• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

زمینه‌سازی ائمه برای غیبت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



مساله «غیبت» و «مهدویت» در بین مسلمانان، به خصوص شیعیان، دارای سابقه‌ای بس دیرین است و اذهان مسلمین به وسیله روایات نبوی و علوی، آشنا با این حقیقت بوده است. منابع ما مشحون از روایاتی است که در آنها، پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) و ائمه هدی (علیهم‌السلام) خبر از وقوع غیبت و مسائل مربوط به آن داده‌اند.



منابع ما مشحون از روایاتی است که در آنها، پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) و ائمه هدی (علیهم‌السلام) خبر از وقوع غیبت و مسائل مربوط به آن داده‌اند. شیخ طوسی در این‌باره می‌گوید: «... اخبار شایع و رایج شایع و رایج رسیده از پدران مهدی (علیهم‌السلام)، که مدت‌ها قبل از وقوع غیبت، صادره شده‌اند، دلالت بر امامت وی دارند؛ اخباری که گویای آن است که صاحب این امر، غیبتی خواهد داشت، و توضیح می‌دهد که این غیبت چگونه خواهد بود، و چه اختلافاتی در آن واقع می‌شود و چه حوادثی رخ خواهد داد، و خبر می‌دهد که او دو غیبت خواهد داشت و یکی از آنها طولانی‌تر از دیگری خواهد بود و غیبت اول، مدتش معلوم و روشن است و غیبت دوم نامعلوم...».
«شیخ طوسی» در ادامه به یادآوری برخی از اخبار رسیده از پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) و ائمه هدی (علیهم‌السلام) درباره مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و غیبت او می‌پردازد. در منابعی همچون « کمال الدین و تمام النعمه » از «شیخ صدوق» کتاب «الغیبه» از «ابن ابی زینت نعمانی»، نیز روایات متعددی از پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) و ائمه (علیهم‌السّلام) در این‌باره نقل شده است. در منابع اهل سنت هم در این مورد روایات فراوانی داریم.


با توجه به این روایات - همچنان که محققان نیز گفته‌اند - می‌توان ادعا کرد که مساله مهدی (علیهالسلام) و غیبت او، در منابع شیعی و سنی از مسائل معروف، رایج و انکارناپذیر بوده است. از این‌رو، شیعه با یک آمادگی دیرینه و با سابقه‌ای ۲۶۰ ساله وارد عصر غیبت می‌شد. ذهنیت شیعه در مساله «غیبت» و «مهدویت» نه تنها مربوط به اصل مساله می‌شد، بلکه خصوصیات، دقایق و جزئیات آن را هم که توسط پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) و ائمه (علیهالسلام) بیان شده بود، در بر می‌گرفت. برای روشن شدن بیشتر این مساله برخی از این روایات، از پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) و معصومین (علیهالسلام) برای آماده سازی شیعه نسبت به شرایط عصر غیبت می‌پردازیم. در ضمن یادآور می‌شویم که در نقل روایات مربوط به غیبت امام مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، مهمترین روایات سه کتاب گرانسنگ شیعی؛ یعنی «کمال الدین و تمام النعمة» از «شیخ صدوق» و کتاب «الغیبة» اثر «نعمانی»، و کتاب «الغیبة» تالیف «شیخ طوسی» مورد توجه واقع شده است، و مراجعه به منابع گوناگون دیگر شیعه و همین طور منابع اهل سنت، در مورد احادیث مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، به خوانندگان گرامی‌ توصیه می‌شود.

۲.۱ - پیشگوئی پیامبر و ائمه

پيامبر اكرم (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) و ائمه (علیهم‌السّلام) نسبت به ولادت امام مهدي (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و غيبت آن حضرت، پيشگوئي کرده‌اند.

۲.۱.۱ - پیامبر اکرم

«عبدالرحمن بن سمرة» می‌گوید: به پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) عرض نمودم : ‌ای رسول خدا! مرا به طریق نجات هدایت کن؛ فرمود: «هنگامی‌ که اختلاف خواسته‌ها و تفرق آرا پیش آمد، بر تو باد رجوع به نزد «علی بن ابی طالب (علیهالسّلام)»، که او امام امت من و خلیفه من بر آنان بعد از من است. و او است فاروقی که به وسیله آن، حق از باطل جدا می‌شود. هر کس از او سؤال کند پاسخ گوید، و هر کس از او طلب هدایت کند هدایتش نماید، و هر کس که طالب حق و در پی هدایت باشد آن را نزد او می‌یابد، و هر کس به او پناه برد در امان خواهد بود، هر کس به او تمسک کند نجاتش دهد، هر کس به او اقتدا کند هدایتش نماید. ‌ای پسر سمرة! هر کس از شما دوست و موافق او باشد اهل نجات، هر کس از شما که دشمن و مخالف او باشد اهل هلاکت است. ‌ای پسر سمرة! علی از من، و روح او روح من، و طینت او طینت من است، او برادر من و من برادر اویم، او همسر دخترم فاطمه - سیده زنان عالم از اول تا به آخر - است، و از او است دو امام امت من و دو سید جوانان اهل بهشت؛ یعنی حسن و حسین، و ۹ فرزند حسین، که نهم از آنان، قائم امت من است که زمین را از عدل و داد پر کند، پس از آن که پر از ظلم و جور شده باشد.»
[۳] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۹۵.

