سر الاسرار و مظهر الانوار فی ما یحتاج الیه الابرار (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
«سر الاسرار و مظهر الانوار فی ما یحتاج الیه الابرار»، به
زبان عربی ،
اثر شیخ عبد القادر گیلانی است که رسالهای ارزنده برای شناساندن
اصول تصوف و طریق ذکر برای وصول به شناخت
حق و محو و فناء فی الله است.
به دنبال رساله مزبور، سه رساله دیگر نیز درج شده است که به ترتیب عبارت است از:
«
فتوح الغیب »، اثر
شیخ عبد القادر
گیلانی؛
«
قلائد الجواهر »، اثر
شیخ محمد بن یحیی تاذفی ؛
«
السیف الربانی »، اثر
محمد بن مصطفی بن عزوز مکی.
رساله «سر الاسرار و مظهر الانوار فی ما یحتاج الیه الابرار»، شامل بیست و چهار فصل است.
رساله «فتوح الغیب»، مشتمل بر ۷۸ مقاله است.
رساله «قلائد الجواهر»، شامل مباحث متفرق و متنوع (بدون باب بندی و فصل بندی)، در باره
شیخ عبد القادر
گیلانی است.
رساله «السیف الربانی»، دارای دو باب و یک خاتمه است.
الف) «سر الاسرار و مظهر الانوار فی ما یحتاج الیه الابرار »: این رساله، سالک را برای وصول به حقیقت در راهی که هم دشوار و هم شیرین است، گام به گام پیش میبرد و رهنمون میسازد و خطرها و موانع سر راه را گوش زد میکند و او را در هر مرحله، از
غافل شدن و خروج از راه راست برحذر میدارد.
در فصول بیست و چهارگانه کتاب، مطالب متنوعی همچون: «رجوع
انسان به موطن اصلی خود»، «رانده شدن انسان به فروترین مرتبت»، «دکانهای ارواح در کالبدها»، «عدد علوم»، «
توبه و
تلقین »، «اهل تصوف»، «اذکار»، «شرایط ذکر»، «دیدن خدای تعالی»، «حجابهای ظلمانی و نورانی»، «نیک بختی و نگون بختی»، «فقرا»، «
طهارت »، «
نماز شریعت و
طریقت »، «طهارت
معرفت در عالم تجرید»، «
زکات شریعت و طریقت»، «
روزه شریعت و طریقت»، «
حج شریعت و طریقت»، «وجد و صفا»، «خلوت و عزلت»، «اوراد خلوت»، «رؤیایی که آدمی در حالت
خواب و نیمه خواب میبیند»، «اهل تصوف» و «فرجام کار» مورد بحث و بررسی قرار گرفته است.
نمونههایی از مطالب مطرح شده در پارهای از فصول کتاب:
۱. انسان بر دو نوع است: جسمانی و روحانی. جسمانی، انسان عام است و روحانی، انسان
خاص . رجوع انسان
عام به وطنش، رجوع وی به درجات است به سبب عمل کردن به
علم شریعت و طریقت و
معرفت ؛ این، در هنگامی است که انسان، عمل شایسته را بدون هیچ گونه
ریا و خودنمایی انجام دهد... رجوع و وصول انسان خاص به وطنش که مقام
قربت است، با علم حقیقت که همان
توحید در
عالم لاهوت است، حاصل میشود.
۲. هنگامی که خدای تعالی روح قدسی را در عالم لاهوت در بهترین صورت آفرید و خواست که آن را به مرتبه اسفل براند، نخست، آن را در حالی که با خود بذر توحید داشت، به عالم جبروت راند... سپس به عالم ملکوت و آن گاه، به عالم ملک...
۳. دکان
روح جسمانی، بدن و اعضا و جوارح ظاهری است و کالای آن شریعت است و معاملهاش، عمل به
احکام ظاهریهای است که
خداوند به آنها امر فرموده؛ آن هم بدون
شرک ورزیدن... و دکان روح روانی،
قلب است و کالای آن علم طریقت و... دکان روح سلطانی، فؤاد است و کالای آن، معرفت و... دکان روح قدسی، در سر است و کالای آن، علم حقیقت و...
۴. علوم، به چهار نوع منحصر است:
ظاهر شریعت از قبیل
اوامر و
نواهی و سایر احکام؛
باطن شریعت که
علم طریقت نام دارد؛
باطن طریقت که
علم معرفت نام دارد؛
بطن البواطن که
علم حقیقت نامیده شده است.
بر اساس فرمایش
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ، شریعت، به منزله درختی است و طریقت، شاخههای آن و معرفت، برگهای آن و حقیقت، میوههای آن و...
۵. شایسته است که سالک، زیرک و بینا و ناظر به عواقب امور باشد و در سپری شدن و پشت نمودن آنها اندیشه نماید و فریب ظاهر احوال را نخورد... کرامات و احوال اولیاء، ایمن از مکر و استدراج نیست؛ برخلاف معجزات انبیاء علیهالسّلام که تا ابد از مکر و استدراج، در امان است.
