سریه عبدالله بن جحش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سریه عبدالله بن جحش یا سریه نخله، سریهای به فرماندهی
عبدالله بن جحش در سال دوم هجری قمری، هفده ماه بعد از هجرت به
مدینه در مکانی بنام
نخله واقع شده است.
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) عبدالله بن جحش را با عدهای از مهاجرین برای زیرنظر داشتن کاروان تجاری
قریش و جمعآوری اطلاعات به نخله فرستاد، اما آنها در
ماه رجب (از ماههای حرام) به کاروان حمله کرده و یکی را کشته و دو نفر را اسیر و کاروان قریش را با غنائم به مدینه آوردند. از آنجا که این حمله در ماه حرام واقع شده بود اعتراض و طعن
مشرکان و عدم پذیرش اسراء و غنائم توسط پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را در پی داشت و در نهایت با نزول آیه ۲۱۷
سوره بقره پیامبر اموال غنیمتی را قبول کرد و دو اسیر را در مقابل گرفتن فدیه، آزاد نمود. اولین غنیمت مسلمانان، اولین اسیر گرفته شده و اولین کسی را که مسلمانان کشتند در این سریه بود.
سریه به
جنگهایی گفته میشود که در آن
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود حضور نداشتند و فرماندهی
جنگ را به شخص دیگری میسپردند، یکی از این سریهها که در سال دوم
هجرت، هفده ماه بعد از هجرت به
مدینه روی داد، سریه عبدالله بن جحش در مکانی بنام
نخله بود.
عبدالله بن
جحش بن
رئاب بن یعمر از طایفۀ
بنیخزیمه و کنیهاش ابومحمد و مادرش
امیمه دختر عبدالمطلب بن
هاشم بن عبد مناف،
عمه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، لذا عبدالله نیز پسر عمه حضرت بود و خواهرش
زینب همسر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و او از جمله کسانی است که در صدر اسلام
مسلمان شد و به پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
ایمان آورد و از جمله کسانی است که به
حبشه رفت و بعد هم همراه پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه هجرت کردند.
چون رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
بدر اولی بازگشت، روزی بعد از
نماز عشاء به عبدالله بن جحش فرمود: «صبح با
اسلحه خود بیا که تو را به جایی روانه کنم.»
فردا صبح عبدالله با تمام تجهیزات به
نماز صبح پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) حاضر شد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دستور دادند تا بر روی
چرم چیزی نوشتند، آن نامه را سر بسته به دست عبدالله داده،
و او را به همراه هشت نفر از
مهاجرین که عبارت بودند؛ از
ابوحذیفة بن عتبه،
عکاشة بن محصن،
عتبة بن غزوان،
سعد بن ابیوقاص،
عامر بن ربیعه،
واقد بن عبدالله و
خالد بن بکیر، روانه ماموریتی اطلاعاتی کردند و فرمودند پس از دو روز راه پیمایی، این نامه را بگشا و طبق آن عمل کن و هیچ یک از همرامان را به همراهی مجبور نکن.
عبدالله سئوال کرد، به کدام سو بروم؟ حضرت فرمودند: «راه
نجد را در پیش بگیر و بسوی چاهای
آب پیش برو.»
عبدالله طبق دستور پیامبر، پس از دو روز پیادهروی نامه پیامبر را گشود، دستور چنین بود: «هنگامی که نامۀ مرا خواندی راه خود را پیشگیر و در سرزمین نخله بین
مکه و
طائف فرود آی و در آنجا در کمین کاروان قریش باش و ما را از وضع آنها آگاه ساز.»
