• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ساده‌زیستی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



ساده‌زیستی، یکی از موضوعاتی است که در زندگی فردی و اجتماعی و مادی و معنوی انسان تاثیر بسزایی دارد. از نظر فرهنگ دینی ساده‌زیستی یکی از ارزش‌های متعالی به حساب می‌آید.

فهرست مندرجات

۱ - مقدمه
۲ - رابطه ساده‌زیستی و زهد
۳ - ساده‌زیستی صوفیانه
۴ - ساده‌زیستی مزوّرانه
۵ - فرق ساده‌زیستی و آراستگی
۶ - جایگاه ساده‌زیستی در اسلام
۷ - ساده‌زیستی در سیره پیامبران
۸ - ساده‌زیستی امام علی
۹ - ساده‌زیستی حضرت زهرا
۱۰ - ساده‌زیستی امام زمان
۱۱ - مقتضیات زمان در ساده‌زیستی
       ۱۱.۱ - اعتراض به امام صادق
۱۲ - فلسفه ساده‌زیستی
       ۱۲.۱ - هم‌دردی با محرومان
       ۱۲.۲ - ایثار
۱۳ - ساده‌زیستی در عصر تکنولوژی
۱۴ - رابطه ساده‌زیستی و فقر
۱۵ - ساده‌زیستی رهبران جامعه
۱۶ - زمینه‌های ساده‌زیستی
۱۷ - آثار ساده‌زیستی
       ۱۷.۱ - آسودگی
       ۱۷.۲ - موفقیت در زندگی
       ۱۷.۳ - سرمایه‌گذاری
       ۱۷.۴ - قدرت
       ۱۷.۵ - آزادگی
۱۸ - مانع ساده‌زیستی
۱۹ - آثار تجمل‌گرایی
       ۱۹.۱ - گسترش فساد
       ۱۹.۲ - سقوط و نابودی
       ۱۹.۳ - انحطاط اخلاقی
       ۱۹.۴ - اسراف
       ۱۹.۵ - کم‌رنگ شدن ارزش‌ها
۲۰ - پانویس
۲۱ - منبع


ساده‌زیستی، پاسخ انسان‌های دانا به زندگی ناپایدار دنیاست که در پرتو آن، آرامش درون و برون حاصل می‌شود. بنابراین، ساده‌زیستی با نوع شناخت انسان و نگرش او به زندگی دنیا مرتبط است.
در عصر حاضر، دو نگاه افراطی و تفریطی به بهره‌مندی از مواهب الهی و مادیات دیده می‌شود. عده‌ای در مادیات دنیا غوطه‌ور شده و اسیر زرق‌و‌برق و تجملات آن گردیده‌اند و برخی مانند راهبان مسیحی و صوفیان مزوّر، تارک دنیا شده و از جهان ماده یا به کلی بی‌خبرند و یا می‌خواهند با زندگی زاهدانه، افکار مردم را به خود جلب کنند.
رشد فزاینده عوامل قدرت و ثروت و ترویج مصرف‌گرایی در عصر حاضر، خطر روی آوردن به زندگی تجملاتی و فرو رفتن در مرداب دنیا را افزایش داده است.
وضعیت فوق و آثار زیان‌بار زندگی تجملاتی می‌طلبد که ویژگی‌های ساده‌زیستی و آثار مثبت آن را بررسی کنیم تا از خطرات دل‌بستگی تام و تمام به مواهب دنیوی و تجمل‌گرایی در امان بمانیم.
ساده‌زیستی مورد نظر اسلام عبارت است از: عدم دل‌بستگی به مظاهر دنیا و رهایی از تجملات و تشریفات زایدِ زندگی و بی‌پیرایه بودن که مقابل آن، تجمل‌گرایی و رفاه‌زدگی است.


ساده‌زیستی با مفهوم زهد و بی‌رغبتی، ارتباط تنگاتنگی دارد. استاد مطهری می‌گوید: «زهد، حالتی است روحی و زاهد از آن نظر که دل‌بستگی‌های معنوی و اخروی دارد، به مظاهر مادی زندگی بی‌اعتناست. این بی‌اعتنایی و بی‌توجهی تنها در فکر و‌ اندیشه و احساس قلبی نیست و در مرحله ضمیر پایان نمی‌یابد. زاهد در زندگی عملی خویش، سادگی و قناعت را پیشه خود می‌سازد و از تنعّم تجمل و لذت‌گرایی پرهیز می‌نماید. زُهّاد جهان آنها هستند که به حداقل تمتع و بهره‌گیری از مادیات اکتفا کرده‌اند.»
با این توصیف، مفهوم زهد دو مرحله قلبی و عملی دارد: مرحله قلبی آن، عدم دل‌بستگی به دنیا، و مرحله عملی آن، اکتفا کردن به حداقل ابزارهای زندگی و ساده‌زیستی است. پس می‌توان گفت: ساده‌زیستی راستین راه را برای تحصیل زهد حقیقی همواره می‌سازد؛ چنان‌که در روایتی از امام علی (علیه‌السّلام) آمده است: «التّزهّد یؤدّی الی الزهد؛
[۲] آمدی، ابوالفتح، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۲۹۱.
واداشتن خود به زهد و ساده‌زیستی، منتهی به حالت درونی زهد می‌گردد». در جای دیگر می‌فرماید: «اول الزاهد التّزهّد؛ نخستین گام زهد، تزهّد (ساده‌زیستی) است.»
در یک جمله می‌توان گفت: زهد، مربوط به گرایش باطنی و قلبی انسان به دنیاست و ساده‌زیستی، ناظر به زندگی فردی و اجتماعی افراد است و نمی‌توان بدون روحیه ساده‌زیستی، به زهد رسید. تجمل‌گرایی، حاکی از دل بستگی به دنیاست که با زهد در تضاد است.


ساده‌زیستی مورد نظر اسلام، ساده‌زیستی عزت‌مند و راستین است که برداشت‌های ناصحیح صوفی‌گری با آن تطبیق نمی‌کند. متاسفانه در همه زمان‌ها، زاهد نماهای صوفی مسلک بوده و هستند که به دلیل عدم شناخت کامل از آموزه‌های دینی، نعمت‌ها را بر خود حرام کرده و لباس پشمینه پوشیده و برای خود ظاهری ژولیده، بی‌نزاکت و ژنده پوش و خشم‌آلود درست کرده‌اند.
امامان معصوم (علیهم‌السّلام) همواره در برابر افکار انحرافی این گروه ایستادگی می‌کردند و با آنها در عمل و گفتار مخالفت می‌نمودند و روش آنان را انحرافی و باطل می‌دانستند. امام صادق (علیه‌السّلام) در مورد این افراد می‌فرماید: آنها دشمنان ما هستند. کسی که به آنها مایل گردد، جزء آنان است و با آنها محشور می‌شود.
[۴] قمی، شیخ عباس، سفینةالبحار، ج۲، ص۵۷.



ممکن است بعضی افراد از ساده‌زیستی سوء استفاده کنند و با نیرنگ و فریب، مردم را به گمراهی بکشانند و از این طریق به مقاصد خویش برسند.
سعدی در این‌باره داستانی نقل کرده است: زاهدی مهمان پادشاهی بود. چون به طعام بنشستند، کمتر از آن خورد که ارادتِ او بود و چون به نماز برخاستند، بیش از آن کرد که عادتِ او بود، تا ظنّ صلاح در حق او زیادت شود... چون به مقام خویش باز آمد، سفره خواست تا تناولی کند. پسری داشت صاحب فراست، گفت: ‌ای پدر، باری به دعوت سلطان طعام نخوردی؟ گفت: در نظر ایشان چیزی نخوردم که به کار آید. گفت: نماز را هم قضا کن که چیزی نکردی که به کار آید.
[۵] سعدی، گلستان، باب دوم، ص۸۹ - ۸۸.



