سرکوب رژیم پهلوی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قدرت در مفهوم اجتماعی به مجموعه از منابع
و ابزار اجبارآمیز
و غیر اجبارآمیز اطلاق میگردد که حکومتها برای انجام کارهای خود از آنها بهرهمند میشود، ابزارهای اصلی قدرت عبارتند از؛ سرکوب، تشویق، اقناع که در پس آنها
سه منبع قدرت نیز وجود دارد، این
سه منبع قدرت عبارتند از؛ شخصیت، مالکیت، سازمان.
قدرت اقناعی از لحاظ کارکرد شبیه به سرکوب ایدوئولوژیک میباشد؛ اما این شباهت صوری است؛ زیرا در قدرت اقناعی باید مشروعیت رژیم را مردم از اعماق وجود قبول داشته باشند که برخاسته از سنن
و آداب
و رسوم جا افتاده
و آیین
های مذهبی
و اعتقادی است. برگزاری مراسم رسمی پنجاهمین سالگرد سلسله پهلوی، تغییر مبانی تاریخ به تاریخ پادشاهی هخامنشی، القای تمدن بزرگ، القای وجهه روحانی
و ماورای برای شخص شاه از موارد قناع مردم برای تثبیت
قدرت در
نظام پهلوی است.
قدرت تشویقی با تشکیل اوپک در سال ۴۰
و جنگ اعراب
و اسرائیل ایران به حداکثر توان نفتی خود رسید، زیاد شدن درآمد نفتی به کسب وجهه مناسب بینالمللی
شاه کمک کرد تا بتواند روابط خود را با بلوک شرق،
روسیه و چین گسترش بدهد؛ علاوه براین توان بالای مالی به رژیم این امکان را میداد تا با جذب مخالفین رژیم آنها را دربند بوروکراسی خود بکشاند تا بتوانند از ظرفیت
و توانایی
های آنان استفاده کامل ببرند افرادی چون "محمود جعفریان" از افراد حزب توده که در
زندان ساواک بود
و بعدها به فرماندهی پلیس رسید
و "پرویز نیک خواه" که همراه با "رضا شمسآبادی" در سال ۴۴ به جان شاه سو قصد کرده بودند بعد از نوشتن توبه نامه مشمول
عفو شاه شد
و بعد از آزادی از زندان در زمره ابواب جمعی ساواک در آمد
و کارش متقاعد کردن زندانیان برای همکاری با رژیم بود؛ افزایش سطح زندگی نیروهای نظامی
و تطمیع هواداران رژیم از طریق دلارهای نفتی بود.
کاربرد این نوع قدرت در موارد آشکار به صورت مجازات
های جسمانی میباشد
و در موارد خفیفتر فرد از ابراز
عقیده دم فرو میبندد،
و تسلیم نظر دیگران میشود که در غیر آن
توبیخ و سرزنشی شدیدتر در انتظار اوست. این نوع قدرت از طریق اجبار ابزاری، اجبار ساختاری
و اجبار ایدلوژیک اعمال میشود.
در ساختار قوانین
و مقررات تعبیه شد،
و دیگر
حکومت مجبور نیست؛ لزوما برای تامین هدف به زور متوسل شود، در واقع قدرت مشروع حکومت است که از نظر اخلاقی
و یا قانونی موجه است. در حکومت پهلوی این اجبار از طریق وضع قوانین در مجالس فرمایشی
و اجرایی آن توسط کابینهها، اجرایی برنامه اصلاحات اراضی، اصول انقلاب سفید برای از بین بردن قدرت ملاکین محلی، تغیرات در قانون اساسی کشور به کرات در سل
های ۳۶ - ۴۶، تغییر در اصول ۳۸، ۴۱، ۴۲ متمم قانون اساسی، ایجاد حزب رستاخیز به منظور کانالیزه کردن مشارکت مردم در امور سیاسی در سال ۱۳۵۳ انجام میشد.
