۵م.، چاپ دوم، ‌ج۲، ص۷۲.    
۲۵. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۷.    
۲۶. عبدالملک بن هشام، السیرة النبویة، تحقیق مصطفی السقا و ابراهیم الابیاری و عبدالحفیظ شلبی، بیروت، دار المعرفة، بی‌تا، ج۲، ص۶۱۸.    
۲۷. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق، چاپ اول، ج۲، ص۷۱.    
۲۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، چاپ دوم، ج۳، ص۱۵۵.    
۲۹. بیهقی، احمد بن الحسین، دلائل النبوة، تحقیق عبدالمعطی قلعجی، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۰۵ق، چاپ اول، ج۴، ص۲۹۴.    
۳۰. ابن الجوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۲ق، چاپ اول ج۳، ص۲۶۳.    
۳۱. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۸.    
۳۲. هاشمی بصری، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دار الکتب العلمیة، ۱۴۱۰ق، چاپ اول، ج۲، ص۷۱.    
۳۳. واقدی، محمد بن عمر، کتاب المغازی، تحقیق مارسدن جونس، بیروت، مؤسسه الاعلمی، ۱۴۰۹ق، چاپ سوم، ج۲، ص۵۶۸.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سریه عبدالله بن رَواحِه»، تاریخ بازیابی:۱۳۹۵/۷/۱۰    






جعبه ابزار