زهد حضرت داوود
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حضرت داوود (علیهالسلام) دارای حکومت و امکانات وسیع بود؛ اما همواره بهطور ساده میزیست، و حریم پارسایی را رعایت میکرد.
با اینکه
داوود (علیهالسلام) دارای حکومت و امکانات وسیع بود، همواره بهطور ساده میزیست، و حریم پارسایی را رعایت میکرد.
حضرت علی (علیهالسلام) در یکی از خطبههایش از پارسایی
داوود (علیهالسلام) یاد کرده و میفرماید: «او صاحب صدای خوش، و خوانندة
بهشت است، با
دست خود زنبیلهایی از لیف
خرما میبافت و به همنشینانش میفرمود: کدامیک از شما در فروش این زنبیلها مرا کمک میکند؟ او از پول آن زنبیلها نان جوین تهیه میکرد و میخورد».
در این باره روایتی از امام صادق (علیهالسلام) را بیان میکنیم:
امام صادق (علیهالسلام) فرمود: خداوند به حضرت
داوود (علیهالسلام)
وحی کرد:
«نِعْمَ الْعَبْدُ اَنْتَ اِلّا اَنّکَ تأکُلُ مِنْ بیتِ المالِ؛ تو نیکو بندهای هستی، جز اینکه هزینة زندگی خود را از بیتالمال تأمین میکنی».
حضرت
داوود (علیهالسلام) چهل
روز گریه کرد، و از خداوند خواست که وسیلهای برای او فراهم سازد که از بیتالمال مصرف نکند، خداوند آهن را بر او نرم کرد، او هر روز با آهن یک زره میساخت و آن را میفروخت؛ به طوری که در سال ۳۶۰ زره بافت، و از
بیتالمال بینیاز گردید».
آری قبل از آن عصر، جنگجویان وقتی به
جنگ میرفتند، لباسهای آهنی میپوشیدند که پوشیدن این لباسها به خاطر سنگینی و انعطافناپذیری، بسیار دشوار و خستهکننده بود.
داوود (علیهالسلام) که به مسأله
جهاد و
دفاع، اهمیت بسیار میداد، در این
فکر بود که وسیلة دفاعی رزمندگان در عین آنکه آنها را حفظ میکند، نرم و استفاده از آن آسان باشد. همین مطلب را از خداوند خواست.
خداوند
آهن را مانند شمع و موم برای
داوود (علیهالسلام) نرم کرد، و او از این موهبت
کمال استفاده را در زرهسازی نمود.
روایت شده: روزی
حضرت لقمان (علیهالسلام) نزد
داوود (علیهالسلام) آمد، او مشغول درست کردن نخستین زره بود، لقمان
سکوت کرد و چیزی نگفت، همچنان تماشا میکرد و میدید
داوود (علیهالسلام) از آهن مقداری میگیرد و با آن مفتولهای باریک میسازد، و آن مفتولها را داخل هم میگذارد... لقمان همچنان منتظر بود ببیند که
داوود (علیهالسلام) چه میسازد؟!
تا اینکه
داوود (علیهالسلام) یک زره را به طور کامل ساخت و سپس برخاست، آن را پوشید و گفت: «به راستی چه وسیلة دفاعی خوبی برای جنگ است».
لقمان با
صبر و تحمل بدون سخن گفتن دریافت که
داوود (علیهالسلام) چه چیزی میبافته است، گفت: «اَلصَّمْتُ حِکْمَةٌ و قَلیلٌ فاعِلُهُ؛ خاموشی
حکمت است؛ ولی افراد خاموش اندکاند».
جلال الدین مولانا در کتاب مثنوی گوید: لقمان وقتی که دید
داوود (علیهالسلام) لباسی با حلقههای آهن میبافد،
تعجب کرد، میخواست بپرسد، با خود گفت: خاموشی و تحمل بهتر است
انسان در پرتو تحمل زودتر به مقصود میرسد.
سرانجام بافتن آن تمام شد و
داوود (علیهالسلام) آن را پوشید و به
لقمان گفت: «این زره لباس نیکویی برای جنگ است». لقمان گفت: «
صبر نیز یار و پناه خوب، و برطرفکنندة اندوه است»:
گفت لقمان صبر هم نیکو دمی است ••• کو پناه و دافع هر جا غمی است
صد هزاران کیمیا
حق آفرید ••• کیمیایی هم چو صبر آدم ندید
صبر
گنج است ای برادر صبر کن ••• تا شفایابی تو زین رنج کهن
سعدی در گلستان میگوید:
چو لقمان دید کاندر
دست داوود (علیهالسلام) ••• همی آهن به معجز موم گردد
نپرسیدش چه میسازی که دانست ••• که بیپرسیدنش معلوم گردد
گلة گوسفندی شبانه وارد تاکستانی شدند، و برگها و خوشههای
انگور آن تاکستان را خوردند. صاحب باغ از حادثه باخبر شد و صاحب
گوسفند را نزد حضرت
داوود (علیهالسلام) آورد، و از او شکایت نمود، و از حضرت
داوود (علیهالسلام) خواست تا در این مورد داوری کند.