هیچ دولتی نمیتواند تنها با تکیه بر سرکوبی
و اعمال زور سلطهاش را حفظ کند، بنابراین میکوشد تا به سرکوبی
و زورگوییاش از طریق نوعی ایدئولوژی توجیه کننده، مشروعیت ببخشد
و آن را پذیرفتنی سازد.
تبلیغات شدید روی مبانی مشروعیت رژیم، تبلیغ علیه ایدئولوژی مخالفین
و ایجاد سانسور شدید که بارزترین مکان تبلیغی رژیم یعنی ارتش است که شعار آن
خدا، شاه، میهن بود اطلاق عنوان "خدایگان" به
محمدرضا شاه، تبلیغات ملی گرایانه
و خودستایی، ناسیونالیسم افراطی
و ارتجاعی تا جایی که ملیگرایی را با سلطنت پیوند بدهد، برگزاری جشن
های دو هزار
و پانصد ساله، میعاد با تاریخ، برگزاری همایش
های بینالمللی میترایسم، کاستن نقش
اسلام در جامعه ایران
و کسب مشروعیت از گذشته قبل از اسلام از موارد اجبار ایدئولوژیک میباشد.
ادعای اینکه شاه از طرف یک نیروی الهی مورد حمایت است، شاه نه تنها به این باور رسیده بود که طول
عمر سیاسیاش نتیجه مشیت الهی بوده، بلکه
اعتقاد یافته بود که از جانب
خداوند مامور نجات مردم
ایران است، بساری از ایرانیان حتی نزدیکان شاه عقیده داشتند شاه از این ادعاها به صورت ابزرای سیاسی استفاده میکند، آنان این ادعاها را برای کسب مشروعیت او
و از بین بردن نفوذ روحانیت تلقی میکردند.
عمدهترین مخالفان در دهه ۳۰ مارکسیستها
و ملیگرایان جبهه ملی بودند، بعد از
قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲ نقش روحانیت
شیعه در مبارزات بعد از یک دهه رکود پر رنگتر شد با آغاز دهه ۵۰
گروه
های چریکی که عمدتا مرام مارکسیتی داشتند، به جمع مبارزین سیاسی علیه رژیم پیوستند. تبلیغات منفی علیه
گروه
های مبارز مانند دادن القاب ارتجاع سیاه به روحانیت
و ارتجاع سرخ به مارکسیست
های اسلامی، انحلال کامل سازمان
های دانشجویی
و مذهبی، نپوشیدن
چادر در دانشگاهها، بازرسی ویژه برای موقوفه
های مذهبی بود، تشویق دانشکده الهیات به تاسیس سپاه دین به تقلید از سپاه دانش، فعالیت
های شاه
و سایر درباریون در صفحه اول
و در صدر اخبار روزنامهها
و مجلات باشد.
تحمیل اراده حکومت بر مخالفین از طریق کاربرد ابزارهای مادی
و آشکار که از جنبه
های اصلی قدرت است.
رژیم پهلوی دوم بعد از کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ وجهه سرکوبگری خود را تثبیت
و گستردهتر کرد. دستگاه
های سرکوب رژیم به
دو بخش نظامی
و بخش امنیتی اطلاعاتی تقسیم میشود.
بخش اول:
دستگاه
های نظامی شامل ارتش، ژاندرمری، شهربانی
و گارد شاهنشاهی که پیش از کودتا ۲۸ مرداد وجود داشته
و پس از آن گسترش یافته بود.
بخش دوم:
دستگاه
های امنیتی اطلاعاتی سرکوب شامل ساواک، اداره دوم (رکن۲) کمیته مشترک ضد خرابکاری، دفتر ویژه اطلاعات، سازمان بازرسی شاهنشاهی
و شورای عالی هماهنگی که به تدریج پس از
کودتای ۲۸ مرداد و بنا به نیاز رژیم به وجود آمد
و بیشترین نقش را در سرکوب مخالیفین
و مبارزین داشتهاند.
