زینب بنت رسول الله
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
پیامبر گرامی اسلام،
حضرت محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از زنان متعددی که داشتند، از دو نفر از آنان یعنی "
خدیجه بنت خویلد" و "
ماریه قبطیه" دارای فرزندانی بودند. دختران آن حضرت که چهار تن بودند و به
سن بزرگسالی رسیدند. در این مقاله به شرح حال
دختر بزرگ آن حضرت یعنی "
زینب" میپردازیم.
فرزندان ذکور آن حضرت همگی در اوان کودکی از دنیا رفتند؛
امّا دختران آن حضرت که چهار تن بودند و به سن بزرگسالی رسیدند، عبارتند از: "
حضرت فاطمه زهرا (سلاماللهعلیها)"، "زینب"، "
رقیه"، "
امکلثوم" که مادر همه آنان
خدیجه بنت خویلد میباشد. در این مقاله به شرح حال
دختر بزرگ آن حضرت یعنی "
زینب" میپردازیم.
"زینب" دختر بزرگ رسول گرامی اسلام میباشد. مادرش حضرت خدیجه دختر خویلد بوده است. او ۱۰
سال قبل از
بعثت پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حالیکه آن حضرت ۳۰ ساله بود، به دنیا آمد
و هم زمان با مادرش
اسلام آورد؛
البته با توجه به اینکه "ابوالعاص" در سال ۷ ایمان آورد و
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بعد از ۶ سال جدایی او را
دو مرتبه بدون تجدید
عقد به ابوالعاص داد، بنظر میرسد در سال اول هجری ایمان آورده باشد.
به نظر برخی از مورخین، زینب دختر "هاله"، فرزند خدیجه و
ربیبه پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) میباشد. او با "ابوالعاص بن ربیع" ازدواج کرد.
مادر ابوالعاص هاله
خواهر خدیجه (سلاماللهعلیها) بود. این
ازدواج پیش از بعثت اتفاق افتاد. زینب نخستین دختر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است که ازدواج کرده است. گفته شده که نام اصلی ابیالعاص، قاسم بوده و به «جرو البطاء» (یعنی
فرزند سرزمین بطی) مشهور بوده است.
بعد از ظهور
اسلام و مسلمان شدن زینب، روابط زناشویی آن دو به هم خورده بود؛ ولی ابوالعاص به هیچ وجه حاضر به طلاق دادن زینب نبود و از آنجا که رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) هیچ قدرتی در مقابل
قریش در
مکه نداشت، نتوانست آنها را از هم جدا کند و ابوالعاص را مجبور به
طلاق زینب نماید.
بعد از اسلام زینب، ابوالعاص همچنان بر
کفر خویش باقی بود و او از معدود مردان تاجر و ثروتمند و امانتدار مکه بود. بزرگان قریش بعد از ظهور اسلام از او خواستند، تا زینب را طلاق دهد؛ ولی او هرگز قبول نکرد.
زینب برای ابوالعاص دو فرزند به نامهای "علی" و "امامه" آورد. علی در کودکی از دنیا رفت. ولی امامه زنده بود و
امیرالمؤمنین علی (علیهالسّلام) بعد از
شهادت حضرت فاطمه (سلاماللهعلیها) به سفارش آن حضرت با امامه ازدواج کرد
و بنابر نقل دیگر خود ابوالعاص به امامه سفارش کرد، با علی (علیهالسّلام) ازدواج کند.
"ابوالعاص بن ربیع" همراه با
مشرکان و سران قریش در
جنگ بدر بر علیه
مسلمانان شرکت کرد. او در این
جنگ به وسیله "عبدالله بن جبیر" اسیر شد. پس از اتمام جنگ، پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای آزادی اسیران فدیه تعیین نمودند؛ لذا مردم مکه کسانی را برای پرداخت فدیه و آزاد نمودن اسیران، خود به مکه فرستادند. از جمله این افراد، "عمرو بن ربیع" برادر ابوالعاص بود. زینب دختر پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که آن موقع در مکه بود، گردنبندی را که یادگار مادرش خدیجه بود را، به عنوان
فدیه جهت آزادسازی ابوالعاص بوسیله
برادر او عمرو، فرستاده بود. همین که رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن گردنبند را دید، آن را شناخته و به مسلمانان فرمود: «اگر صلاح میدانید
اسیر را آزاد کنید و کالای او را هم برایش پس بفرستید».
مسلمانان نیز او را آزاد کرده و گردنبند را هم به زینب بازگرداندند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از ابوالعاص تعهد گرفت که زینب را برای آمدن به حضور رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آزاد بگذارد. ابوالعاص نیز این تعهد را پذیرفت و به آن عمل نمود و پس از بازگشت به مکه، زینب را به
مدینه فرستاد. نقل دیگری نیز مبنی بر اینکه زینب همراه
پدر بزرگوارش (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به مدینه
هجرت کرده بود، وجود دارد.
