زَعْج (مفرداتنهجالبلاغه)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
زَعْج (به فتح زاء و سکون عین) از
واژگان نهج البلاغه به معنای طرد کردن، مضطرب کردن و قلع کردن است.
مشتق آن عبارت است از:
اِزْعاج (به کسر الف و سکون زاء) که به معنی طرد کردن است.
امام علی (علیهالسّلام) راجع به غصب خلافت خویش به
اهل مصر و نیز در بیان
موعظه در مورد فرا رسیدن
مرگ از این کلمه استفاده کرده است.
این واژه چهار بار در
نهج البلاغه آمده است.
زَعْج به معنای طرد کردن، مضطرب کردن و قلع کردن.
همچنین
اِزْعاج به معنی طرد کردن است.
بعضی از مواردی که در نهجالبلاغه استفاده شده به شرح ذیل است:
امام (علیهالسّلام) در
نامه ۶۲، راجع به غصب خلافت خویش به اهل مصر مینویسد:
«فَواللهِ ما كانَ يُلْقى في روعي، وَ لا يَخْطُرُ بِبالي، أَنَّ الْعَرَبَ تُزْعِجُ هذا الاَْمْرَ مِنْ بَعْدِهِ (صلىاللهعليهوآلهوسلّم) عَنْ أَهْلِ بَيْتِهِ» «به
خدا قسم نه به قلب من القا میشد و نه به خاطرم میرسید که
عرب امر
خلافت را بعد از
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از
اهل بیت (علیهمالسّلام) او قلع کند.»
و در مقام موعظه میفرماید:
«فَقَدْ رَأَيْتَ مَنْ كانَ قَبْلَكَ... كَيْفَ نَزَلَ بِهِ الْمَوْتُ فَأَزْعَجَهُ عَنْ وَطَنِهِ» «دیدی کسی را که قبل از تو بود چطور مرگ بر او نازل شد و از وطنش طردش کرد.»
این واژه چهار بار در نهج البلاغه آمده است.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، مفردات نهج البلاغه، برگرفته از مقاله «زعج»، ج۱، ص۴۹۵.