ارتش: سابقه ارتش نوین در ایران به دوران صفویه باز میگردد
و ایجاد توپخانه
و دسته
های سواره نظام
و پیاده نظام را با همکاری اروپاییان ایجاد کردند؛ دولت
قاجار بعد از شکست در جنگ
های ایران
و روسیه به گسترش ارتش از نظر کمی پرداختند در زمان
امیرکبیر با تاسیس دارالفنون به ساخت کارخانجات اسلحه سازی
و ایجاد حقوق ثابت برای ارتشیان همت گمارده شد. ارتش در زمان
رضاخان تغییرات زیادی کرد؛ اما بزرگترین ارتش خاورمیانه فقط چند ساعت توانست در مقابل متفقین مقاومت کرد.
محمدرضا در هنگام تاجگذاری با ارتشی متلاشی شده که به علت طرفداری از استبداد
و ابزار سرکوب بودن فاقد پایگاه اجتماعی بود روبهرو بود، شاه فکر میکرد علت ناتوانی ارتش ضعف مستشاران اروپایی است، وی در سال ۱۳۲۰ از مستشاران امریکایی دعوت به کار کرد. در جریان ملی شدن صنعت نفت
دکتر مصدق بسیاری از افسران عالی رتبه وابسته به دربار را اخراج کرد
و همین افسران اخراجی ارتش مجری کودتای ۲۸ مرداد شدند، شاه بعد از انجام کودتا تاج
و تخت بازگشته را مدیون ارتش میدانست
و تمام توجه خود را به تقویت آن کرد، در واقع مهمترین شغل محمدرضا شاه "فرماندهی کل قوا" بود. ارتش پهلوی در سال ۱۳۴۴ مانور مشترکی را با امریکا برای نشان دادن قدرت ارتش ایران در تنگه هرمز انجام داد، با رفتن
انگلیس از کانال سوئز
و لزوم حفظ امنیت آب راه برای ورود
و خروج آزاد نفتکش
های خارجی
و جلوگیری از نفوذ شوروی انجام شد. اعزام نیرو به عمان،
پاکستان در شورش
های داخلی این
دو کشور
و نقش ژاندرمری
خلیج فارس از سوی
امریکا پس از افزایش قیمت نفت بود. در اواخر ۱۳۵۰ سیاست نیکسون ریس جمهور وقت امریکا بر این قرار گرفت تا ایران از روند وزارت دفاع
و امورخارجه برای فروش
اسلحه معاف شود، هواپیماهای پیشرفته اف-۱۴، هواپیماهای شناسایی آواکس، موشک
های فونیکس، ناوشکن نوع اسپرانس، سیستم ردیابی
و مراقبت الکترونیکی ۱۵ هزار دلاری آی بی ئی ایکس از جمله خرید
های تسلیهاتی رژیم از امریکا بود، با توجه به چهار برابر شدن بهای نفت در اواخر سال ۵۲ بودجه نظامی ایران در فاصله سال
های ۵۱-۵۶ به ۶۰۰ درصد میشود. بودجه دویست هزار دلار در سال ۴۲ به چهار صد
و ده هزار دلار در سال ۵۶ میرسد؛ از نظر محمدرضا شاه تنها شاخص تعیین کننده قدرت، شاحص نظامی است که با خرید
و انبار کردن جنگ افزارهای پیشرفته است آن را تحقق میبخشد
و کمتر به ابعاد آموزشی
و انسانی آن توجه میشود، در واقع آسیب اصلی ارتش ایران فلسفه وجودی ارتش در این دوران است، جدایی از مردم
و فقدان مدیریت جامع
و کارآمد وابستگی لجستیکی
و آموزشی
و تبعیض از مشکلات اصلی آن است.
هدف اصلی از تشکیل آن تامین منابع انگلیس
و امریکا
و حفاظت از
رژیم پهلوی در مقابل جنبش
های مردمی است که از آنجمله میتوان به سرکوب قیام ۱۵ خرداد ۱۳۴۲
و ۱۷شهریور ۱۳۵۷ اشاره کرد.