پس از آنکه ابوالعاص
همسر خود زینب را به مکه روانه کرد. خودش به همراه کاروانی جهت
تجارت به «
شام» رفت. مردم مکه اموال تجاری فراوانی به جهت امانتداری و درستکاری ابوالعاص به او سپرده بودند، تا بر ایشان تجارت کند. او هنگامی که از شام به همراه مال استجارهی مذکور به سوی مکه مراجعت میکرد، پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از این امر باخبر شدند و "زید بن حارثه" را به همراه یک صد و هفتاد سوار جهت دستگیری آنها اعزام نمودند. زید در جمادیالاولی سال ششم هجرت در ساحل
دریای سرخ و در مسیر کاروانهای مکه به مدینه که منطقه «عیص» نامیده میشود، با کاروان قریش برخورد نمود.که این واقعه به
سریه زید بن حارثه به عیص نامیدهشد.
زید اموال کاروان را تصرف نموده و گروهی از کسانی که با کاروان بودند، را دستگیر کرد. ولی ابوالعاص به مکه گریخت و پس از چندی، جهت باز پس گیری اموال به مدینه سفر کرد و در نیمههای
شب بطور مخفیانه وارد شهر شد
و در سحرگاهی به در
خانه زینب دختر سولاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رفته و از او پناه خواست. زینب نیز او را پناه داد. سپس بر در خانه خود ایستاده با صدای بلند گفت: من ابوالعاص را پناه دادم.
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چون این را شنیدند به مردم فرمودند: ای مردم آیا شما هم آنچه را که من شنیدم، شنیدید؟ گفتند: بله یا رسول الله. پس فرمودند: من هم هر که را که زینب پناه داد، پناه دادم.
آن گاه برخاست و به خانه زینب آمد و به او فرمود: به خوبی از ابوالعاص پذیرائی کن؛ ولی مواظب باش که بر تو دسترسی پیدا نکند، زیرا تو بر او
حلال نیستی (و اسلام میان شما جدائی انداخته است). پس رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به نزد کسانی که اموال او را ضبط کرده بودند، فرستاد و به آنان فرمود: شما بستگی ابوالعاص و وصلت او را با من میدانید و از طرفی شما مالی را به دست آوردهاید که کسی را در آن حقی نیست و در آن خوشنودی ماست و اگر نخواهید حقی است که خدا به شما داده و کسی نمیتواند شما را به پرداخت آن مجبور کند و شما از همه کس به تصرف آن اموال مستحقتر و شایستهتر هستید.
مسلمانان همه اموالی را که از او گرفته بودند، به او پس دادند. ابوالعاص نیز تمامی اموال را به مکه آورد و به صاحبانشان تحویل داد.
بنابر نقل دیگری او در جریان حمله به کاروان تجاری اسیر شد.
ابیالعاص پس از آنکه اموال مرم را به آنها پس داد، در مقابل مردم ایستاد و گفت: اکنون من گواهی میدهم که معبودی جز خدای یگانه نیست و گواهی میدهم که محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بنده و پیامبر او است. به خدا سوگند اینکه من تا در مدینه و پیش محمد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بودم، مسلمان نشدم، برای آن بود که مبادا شما خیال کنید، به آن وسیله میخواهم اموال شما را بخورم و اسلام را وسیله این کار قرار دهم و از این رو صبر کردم، تا تمامی اموال را به شما رد کنم و آنگاه مسلمان شوم.
سپس در
ماه محرم سال ۷ هجری در حالیکه مسلمان شده بود، به مدینه هجرت نمود و به حضور رسولاکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) رسید.
پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز زینب را با همان عقد اول به او باز گردانید و نیز گفته شده، عقد را تجدید نمود.
ابوالعاص در ذیحجه سال ۱۲ هجری درگذشت.
زینب در سال ۸ هجری از دنیا رفت. "
امایمن" با "سوده دختر زمعه"، و "
امسلمه" او را غسل دادند. پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به آنها فرمود: او را سه یا پنج بار و اگر خواستید، بیشتر غسل دهید و با
سدر و
کافور او را بشوئید و چون از غسل دادن او فارغ شدید، مرا خبر کنید. وقتی کار غسل دادن زینب تمام شد، پیامبراکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیراهن «ازاء» خود را داده و فرمود: آن را چسبیده به بدنش بر او بپیچند.
در مورد علت
وفات او گفتهاند: زمانی که او از مکه به مدینه میآمد، مردانی از قریش به تعقیب وی برخاستند و دو مردی به نامهای "هبار بن اسود" و "نافع بن عبدالقیس" به او رسیده و هودج او را آماج تیر قرار دادند، چنانکه گفتهاند او باردار بوده و فرزندش را در اثر
ترس سقط نمود.
او در اثر این اتفاق بیمار شد و بهبود نیافت، تا در سال ۸ هجری درگذشت.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «زینب بنت رسول الله»، تاریخ بازیابی۹۵/۹/۹.