سادهزیستی علما
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زهد یکی از فضائل اخلاقی است که مورد تشویق و ترغیب
آیات قرآن و
روایات اهل بیت (علیهمالسّلام) است. چنانچه
ملااحمد نراقی در
معراج السعاده ذکر میکند: ضدّ محبت دنیا و مال را زهد گویند و آن عبارت است از دل برداشتن از دنیا و آستین فشاندن بر آن و اکتفاء کردن به قدر ضرورت از برای حفظ بدن»
که تجلی عملیِ آن در زندگی،
ساده
زیستی و
قناعت خواهد بود. انسانهای زاهد اگرچه خود میتوانند با استفادهی از نعمتهای پروردگار زندگی بهتری را برای خویش فراهم سازند، اما از آنجا که دلبستگی به زخارف دنیوی ندارند دیگران را بر خود مقدم نموده و خود به اندکی از مال دنیا اکتفاء میکنند. «وَ یُؤْثِرُونَ عَلی اَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ کانَ بِهِمْ خَصاصَةٌ»
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در توصیف زاهدان میفرماید: زاهد دوست دارد آنچه را که
خدا دوست دارد و دشمن دارد آنچه را او دشمن دارد، از
حلال دنیا اجتناب کرده، به حداقل اکتفاء میکند و به
حرام آن اعتنائی ندارد.»
در
قرآن کریم نیز بر دوری از
دنیا و فریفته نشدن از آن تاکید شده است. «وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا اِلاَّ مَتاعُ الْغُرُورِ؛
زندگی دنیا جز کالایی فریب دهنده چیزی نیست.»
«و لا تَغُرَّنَّکُمُ الْحَیاةُ الدُّنْیا؛
زندگی دنیا شما را فریب ندهد».
لکن این بدان معنی نیست که
مؤمنین از نعمتهای دنیا بهرهمند نشوند و
رهبانیت در پیش گیرند؛ زیرا در جای دیگر به سختی با این باور غلط مبارزه کرده، میفرماید: «قُلْ مَنْ حَرَّمَ زِینَةَ اللَّهِ الَّتِی اَخْرَجَ لِعِبادِهِ وَ الطَّیِّباتِ مِنَ الرِّزْقِ؛
بگو ای پیامبر، چه کسی زینتهای خدا را که برای بندگان آفریده حرام کرده و از صرف روزی حلال منع کرده است.»
پس آنچه از نظر قرآن مذموم است دل بستن به دنیا و بهرمند نساختن دیگران از نعمتهای الهی است.
سیره عملی معصومین (علیهمالسّلام) نیز گواهی بر
ساده
زیستی و زاهد پیشگی آنهاست.
حضرت علی (علیهالسّلام) در نامه به حاکم بصره مرقوم میفرماید:بدان که
امام شما از دنیای خود به دو جامهی کهنه و از خوراکش به دو قرص نان اکتفاء کرده است... به خدا سوگند از دنیای شما نه
طلا اندوخته و نه از غنیمتهای آن مال زیادی ذخیره کرده و غیر از این جامهی کهنه جامهی دیگری آماده نکرده ام... . من اگر بخواهم میتوانم از عسل مصّفی بنوشم و از مغز گندم برای خود نان تهیه کنم و لباسهای نرم و لطیف بپوشم ولی هیهات چگونه ممکن است
هوای نفس بر من غلبه کند و مرا به سوی بهترین خوراکها بکشاند در صورتی که شاید در سراسر کشور
حجاز یا در سرزمین
یمامه افرادی یافت شوند که امید همین یک قرص نان را هم ندارند و دیر زمانی است که شکمشان سیر نشده است، آیا سزاوار است شب را با سیری صبح کنم در صورتی که در اطرافم شکمهای گرسنه و جگرهای سوزان قرار دارد؟»
از همین روست که علمای دین که مقتدای خویش را
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
اهل بیت (علیهمالسّلام) او میدانند و در عمل به دستورات نجات بخش
دین اسوه دیگران بودهاند، الگوی عملی
زهد،
ساده
زیستی و قناعت بوده و با تمام سختیها و فشارها زندگی خود را در حّد ضعیفترین مردم نگه میداشته و فریادرس محرومان بودهاند.
برای تشخیص و فهم بهتر تمامی مسائل و برنامههای دینی میتوان به گفتار و نظر علمای دین رجوع کرد.