شاه عمدا ترتیبی داد تا
گروه افسران به عنوان یک قشر برجسته مجزا شوند، آنها حق تماس با خارجیان به خصوص وابسته
های نظامی سفارت خانه
های دولت
های دیگر در ایران را نداشتند
و تنها افراد خاصی برای دلالی اسلحه انتخاب میشدند؛ ساخت فرماندهی ارتش ایران غیر متمرکز
و فاقد کارایی لازم بود، شاه از لحاظ سیاسی چنین عدم تمرکزی را در فرماندهی یک ضرورت میدانست تا بدین وسیله از توطئه افسران که رژیم را تهدید میکردند، جلوگیری به عمل آورد، فرمانده هر یک از نیروهای
سه گانه همیشه ملاقات جداگانهای با شاه داشتند؛ از سوی دیگر انتصاب نزدیکان
و خانواده شاه در راس امور وضعیت را بغرنجتر میکرد، ژنرال خاتمی شوهر خواهر شاه تا لحظه
مرگ فرمانده نیروی هوایی بود، شهریار شفیق
پسر اشرف قائم مقام فرماندهی اسکادران نیروی دریایی را به عهده داشت
و روشن بود که فرمانده آینده نیروی دریایی است، از طرف دیگر امرای ارتش شخصیت
های پرقدرتی نبودند. یک سوم نیروهای مسلح افراد وظیفه بودند که در جریان انقلاب از همان ابتدا به مردم پیوستند.
بعد از وقایع سال ۴۲، تغییرات گستردهای در قسمت سرکوب ابزاری به وجود آمد، حسن پاکروان از ریاست ساواک برکنار
و سپهبد نعمتالله نصیری فرماندار نظامی تهران به جای او رییس ساواک شد
و سرلشگر حسن مبصر که در اجرای مجازات
های فردی، تندرو بود به سمت فرماندار نظامی تهران انتخاب شد، سرهنگ عبدالعظیم ولیان که با پلیس مخفی مرتبط بود به عنوان رییس اصلاحات ارضی معرفی شد.
واحد
های امنیتی
و اطلاعاتی به منظور حفظ امنیت داخلی
و خنثی کردن طرح
های براندازانه در کشور تاسیس شد
و عامدانه به تبلیغ
رعب و وحشت میپرداخت تا کشور را در فضای از بدبینی
و ترس از ساواک فرو ببرند؛ در دهه ۴۰
و ۵۰ که به این اقدامات با شکنجه
های روحی
و جسمی با وسایل مختلف الکتریکی
و فیزیکی، کابل برق، وسایل مافوق صوت، آویزان کردن مخالفان،
و غیره تشدید شد
و کشور در فضایی نیمه امنیتی قرار گرفت. شاه در مصاحبه با مایک دالاس که در مورد
شکنجه در ایران سوال کرده بود، گفت: البته شکنجه با متدهای قدیمی مثل پیچاندن دست
و یا کارهای از این قبیل را انجام نخواهیم داد؛ چون در حال حاضر روش
های هوشمندانهتری برای وادار کردن زندانی به پاسخگویی وجود دارد.
این یک مزهپرانی صرف سیاسی نبود، شدت سیاست
های سرکوب گرایانه رژیم به گونهای بود که کمیسیون بینالمللی داوران در گزارشی تشریح کرد، تردیدی نیست که طی سالها شکنجه سیستماتیک علیه افراد مظنون به ضدیت با دولت که تحت بازداشت ساواک هستند، اعمال شده است.
اعدام محکومین از روش
های متداول بود، خانواده معدومین اجازه برگزاری مراسم عزاداری نداشتند که این خود باعث رنجش بیشتری از رژیم میشد. رژیم پهلوی آمار زندانیان سیاسی را حداکثر ۲۵۰۰
نفر اعلام کرده بود؛ در حالی که "سایروسن" وزیر امور خارجه امریکا ۲۵۰۰۰
نفر زندانی سیاسی را در ایران تخمین زده بود.