«عبدالله بن عباس» می‌گوید: پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) فرمود: خداوند متعال نظری بر زمین نمود و مرا به عنوان نبی خود اختیار کرد، سپس نظری دیگر نمود و علی (علیهالسلام) را به عنوان «امام» اختیار نمود، و مرا امر فرمود که او را برادر، ولی، وصی، خلیفه و وزیر خود قرار دهم، پس «علی» از من است و او است همسر دخترم و پدر دو سبطم: حسن و حسین. بدانید که خداوند، من و آنان را حجت‌هایی بر بندگان قرار داده و از صلب حسین امامانی قرار داده که قائم به امر من خواهند بود و وصیت مرا حفظ می‌کنند. نهم از آنان، قائم اهل بیت من و مهدی امت من است، و شبیه‌ترین مردم به من از نظر شمائل، گفتار و رفتار است، که بعد از غیبتی طولانی و حیرتی گمراه کننده، ظاهر شده، و امر الهی را اعلان و آشکار نموده و دین الهی را ظاهر می‌کند و با نصرت خدا و ملائکه‌اش، تایید می‌شود و زمین را پس از آن که پر از ظلم و جور شده، پر از عدل و داد خواهد نمود.»
«ابوحمزة» از امام باقر (علیهالسلام) نقل نموده که پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) فرمود: «خوشا به حال کسی که «قائم» از اهل بیت مرا درک و در غیبتش و قبل از قیامش به او اقتدا کند و دوستانش را دوست، و دشمنانش را دشمن بدارد. چنین کسی از رفقا و دوستان من و گرامی‌ترین امتم نزد من در روز قیامت است.» (صدوق، پس از آن که بابی تحت عنوان ((نص نبی (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) علی (علیهالسلام) را باز نموده، بابی دیگر تحت عنوان (ما اءخبر به النبی (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) من وقوع الغیبة بالقائم (علیهالسلام) می‌گشاید و در آن روایات متعددی، که از زبان پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) صادر شده به وقوع و کیفیت غیبت کرده است، را ذکر می‌نماید).

۲.۱.۲ - امام علی

«اصبغ بن نباته» می‌گوید: به نزد امیرالمؤمنین، علی‌بن‌ابی‌طالب (علیهالسلام) رفتم. پس او را متفکر و خیره شده به زمین یافتم، عرض کردم: یا امیرالمؤمنین! چگونه است که شما را متفکر و خیره شده به زمین می‌بینم، آیا نسبت به آن راغب شده‌ای! ؟ فرمود: «نه والله! هرگز، نه راغب زمین و نه راغب دنیا گشته‌ام، ولی درباره فرزندی که از صلب من و یازدهم از اولاد من است تفکر می‌نمودم؛ او است آن «مهدی» که زمین را پر از عدل کند، پس از آن که از ظلم و جور پر شده باشد. و او را حیرتی و غیبتی است که در آن، گروهی هدایت و گروهی گمراه می‌شوند.» اصبغ می‌گوید: عرض کردم : ‌ای امیر مؤ منان! آیا چنین امری واقع خواهد شد؟ فرمود: «بله! این امر قطعی است، و تو کجا و علم به این مطلب کجا؟ ‌ای اصبغ! آنان برگزیدگان این امت هستند که همراه نیکان این خاندان خواهند بود. عرض کردم : بعد از آن چه خواهد شد؟ فرمود: سپس خداوند آنچه اراده کند انجام خواهد داد، چرا که او دارای اراده‌ها، غایت‌ها و نهایت‌هائی است.» (صدوق، پس از ذکر روایات نبوی درباره غیبت و حضرت مهدی (علیهالسلام) به یادآوری روایات رسیده از هر یک از معصومین(علیهم‌السّلام) در این‌باره پرداخته است.)
«عبدالعظیم حسنی» از امام جواد (علیهالسلام) و آن حضرت از پدرانش از امام علی (علیهالسلام) نقل نموده فرمود: «برای قائم از ما، غیبتی است طولانی، و گویا شیعه را می‌بینم که در غیبت قائم (علیهالسلام) همانند گله گوسفند به دنبال چوپان خود هستند و او را نمی‌یابند بدانید هر کس که در غیبت قائم، ثابت در دین باشد و قلبش به خاطر طولانی شدن زمان غیبت امامش دچار قسوت نگردد، پس او در قیامت با من و در درجه من است. سپس فرمود: همانا زمانی که قائم ما قیام کند، بیعت احدی در گردن او نیست؛ و از این‌رو، ولایتش مخفیانه و خودش غایب خواهد شد.»

