سرگردانی بنیاسرائیل
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
سرانجام دعاى
موسی (علیهالسلام) به اجابت رسید و
بنی اسرائیل نتیجه شوم اعمال خود را گرفتند، زیرا از طرف
خداوند به موسى چنین
وحی فرستاده شد که این جمعیت از ورود
در این سرزمین مقدس که مملو از انواع مواهب مادى و معنوى بود تا چهل سال محروم خواهند ماند. به علاوه
در این چهل سال باید
در بیابانها سرگردان باشند.
پس از هلاکت
فرعون و فرعونیان،
بنی اسرائیل همراه
موسی (علیهالسّلام) از چنگال آنها نجات یافتند
خداوند به
بنی اسرائیل فرمان داد تا به سرزمین مقدس
فلسطین حرکت کنند و آنجا را محل سکونت خود قرار دهند. موسی (علیهالسّلام) فرمان خداوند را به آنها ابلاغ کرد.
بنی اسرائیل گفتند: «تا
ستمگران (یعنی
قوم عمالقه) از فلسطین بیرون نروند، ما به این فرمان عمل نمیکنیم و وارد سرزمین فلسطین نمیشویم.»
موسی (علیهالسّلام) از این سخن، سخت ناراحت شد، و به پیشگاه خداوند
شکایت کرد، خداوند بر
بنی اسرائیل غضب کرد و چنین مقرر داشت که آنها چهل سال
در بیابان (صحرای سینا) سرگردان بمانند. گروهی از آنان از کار خود، سخت پشیمان شدند، و به درگاه خداوند روی آوردند، خداوند بار دیگر
بنی اسرائیل را مشمول نعمتهای خود قرار داد که قسمتی از آنها
در آیه ۵۷
سوره بقره بازگو شده است آنجا که میخوانیم:
«و ابر را بر شما سایبان ساختیم و با من (شیره مخصوص و لذیذ درختان) و سلوی (پرندگان مخصوص شبیه
کبوتر) از شما پذیرایی به عمل آوردیم و گفتیم از نعمتهای پاکیزهای که به شما روزی دادیم بخورید.»
آری
بنی اسرائیل در بیابان خشک و سوزان برای یک مدت طولانی (چهل سال) نیاز به مواد غذایی کافی داشتند، این مشکل را نیز خداوند برای آنها حل کرد. و یک سایه گوارا همچون سایه ابر، برای آنها تشکیل داد که از آزار تابش سوزان
آفتاب در امان بمانند.
از یک سو پرندگان از فضاهای دور میآمدند، و
بنی اسرائیل آنها را صید کرده و غذای لذیذ از
گوشت آنها تهیه میکردند، و از سوی دیگر براثر بارش بارانها، درختانی
در بیابان رویید و سبز شد، و دارای صمغ و شیره مخصوصی شدند، و به این ترتیب از
گرسنگی و
تشنگی نجات یافتند. (سرگردانی چهل سال آنها
در بیابان، براثر کوتاهی و گناه خودشان بود که ذلت را بر
جهاد ترجیح دادند، اگر آنها وارد شهر فلسطین میشدند و با عمالقه میجنگیدند و آن ستمگران را از آنجا بیرون میکردند، این گونه گرفتار بیابان نمیشدند، گویی لازم بود چهل سال بگذر تا نسل انقلابی جدید روی کار آیند و به
جنگ عمالقه بروند، و خود و مردم را از حاکمان زورمند و یاغی نجات دهند.)
بنی اسرائیل همراه موسی (علیهالسّلام)
در بیابان خشک و سوزان
صحرای سینا همچنان ادامه زندگی میدادند، آنها از جهت
آب در مضیقه سختی قرار گرفتند، نزد موسی (علیهالسّلام) آمده و وضع ناهنجار خود را به او گفتند، و از او استمداد نمودند. موسی (علیهالسّلام) از درگاه خداوند برای قوم خود تقاضای آب کرد، خداوند این تقاضا را قبول نمود و به موسی (علیهالسّلام) دستور داد که عصای خود را بر آن سنگ مخصوص که
در آن بیابان بود بزند. موسی (علیهالسّلام) عصای خود را بر آن سنگ زد، ناگهان آب از آن جوشید و دوازده چشمه آب (به تعداد قبایل
بنی اسرائیل که دوازده قبیله بودند) با شدت و سرعت جاری شد. موسی (علیهالسّلام) طبق فرمان خداوند به
بنی اسرائیل فرمود: «از روزیهای الهی بخورید و بیاشامید و
در زمین
فساد نکنید و موجب گسترش فساد نشوید.»