ساواک مولود شرایط حاکم بر سال
های اولیه دهه ۳۰ است؛ پس از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ فرماندار نظامی تهران به ریاست تیمور بختیار عهدهدار وظیفه حفظ امنیت بود؛ اما ادامه وضعیت حکومت نظامی به مدت زیاد امکانپذیر نبود، آمریکا پیشنهاد کرد، برای مبارزه با مخالفان رژیم
و ممانعت از رشد کمونیست در منطقه
دو سازمان جداگانه امنیت
و اطلاعات به وجود آید؛ اما شاه تنها با یک سازمان برای هر
دو منظور موافقت کرد؛ لایحه تشکیل این سازمان توسط هیئت دولت تنظیم
و در سال ۳۵ در سنا
و مجلس شورای ملی تصویب شد، ساواک که مخفف کلمه سازمان اطلاعات
و امنیت کشور بود کار خود را رسماً در سال ۳۶ آغاز کرد. ساواک وابسته به نخست وزیری بود که ریس آن از معاونین نخست وزیر محسوب میشد
و از طرف شخص شاه منصوب میشد؛ بحث در مورد فعالیت
های ساواک به طور علنی نقض قانون سری بودن ارتش محسوب میشد، محکومین ساواک در دادگاه
های نظامی محاکمه میشدند
و تنها سازمانی که از نظر ردهبندی سازمانی از ساواک بالاتر بود سازمان بازرسی شاهنشاهی بود
و عملاً رییس ساواک تنها در برابر شخص شاه پاسخگو بود.
سازمان ساواک به
سه بخش تقسیم میشد: الف- ادارات کل ب - ساواک تهران ج- ساواک استان
های کشور
تا قبل از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ بیشتر به وضع تدارکات
و ظواهر ارتش رسیدگی میکرد
و گزارشات به دست فرمانده لشگر میرسید، بعد از کودتای ۲۸ مرداد ۳۲ به سازمان اطلاعات
و ضد اطلاعات ارتش تبدیل شد
و برعکس روال گذشته فرمانده واحد ولشگر را مطلع نمیکردند
و فقط به مرکز اطلاع میدادند تا کنترل بیشتری روی ارتش داشته باشند.
در سال ۵۰ با اوجگیری مبارزات علیه رژیم برای مقابله با ترورها
و جلوگیری از اقدامات مسلحانه
گروه
های مختلف مبارز کمیته مشترک ضد خرابکاری با همکاری ساواک
و شهربانی تشکیل شد. هدف از تشکیل این سازمان افزایش کارایی دستگاه
های امنیتی در امر مبارزه با تروریسم
و عملیات
های خرابکارانه بود، در واقع عدم هماهنگی
و بینظمی موجود در دستگاه
های امنیتی کشور سبب ایجاد تشکیلات جدید امنیتی شده بود؛ در سال ۵۲ سازمان جدید کمیته ضد خرابکاری شامل
سه واحد اطلاعاتی، اجرایی،
و پشتیبانی تشکیل شد، رییس این کمیته از امرای ساواک انتخاب میشد
و بولتن
های آن از طریق ساواک به عرض شاه میرسید، محل استقرار کمیته در شهربانی بود
و اعتبارات مالی آن از بودجه نخست وزیری تامین میشد.
در سال ۳۷ بعد تشکیل ساواک، سازمان جدیدی بازرسی شاهنشاهی برای تسلط بیشتر بر امور سیاسی
و اقتصادی، اجتماعی تشکیل شد که بودجه این سازمان در سال ۵۵- ۵۶ هشت ملیون دلار بوده است. این سازمان از آغاز تشکیل فقط
دو رییس داشت، سپهبد مرتضی یزدان پناه که در سال ۵۱ فوت کرد
و بعد از او سپهبد حسین فردوست به ریاست این سازمان رسید.
در سال ۳۸ به توصیه ازمان جاسوسی انگلیس سازمانی برای دریافت گزارشات
و تلخیص آن برای رویت شاه تشکیل شد.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «شیوه های سرکوب رژیم پهلوی» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۲۱.