۲.۱.۳ - حضرت فاطمه

«جابر بن عبدالله انصاری» در روایتی که به طرق مختلف نقل شده، از صحیفه‌ای خبر داده است که آن را در دست حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیها) مشاهده نموده، که درخشندگی عجیبی داشته و در آن، نام‌های دوازده امام (علیهم‌السلام) همراه نام مادرانشان یادآور شده، و آخرین نام، قائم آل محمد (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) بوده است. (بنا به نقل شیخ طوسی از جابربن عبدالله، در این صحیفه در دوازده نام ائمه (علیهالسلام) سه نام محمد و سه نام علی وجود داشته است)
[۱۰] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۹۲.


۲.۱.۴ - امام حسن مجتبی

«ابوسعید عقیصا» نقل نموده که، پس از صلح امام حسن (علیهالسلام) با «معاویه»، مردم بر آن حضرت وارد شدند، بعضی از آنان، حضرت را به خاطر صلح، مورد ملامت قرار دادند، حضرت فرمود: «وای بر شما! نمی‌دانید که چه‌ اندیشه‌ای نمودم، آنچه کردم برای شیعه‌ام بهتر است از آنچه خورشید بر آن تابیده یا غروب کرده است. آیا نمی‌دانید که من، به فرموده رسول خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) ، امامی‌ هستم که اطاعتم بر شما لازم است، و یکی از دو سید جوانان اهل بهشتم؟» گفتند: بلی! فرمود: «آیا نمی‌دانید که خضر (علیهالسلام) وقتی کشتی را سوراخ نمود و دیوار را برپا داشت و بچه را کشت، این امر موجب غضب موسی(علیهالسلام) شد، چرا که حقیقت این امور بر او مخفی بود، در حالی که این امر نزد خداوند دارای حکمت بود؛ آیا نمی‌دانید که هیچ یک از ما نیست، مگر آن که در گردن او بیعتی برای طاغیه زمانش واقع می‌شود، مگر قائم (علیهالسلام) که روح الله، عیسی بن مریم (علیهالسلام) به او اقتدا می‌کند، و خداوند ولادتش را مخفی داشته و او را غایب می‌سازد برای آن که به هنگام قیام، برای هیچ کس بر گردن او بیعتی نباشد؟ این شخص، نهمین نفر از فرزندان برادرم حسین (علیهالسلام) است که فرزند سیده زنان است.
خداوند عمرش را در دوران غیبتش طولانی کرده و سپس او را با قدرت خود، به صورت جوانی با سنی کمتر از چهل سال، آشکار می‌سازد. این برای آن است که دانسته شود خداوند بر هر امری قادر است.» (در همین باب، صدوق روایتی را از امام جواد (علیهالسّلام) نقل نموده که طی آن، حضرت از جریان ملاقات و پاسخگویی امام حسن (علیهالسّلام) به سه سؤال حضرت خضر (علیهالسّلام) خبر می‌دهد و این که پس از پاسخ امام حسن (علیهالسّلام)، حضرت خضر (علیهالسّلام) شهادت به وحدانیت خدا و رسالت پیامبر و امامت امام علی (علیهالسّلام) و امام حسن (علیهالسّلام) و امام حسین (علیهالسّلام) و سایر ائمه (علیهم‌السّلام) تا امام مهدی (علیهالسّلام) داده و خبر می‌دهد و این از عدل گستری آن حضرت می‌دهد).

۲.۱.۵ - امام حسین

«عبدالرحمن بن الحجاج» از امام صادق (علیهالسلام) و آن حضرت از پدرانش، امام حسین (علیهالسلام) روایت نموده که فرمود: «در نهمین نفر از فرزندان من سنتی از یوسف و سنتی از موسی بن عمران است و او قائم ما اهل بیت است که خداوند امر او را تنها در یک شب اصلاح می‌نماید.»
مردی همدانی می‌گوید: شنیدم که حسین بن علی (علیهالسلام) می‌فرمود: «قائم این امت نهمین فرزند از اولاد من است و او است صاحب غیبت، و کسی که میراثش در حالی که زنده است تقسیم می‌شود.»
«عبدالرحمن بن سلیط» گوید: امام حسین بن علی (علیهالسلام) فرمود: «از ما است دوازده مهدی، که اول ایشان علی‌بن‌ابی‌طالب (علیهالسلام) و آخر ایشان نهمین فرزند از فرزندان من است و او است امام «قائم» به حق که خداوند به وسیله او زمین را پس از آن که مرده باشد، زنده می‌کند و دین حق را بر همه ادیان، علی رغم میل مشرکان، غالب می‌سازد. او دارای غیبتی خواهد بود که در آن غیبت، گروهی «مرتد» شده و گروهی ثابت بر دین می‌مانند. آنان مورد اذیت واقع می‌شوند و به آنها گفته می‌شود: اگر راست می‌گوئید این وعده که می‌دادید چه زمانی محقق می‌شود؟ بدانید کسی که در غیبت او بر اذیت‌ها و تکذیب‌ها صبر کند، به منزله کسی است که با شمشیر در پیشگاه رسول خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) جهاد کرده باشد.»