شاید بعضی تصور کنند ساده‌زیستی با آراستگیِ ظاهری، منافات دارد، در حالی‌که بین این دو هیچ‌گونه تضادی وجود ندارد. می‌توان هم ساده بود و هم آراسته. اسلام بر لزوم آراستگی مسلمانان تاکید کرده است. قرآن مجید می‌فرماید: «یا بنی آدم خذوا زینتکم عند کل مسجد؛ ای فرزندان آدم! زینت خود را به هنگام رفتن به مسجد با خود داشته باشید». این جمله می‌تواند شامل پوشیدن لباس‌های مرتب و پاکیزه، شانه زدن موها، به کار بردن عطر و مانند آن باشد. ضمن آن که شامل زینت‌های معنوی مانند: ملکات اخلاقی و پاکی نیت و اخلاص نیز می‌گردد.
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: خدای تعالی دوست دارد وقتی بنده‌اش نزد برادران خود می‌رود، با ظاهری آراسته رو به رو شود. آن حضرت از مردی که موهای ژولیده و لباسی کثیف داشت، انتقاد کرد و فرمود: بهره بردن از نعمت‌های الهی و نمایاندن نعمت، جزء دین است.
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در عین سادگی و دوری از تجملات دنیوی، پاک و پاکیزه و خوش‌بو و معطّر بود؛ چنان‌که وقتی از مسیری می‌گذشت، رهگذرانی که پس از وی از آن جا می‌گذشتند، از بوی خوش آن حضرت می‌فهمیدند که پیامبر از آن‌جا عبور کرده است.
[۱۰] دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۲۷.
امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) که الگوی ساده‌زیستی در عصر حاضر بود، به ظاهر خویش و تمیزی و زیبایی لباس بها می‌داد و همواره از عطر استفاده می‌کرد.


از نظر اسلام، ساده‌زیستی، یک ارزش معنوی است. پیشوایان دین، ساده‌زیستی و قناعت را ارزشی والا می‌دانستند و افراد ساده‌زیست را می‌ستودند. امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) در مورد «صعصعة بن صوحان» می‌فرماید: «انک ما علمتُ حَسَنُ المعونة خفیف المؤونة؛
[۱۲] دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۳۸.
همانا تو تا آن جا که دانسته‌ام، یاوری نیکو و کم هزینه‌ای.»
هم‌چنین آن حضرت در توصیف «زید بن صوحان» که در جنگ جمل به شهادت رسید، فرمود: خداوند تو را رحمت کند‌ ای زید که به راستی کم‌هزینه و پر‌کار بودی.
[۱۴] دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۳۸.

امام علی (علیه‌السّلام) از میان همه کمالات «صعصعه» و «زید» به این ویژگی مهم آنان (کم هزینه و پر کار بودن) اشاره می‌کند تا جای‌گاه ارزشی ساده‌زیستی برای همگان مشخص گردد.
در اهمیت این مقوله ارزش‌مند همین بس که همه پیامبران الهی از آدم تا خاتم، به آن متّصف بوده‌اند.


سادگی و بی‌پیرایگیِ فرستادگان الهی، به عنوان اصلی اصیل، جلوه‌ای خاص در رفتار، معاشرت و نشست و برخاست آنان دارد. امام علی (علیه‌السّلام) از ساده‌زیستی پیامبران خدا خبر داده است. آن حضرت می‌فرماید: موسی (علیه‌السّلام) به خدا عرض کرد: پروردگارا! من به آن چه از نیکی به سویم فرستادی نیازمندم. به خدا، موسی جز نانی که آن را بخورد از خدا چیزی نخواست، زیرا وی از سبزی زمین می‌خورد تا آن‌جا که به دلیل لاغری تن و تکیدگی گوشت بدن، رنگ آن سبزی از پوست شکم او نمایان بود. و اگر بخواهی از حضرت داوود (علیه‌السّلام) بگویم که به دست خود از لیف خرما زنبیل می‌بافت و از بهای آن، گرده‌ای نان جوین تهیه می‌کرد و می‌خورد. و اگر بخواهی از عیسی بن مریم (علیه‌السّلام) بگویم که سنگ را بالین خود می‌کرد و جامه درشت [و خشن] می‌پوشید و خوراک ناگوار می‌خورد و خورش او گرسنگی بود و چراغش در شب، ماه و پناه‌گاهش در زمستان، شرق و غرب زمین بود.
پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نمونه کامل ساده‌زیستی است. امام علی (علیه‌السّلام) در توصیف آن حضرت می‌فرماید: برای تو کافی است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را اطاعت نمایی تا راهنمای خوبی برای تو در شناخت بدی‌ها و عیب‌های دنیا و بسیاری خواری و زشتی‌های آن باشد، چه این‌که دل بستگی‌های آن از او گرفته شده و برای غیر او گسترده شده است؛ از نوش آن نخورد و از زیورهایش بهره نبرد.
آن حضرت در ادامه می‌فرماید: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روی زمین غذا می‌خورد و همچون بندگان می‌نشست و به دست خود کفشش را پینه می‌زد و جامه خود را وصله می‌کرد و بر الاغ بی‌پالان سوار می‌شد و دیگری را در کنار خود سوار می‌کرد.
رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از سیره پادشاهان و نوع نشست و برخاست و رفت و آمد و تشریفات آنها سخت بیزار بود. مردی نزد پیامبر آمد تا با وی سخن گوید، اما چون پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دید، دست پاچه شد و به لرزه افتاد. حضرت به او فرمود: راحت باش، من که پادشاه نیستم، من فرزند همان زنم که گوشت خشکیده می‌خورد.


حضرت علی (علیه‌السّلام) و فرزندانش، پاسداران سیره نبوی بودند و در ساده‌زیستی از آن بزرگوار پیروی می‌کردند. آن حضرت می‌فرماید: به خدا سوگند، این جامه پشمین خود را آن قدر وصله کرده‌ام که از وصله‌کننده آن شرم دارم.
امام صادق (علیه‌السّلام) از پدر بزرگوارش روایت کرده که فرمود: علی (علیه‌السّلام) در کوفه به مردم نان و گوشت می‌خوراند و خود طعامی جداگانه داشت. بعضی گفتند: کاش می‌دیدیم که خوراک امیرمؤمنان چیست؟ پس عده‌ای به طور سرزده به حضور امام رسیدند، غذای او چنین بود: تریدی (خرده‌ای) از نان خشکیده خیسیده به روغن که با خرمای فشرده آمیخته شده بود و آن خرما را از مدینه برای وی می‌آوردند.
[۲۰] ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۱۰۷- ۱۰۸.

ابواسحاق سبیعی می‌گوید: یک روز جمعه بر دوش پدرم سوار بودم و امام علی (علیه‌السّلام) خطبه می‌خواند. دیدم آن حضرت دست خود را تکان می‌دهد، گویا با آستین پیراهنش خود را باد می‌زند. به پدرم گفتم: آیا امیرمؤمنان گرمش است؟ گفت: او گرما و سرما را چیزی به حساب نمی‌آورد، بلکه پیراهنش را شسته و چون پیراهنی جز آن نداشته، آن را مرطوب به تن کرده است و چنین می‌کند تا خشک شود.
کدام زمام‌داری را می‌توان مانند امام علی (علیه‌السّلام) یافت که خوراک و پوشاکش چون ضعیف‌ترین مردم باشد و از این سیره نیکو تا لحظه وداع از این دنیا دست بر ندارد.


حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیها) نیز شاگرد مدرسه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و الگوی ساده‌زیستی است. وقتی سلمان فارسی چادر کهنه ایشان را دید که با لیف خرما دوازده جای آن وصله شده بود، متعجب گردید و با گریه چنین گفت: دختران قیصر و کسری در سندس و حریرند و دختر محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روپوشی کهنه بر تن دارد که دوازده جای آن وصله شده است. آن حضرت گفت: یا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ! سلمان از لباسم تعجب کرده است، قسم به آن‌که تو را به حق مبعوث فرمود، پنج سال است که من و علی جز یک پوست گوسفند نداریم که روزها بر روی آن به شترمان علف می‌دهیم و چون شب فرا می‌رسد آن را فرش می‌کنیم و بالش ما از پوستی است که درون آن از لیف خرما پر شده است!


سیره آخرین وصی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز ساده‌زیستی است. امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «فواللّه ما لباسه الاّ الغلیظ و لا طعامه الاّ الجشب؛ به خدا سوگند، لباس مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) جز پوشاکی درشت و خوراک او جز خوراکی سخت نخواهد بود.»


هر چند ساده‌زیستی به عنوان اصلی ثابت در زندگی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و ائمه (علیهم‌السّلام) شناخته می‌شود، اما طبیعی است که این اصل در اوضاع و احوال گوناگون و اعصار مختلف، صورت و شکل مناسب آن زمان را پیدا می‌کند. بر این اساس، پیشوایان دین با حفظ اصل ساده‌زیستی، مقتضیات زمان خود را در نظر می‌گرفتند. این نکته مهمی است که باید در شناخت سیره معصومان مورد توجه قرار گیرد، چرا که در غیر این صورت باعث ایجاد شک و شبهه درباره زندگی آن بزرگواران می‌گردد. نمونه زیر حاصل عدم شناخت این نکته مهم در زندگی ائمه اطهار (علیهم‌السّلام) است.

۱۱.۱ - اعتراض به امام صادق

روزی سفیان ثوری که خود از زهد فروش‌های عصر امام صادق (علیه‌السّلام) بود، به نوع لباس آن حضرت اعتراض کرد و گفت: ‌ای پسر رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و علی (علیه‌السّلام) چنین لباسی را نپوشیدند که شما به تن کرده‌اید. حضرت در پاسخ فرمود: رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در عصری بود که فقر و تنگ‌دستی همه جا را فرا گرفته بود و آن حضرت مطابق شرایط آن زمان، چنان لباسی می‌پوشید؛ ولی دنیا بعد از آن عصر، نعمت‌هایش را در همه جا فرو ریخت. شایسته‌ترین افراد به بهره‌مندی از این نعمت‌ها، نیکان هستند. سپس حضرت این آیه شریفه را خواند که: «قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق؛ بگو: چه کسی نعمت‌های زیبای خدا و روزی‌های پاک را که او برای بندگانش آشکار کرده، حرام نموده است». ‌ای سفیان ثوری! آن‌چه را که از لباسِ ظاهر من می‌بینی برای حفظ آبرو نزد مردم پوشیده‌ام. سپس حضرت لباس ظاهر خود را بالا زد و لباس زیرین خویش را که زبر و خشن بود، به سفیان نشان داد و فرمود: این لباس خشن را برای نفس خود و آن لباس ظاهر را برای مردم بر تن کرده‌ام.
آن‌گاه امام (علیه‌السّلام) اعتراض سفیان را به خودش برگرداند که در زیر لباس خشن خویش، جامه‌ای بس لطیف در بر کرده بود و بدین طریق، روحیه ریاکارانه و زاهدنمای سفیان را آشکار کرد.
شرایط دوره امام صادق (علیه‌السّلام) به گونه‌ای بود که باید به تناسب آن، نوع پوشش و لباس انتخاب شود. در عین حال اگر شرایط تغییر می‌کرد و مردم مدینه در سختی قرار می‌گرفتند، امام صادق (علیه‌السّلام) به همان ساده‌زیستی بر می‌گشتند. از این رو معتب می‌گوید: امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: چقدر طعام در نزد ماست؟ گفتم: بیش از چند ماه. حضرت فرمود: همه را بفروش. گفتم: در مدینه طعام نیست. حضرت فرمود: آن را بفروش. وقتی فروختم، حضرت فرمود: طعام را روز به روز خریداری کن و غذای عیالم را نصفی از گندم و نصفی از جو قرار ده. خدا می‌داند که می‌توانم به آنان گندم بدهم، ولی دوست دارم خدا مرا ببیند که در زندگی اعتدال دارم.


ساده‌زیستی در اسلام، تحمل محرومیت بی‌منطق نیست، بلکه باید بر اساس حکم عقل و نقل صورت گیرد. اما چرا اسلام ساده‌زیستی را ارزش می‌داند و فلسفه آن چیست؟ در این جا به بعضی از موارد آن اشاره می‌کنیم:

۱۲.۱ - هم‌دردی با محرومان

فلسفه ساده‌زیستی، هم دردی و شرکت عملی در غم مستمندان است. اگر افراد جامعه به خصوص مدیران و رهبران جامعه زندگی ساده‌ای را برگزینند، هم درد و رنج محرومان را لمس می‌کنند و هم با آنان هم دردی کرده‌اند. از این رو امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: اگر می‌خواستم می‌توانستم از عسل خالص و مغز گندم و بافته ابریشم برای خود خوراک و پوشاک تهیه کنم، اما هرگز هوا‌و‌هوس بر من چیره نخواهد شد و حرص و طمع مرا به گزیدن خوراک‌ها نخواهد کشید. در حالی‌که ممکن است در سرزمین «حجاز» یا «یمامه» کسی باشد که حسرت گرده نانی برد و یا هرگز شکمی سیر نخورد، آیا من سیر بخوابم و پیرامونم شکم‌هایی باشد از گرسنگی به پشت دوخته و جگرهایی سوخته؟ یا چنان باشم که آن شاعر گفته است:
و حسبُک داءً ان تَبیتَ بِبطنة••••••و حولَکَ اکبادٌ تحنُّ الی القِدِّ
این درد تو را بس که شب سیر بخوابی و گرداگردت شکم‌هایی گرسنه به پشت چسبیده باشد. آیا بدین بسنده کنم که مرا امیرمؤمنان گویند و در ناخوش آیندی‌های روزگار شریک آنان نباشم؟

۱۲.۲ - ایثار

یکی دیگر از فلسفه‌های ساده‌زیستی، ایثار و مقدّم داشتن دیگران بر خود است. ایثار از پر‌شکوه‌ترین مظاهر جمال و جلال انسانیت است و فقط انسان‌های بسیار بزرگ به این قله شامخ صعود می‌کنند. ایثارگر از این‌که نیازمندان را بخوراند و بپوشاند و به آنان آسایش برساند بیش از آن لذت می‌برد که خود بخورد و بپوشد و استراحت کند.
اگر لذت ترک لذت بدانی••••••دگر لذت نفس لذت نخوانی
نمونه بارز ایثار امام علی (علیه‌السّلام) و خاندان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در سوره انسان منعکس شده است. آن بزرگواران برای رضای خدا طعام خود را به مسکین و یتیم و اسیر بخشیدند.
مشهور است که امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) باغی را که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) درخت نشانده و با دست خود آب داده بود، به دوازده هزار درهم فروخت و وقتی نزد خانواده‌اش آمد، از آن هیچ نمانده بود و همه را در راه خدا داده بود. حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) به وی گفت: می‌دانی چند روز است که ما خوراک نخورده‌ایم و گرسنگی بر ما چیره گشته است، پس چرا قدری از آن را نگه نداشتی؟ حضرت فرمود: چهره‌هایی زرد و دردمند را که نمی‌خواستم ذلت خواهش را در آنها ببینم، مرا بازداشت از این‌که چیزی از آن را نگه دارم.