عبدالله به همراهان اعلام کرد که دستور پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) این چنین است، هر کس برای
شهادت آمادگی دارد بیاید وگرنه آزاد است که برگردد، همه گفتند ما در این سفر همراه تو هستیم و به این ترتیب تمامی آنها راه را به سوی نخله کج کردند و به
بحران که رسیدند، سعد بن ابی وقاص و عتبة بن غزوان
شتر خود را گم کردند و برای پیدا کردن آن شتر از رفقای خود جدا شدند و راه بیابان در پیش گرفتند. عبدالله بن جحش با شش نفر دیگر به راه خود ادامه دادند و در روز آخر
ماه رجب به نخله وارد شدند و کمین کردند، کاروانی از
قریش به سرکردگی
عمرو بن حضرمی از
تجارت طائف به مکه بر میگشت که کالاهای تجارتی مانند:
کشمش و پوست و غیره به همراه داشت.
عبدالله و همراهان خواستند به کاروان حمله کنند اما روز آخر ماه رجب (از
ماههای حرام) بود به یکدیگر گفتند اگر اینان داخل حرم شوند
جنگ با آنها به پاس حرم، جایز نمیباشد و اگر اینجا با آنها
جنگ کنیم حرمت ماه حرام را شکستهایم، سرانجام به کاروان حمله کردند، واقد بن عبدالله تمیمی از مسلمانان تیری به سمت عمرو بن حضرمی پرتاب کرد و او را کشت و دو نفر از آنها را
اسیر کردند و
نوفل بن عبدالله نیز گریخت و بسوی مکه رفت، عبدالله بن جحش و همراهان با اسیران و
غنائم کاروان قریش به مدینه باز گشتند.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از اقدام خودسرانه عبدالله و همراهان نارحت شد و از تحویل گرفتن اسراء و غنائم کاروان قریش خوداری کرد و به آنان فرمود من نگفته بودم در ماه حرام
جنگ نکنید. از طرفی
بازتاب وسیعی در بین مسلمانان داشت که عبدالله و همراهان را سرزنش کردند و از سوی دیگر قریش از این جریان بهرهبرداری تبلیغاتی کردند و میگفتند، محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
حرمت ماه حرام را شکسته و در آن خونریزی کرده و
اموال مردم را گرفته است،
یهود مدینه هم به سمپاشی پرداخته و این حرکت را به فال بد میزدند و میگفتند: این کار به ضرر مسلمانان تمام خواهد شد.
در این هنگام
فرشتۀ وحی فرود آمد و
آیه نازل شد: «از تو دربارۀ
جنگکردن در ماه حرام سؤال میکنند بگو،
جنگ در آن گناهی بزرگ است و لکن
گناه جلوگیری از راه
خدا و کفر ورزیدن به او و هتک احترام
مسجد الحرام و اخراج ساکنان آن، نزد خدا بزرگتر است و ایجاد
فتنه و جلوگیری از راه خدا و کفر ورزیدن و بیرون راندن مؤمنان از
قتل در ماه حرام بدتر است و مشرکان پیوسته با شما میجنگند تا اگر بتوانند شما را از آیینتان بر گردانند.»
با نزول این آیات که همراه با
تبرئه ضمنی عبدالله و همراهان او بود، قریش عامل فتنه معرفی شدند و گناه آنها بزرگتر از قتل در ماه حرام معرفی شد و جو مسمومی که بر ضد مسلمانان به وجود آمده بود شکست و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اسیران و غنائم را پذیرفت و از طرف قریش شخصی به نزد حضرت آمد تا با دادن
فدیه آن دو را آزاد کند و رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن را موکول به آمدن سعد بن ابی وقاص و عتبة بن غزوان کرده فرمود: «تا آن دو نیایند ما برای اسیران شما فدیه را قبول نمیکنیم اگر آن دو به دست شما کشته شوند ما نیز این دو را میکشیم.»
و پس از آمدن این دو، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به درخواست نمایندگان قریش اسیران را آزاد کرد و یکی از آن دو اسیر به نام
حکم بن کیسان مسلمان شد و در مدینه ماند و دیگری به مکه برنگشت.
اولین غنائمی که مسلمانان به دست آوردند در این سریه بود، اولین کسی را که کشتند در این سریه بود و اولین اسراء نیز در این سریه به دست مسلمانان اسیر شدند.
•
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سریه عبدالله بن جحش»، تاریخ بازیابی ۱۴۰۰/۱۱/۲۳.