۲.۱.۶ - امام سجاد

«ابوخالد کابلی»، روایت نسبتا مفصلی از امام سجاد (علیهالسلام) نقل کرده که خلاصه‌اش بدین قرار است:
«بر آقایم امام سجاد (علیهالسلام) وارد شده و عرض کردم: مولای من! مرا نسبت به کسانی که خداوند طاعتشان را واجب نموده خبر ده، فرمود: اینان که خداوند طاعتشان را واجب و آنها را بر مردم، امام قرار داده است، امیر مؤمنان، «علی‌بن‌ابی‌طالب»، سپس «حسن» و سپس ‌» حسین»، دو فرزند «علی‌بن‌ابی‌طالب» هستند، و سپس امر به ما منتهی شد.» در این هنگام حضرت ساکت شدند.
«ابوخالد» می‌گوید: عرض کردم: ‌ای آقای من! از امیرمؤمنان (علیهالسلام) روایت شده که زمین از «حجت الهی» خالی نخواهد شد، «حجت» و امام پس از تو کیست؟ فرمود: فرزندم «محمد»، سپس «جعفر». سپس حضرت اشاره به روایتی از پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) نمود که فرموده است: هنگامی‌که فرزندم «جعفر» متولد شد او را «صادق» نام گذارید، چرا که پنجم از اولاد او فرزندی خواهد داشت که نامش ‌» جعفر» است و مدعی امامت خواهد بود، پس او نزد خدا «جعفر کذاب»، مفتری به خدا خواهد بود... و او است کسی که قصد کنار زدن پرده الهی به هنگام غیبت ولی خدا را خواهد داشت.
سپس امام سجاد (علیهالسلام) به شدت گریسته و فرمود: گویا «جعفر» را می‌بینم که طاغیه زمان را تحریک بر تفتیش امر ولی خدا کرده...، سپس فرمود: غیبت ولی خدا و دوازدهم از اوصیای رسول خدا (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) طولانی خواهد شد. ‌ای ابا خالد! همانا اهل زمان غیبت او قائل و معتقد به امامت او و منتظر ظهور او هستند برتر از اهل هر زمانی هستند، چرا که به خاطر کثرت فهم و عقل، غیبت نزدشان به منزله مشاهده است و خداوند آنان آنان به حق، را در این زمان به منزله مجاهدان در پیشگاه پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) قرار داده است.
مخلص و شیعیان راستین هستند و دعوت گران به سوی دین خدایند. و فرمود: انتظار فرج از برترین گشایش‌ها است. (مجموع روایاتی که صدوق، از امام سجاد (علیهالسّلام) در این‌باره نقل می‌کند، ۹ روایت است که ما به... جهت اختصار تنها به روایت ابوخالد کابلی اکتفاء نمودیم، مشتاقان به منبع مزبور مراجعه نمایند).

۲.۱.۷ - امام باقر

روایاتی که در مورد حضرت مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف)، غیبت، ظهور، علامات ظهور و حوادث پس از ظهور، از طریق دو امام باقر و صادق (علیهماالسلام) نقل شده است به مراتب بیشتر از روایات رسیده از سایر معصومین (علیهم‌السلام) است. ویژگی و امتیاز دیگر این روایات آن است که علاوه بر بیان اصل مساله، به بیان بعضی از خصوصیات نیز پرداخته‌اند. توجه به پاره‌ای از این روایات، می‌تواند دلیلی بر این مدعا باشد.
«ابراهیم بن عمر کناسی» می‌گوید: از امام باقر (علیهالسلام) شنیدم: که می‌فرمود: «همانا برای صاحب این امر دو غیبت خواهد بود و قائم، قیام می‌کند در حالی که بیعت کسی بر گردنش نیست.»
[۱۶] نعمانی، محمّد بن ابراهیم، الغیبة، ص۱۱۳.

ابوبصیر از امام باقر (علیهالسلام) نقل کرده که فرمود: «بعد از حسین (علیهالسّلام) امام می‌آیند، نهم از آنان قائم ایشان است.»
[۱۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۹۲.