ممکن است این توهّم پیش آید که در این زمانه که عصر تکنولوژی و پیشرفت است، ساده‌زیستی ممکن نیست و اساساً سخن گفتن از این مقوله، بیهوده و نا به جاست، زیرا ماهیت تکنولوژی، زهد و ساده‌زیستی را بر نمی‌تابد. حیات تکنولوژی، فزون‌خواهی و گسترش است و همواره در پی تولید و تکثیر می‌باشد. پس یکی از مقتضیات آن، ترویج مصرف‌گرایی و ارزش بودن آن است.
در پاسخ باید گفت: تکنولوژی، محصول‌ اندیشه و عمل انسان است، نه پدیده‌ای خود مختار است و نه می‌تواند انسان را به دنبال خود بکشاند. البته در این که یکی از ویژگی‌های تکنولوژی، ترویج مصرف‌گرایی است، تردیدی نیست، اما این خواست انسان است که اگر به دنیا روی آورد، برای خود مصرف‌های نو می‌آفریند و در پی ایجاد نیازهای دروغین می‌افتد. انسان می‌تواند از فواید تکنولوژی بهره بجوید ولی اسیر آن نباشد.
سخن در بهره‌مندی از تکنولوژی نیست، بلکه سخن در این است که بهره‌مندی از آن به چه قیمتی باید تمام شود. تکنولوژی باید در خدمت بشر باشد، نه این‌که انسان در خدمت تکنولوژی باشد. اگر ساده‌زیستی نسبی را یک ارزش بدانیم، فرقی میان عصر تکنولوژی و جز آن وجود ندارد. البته باید اذعان کرد که عصر حاضر، ساده‌زیستی را دشوار ساخته است اما علی‌رغم این دشواری، می‌توان ساده‌زیستی را انتخاب کرد و در عین فعالیت اقتصادی و بهره‌مندی از مواهب علمی این عصر، اسیر مادیات نشد.
به هر روی، ساده‌زیستی به معنای گوشه‌گیری، تنبلی و بی‌تحرکی نیست تا با تکنولوژی و فعالیت و پیشرفت منافات داشته باشد. امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «المؤمن حسن المعونة خفیف المؤونة؛ مؤمن، پر کار و کم خرج است.»


ممکن است این تصور پیش آید که اسلام با تاکید شدید بر ساده‌زیستی، مروّج فقر است، در حالی‌که به هیچ وجه ساده‌زیستی به معنای توصیه پذیرش فقر و استضعاف نیست و نظر اسلام، فقرزدایی است، نه فقرزایی. فقر، نداشتن و ناداری است، اما ساده‌زیستی، نخواستن در عین تمکّن می‌باشد. ساده‌زیستی، گذشت از سر اقتدار است، اما فقر، گذشت محرومانه است. ساده زیست، دارد و نمی‌خواهد، اما فقیر، ندارد تا بخواهد.
اسلام نه تنها فقر را نمی‌ستاید، بلکه آن را به شدت محکوم می‌کند و از آن بر حذر می‌دارد. تا جایی که پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از فقر به خدا پناه می‌برد
[۳۱] دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۵۲.
و آن‌را از هر مرگی بدتر می‌داند.
امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: پسرم! از فقر بر تو بیمناکم، پس از آن به خدا پناه ببر که فقر مایه کاستی دین و سرگردانی عقل است و به دشمنی می‌انجامد.


گرچه ساده‌زیستی برای آحاد جامعه، یک ارزش محسوب می‌شود، اما برای پیشوایان و مدیران جامعه، یک ضرورت است. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «ان الله تعالی فرض علی ائمة العدل ان یقدّروا انفسهم بضعفة الناس کیلا یتبیّغ بالفقیر فقره؛ خدای متعال بر پیشوایان دادگر واجب کرده است که خود را با مردم ناتوان برابر قرار دهند تا رنج فقر، مستمندی را ناراحت نکند». آن حضرت در جایی دیگر می‌فرماید: خداوند مرا پیشوای خلقش قرار داده و بر من واجب کرده است که درباره خودم و خوراک و پوشاکم مانند مردمان ناتوان عمل کنم تا این‌که فقیر به سیره فقیرانه من تأسی کند و ثروت‌مند به وسیله ثروتش سرکشی و طغیان نکند.»
ساده‌زیستی رهبران و زمام داران، دو نتیجه مثبت و رعایت نکردن آن، دو خطر بزرگ در پی دارد. تحمل فقر و عدم طغیان ثروت‌مندان، دو پی آمد مثبت ساده‌زیستی، و عدم صبر و تحمل محرومان و گستاخی ثروت‌مندان، دو خطر تجمل‌گرایی رهبران است.
نوشته‌اند: عالم بزرگ و استاد کل، آیة الله وحید بهبهانی (رحمة‌الله‌علیه) پسری داشت به نام عبدالحسین که برای همسر خویش لباسی تازه تهیه کرده بود. وقتی ایشان متوجه شد عکس‌العمل تندی نشان داد و او را از چنین اعمالی منع نمود. پسر در پاسخ وی آیه: «قل من حرّم زینة الله التی اخرج لعباده و الطیبات من الرزق...» را خواند. استاد از این توجیه ناراحت شد و فرمود: من نیز این آیه را شنیده‌ام، ولی فقرایی بسیار از همسایگان هستند که به فقر ما تسلّی می‌جویند.
[۳۶] تنکابنی، محمد، قصص العلماء، ص۲۰۳.

وقتی به امام علی (علیه‌السّلام) خبر می‌رسد که کارگزار او «عثمان بن حنیف» در بصره به مهمانی یکی از ثروت‌مندان آن شهر رفته که در آن مهمانی، غذاهای رنگارنگ تدارک دیده شده و جای فقرا خالی بوده است، او را سخت سرزنش کرده و به وی گوشزد می‌کند که گمان نمی‌کردم تو مهمانی مردمی را بپذیری که نیازمندانشان به جفا رانده شده‌اند.
امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) همواره بر ساده‌زیستی مسئولان و کارگزاران و روحانیان تاکید می‌نمودند و آنان را از تجمل‌گرایی بر حذر می‌داشتند. ایشان در این‌باره می‌فرماید: «من متواضعانه و به عنوان یک پدر پیر از همه فرزندان و عزیزان روحانی خود می‌خواهم که در زمانی که خداوند بر علما و روحانیون منت نهاده است و اداره کشور بزرگ و تبلیغ رسالت انبیا را به آنان محوّل فرموده است، از زیّ روحانی خود خارج نشوند و از گرایش به تجملات و زرق و برق دنیا که دون شأن روحانیت و اعتبار نظام جمهوری اسلامی ایران است، پرهیز کنند و بر حذر باشند که هیچ آفت و خطری برای روحانیت و برای دنیا و آخرت آنان، بالاتر از توجه به رفاه و حرکت در مسیر دنیا نیست.»
با نگاهی گذرا به زندگی سراسر ساده و بی‌آلایش امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) چه در دوران جوانی و چه در اوج مبارزه و تبعید و چه بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، می‌توان به بعد ساده‌زیستی آن پیر مراد و عارف وارسته پی برد. این امر چنان مشهود بود که «مایک والاس»، گزارش‌گر تلویزیونی آمریکا بعد از ملاقات و مصاحبه با وی چنین اظهار می‌دارد: «باید بگویم زندگی بسیار ساده که رهبر انقلاب اسلامی برای خود فراهم کرده بود، او را از همه رهبران دیگر دنیا متمایز می‌کرد.»
[۳۹] میرشکاری، اصغر، آیینه حسن، ص۱۳۱.



