زینب بنت جحش
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زینب دختر جَحْش، از همسران
پیامبر اسلام بود. پدر او،
جحشبن ریاب، از خاندان غَنْم و از دودمان
اسدبن خُزَیمَه بود
که پس از کوچ به
مکه، هم پیمان شاخۀ
بنی امیه قریش شد.
مادر
زینب،
اُمیمه، دختر
عبد المطلب وعمۀ رسول خدا بود.
از تاریخ دقیق تولد زینب اطلاعی در دست نیست، اما چون در سال ۲۰ هجری و در روزگار
خلافت عمر بن خطاب درگذشته؛ همچنان که تفصیل آن خواهد آمد؛ و بیشتر سیرهنویسان نوشته اند که هنگام
مرگ ۵۳ سال داشته،
احتمالاً ۳۳ سال پیش از
هجرت و حدود ده سال پیش از
بعثت پیامبر به دنیا آمده است. ابنحجر
سن زینب را به هنگام درگذشت پنجاه
سال ذکر کرده، اما افزوده که سن او را ۵۳ سال هم نوشتهاند که در این صورت به هنگام
بعثت ده ساله بوده است. ابنسعد
خبری نقل کرده که بنا برآن، زینب هنگام ازدواج با پیامبر ۳۵ ساله بوده است.
در صورت صحت این خبر، احتمالاً او در حدود ۲۹ یا ۳۰ قبل از هجرت به دنیا آمده است. همچنین مادر
عکاشة بن محصن سن زینب را هنگام مهاجرت به مدینه سی و اندی دانسته است
که
خبر پیشین را تأیید می
کند.
زینب و افراد خانوادۀ جحش را از نخستین هجرتکنندگان به
مدینه برشمردهاند.
خانههای خالی از سکنۀ خاندان جحش را در مکه
ابو سفیان، با تصرف عدوانی، به
عمرو بن عَلقَمه فروخت.
نام نخست زینب، بَرَّه بود و پیامبر بعد از
ازدواج با ایشان، نام او را به زینب تغییر داد.
پس از مرگ زینب، هیچ درم و دیناری از او برجا نماند، زیرا همه را در زندگی خود به مستمندان بخشیده بود.
پیامبر از این خوی شایستۀ همسر خویش باکنایهای لطیف یاد میکرد و به همسران دیگر خود میفرمود که شتابانترین شما در پیوستن به من پس از مرگ همان است که دستش از همه بخشندهتر باشد.
شتاب زینب در بخشش اموال چنان بود که در چند ساعت تمام دوازده هزار درهم مستمری سالیانۀ خود را به دست خدمتکار خویش به خانۀ یتیمان و بیوهزنان و مستمندان فرستاد. مشروح این رفتار او را بسیاری از مورخان آوردهاند.
منش والای زینب چنان بود که
عایشه از او با عنوان بانویی یاد کرده که در دین باوری،
پرهیز کاری،
راستگویی،
صدقه دادن و رعایت پیوند خویشاندی کسی از او برتر نبوده و به یتیمان و زنان بیوه توجه داشته است.
همچنین در خبری عایشه، زینب را پس از خود محبوبترین همسران پیامبر نزد آن حضرت یاد کرده است.
زینب از راویان حدیث نبوی بوده و چند حدیث از او روایت شده است.
که دو حدیث آن را مسلم و بخاری به اتفاق ذکر کردهاند
از جمله کسانی که از او روایت نقل کردهاند، این اشخاص بوده اند:
قاسم بن محمد بن ابی بکر؛
امّ حبیبه، دختر ابوسفیان؛ و
محمد بن عبد الله بن حجش، برادرزادۀ وی.
بنابر خبری که طبری
آن را به نحو مرسَل و از قول فقیهان حجاز نقل کرده، پیامبر در خانۀ زینب درگذشته است.
موضوع ازدواج پیامبر و زینب، که دستاویز گزافهگوییهای منافقان و مشرکان گردید، باعث رنجش پیامبر شده بود. برخی از منافقان، برای تخریب پیامبر، علت جدایی زید و زینب را تمایل پیامبر به زینب بیان کردند و داستانی نیز در این خصوص رواج دادند،
که تفاوتهایی نیز دارد. در نقل متداولترِ این داستان، هنگامی که پیامبر به دیدن زید رفته بود، وی در خانه نبود،
اما در نقل
زید در خانه بود و داشت
وضو می گرفت.
