زمینههای پیدایش مکاتب اخلاقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اخلاق، از علومی است که در آن از ارزش خویها و رفتارهای آدمی بحث میشود. نگرشها و گرایشهای
صحابه، علما و حکمای مسلمان نسبت به تعالیم دینی باعث پدید آمدن مکاتب اخلاقی مختلف شده است. در این نوشتار زمینههای پیدایش مکاتب اخلاقی بررسی شده و از متقدمان صحابه که در پایگیریِ نخستین مکاتب اخلاقی، نقشی مؤثر داشتهاند، یاد شده است.
عالمان و حکیمان مسلمان با الهامگرفتن از تعالیم
قرآن کریم و
سنت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از روزگار صحابه همواره به مباحث اخلاقی توجهی ویژه داشتهاند و در خلال ۴
قرن، با گوناگونی نگرشها و گرایشها، مکاتبی متنوع و آثاری پرشمار در این زمینه پدید آوردهاند. گوناگونی دیدگاهها و گرایشهای این متفکران خود عاملی اساسی است در اینکه اسلوب تدوین و چگونگی پرداخت آثار اخلاقی دارای تنوعی گسترده باشد. در گفتوگو از پیدایش مکاتب اخلاقی، پیش از هر سخن باید یادآور شد که تاریخ شکلگیری اندیشههای این مکاتب به گونهای منفک از مکاتب کلامی و فقهی، و به عبارتی عام، منفک از دیگر
معارف اسلامی قابل مطالعه نخواهد بود.
عالمان اسلامی از همان عصر صحابه، در آموزشهای اخلاقی خود نصوص قرآن کریم و حدیث نبوی را برای استحکام بخشیدن به مواعظ خود به کار میگرفتند، اما همواره بخش اصلی عبارات و شکل پرداخت اندرزها را درک و برداشتهای پندآموزان و اندرزگران تشکیل میداده است. این برداشتها از سویی از معانی آیات قرآنی و سنت نبوی ریشه میگرفت و از دگرسو، بر پایه تعقل و تجربه اشخاص نهاده میشد. این تعقل و تجربه گاه به شخص اندرزگر که حکیمی جهاندیده و آگاه به معارف اسلامی بود، باز میگشت و گاه حاصل تعقل و تجربهای بلند مدت بود که بیش از تعلق به یک شخص، به یک جامعه با فرهنگ دیرینه تعلق داشت. اینگونه بود که حکمت خردمندان و ضربالمثلهای متعلق به
عرب پیش از
اسلام - تا آنجا که با تعالیم اسلامی سازگار و همخوان بودند - بدون آنکه پرهیزی در میان باشد، به اندرزهای حکیمان مسلمان و آثار ایشان راه یافتند. همین فضای پذیرنده که درباره حکمتهای پسندیده دیگر مردمان نیز در میان بود، زمینه آن گردید تا به ویژه در سدههای نخستین اسلامی، همراه با روند آشنایی مسلمانان با فرهنگ دینی
یهودیان و
مسیحیان و فرهنگ ملی
ایران و
هند و
یونان، حکمتهای باستانی این مردمان نیز به مواعظ اندرزگران مسلمان راه جویند. این حدیث نبوی که حکمت گمشده
مؤمن است و وی آن را به هر جا که یابد، بر میگیرد، در سدههای نخستین عملاً شعار عالمان اخلاق اسلامی بوده است.
اصولاً باید یادآور شد که اخلاق در سده ۱ق/ ۷م به عنوان یکی از زمینههای آغازین تفکر و درایت برای متفکران اسلامی مطرح بوده است و در مقایسهای تاریخی میتوان ادعا کرد که آموزشهای اخلاقی، نخستین تعالیم اسلامیاند که در آنها با قرآن کریم و سنت نبوی در سطحی گسترده برخوردی درایی شده است. در سده ۱ق به روزگاری که در زمینه
تفسیر و
فقه روی آوردن به رأی و نظر بسیار محدود دیده میشد، حکیمان و اندرزگران مسلمان خود را مجاز میشمردند تا با برداشتهایی از قرآن کریم و سنت نبوی بر پایه
خرد و
حکمت به تبیین
اخلاق اسلامی و گسترش دامنههای آن دست یازند.
از متقدمان صحابه که در پایگیریِ نخستین مکاتب اخلاقی نقشی مؤثر داشتند به چند نمونه اشاره میکنیم.
در سخن از کهنترین نمونههای اندیشه اخلاقی، و نیز قدیمترین متون اخلاقی باید به نامههایی از
امام علی (علیهالسلام) اشاره کرد که صحت صدور آنها از پذیرش سندی کافی برخوردار است. در رأس این نامهها، وصیت بسیار مشهور آن حضرت به فرزند خود
امام حسن (علیهالسلام)، یا
محمد حنفیه با مطلع «من الوالد الفان...» جای دارد که در منابع گوناگون با سلسله اسانید متنوع نقل شده است.
برخی قراین حکایت از آن دارند که نسخههای این نامه در سدههای نخستین به صورت کتاب مستقل رواج داشته است.