نهادینه شدن ساده‌زیستی در جامعه به عنوان یکی از ارزش‌های اخلاقی، نیاز به فراهم شدن بستر و زمینه مناسب دارد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:
۱ - ساده‌زیستی مسئولان جامعه: یکی از عواملی که در ساده‌زیستی مردم مؤثر است، بی پیرایه بودن زندگی رهبران و کارگزاران و الگوهای جامعه است. مدل برداری از زندگی کسانی که نقش هدایت و راهنمایی را بر دوش دارند و الگوگیری از آنان، موضوعی است که در آموزه‌های دینی و روان‌شناسی مورد توجه قرار گرفته است. از امام علی (علیه‌السّلام) نقل شده است که فرمودند: مردم به حاکمان خود شبیه‌ترند تا به پدرانشان.
آن حضرت با مطرح کردن روش زندگی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عنوان برجسته‌ترین الگوی تربیتی، مردم را به ساده‌زیستی دعوت کرده و فرمودند: برای تو کافی است که راه و رسم زندگی پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را الگو قرار دهی. آن حضرت در جایی دیگر زندگی خود را که نمونه عالی بی‌رغبتی به دنیا و ساده‌زیستی است، به عنوان الگو معرفی می‌کند و می‌فرماید: بدانید که هر پیروی را امامی است که او را الگوی خود می‌شناسد و از نور دانشش روشنی می‌گیرد، بدانید که امام شما از دنیای خود به دو پاره تن‌پوش و از خوردنی‌هایش به دو قرص نان بسنده کرده است.
۲ - دنیاشناسی: ساده‌زیستی با نحوه نگرش انسان به دنیا ارتباطی مستقیم دارد. کسی که دنیا را همه چیز و منتهای آمال و آرزوهای خود می‌پندارد، نمی‌تواند ساده زیست باشد. در جهت اصلاح همین نگرش است که امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: از فرزندان آخرت باشید، نه از فرزندان دنیا.
۳ - خودشناسی: یکی از روش‌هایی که در تقویت ارزش‌های اخلاقی به ویژه ساده‌زیستی مؤثر است، توجه دادن انسان به منزلت خویش است. کسی که بداند دنیا ابزاری بیش نیست، هرگز خود را به دنیای پست و زودگذر نمی‌فروشد و اسیر مظاهر دنیوی نمی‌شود.
۴ - فرهنگ‌سازی: فطرت انسان‌ها به سمت و سوی خوبی‌ها گرایش دارد، پس مهم آن است که ساده‌زیستی به عنوان یک ارزش معرفی گردد. دستگاه‌های تبلیغاتی به ویژه صدا و سیما با ساخت برنامه‌های گوناگون می‌توانند ساده‌زیستی را در جامعه به عنوان یک فرهنگ ترویج کنند و مردم را به تهاجم فرهنگی دشمن که در جهت دگرگونی ارزش‌ها قدم بر می‌دارد، متوجه سازند.


ساده‌زیستی، آثار فراوانی دارد که مهم‌ترین آنها عبارت‌اند از:

۱۷.۱ - آسودگی

همه اضطراب‌ها و نگرانی‌ها از دنیا و مظاهر آن است، که با ساده‌زیستی می‌توان آنها را برطرف کرد و به آسودگی دست یافت. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «الرّغبةُ مفتاح النَصَب و مَطیّةُ التَعَب؛ شیفتگی دنیا، کلید دشواری و مرکب گرفتاری است.»
امام صادق (علیه‌السّلام) نیز می‌فرماید: شیفتگی در دنیا، مایه غم و‌ اندوه است و زهد در دنیا، آسایش جسم و جان را در پی دارد.
ممکن است تصور شود که ساده‌زیستی، ملتزم نوعی ریاضت و به زحمت‌ انداختن جسم است، در حالی‌که چنین نیست. راحتی و آسایش روحی در زندگی آسان و ساده به دست می‌آید. امام علی (علیه‌السّلام) گنجی را بی‌نیاز کننده‌تر از قناعت و مالی را با برکت‌تر از بسنده کردن به روزیِ روزانه نمی‌داند.
زندگی پر هزینه و تجملی است که خاطر انسان را به خود مشغول می‌کند، زیرا لازمه این زندگی، درآمد بالاست که تحصل آن، سعی خستگی‌ناپذیر می‌خواهد و همین تلاش بی‌وقفه، استراحت و لذت بردن از زندگی را از انسان سلب می‌کند.
از طرفی، خواسته‌های انسان، محدود و تمام ناشدنی است. از این‌رو در هیچ مرحله‌ای از زندگی، رضایت کامل حاصل نمی‌شود. عدم رضایت از زندگی و قید و بندی که با تجمل و تشریفات پدید آمده، آسودگی را از انسان سلب می‌کند. از این جهت بعضی برای رهایی از تجملات به هیپیگری رو می‌آورند.

۱۷.۲ - موفقیت در زندگی

یکی از آثار ساده‌زیستی، کام‌یابی و توفیق در زندگی است. این سخن نیاز به استدلال ندارد، تجربه نشان داده است که بیشتر مخترعان و مکتشفان و نخبگان جامعه که به بشر خدمت کرده‌اند، از قشر محروم یا متوسط بوده‌اند. برای آشنایی بیشتر با چنین انسان‌هایی، یک نمونه را ذکر می‌کنیم:
مرحوم علامه شیخ محمد حسن نجفی، معروف به صاحب جواهر از علمای مشهور و بنام نجف است که کتاب گران سنگ «جواهر الکلام» وی، عظیم‌ترین کتاب فقهی و دایرة‌المعارف فقه شیعه و ثمره ۲۶ سال کار مداوم او به حساب می‌آید. امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در باره ایشان می‌فرماید: «صاحب جواهر چنان کتابی نوشته است که اگر صد نفر بخواهند بنویسند شاید از عهده [اش] بر نیایند و این یک کاخ‌نشین نبوده است... یک منزل محقّر داشتند. از یک آدمی که علاقه به شکم، شهوات، مال و منال و جاه و امثال اینها دارد، این کارها بر نمی‌آید. طبع قضیه این است که نتواند.»