برخی مفسران نیز این داستانها را ذیل
آیۀ ۳۷
سورۀ احزاب ذکر کردهاند.
بررسی روایات ناظر بر این ماجرا نشان میدهد مفسران قرن اول، به احتمال بسیار، برخی مطالب راجع به گزارشهای زینب و زید را بر اساس داستانهای متداول
اوریا و
داود ساختهاند.
ابنحجر
به ضعیف بودن سند برخی از این داستانها اشاره کرده،اما
باسورث داستان ازدواج پیامبررا با زینب بر اساس همان گزارشهای مغرضانه تبیین نموده است. همچنین، ازدواج پیامبر با زینب، یکی از مسائل ثابت در متون جدلی
مسیحیت از زمان کهن بوده
و احتمالاً نخستین بهرهگیری از این ماجرا در نقد پیامبر اسلام در سنّت مسیحی، گفتههای
یوحنای دمشقی در کتاب چشمه معرفت بوده است
که پس از آن جزء ثابتی در ادبیات جدلی مسیحیت بر ضد اسلام شده و تقریباً در تمام متون جدلی آن دوره، این داستان گاه تغییر یافته و در مواردی تقریباً به همان صورتِ روایت شده در متون اسلامی، نقل و به آن استناد گردیده است.
عالمان مسلمان به برداشتهای نادرست در این خصوص پاسخ دادهاند. جریان خردهگیری مشرکان و منافقان بر پیامبر مبنی بر اینکه او، خود، همه را از ازدواج با همسر پسر (
عروس) منع کرده و اینک خود با همسر پسر خویش ازدواج کرده، در آیات ۳۶ تا۳۹
سورۀ احزاب آمده است.
ازدواج پیامبر با زینب، دختر عمۀ خود، امری طبیعی است و در پاسخ به کسانی که گفته اند دلیل ازدواج پیامبر با او آشفتگی آن حضرت از جمال وی بوده است،
باید گفت پیامبر از زیبایی و خوی و منش زینب، پیش از ازدواج او با
زید بن حارثه آگاه بود. پیامبر به زید
بن حارثه، مشهور به
زید الحلب، مهر ویژهای داشت
و یکی دو سال پس از بعثت،
کنیز آزاد کردۀ خود،
امّیَمَن، را به همسری او درآورد و
اُسامة بن زید بهرۀ این ازدواج بود.
بعد از مهاجرت زینب به مدینه، پیامبر از زینب برای زید
خواستگاری نمود. زینب هنگام خواستگاری گمان میکرد که پیامبر او را برای خویش خواستگاری نموده است، از این رو با درخواست پیامبر موافقت کرد. اما پس از آنکه دریافت پیامبر وی را برای زید خواستگاری کرده است، مخالفت نمود و چون پیامبر را به این وصلت راضی دید، با درخواست ازدواج موافقت کرد.
مفسران در
شأن نزول آیۀ ۳۶ سورۀ احزاب عموماً آن را ناظر بر ماجرای وصلت زید و زینب دانسته و گفتهاند پس از نزول این آیه، زینب به ازدواج با زید موافقت کرد.
اما همواره میان زینب و زید کشاکش وجود داشت
و زید از بداخلاقی زینب نزد پیامبر شکایت میبرد و پیامبر او را به
صبر و تحمل همسر دعوت میکرد
تا سرانجام پیامبر به فرمان
خداوند به جدایی آن دو حکم داد. به گفتۀ بیشتر سیرهنویسان و مورخان، جدایی زینب و زید در سال پنجم یا پس از
مُرَیسع در شعبان سال پنجم بوده است.
پیامبر سپس با دستور الهی و برای شکستن رسمی جاهلی که فرزند خوانده را همچون فرزند تنی خود میدانستند، با زینب ازدواج کرد.
پیامبر همواره زید را فرزند و وارث خود معرفی می کرد.
بعدها زینب به این سبب که ازدواج او و پیامبر در آسمانها مقرر شده است، بر دیگر همسران پیامبر برتری میجست.
پیامبر در ازدواج با زینب،
ولیمه ویژه داد و گوسفندی کشت
و با نان و گوشت از مهمانان پذیرایی کرد.