ب) «
فتوح الغیب »: در این رساله، در باره ی
موت معنوی، فنای از
خلق ،
تقرب به خداوند متعال،
کشف و مشاهده،
نفس و احوال آن، تسلیم در برابر
اوامر الهی،
خوف و
رجاء ،
توکل و مقامات آن، کیفیت وصول به
حق تعالی به واسطه ی مرشد، نهی از شکوی، احوال
مرید ،
ورع ،
مذمت حسد و امر به
ترک آن،
نعمت و ابتلاء،
مذمت نوم ، ترک حظوظ، عدم
منازعه در باره قدر الهی، بدایت و نهایت،
محبت و محبوب، معرفت، امر به
دعا و نهی از ترک آن،
جهاد با نفس و اهل مجاهده و
محاسبه بحث میشود و در تکمله آن، وصایای
شیخ عبد القادر نسبت به اولادش بیان میگردد؛ وصایایی از قبیل اینکه همواره تقوای الهی را پیشه خود سازند و از احدی غیر از حق تعالی
خوف نداشته باشند و بر کسی و چیزی غیر از ذات مقدس الهی تکیه نکنند.
نمونههایی از مطالب مطرح شده در پارهای از مقالات کتاب:
۱. هر مؤمنی در احوال خویش، ناگزیر از سه چیز است: امری که آن را
امتثال نماید؛ نهیای که از آن اجتناب کند و قدری که به آن راضی شود.
۲. هر گاه
بنده به بلیهای دچار شود، نخست، به خویش تکیه میکند؛ اگر خلاصی نیافت، از کسانی همچون سلاطین و صاحب منصبان و دنیاداران و... یاری میجوید؛ اگر رهایی نیافت، با دعا و زاری و ثنا، به پروردگار خویش رجوع میکند. وی تا زمانی که خود بتواند گرفتاریش را رفع کند، به خلق مراجعه نمیکند و تا زمانی که خلق را یاور خود بیابد، به
خالق رجوع نمینماید.
آن گاه اگر در نزد خالق نصرتی نیابد، خود را در پیش روی او میافکند و پیوسته با
بیم و
امید ، درخواست و
تضرع و زاری میکند، سپس خالق دعای وی را اجابت نمیکند تا از همه اسباب بریده شود... تا جایی که جز فعل حق را نبیند و موحدی دارای یقین گردد...
۳. اهل مجاهده را ده خصلت باید که اگر استوارش دارند، به مراتب عالی دست مییابند:
سوگند نخوردن به خدا، خواه راست و خواه
دروغ ؛ اجتناب از دروغ، خواه شوخی و خواه جدی؛ اجتناب از
خلف وعده ؛
اجتناب از لعنت کردن هر کسی؛ اجتناب از
نفرین نمودن هر کسی، حتی کسی که به وی
ستم کرده و...
نمونهای از وصایای
شیخ به فرزندان خویش:
وصیت به فرزندش،
عبد الوهاب : بر تو باد تقوای الهی، از هیچ کس جز
خدا نترس، به هیچ کس جز
خدا امیدوار مباش، همه حوائج را به خدا واگذار و جز بر او تکیه مکن و...
لازم به ذکر است که در تتمه ی این رساله، قصیده ی عینیه
شیخ و سایر قصاید منسوب به وی آورده شده است تا برای طالبان معارف عرفانی مفید واقع گردد
ج) «
قلائد الجواهر »: این رساله، در باره اولاد و ازواج و مولد و وفات و
مناقب شیخ عبد القادر
گیلانی نوشته شده است. کتاب، فاقد باب بندی و فصل بندی مرسوم است، ولی مطالب آن، در قالب یک مقدمه و ۱۸ عنوان کلی متنوع همچون: «ذکر ازواجه رضی الله عنه»، «ذکر ما حضرنی من اولاده رضی الله عنه و عنهم»، «و له رحمةاللهعلیه»، «ذکر من حضرنی من اولادهم رضی الله عنهم»، «ذکر اولاد ابی صالح نصر بن عبد الرزاق»، «اولاد
الشیخ شمس الدین
محمد»، «ذکر اولاده»، «ذکر ذریتهم کثر الله منهم»، «ذکر اولاد
الشیخ محیی الدین»، «ذکر اولادهما»، «و من ذریة
الشیخ حسن بن علاء الدین»، «ذکر اولاده و اولاد اولاده»، «اولاده کثر الله منهم»، «ذکر اولاد
الشیخ محمد بن عبد العزیز الجیلی الجبالی تغمدهم الله برحمته»، «ولده البدر حسن بن
محمد بن شرشیق بن
محمد بن عبد العزیز بن
الشیخ عبد القادر الجیلی الجبالی»، «ذکر مناقب السادات
المشایخ الذین اثنوا علیه الموعود بذکرهم رضی الله عنهم»، «ذکر مولده و وفاته رضی الله عنه» و «و لنختم هذا المختصر بذکر شی ء من مناقبه»، ارائه شده است.
پارهای از مطالب مطرح شده در کتاب:
یکی از صالحین، به
شیخ گفت: چرا
ازدواج کردی؟ گفت: ازدواج نکردم تا زمانی که
رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم ، به من فرمود: ازدواج کن!