۱۷.۳ - سرمایه‌گذاری

ساده‌زیستی، یک نوع سرمایه گذاری است. با توجه به زندگی محدود و نیازهای گوناگون بشر باید انسان برای نیازهای ماندگار خود، سرمایه گذاری کند. در سیر الی‌الله که هدف نهایی، خلقت انسان است، بهترین زاد و توشه، سبک بالی است. چون هر چه آدمی خود را وابسته کند از طی طریق باز می‌ماند. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «تَخَفَّفوا تلحقوا؛ سبک‌بار شوید تا زودتر برسید.»
همان طوری که کوه‌نورد برای رسیدن به قله کوه و صعودی آسان و موفق، از حمل بار اضافی پرهیز می‌کند و می‌داند هر‌چه بر بار خود بیفزاید، احتمال رسیدن او به قله کاهش می‌یابد، شخصی که خود را در این جهان پهناور چون مسافری می‌بیند که سفری طولانی در پیش دارد، سعی می‌کند زندگی ساده و بی‌آلایشی داشته باشد تا از آن هدف باز نماند. او می‌داند برای پیمودن راه درازی که در پیش دارد، باید امکانات و سرمایه لازم را فراهم کند و عاقلانه‌تر آن است که چیزی را برگزیند که کم وزن‌تر و پر ارج‌تر باشد و این کاری است که هر انسان عاقل و دور‌اندیشی انجام می‌دهد.

۱۷.۴ - قدرت

امام علی (علیه‌السّلام) راز قدرت‌مندی و تصمیم و اراده پیامبران را در ساده‌زیستی و بی‌پیرایگی آنان می‌داند و می‌فرماید: «و لکنّ الله سبحانه جعل رسله اولی قوّةٍ فی عزائمهم و ضعفةً فیماتری الاعینُ من حالاتهم مع قناعة تملاُ القلوب و العیون غنیً و خصاصةٍ تملا الابصار و الاسماع اذی؛ لکن خدای سبحان، فرستادگان خود را در اراده و تصمیم‌هایشان نیرومند و توانا گردانید و در حالاتشان که به چشم دیگران می‌آید، ضعیف و ناتوان قرارشان داد. با قناعتی که دل‌ها و چشم‌ها را از بی‌نیازی پر می‌کرد و با تنگ‌دستی و فقری که چشم‌ها و گوش‌ها را از رنج پر می‌نمود.»
استاد مطهری می‌گوید: یک کسی با «داشتن»، می‌خواهد چشم‌ها را پر کند و یک کسی با «ندارم ولی بی‌نیازم و اعتنا ندارم» چشم‌ها را پر می‌کند. پیامبران در نهایت سادگی بودند، ولی همان سادگی، آن جلال و جبروت‌ها و حشمت‌ها را خرد می‌کرد.
حضرت موسی (علیه‌السّلام) در سایه همین ساده‌زیستی به این قدرت روحی دست یافت که با آن لباس پشمی و عصای چوبی در مقابل فرعونی می‌ایستد که ادعای خدایی دارد و با صلابت با او سخن می‌گوید. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: موسی با برادرش‌ هارون بر فرعون وارد شدند درحالی که لباس‌های پشمین بر تن داشتند و در دست هر کدام عصایی بود. با او شرط کردند که اگر تسلیم فرمان پروردگار شوی، حکومت تو باقی می‌ماند و عزت و قدرتت دوام می‌یابد.
ساده‌زیستی به انسان چنان قدرتی می‌دهد که در هر عرصه‌ای می‌تواند دست به کارهای سترگ بزند. امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) در این‌باره می‌گوید: «اگر بخواهید بی‌ خوف و هراس در مقابل باطل بایستید و از حق دفاع کنید و ابرقدرتان و سلاح‌های پیشرفته آنان و شیاطین و توطئه‌های آنان در روح شما اثر نگذارد و شما را از میدان به در نکند، خود را به ساده‌زیستی عادت دهید.»
امام راحل (رحمة‌الله‌علیه) با اشاره به زندگی عالمان بزرگی چون صاحب جواهر و شیخ انصاری، زهد را عامل اقتدار آنان معرفی می‌کند و در‌باره مرحوم مدرّس می‌فرماید: «یک سید خشکیده لاغر با لباس کرباسی، در مقابل آن قلدری که هر کس آن وقت را ادراک کرده، می‌داند که زمان رضا شاه غیر [از] زمان محمدرضا شاه بود. در مقابل او همچو ایستاد. یک وقت رضا شاه به او گفته بود: سید چه از جان من می‌خواهی؟ گفته بود که می‌خواهم تو نباشی. وقتی که رضا شاه ریخت به مجلس، فریاد می‌زدند که زنده باد کذا. مدرّس رفت ایستاد و گفت که مرده باد کذا، زنده باد خودم. شما نمی‌دانید در مقابل او ایستادن یعنی چه و او ایستاد. این برای این بود که از هواهای نفسانی آزاد بود، وارسته بود و وابسته نبود.»

۱۷.۵ - آزادگی

شهید مطهری در مورد ساده‌زیستی رهبران الهی می‌گوید: «افرادی را می‌بینید که در دنیا ساده زندگی می‌کنند، بدون این‌که لذت‌های خدا را بر خودشان حرام کرده باشند و بدون این‌که از کارهای زندگی دست بکشند. اینها در متن زندگی واقع هستند ولی دلشان می‌خواهد ساده زندگی کنند. چرا؟ می‌گوید برای این‌که من نمی‌خواهم آزادی‌ام را به چیزی بفروشم، به هر‌ اندازه خودم را به اشیا مقیّد کنم، اسیر آنها هستم و وقتی اسیر اشیا باشم، مثل کسی هستم که هزار بند به او بسته است. چنین آدمی نمی‌تواند راه برود و سبک بار و سبک بال باشد و لهذا زندگی پیامبران عظام و رهبران بزرگ اجتماع، همواره زندگی ساده‌ای بوده، زیرا اگر زندگی پر تجمل می‌داشتند دیگر از رهبری می‌بایست دست می‌کشیدند. زندگی پر تجمل با رهبری که لازمه آن سبک باری و سبک بالی و جنبش زیاد و آزادی و آزادگی است، نمی‌سازد.»
شاعری می‌گوید:
در شط حادثات برون آی از لباس••••••کاول برهنگی است که شرط شناور است
یعنی اگر می‌خواهی در دریای حوادث فرو بروی، اول شرطش این است که خودت را لخت کنی. این معنا کنایه از عدم گرایش به زندگی تجملی و وابستگی‌های دنیوی است.
نیاز و وابستگی به دنیا، انسان را برده و مطیع خود می‌سازد، زیرا قید و بندها و تعلقات مادی و تجمل‌گرایی، آزادی عمل را می‌گیرد. امام علی (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «الدنیا دار ممرّ لا دار مقرّ و الناس فیها رجلان: رجل باع فیها نفسه فاوبقها و رجل اتباع نفسه فاعتقها؛ دنیا گذرگاه است نه ایست گاه. مردم در این دنیا دو دسته‌اند: برخی خود را می‌فروشند و برده دنیا می‌شوند و خود را تباه می‌سازند و برخی خویشتن را می‌خرند و آن را آزاد می‌کنند.»
غلام همت آنم که زیر چرخ کبود••••••زهر چه رنگ تعلق پذیرد آزاد است
مگر تعلق خاطر به ماه رخساری••••••که خاطر از همه عالم به مهر او شاد است
استاد مطهری (رحمة‌الله‌علیه) دل بستگی نداشتن به دنیا را شرط لازم برای آزادی می‌داند، اما می‌گوید: این شرط کافی نیست. عادت به حداقل برداشت از نعمت‌ها و پرهیز از عادت به برداشت زیاد، شرط دیگر آزادگی است.