شیخ
محمد بهاری همدانی (رحمةاللهعلیه) در بیان صفات علماء ربّانی میفرماید:
«الاول: اینکه باید زاهد در دنیا باشد، معنای زهد رفع علقه قبیله است که لازمه آن رفع علاقهی ظاهریه افتاده است زیرا که اقّل مراتب علم،
علم به حقارت دنیا است و کدورت آن و فناء آن و علم به جلالت
آخرت است و صفای آن و بقای آن و همچنین باید فهمیده باشد که دنیا و آخرت ضَرَّتان (ضرتان: دو هوو، هوو: زن شوهر، این جمله بر گرفته از سخن امیر مؤمنان در
نهج البلاغه است.)
هستند، جمعشان نشاید.»
حضرت
امام خمینی (رحمةاللهعلیه) می فرمودند: یکی از امور مهم هم این است که روحانیون باید
ساده زندگی کنند. آن چیزی که روحانیت را پیش برده تا حالا حفظ کرده است، این است که
ساده زندگی میکردند، آنهائی که منشاء آثار بزرگی بودند، در زندگی
ساده زندگی کردند. اینهائی که بین مردم موجّه بودند که حرف آنها را میشنیدند، اینها
ساده زندگی کردند... . هرچه بروید سراغ اینکه یک قدم بردارید برای اینکه خانهتان بهتر باشد، به همین مقدار از ارزشتان کاسته میشود. ارزش انسان به خانه نیست به باغ نیست به اتومبیل نیست، اگر ارزش انسان به اینها بود انبیاء باید همین کار را بکنند.»
آیتالله العظمی بهاءالدینی (رحمةاللهعلیه) میفرمودند: قداست روحانی ارزان به دست نیامده تا ارزان از دست دهیم... . آقایان نباید نزد روحانی و غیر روحانی سر خم کنند و برای مال دنیایشان خود و روحانیت را زایل کنند. باید تا ممکن است قناعت پیشه باشند. بزرگان و علمای سلف به مجرّد وارد شدن به درس سطح، خانهی شخصی نداشتند؛ که طلبهی مبتدی امروز، اشتهای داشتن آنرا دارد و برای تهیهی آن به هرکس رو میزند... . باید توجه داشته باشیم که از نشانههای تکامل و عوامل رشد شخصیت ما «مناعت طبع» است.»
یکی از الگوهای رفتاری برای هر پیرو، رفتار و سبک زندگی بزرگان آن مذهب و آیین است.
حضرت امام خمینی (رحمةاللهعلیه) در تمام مراحل زندگی، چه زمانی که طلبه ی گمنامی در
مدرسه فیضیه بودند و چه زمانی که
رهبری و
مرجعیت شیعیان جهان را بر عهده داشتند،
ساده
زیستی و اکتفاءکردن به حداقل زندگی را منش خویش قرار داده بودند و هیچگاه حاضر نشدند سطح زندگی ایشان، از سطح زندگی عموم مردم بالاتر برود.»
یکی از اطرافیان امام میگوید، امام زمانی که در
نجف بودند در یک منزل استجاری که نو ساز نبود و از جهت سادگی مثل منازل سایر مردم عادی و طلاب بود سکونت داشتند و وقتی به ایشان گفته شد همانند بقیه بزرگان منزلی در
کوفه نزدیک
شط فرات برایشان اجاره شود تا در ایام تابستان که هوای نجف گرم و خشک بود به آنجا بروند.
ایشان امتناع کردند و فرمودند: من چطور میتوانم به کوفه روم (و دنبال رفاه خود باشم) در حالی که بسیاری از مردم ایران در زندان به سر میبرند.»
(به نقل از
حجةالاسلام رحیمیان) سطح زندگی و خوراک ایشان واقعاً جوری بود که من میتوانم به جرات بگویم زندگی داخلی حضرت امام در سطح یک طلبه معمولی مقتصد و حتی پائینتر بود.»
(به نقل از
حجةالاسلام قرهی) حضرت امام با اینکه نه در نجف و نه وقتی که از
تهران آمدند از خود منزل نداشتند و منزلشان اجارهای و محقّر بود، مقداری زمین که در حدود ۷یا ۸ هزار متر در
خمین سهم ارث پدری ایشان بود، طی نامهای به
حجةالاسلام جلالی خمینی دستور میدهند که جنابعالی
وکیل هستید زمینهای متعلق به اینجانب را هر چند ناقابل است هر طور صلاح میدانید، بین فقرا تقسیم کنید... .»
«وقتی طلبهای در نجف به ایشان مراجعه میکند که عبای من پاره است، پولی به من بدهید، امام نیز عبای خودشان را نشان داده میفرمایند: عبای من نیز پاره است.»
شیخ انصاری (رحمةاللهعلیه) آن مردی که مرجع کل فی الکّل
شیعه میشود، آن روزی که میمیرد، با آن ساعتی که به صورت یک طلبهی فقیر
دزفولی وارد نجف شده است فرقی نکرده است. وقتی که خانهی او را نگاه میکنند میبینند مثل فقیرترین مردم زندگی میکند، با اینکه در هر سال مقدار زیادی وجوهات به دست ایشان میرسید.»