ازدواج پیامبر با زینب در آغاز
ذیقعده سال پنجم رخ داد و زینب در آن هنگام سی و پنج سال داشت.
آیات حجاب در خصوص مزاحمت اصحاب برای پیامبر پس از ازدواج ایشان با زینب نازل شده است. تفصیل گزارشهای مختلف را ابنسعد
و طبرانی
آورده و مفسران نیز ذیل آیات ۵۸ و ۵۹ سورۀ احزاب به این نکته اشاره کردهاند.
جایگاه زینب نزد پیامبر موجب برانگیخته شدن رشک برخی از زنان آن حضرت شده بود که در نهایت آیات نخست
سورۀ تحریم در این باره نازل شد؛
هر چند زینب نیز خود باعث رنجش
صفیه، دختر حُیَی
بن اَخطَب، شده بود.
زینب در
جنگ حُنَیْن همراه پیامبر بود
و پس از رحلت پیامبر میگفت که پس از ایشان هرگز بر مرکبی سوار نخواهم شد، هرچند برای
حج باشد.
پیامبر خطاب به عمر که به زینب پرخاش کرده بود، فرمود به-هوش باشد که زینب اَوّاهه است و
اَوّاه را فروتن در پیشگاه خدا و بسیار زاریکننده در درگاه او و صفت
حضرت ابراهیم معنی کرد.
عمر پس از تشکیل دیوان، مستمری سالیانۀ زینب را همچون برخی دیگر از همسران پیامبر، دوازده هزار
درهم تعیین نمود،اما زینب فقط یک سال این مستمری را گرفت و سال بعد درگذشت. زینب گرفتن این مبلغ را
فتنه میدانست و از خدا خواسته بود که به گونهای او را از گرفتن مستمری رهایی بخشد.
وی نخستین همسر پیامبر بود که بعد از رحلت ایشان درگذشت.
زینب در سال ۲۰ هجری درگذشت
و
عمر بن خطاب بر
جنازه او
نماز گزارد.
ابنسعد
و ذهبی
در خبری نقل کردهاند که خلیفۀ دوم دستور داد برای حفظ حرمت زینب، به دلیل پوشیده نبودن
تابوت، تنها
محارم زینب در
تشییع جنازه حاضر شوند. در این هنگام اَسماء بنت عُمَیس شیوۀ بهرهگیری از تابوت را به
خلیفه گوشزد کرد و پس از آن به عموم اجازۀ شرکت در تشییع جنازۀ زینب داده شد.
عمر پیشاپیش تابوتِ پوشیده با روکش برجسته حرکت میکرد و میگفت چه نیکو پوششی است که پیکر زنان را پس از مرگ از دیدۀ مردان پوشیده میدارد.
زینب در گورستان بقیع در کنار خانۀ
عقیل و خانۀ
محمد بن حنفیه به خاک سپرده شد
و برادرزاده و خواهرزادۀ زینب و
اسامة بن زید، که همگان بر زینب مَحرم بودند، در
گور رفتند و او را به خاک سپردند.
در روز خاکسپاری زینب گرمای هوا شدت یافت، از این رو خلیفه دستور داد روی قبر خیمهای نصب شود که آن را نخستین
خیمه نصب شده بر
قبر در اسلام دانستهاند.
شیوهای که در تشییع زینب (یعنی قرار دادن پیکر وی در تابوت) به کار رفت، پیشتر
حضرت زهرا سلامالله علیها برای خود توصیه کرده و این موضوع را به
اسماء بنت عمیس گفت و اسماء گفت که در سنّت تشییع جنازۀ اهل
حبشه تابوت را دیده است و آن را خواهد آورد،
اما چون پیکر دخت پیامبر تشییع رسمی نشده بود، برای نخستین بار این شیوه برای پیکر زینب که از چند حیث والاترینِ همسران پس از خدیجه بود، انجام شد.
تنها میراث باقی مانده از زینب، خانۀ او بود که بعدها، هنگام توسعۀ حرم نبوی در زمان
ولید بن عبد الملک، به پنجاه هزار درهم از وارثان او خریداری شد.