آن‌چه با روحیه ساده‌زیستی سازگاری ندارد و مانع تحقق آن می‌شود، تجمل‌گرایی است.
فرهنگ رفاه‌زدگی و تجمل‌گرایی، پی آمدهای مخرّب و نگران کننده‌ای دارد که به برخی از آنها می‌پردازیم.


برای تجمل‌گرایی آثاری ذکر شده است:

۱۹.۱ - گسترش فساد

با گرایش به زندگی تجملی، هزینه‌های مصرف بالا می‌رود و طبیعی است که راه‌های مشروع، کفایت نمی‌کند. لذا مردم برای دست‌یابی به خواسته‌های روز افزون خود، از شیوه‌های نامشروع مانند: چاپلوسی، رانت‌خواری، ربا و... بهره می‌جویند.
امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) می‌فرماید: «این خوی کاخ‌نشینی اسباب این می‌شود که انحطاط اخلاقی پیدا شود. اکثر این خوی‌های فاسد، از طبقه مرفّه به مردم دیگر صادر شده است.»
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در گفت‌وگو با ابوذر از این نوع گرایش ابراز نگرانی کرده و می‌فرماید: به زودی مردمی از امت من خواهند بود که در دامن نعمت‌ها تولد می‌یابند، همّتشان غذاها و نوشیدنی‌های گوناگون و رنگارنگ است و مورد ستایش نیز قرار می‌گیرند. ایشان بدترین افراد امت من هستند.
[۵۸] محمدرضا، علی و محمد حکیمی، الحیاة، ج۳، ص۲۸۸.

ابن خلدون، متفکر و جامعه‌شناس مسلمان، تجمل و رفاه‌زدگی را دشمن شهر نشینی می‌داند و می‌گوید: «تجمل‌خواهی و نازپروردگی برای مردم، تباهی‌آور است، چه در نهاد آدمی انواع بدی‌ها و فرومایگی‌ها و عادات زشت، پدید می‌آورد و خصال نیکی را که نشانه و راهنمای کشورداری است، از میان می‌برد و انسان را به خصال مناقض نیکی متّصف می‌کند.»
[۵۹] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۳۲۰.


۱۹.۲ - سقوط و نابودی

قرآن کریم، خوش‌گذرانی را عامل سقوط می‌شمارد و می‌فرماید: «و کم اهلکنا من قریة بطرت معیشتها؛ چه بسیار قریه‌ها را از میان بردیم که از زندگی خود گرفتار سرمستی بودند.»
در آیه‌ای دیگر، خداوند متعال اتراف و ترفه را باعث سقوط و نابودی شمرده است: «و اذا اردنا ان نهلک قریة امرنا مترفیها ففسقوا فیها فحق علیها القول فدمّرناها تدمیراً؛ و چون اراده کردیم که جمعیت و دیاری را نابود کنیم، توان‌گران خوش گذران را وادار به فساد می‌کنیم و وقتی به فسق پرداختند سزاوار عذاب می‌شوند. آن‌گاه آن‌جا را زیر و زبر می‌کنیم و نابودشان می‌سازیم.»
این آیه به یکی از سنّت‌های قطعی پرودگار درباره هلاکت مردم و ارتباط آن با رفاه‌زدگان و تجمّل‌گرایان اشاره دارد.
همیشه اشراف و مرفّهان بی‌درد، نخستین کسانی بوده‌اند که با پیامبران و منادیان عدالت، مخالفت کرده‌اند. قرآن مجید می‌فرماید: «و ما ارسلنا فی قریة من نذیر الا قال مترفوها انّا بما ارسلتم به کافرون؛ ما به هیچ جمعیت و دیاری پیامبری نفرستادیم، مگر آن که اشراف و خوش گذرانان آن جامعه گفتند: ما به آن چه شما مامور شده‌اید، کافریم.»
ابن خلدون می‌گوید: «به هر‌ اندازه (ملتی) بیشتر در ناز و نعمت فرو روند، به همان میزان به نابودی نزدیک‌تر می‌شوند.»
[۶۳] ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۲۶۸.


۱۹.۳ - انحطاط اخلاقی

امام علی (علیه‌السّلام) از رفاه‌زدگی به «سُکر نعمت» یعنی مستیِ ناشی از تجمل و رفاه، یاد می‌کند که متاسفانه پس از رحلت پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، امت اسلامی به آن مبتلا شدند. آن حضرت می‌فرماید: «ثم انکم معشر العرب اغراض بلایا قد اقتربت. فاتقوا سکرات النعمة و احذروا بوائق النقمة؛ شما مردم عرب، هدف مصایبی هستید که نزدیک است. همانا از مستی‌های نعمت بترسید و از بلای انتقام بهراسید.»
در این شرایط است که امام (علیه‌السّلام) می‌فرماید: در زمانی هستید که خیر همواره واپس می‌رود و شر به پیش می‌آید و شیطان هر لحظه بیشتر به شما طمع می‌بندد. آیا جز این است که یا نیازمندی می‌بینی که با فقر خود دست و پنجه نرم می‌کند و یا توان‌گری کافر نعمت یا کسی که امساک حق خدا را وسیله ثروت‌اندوزی قرار داده است و یا سرکشی که گوشش به‌ اندرز بده‌کار نیست. کجایند نیکان و شایستگان شما؟ کجایند آزادمردان و جوان مردان شما؟ کجایند پارسایان شما در کار و کسب؟
[۶۵] امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۲۹.

استاد مطهری می‌گوید: آری، سرازیر شدن نعمت‌های بی‌حساب به سوی جهان اسلام و تقسیم غیر عادلانه ثروت و تبعیض‌های ناروا، جامعه اسلامی را دچار بیماری مزمن، دنیازدگی و رفاه‌زدگی کرد.
امام خمینی (رحمة‌الله‌علیه) معتقد بود گرایش به تجمل‌گرایی به تدریج صورت می‌گیرد و در درون آدمی رسوخ می‌کند و اخلاق را تغییر می‌دهد. ایشان در این‌باره می‌فرماید: «این طور نیست که انسان خیال کند که شیطان ابتدا می‌آید به آدم بگوید که بیا و برو طاغوتی شو؛ این را نمی‌گوید. قدم به قدم انسان را پیش می‌برد، وجب به وجب انسان را پیش می‌برد. امروز این که اشکالی ندارد. اگر جلویش را گرفتید، طمعش بریده می‌شود و اگر جلویش را نگرفتید، فردا یک قدم دیگر جلو می‌رود. یک وقت می‌بینید که این طلبه زاهد عابد که در مدرسه زندگی می‌کرد متحوّل شد به یک نفر انسان طاغوتی.»
بنابر فرمایش امام (رحمة‌الله‌علیه)، از ابتدا باید جلوِ نفس و خواهش‌های آن ایستاد. ایشان به صراحت می‌فرماید: «با زندگانی اشرافی و مصرفی نمی‌توان ارزش‌های انسانی - اسلامی را حفظ کرد.»
[۶۸] امام خمینی، روح‌الله، کلمات قصار، ص۷۳.