حضرت
داوود (علیهالسلام) پس از بررسی، چنین فهمید که قیمت در آمد آن
باغ که به وسیلة گوسفندان نابود شده، به اندازة قیمت آن گوسفندان است؛ ازاینرو چنین
قضاوت کرد که: «گوسفندان باید به صاحب باغ سپرده شوند».
حضرت سلیمان فرزند داوود (علیهالسلام) که در آن هنگام خردسال بوده، در آنجا حضور داشت و به پدر گفت: ای پیامبر بزرگ خدا! این قضاوت را تغییر ده و تعدیل کن.
داوود (علیهالسلام) گفت: چگونه؟
سلیمان (علیهالسلام) گفت: گوسفندان را به صاحب باغ تحویل بده تا از منافع آنها (از شیر و پشمشان) استفاده کند، و باغ را به صاحب گوسفندان تحویل بده، تا در اصلاح آن بکوشد، وقتی که باغ به حال اول بازگشت، آن را به صاحبش تحویل بده، و در همان وقت، گوسفندان را نیز به صاحبش بسپار.
هر دو قضاوت صحیح و عادلانه بود؛ ولی نظر به اینکه در مقام اجرا، قضاوت
سلیمان (علیهالسلام) دقیقتر اجرا میشد و به طور
تدریج بود و زندگی هر دو نفر (صاحب باغ و صاحب گوسفند) پس از مدتی سامان مییافت، قضاوت سلیمان از سوی خداوند انتخاب گردید؛ البته قضاوت سلیمان (علیهالسلام) را خداوند به او
تفهیم نمود،
(به نقل از
امام صادق و
امام باقر (علیهماالسلام) ناگفته نماند که ظاهر امر نشان میدهد که در قضاوت
داوود و سلیمان دو گونگی وجود دارد؛ ولی طبق بعضی از
روایات، امام باقر (علیهالسلام) فرمود: این دو گونگی در مرحله
مناظره و
مشورت بود، نه در مرحلة قضاوت نهایی
) و در ضمن، بهوجود آمدن ماجرا به این صورت، برای آن بود که وصی حضرت
داوود (علیهالسلام) در میان فرزندانش معرفی گردد که سلیمان است نه غیر او.
خداوند در
آیات ۱۰ و ۱۱
سورة سبأ پس از ذکر موهبت وسیع خود به
داوود (علیهالسلام) که نشانگر مواهب بسیارِ معنوی و مادی به
داوود (علیهالسلام) است. سه عطیة بزرگ الهی را نام میبرد که خداوند به حضرت
داوود (علیهالسلام) داد:
خداوند به کوهها فرمان داد که با
داوود (علیهالسلام) (هنگام
تسبیح) همصدا و همآواز شوند.
به
پرندگان فرمان داد که با
داوود (علیهالسلام) (هنگام
ذکر خدا) همصدا و همآواز گردند.
خداوند
آهن را برای
داوود (علیهالسلام) نرم کرد و به او دستور داد که با آهن زرههای کامل و فراخ بسازد، و حلقههای آن را به اندازه و متناسب کند.
وقتی که حضرت
داوود (علیهالسلام)
تسبیح خدا مینمود، کوهها و پرندگان صدای دلنشین و شیوای او را میشنیدند و با او در ذکر خدا همآهنگ میشدند.
امام جعفر صادق (علیهالسلام) در این راستا فرمود: «هنگامی که
داوود (علیهالسلام) به سوی
صحرا و
بیابان حرکت میکرد، و آیات کتاب زبور را (که غالباً به صورت مناجات بود) میخواند، هیچ کوه و سنگ و پرندهای نبود مگر اینکه با او همصدا میشدند».
آری آنها با شعوری که داشتند تحت تأثیر مناجاتهای اثربخش
داوود (علیهالسلام) قرار میگرفتند و همنوا با او دل به
خدا میبستند.
او مناجاتهای کتاب زبور را با آن صدای خوش در محرابش میخواند. پرندگان آنچنان مجذوب آن صدا میشدند که از هوا میآمدند و بر روی
داوود (علیهالسلام) میافتادند، و
حیوانات وحشی برای شنیدن آن، پیش مردم میآمدند و از آنها نمیرمیدند؛ زیرا همه، حواسشان غرق در لذت صدای
داوود (علیهالسلام) میشد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «زهد حضرت داوود»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۱.