.
بنی اسرائیل در عین آنکه همواره توسط موسی (علیهالسّلام) مشمول مواهب و نعمتهای الهی میشدند، ولی از بهانه جویی دست نمیکشیدند. این بار به آن غذاهای «من و سلوی» (شیره درخت و گوشت پرندگان) اکتفا نکرده نزد موسی (علیهالسّلام) آمده و تقاضای غذاهای متنوع نمودند و چنین گفتند: «ای موسی! از خدای خود بخواه از آنچه از زمین میروید از سبزیجات،
خیار،
سیر،
عدس و
پیاز برای ما برویاند، ما هرگز حاضر نیستیم به یک نوع غذا اکتفا کنیم.»
موسی (علیهالسّلام) به آنها گفت: «آیا شما غذای پست تر از آنچه خدا به شما داده انتخاب میکنید؟ اکنون که چنین است وارد شهر (سرزمین فلسطین) شوید، زیرا آنچه میخواهید
در آنجا وجود دارد.»
. ولی آنها که حاضر نبودند با حاکمان جبار فلسطین
جهاد کنند و
در این راه سستی میکردند، چگونه میتوانستند وارد سرزمین فلسطین و شام شوند، از این رو گرفتار
غضب الهی و ذلت و پریشانی گشتند
(اقتباس از آیه ۶۱ بقره.) و چهل سال
در بیابان ماندند، این است وضع ذلت بار آنان که
در امر
جهاد سستی میکردند، چنانکه
در داستان بعد خاطرنشان میشود.
حضرت موسی (علیهالسّلام)
در بیابان سینا به
بنی اسرائیل گفت: «به سرزمین مقدس (
بیت المقدس و
شام) که خداوند برای شما مقرر داشته وارد شوید، و به پشت سر خود بازنگردید و عقب نشینی نکنید که زیانکار خواهید شد.»
بنی اسرائیل گفتند: «ای موسی
در آن سرزمین جمعیتی
ستمگر (یعنی عمالقه که مردمی
جبار و یاغی بودند) هستند، ما هرگز به آن سرزمین وارد نمیشویم تا آنها از آن سرزمین خارج شوند.»
.
این پاسخ
بنی اسرائیل بیانگر
ضعف و
سستی آنها
در مساله
جهاد است، استعمار فرعونی آن چنان آنها را ذلیل و زبون نموده بود که آنها هرگز حاضر نبودند برای حفظ
عزت خود، با یاغیان بجنگند، و خود را به
رنج و
زحمت جهاد بیفکنند، آنها حتی به موسی گفتند:
«فاذهب انت و ربک فقاتلا انا ههنا قاعدون؛ تو و پروردگارت بروید و با آنان بجنگید، ما همین جا نشستهایم.»
ولی
در میان
بنی اسرائیل، دو نفر رادمرد که از خدا میترسیدند و خداوند به آنها نعمت
عقل و
ایمان و
شهامت داده بود گفتند: «شما وارد دروازه شهر آنان شوید، هنگامی که وارد شدید پیروز خواهید شد و بر خدا
توکل کنید اگر ایمان دارید.»
.
این دو نفر
یوشع بن نون (وصی موسی) و
کالب بن یوفنا بودند، مطابق پارهای از روایات، حضرت موسی (علیهالسّلام) یوشع را پیشاپیش
بنی اسرائیل به جنگ
عمالقه فرستاد. آنها به فرماندهی یوشع به شهر اریحا هجوم بردند و با ستمگران آنجا جنگیدند تا بر آنها پیروز شدند. موسی (علیهالسّلام) وارد شهر اریحا شد و پس از مدتی
در آنجا از
دنیا رفت. یوشع جانشین موسی (علیهالسّلام) شد و به عنوان یکی از پیامبران، زمام امور
بنی اسرائیل را به دست گرفت و راه موسی (علیهالسّلام) را ادامه داد، و سرانجام بر همه سرزمین
شام مسلط شد، و پس از ۲۷ سال زندگی بعد از
موسی (علیهالسّلام) از دنیا رفت.
در این هنگام کالب بن یوفنا جانشین او شد و زمام رهبری
بنی اسرائیل را به دست گرفت.
سرگردانی بنی اسرائیل (قرآن) ؛
آرامش بنی اسرائیل (قرآن) ؛
آزادی بنی اسرائیل (قرآن)
سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «سرگردانی بنیاسرائیل»، تاریخ باز بینی۹۴/۱۱/۲۱.