«جابر جعفی» از امام باقر (علیهالسلام) نقل نموده که فرمود: «زمانی بر مردم خواهد آمد که در آن زمان امامشان غایب خواهد شد. پس خوشا به حال کسانی که ثابت بر امر ما باشند. همانا کم‌ترین پاداش ایشان آن است که خداوند خطاب به آنان می‌فرماید: بندگان و کنیزان من، نسبت به سر من ایمان آوردید و غیب مرا تصدیق نمودید، پس بر شما بشارت باد به بهترین پاداش از سوی من؛ شمائید بندگان و کنیزان من؛ از شما می‌پذیرم و شما را عفو می‌نمایم و به وسیله شما رحمت و باران بر بندگان نازل می‌کنم و به خاطر شما است که از بندگانم دفع بلا و عذاب می‌کنم....» (روایات رسیده از امام باقر (علیهالسّلام) درباره حضرت مهدی (علیهالسّلام) و غیبت او و خصوصیات مربوط به غیبت و ظهور، در باب سی و دوم کتاب کمال الدین و تمام النعمة، صدوق، و ص۹۲ به بعد از کتاب الغیبة، شیخ طوسی، و ص۹۷-۱۱۳ از کتاب الغیبة، نعمانی نقل شده است).
[۱۹] شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، باب سی و دوم.
[۲۱] نعمانی، محمّد بن ابراهیم، الغیبة، ص۹۷-۱۱۳.


۲.۱.۸ - امام صادق

در قیاس با روایات رسیده از امام باقر (علیهالسلام)، روایات امام صادق (علیهالسلام) در این باره بیشتر است. در این روایات به ویژگی‌ها و جزئیات بیشتری اشاره شده است. پاره‌ای از این روایات را یادآور می‌شویم:
«صفوان بن مهران» از امام صادق (علیهالسلام) نقل کرده که فرمود: کسی که به تمام ائمه (علیهم‌السلام) اقرار کند، ولی «مهدی» را انکار نماید، همانند کسی است که نسبت به همه انبیا اقرار نماید. ولی محمد (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) را انکار کند». از حضرت سؤال شد: ‌ای فرزند رسول خدا! «مهدی» کدام یک از فرزندان تو است؟ فرمود: «پنجمین فرزند از اولاد هفتمی‌ (امام کاظم (علیهالسّلام)) است، او از شما غایب خواهد شد و بر شما جایز نیست نام او را بر زبان آورید».
«ابوالهیثم بن ابی حبة» از امام صادق (علیهالسلام) نقل نموده که فرمود: «هنگامی‌که سه اسم «محمد»، «علی» و «حسن» به طور متوالی (در ائمه (علیهم‌السلام) جمع شد، چهارمی‌ آن «قائم» است».
«مفضل بن عمر» می‌گوید: بر امام صادق (علیهالسلام) وارد شدم و عرض نمودم: ‌ای آقای من! کاش جانشین خودت را به ما معرفی می‌نمودی! فرمود: «ای مفضل! امام بعد از من فرزندم «موسی» است، و امام خلف و موعود و منتظر (م ح م د) فرزند حسن بن علی بن محمد بن علی بن موسی است».
و باز «مفضل بن عمر» از امام صادق (علیهالسلام) نقل کرده است که، «خداوند ۱۴۰۰۰ سال قبل از آفرینش مخلوقات ۱۴ نور آفرید که همان ارواح ما بودند.» به حضرت عرض شد: ‌ای فرزند رسول خدا! آن ۱۴ نور کیانند؟ فرمود: «محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه از اولاد حسین، آخرین ایشان «قائم» است که بعد از غیبتش قیام کند و «دجال» را بکشد و زمین را از هر ظلم و جوری پاک سازد.»
در بعضی از روایات، آن حضرت، شیعه را نسبت به انکار مهدی در زمان غیبت هشدار می‌دهد و بدین وسیله اذهان شیعیان را برای پذیرش مساله غیبت آماده‌تر می‌سازد؛ به عنوان نمونه:
ابوبصیر» از امام صادق (علیهالسلام) نقل نموده که فرمود: اگر صاحبتان غیبت نمود، مبادا او را انکار نمائید!»
[۲۶] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۱۰۲.

«عبید زرارة» می‌گوید: شنیدم که امام صادق (علیهالسلام) می‌فرمود: «مردم امامشان را گم می‌کنند، پس او در موسم حج حاضر می‌شود و مردم را می‌بیند ولی آنان او را نمی‌بینند.»
[۲۷] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۱۰۲.

در بعضی از روایات، آن بزرگوار اشاره به وجود دو غیبت «صغری» و «کبری» برای امام مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) نموده است.
«مفضل بن عمر» می‌گوید: از امام صادق (علیهالسلام) شنیدم که فرمود: صاحب این امر، دو غیبت خواهد داشت که یکی از آنها آن قدر طول می‌کشد که بعضی از مردم نیز می‌گویند: او مرده است و بعضی از مردم می‌گویند: او کشته شده است، بعضی از مردم نیز می‌گویند: او رفته است؛ تا جایی که جز عده‌ای محدود از اصحاب او کسی بر فرمانبرداری از امر باقی نمی‌ماند و بر مکان او کسی جز موالیان راستین او آگاه نخواهند شد.»
[۲۸] شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۱۰۲.