شیخ را چهار زوجه بوده و ۴۹ فرزند (۲۷
پسر و بقیه
دختر ).
یکی از معروفترین فرزندان
شیخ عبد القادر،
شیخ عبد الوهاب است. او پس از تحصیل
فقه و
حدیث در نزد پدر و دیگران، در طلب علم به بلاد عجم
سفر کرد. او در
زمان حیات پدر ، به نیابت از وی، در
سال ۵۴۳ در مدرسه او آغاز به تدریس کرد و...
به گفته قطب یونینی،
شیخ عبد القادر در سنه ۴۷۰، متولد شد. فرزند
شیخ عبد القادر، عبد الرزاق، از قول پدر نقل کرده که وی فرمود: «در سالی که تمیمی در
بغداد فوت کرد، من وارد آن شهر شدم در حالی که ۱۸ ساله بودم» (تمیمی در سال ۴۸۸ فوت کرد).
شیخ عبد القادر گوید: آن زمان که من کودکی صغیر در مکتب بودم، هر روز فرشتهای (که نمیدانستم او فرشتهای است که به صورت بنی آدم درآمده) مرا از خانه به مکتب میرساند و به کودکان دستور میداد که در مجلس برای من جا باز کنند و با من مجالست مینمود تا موقعی که به خانه بازگردم. روزی از وی پرسیدم: تو کیستی؟ گفت: «من فرشتهای از فرشتگانم که خدا مرا به سوی تو فرستاده تا مادامی که تو در مکتب خانهای با تو باشم» و من در هر روز، به اندازهای میآموختم که دیگران، در یک هفته نمیآموختند.
د) «
السیف الربانی »: قصه تدوین این رساله که دارای یک مقدمه، دو باب و یک خاتمه است، چنین است:
یکی از دوستان مؤلف، رسالهای را نزد او میآورد که در آن، اتصال نسب
شیخ عبد القادر به
اصل نبوی نفی شده و مقامات و کرامات وی انکار گردیده و به اولاد و احفاد و خواص پیروان وی تعرض شده و افادات نفیس او، مورد توجیهات ناروا قرار گرفته است. مؤلف،
خشمگین و نگران شده و همچون کسی که در برابر دزدی مهاجم برمی خیزید، بپاخاسته و با خود گفته: «شل باد دست کسی که گردن این سرکش را با
شمشیر دانش نزند» و پس از
استخاره و مشورت با یکی از اساتید و بزرگان
زمان خویش، به تالیف این کتاب
همت گمارده است.
باب اول، در باره نسب
شیخ و خاندان وی است. در این باب،
شیخ، از طرف
پدر ، منتسب به
امام حسن علیهالسّلام و از طرف مادر، منتسب به
امام حسین علیهالسّلام ، خوانده شده است.
باب دوم، در مورد حال و طریقه
شیخ است. نویسنده، در این باب، با تمسک به اقوال برخی از بزرگان، افراد را از انکار بر صوفیان برحذر میدارد؛ اقوالی از این دست: «
حرام است بر هر خردمندی که نسبت به احدی از اولیای الهی بدگمان شود و لازم است که تا زمانی که به درجه آنها نرسیده، گفتار و کردار آنها را
توجیه و تاویل نماید و تنها افراد کم توفیق از این کار ناتوانند».
وی، نقل میکند که شخصی، از استاد و سرور ما،
محمد بن ابو القاسم، در باره این سخن
شیخ که میگوید: «قطب، تنها، خادم و غلام من است»، پرسش نمود که مگر رتبهای بالاتر از قطبانیت وجود دارد؟ و او پاسخ داد: آری، خلافت...
مصنف، در ذیل عنوان «ختام نافع و الهام رافع»، قصیدهای ۲۹ بیتی را در مدح
شیخ با این مطلع ذکر میکند:
مسحت بالقدم الشریفة ناظری و حشاشتی فی باطنی مع ظاهری مؤلف، در خاتمه، هشت مبحث را که در کتاب «
بهجة الاسرار »
شیخ علی شطنوفی (که اولین کتابی است که در شان
شیخ عبد القادر تصنیف شده است)، ذکر شده، ولی معترضین به
شیخ، زیبایی آنها را درنیافتهاند، مطرح کرده است؛ مباحثی از این قبیل: «
حماد دباس، استاد
شیخ، در مورد وی گفته است:
شیخ، از
خدا قول گرفته است که با وی مکر نکند»، «
ماه و
سال و
خورشید و... بر
شیخ درود میفرستادند و با وی هم سخن میشدند» و...
کتاب، توسط
احمد فرید المزیدی ، تحقیق و تصحیح شده است. وی، در آغاز هر کدام از رسالهها، به توضیح در مورد نویسنده آن و ذکر
آثار وی پرداخته است.
پاورقیها، به ذکر منابع
روایات اختصاص یافته است.
فهرست محتویات، در آخر کتاب ذکر شده است.
کتاب، به همت آقایان
مسلم زمانی و
کریم زمانی ترجمه گردیده است.
نرم افزار جامع عرفان، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.