در ثلث نخست از این متن پیش از پرداختن به تفصیل مواعظ، مباحثی کلی درباره
تزکیه نفس مطرح گشته که از نظر تبیین نظام اخلاقی حاکم بر سخنان حضرت علی (علیهالسلام) حائز اهمیت است. روح غالب بر این بخش تصویر زودگذر بودن جلوههای دنیا و فراخواندن انسان به پرهیز از دلبستگی مفرط بدان است. در این نامه انسان به زندهکردن قلب خود با
موعظه، میراندن آن با
زهد، نیرودادن بدان با
یقین، روشنساختن آن به حکمت و خوارکردن آن با یاد مرگ و... فرا خوانده شده است. این تقابلهای ظاهری با لحاظ کردن گونهگونی اعتبارها حرکتی در یک مسیر را مینماید و به بهترین شیوه پیوستگی میان مفاهیم وعظ، زهد، یقین، حکمت و ذکر را نشان میدهد.
همچنین در یکی از خطبههای بلند و مشهور آن حضرت، انسان موجودی با طینت آمیخته و دربردارنده خصیصههای متقابل دانسته شده است، در خطبه یاد شده، انسان موجودی برخوردار از نیروی تفکر و دارنده معرفتی است که میتواند به یاری آن
حق را از
باطل تمیز دهد و این اندیشه از نظر
فلسفه اخلاق میتواند مورد توجه قرار گیرد.
اگرچه در یک گذار کلی بر تعالیم اخلاقیِ صحابه، ترک دلبستگی به مظاهر دنیا و یاد مرگ را میتوان مشترک یافت، اما در چگونگی برخورد با زندگانی دنیا و بهرهمندی نسبی از نعمتهای این جهان تفاوتهایی ظریف میان نگرشهای آنان دیده میشود. دوست داشتن فقر و ترجیح نهادن آن بر غنا که در تعالیم برخی از اصحاب به چشم میآید، در آموزشهای حضرت علی (علیهالسلام) چهرهای دقیقتر و پیچیدهتر دارد. نزد آن حضرت فقر حالتی است که به طور قهری انسان را فرا میگیرد و راه نجات برای انسان مبتلا به
فقر، در پیش گرفتن
عفاف و چشم سیری، و برای انسان توانگر مداومت بر شکر است، اما فقر در بسیاری از موارد میتواند خود آفتی بر
دین و عقل انسان باشد و بر
ایمان و خرد او آسیب رساند.
در بعد
اخلاق اجتماعی، امام علی (علیهالسلام) در کردار و گفتار خود همواره به عنوان نماد عدالتخواهی شهره بوده، و در آثار منقول از وی نیز این روحیه در سطحی گسترده بازتاب یافته است. به ویژه باید به نامه آن حضرت خطاب به
مالک اشتر اشاره کرد که در آن به تفصیل نظام عادلانه حکومت، شیوههای عملی اقامه عدل و چهرههای گوناگون از اخلاق اجتماعی تبیین شده است. چنین مینماید که این عهدنامه تا مدتها بهسان منشوری اخلاقی و سیاسی به صورت متنی مستقل تداول داشته است.
از دیگر متقدمان صحابه که در پایگیریِ نخستین مکاتب اخلاقی نقشی مؤثر ایفا کردهاند، باید
ابنمسعود و
ابوذر غفاری را نام برد. در آموزشهای این دو، دنیاپرهیزی به طور مشترک دیده میشود و نظریه حُبّ فقر و بلا و مرجح شمردن آن بر غنا و عافیت مطرح میگردد.
ابنمسعود در کنار امام علی (علیهالسلام) نخستین معلم کوفیان است که به آنان قرآن، سنت نبوی و اخلاق آموخته است. وی در آموزش اخلاق فردی، حزن و سکوت را قرین زهد خود ساخته بود،
اما در زندگی اجتماعی فردی مؤثر بود و بارها در راه اصلاح امور و اقامه
عدل مشکلاتی را بر جان خرید. دعوت ابنمسعود به افراط در نسک و
عبادت نبود. وی
تعلیم و تعلم را بر کثرت عبادت تفضیل مینهاد و وقتگذرانی را به شدت مینکوهید و اشتغال به کار و عمل - چه برای تحصیل دنیا و چه تحصیل آخرت - را ارج مینهاد.
به طور کلی، ابنمسعود به تعالیم اخلاقی اهتمامی خاص داشت و از همینرو اینگونه آموزشها بخش مهمی از آثار و احادیث منقول او را تشکیل دادهاند.
ابوذر به عنوان یکی از شهرهترین اصحاب - هم در زهد و دنیاپرهیزی و هم در اقامه حق و عدالتخواهی - در مکاتب گوناگون اخلاقی
حجاز و
عراق و
شام تأثیر نهاده است. در بعد اخلاق فردی، او با تکیه بر آیه «مَنْ یتَّقِ اللّهَ یجْعَلْ لَهُ مَخْرَجاً...»
عمل برای
دنیا و تلاش برای فراهم آوردن معیشتی بهتر را وقعی نمینهاد، وی در جهت اعمال اخروی نیز بر کثرت عبادت تأکید نمیورزید و
تفکر و
تدبر را بر افراط در
تعبد مرجح میشمرد.
در بعد اخلاق اجتماعی ابوذر شاخصترین نماینده صراحت در بیان حق و صدق لهجه بود و این نکتهای است که در حدیث نبوی مشهور با مطلع «ما اظلت الخضراء...» بر آن تصریح شده است.
او در سراسر زندگی خود در راه اقامه حق و
عدالت کوشش و مجاهدت بسیار کرد و به تعبیر امام علی (علیهالسلام) او را انیسی جز «حق» نبود.
•
مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، دانشنامه بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «اخلاق دینی»، ج۷، ص۳۰۲۳.