روایاتی به این مضمون، به طرق مختلف در منابع ما؛ از جمله در کتاب «الغیبة» از «نعمانی» نقل شده است. او پس از نقل این روایات آورده است:
«این احادیث که دلالت بر دو نوع غیبت دارند، احادیثی صحیح هستند و خداوند درستی کلام ائمه (علیهم‌السلام) را آشکار ساخت و دو نوع غیبت واقع شد؛ در غیبت اول سفیرانی بین امام (علیهالسلام) و خلق وجود داشت که به دست آنان شفا و پاسخ سؤالات و غیر آنها صادر می‌شد و غیبت دوم، غیبتی است که سفرا و وسائط در میان نبودند به خاطر مصلحتی که خداوند آن را اراده کرده است....»
[۲۹] نعمانی، محمّد بن ابراهیم، الغیبة، ص۱۱۴.


۲.۱.۹ - امام کاظم

همان‌گونه که گذشت، امامان شیعه (علیهم‌السلام) همواره در صدد آماده‌سازی اذهان شیعیان برای پذیرش مساله غیبت بودند. شیعیان که حدود دویست و پنجاه سال با امام حاضر سر و کار داشتند، اگر یکباره و بدون آمادگی قبلی مواجه با غیبت امام معصوم می‌شدند احتمال انکار و انحراف، بسیار بود.
لذا در روایات، معصومین (علیهم‌السلام) هشدارهایی در این‌باره به چشم می‌خورد؛ از جمله این روایات، روایت رسیده از امام کاظم (علیهالسلام) است:
«محمد بن یعقوب کلینی» با سند خود از علی بن جعفر و او از برادرش امام کاظم (علیهالسلام) نقل کرده که فرمود: هنگامی‌ که پنجمین امام از فرزندان هفتمین (امام کاظم (علیه السلام)) غائب شد و مواظب دینتان باشید، همانا صاحب این امر را غیبتی است به گونه‌ای که معتقدان به امامت او، از این عقیده باز می‌گرداند، و این امتحانی است از جانب خداوند....»
[۳۰] نعمانی، محمّد بن ابراهیم، الغیبة، ص۱۰۰.

«داود بن کثیر رقی» می‌گوید: از ابوالحسن موسی بن جعفر (علیهالسلام) درباره صاحب این امر (مهدی) سؤال کردم فرمود: «او رانده شده (از نزد مردم) و تنهای غریب و غایب از اهلش، تنها فرزند پدرش می‌باشد.»

۲.۱.۱۰ - امام رضا

«عبدالسلام بن صالح هروی» می‌گوید: از « دعبل بن علی خزاعی » شنیدم که می‌گفت : برای مولایم امام رضا (علیهالسلام) قصیده‌ائی را انشا نمودم که ابتدای آن چنین است:
مدارس آیات خلت من تلاوة و منزل وحی مقفر العرصات
تا رسیدم به این بیت که:
خروج امام لامحالة خارج یقوم علی اسم الله و البرکات
یمیز فینا کل حق و باطل و یجزی علی النعما و النقمات
در این هنگام، حضرت به شدت گریست، سپس سر برداشته و فرمود: ‌ای «خزاعی»! این «روح القدس» بود که این دو بیت را بر زبان تو جاری نمود، آیا می‌دانی این امام (که در این بیت به او و خروجش اشاره کردی) کیست، و چه زمانی خروج می‌کند؟ گفتم: خیر، ‌ای مولای من، جز این شنیده‌ام، امامی‌ از شما خروج می‌کند که زمین را از فساد پاک کرده و آن را پر از عدل می‌سازد، فرمود: ‌ای دعبل! امام بعد من «محمد» فرزندم، وبعد از «محمد» فرزندش «علی»، بعد از «علی» فرزندش «حسن»، و بعد از «حسن» فرزندش «حجت قائم منتظر» است که در زمان غیبتش مورد انتظار، و در هنگام ظهورش مورد «اطاعت» است. اگر باقی نماند از دنیا، مگر یک روز، همانا خداوند این روز را طولانی می‌کند تا این که او خروج کند و زمین را پر از عدل کند، پس از آن که پر از جور شده است، و اما این که چه زمانی قیام می‌کند این خبر دادن از وقت است، همانا پدرم، از پدرش، و او از پدرانش روایت نموده است که، به پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) گفته شد: ‌ای رسول خدا! چه زمانی «قائم» از ذریه تو قیام می‌کند؟ فرمود: مثل آن، مثل قیامت است که خداوند درباره آن فرموده : «لا یجلیها لو قتها الا هو ثقلت فی السموات و الارض لایاتیکم الابغتة.»