زهد
آیتالله العظمی وحید بهبهانی (رحمةاللهعلیه) بهاندازهای بود که لباسهایش کرباس و تابدار بود و غالباّ آنها را همسرش مهیا میکرد و میبافت و به البسه دنیا هیچ نظر نداشت. در مدت عمر به جمع زخارف دنیوی همت مصروف نفرمود. کنارهگیری از زراندوزان شیوهی او بود. از معاشرت آنها خود داری میکرد و با مستمندان نشست و بر خاست میکرد.
وقتی که یکی از پسرانش برای همسرش لباس فاخری تهیه کرده بود. ایشان او را مورد
عتاب قرار داده و میفرمایند: اگر چه استفادهی از نعمتهای خدا حرام نیست ولی حداقل کاری که من و خانوادهی من میتوانیم انجام دهیم این است که با مردم فقیر همدردی کرده و همانند آنها زندگی کنیم گرچه قدرت برخرید هر چیزی را داریم.»
زندگی
شیخ عباس قمی (رحمةاللهعلیه) بسیار محدود بود، به طوری که از حد زندگی یک اهل علم عادی هم پائینتر بود. لباسش عبارت بود از یک قبای کرباسی بسیار نظیف و معطّر. چند سال زمستان و تابستان را با قبا میگذرانید. هیچ در فکر لباس و تجمل نبود. فرش خانه اش گلیم بود از
سهم امام استفاده نمیکرد و میگفت من اهلیّت استفاده از آن ندارم.»
علامه طباطبایی (رحمةاللهعلیه) بسیار
ساده لباس میپوشیدند و سالهای زیادی اجاره نشین بودند از سهم امام استفاده نمیکرد و اموراتشان را از حق التالیف کتابهایشان میگذارندند. مبالغ هنگفتی نیز مقروض بود و نزدیکان ایشان حتی دامادشان
آیتالله قدوسی از آن اطلاعی نداشتند لکن با تمام این سختیها و زندگی زاهدانه توانست جنبش فکری فرهنگی، فلسفی عظیمی را در حوزه ایجاد کند.»
میرزا حبیب الله رشتی (رحمةاللهعلیه) صاحب کتاب
بدائع الافکار، وی از نظر زهد و
تقوا معروف است، زیرا به زخارف و تعینات دنیوی دل نمیبست و در نهایت
ورع و پرهیزکاری، و دارای ذاتی سلیم و نیتی پاک بود و از ریاست و مرجعیت کناره گیری میکرد... .
وجوه شرعی را هیچ گاه قبول نمیکرد، به طوری که حتی، وقتی از حاج
شیخ جعفر شوشتری وجهی را قبول کرده بود، بعداّ همان مبلغ را به مستمندان و فقرا پرداخت.»
حضرت
آیتالله العظمی بهاءالدینی (رحمةاللهعلیه) بسیار
ساده
زیست و بیتکلف بودند. خانه ای محقر و خشت و گلی در کناره حسینیه داشتند. از خود ثروتی به جای نگذاشت و اجازه تعویض و تعمیر منزل مسکونی را هم نداد و در مقامی بود که هیچ دیدی نسبت به دنیا و زندگی آن از جهت پستی و بلندی آن نداشت. هیچگاه برای آمدن فردی تغییری در زندگی و وضع خود و منزل نمیداد.»
حکایتی آموزنده از
شهید مطهری (رحمةاللهعلیه): در دانشکده الهیات موقع امتحانات رسم بر این که تمام استادان غذا را در دانشگاه صرف میکردند و بر ایشان چلوکباب میآوردند سر ظهر که میشد، استاد شهید مظهری ابتدا
نماز میخواندند و سپس غذای
سادهای را که از منزل آورده بودند و یا نان و پنیری تهیه کرده میخوردند خدمتگذاری از ایشان سؤال کرده بود: چرا شما از غذای دانشگاه نمیخورید غذا مال استادان است. فرمودند: از کجا میدانید غذا مال استادان است این مال
بیت المال است. بعد آقا وقتی فهمیده بودند که بین استادان و خدمتگذاران در کیفیت و نوع غذا فرق میگذارند به مسؤلین آنجا اعتراض کرده بود.»
آری عالمان ربانی هیچگاه در صدد اندوختن مال دنیا نبوده و کوچکترین دل بستگی به زخارف آن نداشتند، مردان علمی بودند که در میدان عمل از همه جلوتر حرکت میکردند.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «زهد و سادهزیستی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۷/۰۵/۰۱