•
ابو عبیده معمر بن مثنی بصری،
تسمیۀ ازواج النبی صلی الله علیه و سلم و اولاده، چاپ کمال یوسف حوت،بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰؛
•
ابو نعیم احمد بن عبد الله اصفهانی،
حلیة الاولیاء و طبقات الاصفیاء،بیروت ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷؛
•
محمد بن علی بن حسین مشهور به
ابن بابویه قمی،
من لایحضره الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری،قم ۱۴۱۴؛
•
محمد بن حبیب بغدادی،
کتاب المحبر، چاپ ایلزه لیختن شتیتر،بیروت،بیتا.؛
•
ابن حجر عسقلانی،
الاصابة فی تمییز الصحابة، چاپ علی محمد بجاوی، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲؛
•
ابن ابی الحدید،
شرح نهج البلاغه، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۷/ ۱۹۶۷؛
•
جمال الدین ابو الفرج ابن جوزی،
صفة الصفوة، چاپ محمود فاخوری و محمد رواس قلعهجی،قاهره ۱۳۹۰/ ۱۹۷۰؛
•
ابن سعد،
الطبقات الکبری، چاپ احسان عباس (اختصارات)؛
•
محمد بن عبدالله بن ابی زمنین،
تفسیر القرآن العزیز، چاپ ابوعبدالله حسین
بن عکاشه و محمدبن مصطفی کنز، قاهره۱۴۲۳/ ۲۰۰۲؛
•
عبدالله بن مسلم مشهور به
ابن قتیبه،
المعارف، چاپ ثروت عکاشه،قاهره ۱۳۷۹/ ۱۹۶۰؛
•
یوسف بن عبدالله بن محمد مشهور به
ابن عبد البر،
الاستیعاب فی معرفة الأصحاب، چاپ علی محمد بجاوی،بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲؛
•
عبد الملکبن هشام مشهور به
ابن هشام،
السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم آبیاری و عبدالحفیظ شلبی،بیروت، بیتا.؛
•
مقاتل بن سلیمان بلخی،
تفسیر مقاتل بن سلیمان، چاپ احمد فرید،بیروت ۱۴۲۴/ ۲۰۰۳؛
•
محمد بن اسماعیل بخاری،
صحیح البخاری، بیروت ۱۴۰۱/ ۱۹۸۱؛
•
احمد بن یحیی بلاذری،
أنساب الأشراف، چاپ محمود فردوس عظم،دمشق ۱۹۹۷/۱۴۱۸؛
•
شمس الدین محمدبن احمد ذهبی،
سیر اعلام النبلاء، (چاپ اختصارات)؛
•
سلیمان بن احمد طبرانی،
المعجم الکبیر، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی،موصل ۱۴۰۵/ ۱۹۸۴؛
•
فضل بن حسن طبرسی،
اعلام الموری بأعلام الهدی، قم ۱۴۱۷؛
•
محمد بن جریر طبری،
تاریخ الطبری، چاپ مؤسسة الأعلمي للمطبوعات - بيروت - لبنان؛
• محمد
بن جریر طبری،
جامع البیان فی تفسیر آیات القرآن (چاپ اختصارات)؛
•
محب الدین احمد بن عبدالله طبری،
السمط الثمین فی مناقب امهات المؤمنین، چاپ محمدبن فرید، بیجا، بیتا.؛
• علی
بن حسین مشهور به
علم الهدی،
تنزیه الأنبیاء، چاپ دار الأضواء - بيروت - لبنان ۱۴۰۹ - ۱۹۸۹ م؛
•
محمد بن یعقوب کلینی،
الکافی (چاپ اختصارات)؛
•
عبدالمسیح بن اسحق کندی، رسالة عبدالله
بن اسماعیل الهاشمی الی
عبدالمسیح
بن اسحق الکندی یدعوه الی الاسلام و رسالة
الکندی الی الهاشمی یرد بها علیه و یدعوه الیالنصرانیة،دمشق ۲۰۰۵؛
•
علی بن ابراهیم قمی،
تفسیر القمی، چاپ سید طیب موسوی جزائری، قم ۱۴۰۴؛
• مسلم
بن حجاج، الجامعالصحیح، بیروت، بیتا؛
•
جمالالدین بن عبدالرحمن مزی،
تهذیب الکمال فی اسماء الرجال، چاپ بشّار عوّاد معروف، بیروت ۱۴۲۲/ ۲۰۰۲؛
•
محمد بن عمر واقدی،
کتاب المغازی الواقدی، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرةالمعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «زینب دختر جَحْش»، شماره۶۸۳۷.