۱۹.۴ - اسراف

بسیاری از مخارج و مصارف، بر اساس میل‌ها و نیازهای واقعی صورت نمی‌گیرد. یکی از نتایج دوری از ساده‌زیستی و تجمل‌گرایی، ابتلا به اسراف و زیاده‌روی است و دلیلش عادات ناپسند، چشم و هم چشمی‌ها و تقلید کورکورانه از فرهنگ بیگانه و... می‌باشد. و این همان چیزی است که اسلام آن را حرام کرده است. قرآن مجید می‌فرماید: بخورید و بیاشامید و اسراف نکنید که خدا اسراف‌کنندگان را دوست ندارد. در جای دیگر، اسراف‌کاران را از اصحاب آتش دانسته است.
بدیهی است که با ساده‌زیستی و قناعت می‌توان از اسراف و ریخت و پاش‌های بیهوده و خرج‌های اضافی جلوگیری کرد و نیازمندان را از فقر و نداری نجات داد. اسراف علاوه بر ضربه زدن به نظام اقتصادی جامعه، خسارت بزرگ معنوی محسوب می‌شود. رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) می‌فرماید: آن‌که بخورد و بپوشد و سوار شود از روی لذت و اشتهای نفسانی، خداوند بر او نظر نمی‌افکند تا جان دهد یا ترک نماید.
[۷۱] محمدرضا، علی و محمد حکیمی، الحیاة، ج۴، ص۲۰۵.


۱۹.۵ - کم‌رنگ شدن ارزش‌ها

یکی از آثار تجمل‌گرایی در جامعه، متروک شدن سنّت‌های الهی و آداب اسلامی است. وجود تشریفات زاید و رسوم و آداب گوناگون باعث شده است ازدواج که سنّت پیامبر اعظم (سلام‌الله‌علیها) است و موجب آرامش خانواده و سلامت روح و روان افراد و عفت عمومی در جامعه می‌شود، به تاخیر افتد و جوانان عزیز در وقت مناسب نتوانند تشکیل خانواده دهند، در حالی‌که با حذف تشریفات و رو آوردن به ساده‌زیستی که اسلام به ویژه در امر مهم ازدواج، خواهان آن است، می‌توان اسباب ازدواج بسیاری از جوانان را فراهم کرد.
نمونه دیگر از آثار تجمل‌گرایی، کم رنگ شدن روابط عاطفی و دید و بازدید و صله رحم و اکتفا به ارتباط از راه دور و روابط سرد و خاموش از طریق تلفن یا نامه یا اینترنت و... می‌باشد. بدیهی است علاوه بر مشغله‌های روزمره، مهم‌ترین عامل این اثر را باید در تجمل‌گرایی و به تکلّف افتادن خانواده‌ها جست‌و‌جو کرد.


۱. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص۲۱۴.    
۲. آمدی، ابوالفتح، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۲۹۱.
۳. آمدی، ابوالفتح، غررالحکم و دررالکلم، ج۱، ص۱۸۹.    
۴. قمی، شیخ عباس، سفینةالبحار، ج۲، ص۵۷.
۵. سعدی، گلستان، باب دوم، ص۸۹ - ۸۸.
۶. اعراف/سوره۷، آیه۳۱.    
۷. مکارم، ناصر، تفسیر نمونه، ج۶، ص۱۸۲.    
۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۴۹.    
۹. کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج۶، ص۴۳۹.    
۱۰. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۲۷.
۱۱. یعقوبی، احمد بن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۲۰۴، به نقل از:مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۳۸.    
۱۲. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۳۸.
۱۳. طوسی، محمد بن حسن، رجال کشی، ص۶۶، به نقل از:مصطفی دلشاد تهرانی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۳۸.    
۱۴. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۳۸.
۱۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۶۰، ص۱۵۰.    
۱۶. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۶۰، ص۱۵۰.    
۱۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۶۰، ص۱۵۱.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۲۹.    
۱۹. امام علی (علیه‌السلام)، نهج‌البلاغه، صبحی صالح، خطبه ۱۶۰، ص۱۵۲.    
۲۰. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۱۰۷- ۱۰۸.
۲۱. ثقفی کوفی، ابراهیم بن محمد، الغارات، ج۱، ص۹۸- ۹۹.    
۲۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۸، ص۳۰۳.    
۲۳. طوسی، محمد بن حسن، غیبة النعمانی، ص۲۳۳.    
۲۴. اعراف/سوره۷، آیه۳۲.    
۲۵. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، ج۶، ص۴۴۲.    
۲۶. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، ج۶، ص۴۴۲.    
۲۷. کلینی، محمد بن یعقوب، فروع کافی، ج۵، ص۱۶۶.    
۲۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص۲۸۴.    
۲۹. حلی، ابن فهد، عدة الداعی و نجاح الساعی، ص۱۲۴.    
۳۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۲۴۱.    
۳۱. دلشاد تهرانی، مصطفی، سیره نبوی، دفتر اول، ص۳۵۲.
۳۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۲، ص۴۷.    
۳۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، قصار ۳۱۹، ص۳۶۶.    
۳۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۲۰۹، ص۲۱۹.    
۳۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۴۱۰.    
۳۶. تنکابنی، محمد، قصص العلماء، ص۲۰۳.
۳۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، نامه ۴۵.    
۳۸. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۲۰، ص۱۳۰.    
۳۹. میرشکاری، اصغر، آیینه حسن، ص۱۳۱.
۴۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰، ص۱۵۰.    
۴۱. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، نامه ۴۵، ص۲۸۳.    
۴۲. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۴۲، ص۳۸.    
۴۳. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، قصار ۳۷۱، ص۳۷۳.    
۴۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۷۸، ص۲۴۰.    
۴۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، قصار ۳۷۱.    
۴۶. خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، ج۱۷، ص۲۱۷.    
۴۷. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۲۱، ص۲۱.    
۴۸. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص۱۹۷.    
۴۹. مطهری، مرتضی، سیری در سیره نبوی، ص۱۰۸، با‌ اندکی تغییر.    
۵۰. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۹۲، ص۱۹۶.    
۵۱. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۹، ص۱۱.    
۵۲. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۷، ص۲۱۷.    
۵۳. خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۶، ص۲۶۸.    
۵۴. مطهری، مرتضی، حق و باطل به ضمیمه احیای تفکر اسلامی، ص۱۶۳.    
۵۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، ص۳۳۷.    
۵۶. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص۲۳۴.    
۵۷. خمینی، روح‌الله، صحیفه نور، ج۱۷، ص۲۱۸.    
۵۸. محمدرضا، علی و محمد حکیمی، الحیاة، ج۳، ص۲۸۸.
۵۹. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۳۲۰.
۶۰. قصص/سوره۲۸، آیه۵۸.    
۶۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۶.    
۶۲. سبا/سوره۳۴، آیه۳۴.    
۶۳. ابن خلدون، عبدالرحمن بن محمد، مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۲۶۸.
۶۴. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۵۱، ص۱۳۹.    
۶۵. امام علی (علیه‌السلام)، نهج البلاغه، خطبه ۱۲۹.
۶۶. مطهری، مرتضی، سیری در نهج البلاغه، ص۲۶۲.    
۶۷. امام خمینی، روح‌الله، صحیفه امام، ج۱۸، ص۴۵.    
۶۸. امام خمینی، روح‌الله، کلمات قصار، ص۷۳.
۶۹. انعام/سوره۶، آیه۱۴۱.    
۷۰. غافر/سوره۴۰، آیه۴۳.    
۷۱. محمدرضا، علی و محمد حکیمی، الحیاة، ج۴، ص۲۰۵.



پایگاه اطلاع‌رسانی حوزه، برگرفته از مقاله «ساده‌زیستی»، تاریخ بازیابی ۹۶/۵/۳۰.    




جعبه ابزار