۲.۱.۱۱ - امام جواد

«صقر بن ابی دلف» می‌گوید: از امام جواد (علیهالسلام) شنیدم که فرمود: «همانا امام بعد از من، فرزندم علی است. فرمان او فرمان من و گفتار او، گفتار من و اطاعت او اطاعت من است. امام بعد او فرزندش «حسن» است که فرمان او فرمان پدرش و گفتار او گفتار پدرش و اطاعت او اطاعت پدرش است.» سپس ساکت شد. عرض نمودم : پس امام بعد از «حسن» کیست؟ حضرت در این هنگام به شدت گریست و فرمود: «بعد از «حسن» فرزندش «قائم بالحق و منتظر» است.» عرض کردم: ‌ای فرزند رسول خدا! چرا «قائم» نامیده شده؟ فرمود: «زیرا، بعد از فراموشی نامش، و ارتداد بیشتر قائلین به امامتش قیام می‌کند.» عرض نمودم : چرا «منتظَر» نامیده شده؟ فرمود: «چون او را غیبتی است که روزگارش طولانی است و «مخلِصین»، انتظار خروجش را خواهند کشید و «شکاکان» او را انکار خواهند کرد، و انکار کنندگان یاد او را مورد تمسخر قرار می‌دهند، و افرادی در تعیین زمان خروجش دروغ خواهند گفت، و تعجیل‌گران در خروجش هلاک خواهند شد، و اهل تسلیم نجات خواهند یافت.»
حضرت «عبدالعظیم حسنی» می‌گوید: بر آقایم، امام جواد (علیهالسلام) وارد شدم و قصد داشتم که از او درباره «قائم» سؤال کنم که، آیا او است یا غیر او. پس آن حضرت آغاز به سخن نموده و فرمود: ‌ای ابوالقاسم! همانا «قائم» از ما، همان «مهدی» است که بایسته است به هنگام غیبتش، مردم انتظارش را بکشند و به هنگام ظهورش پیروی اش کنند، و او سومین فرزند از فرزندان من است. قسم به آن که محمد (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) را مبعوث فرمود و ما را مخصوص به امامت قرار داد، اگر از عمر دنیا، جز یک روز باقی نمانده باشد خداوند آن را طولانی کند تا این که «مهدی» در آن روز خروج کند و زمین را پر از قسط و عدل نماید، همان‌گونه که از ظلم و جور پر شده باشد، و خداوند امر او را در یک شب اصلاح فرماید، همان‌گونه که امر «کلیمش، موسی (علیهالسلام)» را در یک شب اصلاح فرمود، و آن زمانی بود که برای آوردن آتش برای اهلش رفت و به هنگام بازگشت، رسول و نبی بود. سپس فرمود: برترین اعمال شیعه ما، «انتظار فرج» است.

۲.۲ - زمینه‌سازی امام‌هادی و عسکری

همان‌گونه که در قسمت پیشین روشن شد، مساله آماده‌سازی شیعه برای ورود به عصر غیبت و ایجاد ذهنیت لازم برای قبول مساله غیبت و آمادگی برای دوری از امام معصوم و محرومیت از ارتباط مستقیم با او، امری بود که از عصر پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) شروع و در عصر هر یک از امامان شیعه به طور مستمر ادامه یافت؛ و آنچه پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) در این‌باره بیان فرموده بود توسط امامان شیعه (علیهم‌السلام) مورد تاکید واقع شد. هر یک از امامان به نوبه خود، شیعه را از نزدیک شدن عصر غیبت آگاه می‌ساختند و از سوی دیگر نسبت به انکار وجود امام (علیهالسّلام) و انحراف حاصل از غیبت امام معصوم، به شیعیان هشدار می‌دادند. .
اما وقتی به عصر امام‌ هادی و امام عسکری (علیهماالسلام) وارد می‌شویم، برهه‌ای جدید رخ می‌نماید که در آن، گام‌های وسیع‌تری برای زمینه‌سازی ورود شیعه به عصر غیبت انجام می‌گیرد. علاوه بر آنچه این دو امام، همچون سایر ائمه (علیهم‌السلام)، در بیان اصل مساله غیبت انجام دادند، کارهای دیگری نیز به خاطر نزدیکی زمان غیبت، توسط این دو بزرگوار صورت پذیرفت، که در ذیل بدان می‌پردازیم:

۲.۲.۱ - تبیین نزدیکی ولادت حضرت

همان‌گونه که گذشت، اصل مساله مهدویت و غیبت مهدی (علیهالسلام)، توسط پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) و ائمه هدی (علیهم‌السلام) روشن شده بود. و لذا دو امام‌ هادی و عسکری (علیهماالسلام) به طور اصولی بر نزدیکی زمان موعود تاکید می‌کردند و شیعه را از این که به خاطر ندیدن امامشان، در دامان تحیر و ضلالت و ارتداد فرو غلطند باز می‌داشتند. در روایات متعددی، امام‌هادی (علیهالسلام) تصریح به این نکته دارد که، مهدی فرزند فرزند او است و غیبت او نزدیک است. «صقر بن ابی دلف» می‌گوید: از امام‌ هادی (علیهالسلام) شنیدم که فرمود: «همانا امام پس از من، فرزندم «حسن» و پس از او، فرزندش ‌» قائم» است که زمین را پر از قسط و عدل خواهد ساخت، همان‌گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.»
«عبدالعظیم حسنی» می‌گوید: بر آقایم، امام‌ هادی (علیهالسلام)، وارد شدم؛ زمانی که مرا مشاهده کرد، فرمود: مرحبا بر تو، ‌ای ابوالقاسم! تو از دوستان راستین ما هستی؛ عرض کردم : ‌ای رسول خدا! من قصد دارم دینم را بر شما عرضه کنم اگر مورد رضایت شما بود بر آن ثابت باشم تا زمانی که خدا را ملاقات کنم، فرمود: بگو، سپس حضرت عبدالعظیم، به بیان عقاید خود از توحید و رسالت و امامت ائمه (علیهم‌السلام) تا امام‌ هادی (علیهالسّلام) پرداخت. در این هنگام حضرت به او فرمود: «و بعد از من، فرزندم حسن است، پس چگونه است حال مردم نسبت به جانشین او؟» عرض کردم : چگونه است‌ ای مولای من؟ فرمود: «زیرا شخص او دیده نمی‌شود و ذکر نام او نیز جایز نیست تا زمانی که خروج کند و زمین را پر از قسط و عدل نماید....»
[۳۷] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۲۳۷.

نظیر همین کلام را امام‌ هادی (علیهالسلام) به «ابوهاشم، داود بن قاسم جعفری» به این مضمون فرموده است: «جانشین پس از من، فرزندم «حسن» است، پس چگونه است حال شما نسبت به جانشین او؟»، هنگامی‌که راوی سؤال می‌کند: این امر چگونه است؟ می‌فرماید: «زیرا شما شخص او را مشاهده نمی‌کنید و بردن نامش بر شما جایز نیست. و هنگامی‌ که راوی سؤال می‌کند: پس چگونه از او یاد کنیم؟ می‌فرماید: بگوئید: «حجت» از آل محمد (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله)»
در مواردی، امام‌ هادی (علیهالسلام)، شیعه را از این امر آگاهی می‌دهد که، «مهدی» آن کسی است که ولادتش بر دیگران مخفی باشد. این کلام حضرت هشداری است برای شیعیان که مبادا مخفی بودن ولادت مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف)، موجب تردید در دل‌هایشان گردد.
«اسحاق بن محمد بن ایوب» می‌گوید: از امام‌ هادی (علیهالسلام) شنیدم که می‌فرمود: «صاحب این امر، کسی است که مردم درباره‌اش بگویند: هنوز متولد نشده است.»
وقتی امام‌ هادی (علیهالسلام) از دنیا رفت و امر امامت بر دوش امام عسکری (علیهالسّلام) قرار گرفت، وظیفه آن بزرگوار در آماده‌سازی زمینه غیبت به مراتب سنگین تر شد. در عصر آن امام، مهدی (علیهالسلام) به دنیا آمده بود و سال‌های‌ اندکی تا شروع عصر غیبت مانده بود.
بنابراین، وظیفه امام عسکری (علیهالسلام) علاوه بر روشنگری در اصل مساله مهدی (عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌الشریف) و غیبت او، در اثبات وجود مهدی و ولایت او نیز متجلی می‌شد. از این رو، آن حضرت بر بعضی از خواص شیعه که مورد اعتماد بودند، منت نهاده و آنها را مفتخر به دیدن سیمای نیک فرزندش مهدی (علیهالسلام) می‌نمود، در عین حال که لازم بود ولادت آن حضرت از دیده اغیار مخفی بماند.
از جمله کسانی که موفق به این امر شد، صحابی خاص آن امام؛ یعنی «احمد بن اسحاق قمی» بود، او می‌گوید: بر مولای خود وارد شدم و قصد داشتم درباره جانشین او سؤال کنم، حضرت آغاز به سخن کرده، فرمود: ‌ای احمد بن اسحاق! خداوند -تبارک و تعالی- هیچ گاه زمین را از «حجت» خود خالی نگذاشته است، حجتی که به وسیله او بلا را از اهل زمین دور، و باران را نازل، و برکات زمین را خارج می‌سازد.
عرض نمودم : ‌ای فرزند رسول خدا! امام و خلیفه پس از شما کیست؟ حضرت با سرعت برخاسته، داخل خانه شد و سپس در حالی که بر دوش او پسر بچه‌ای سه ساله، با چهره‌ای همچون ماه در شب بدر، قرار داشت خارج شده، و فرمود: ‌ای احمد بن اسحاق! اگر نبود کرامت تو در نزد خداوند، فرزندم را به تو نشان نمی‌دادم. او همنام و هم کنیه رسول خدا، و کسی است که زمین را از عدل و داد پر می‌سازد، در حالی که ظلم و جور پر شده باشد. ‌ای احمد بن اسحاق! مثل او مثل «خضر (علیهالسلام)» و «ذوالقرنین» است. قسم به خدا، غیبتی خواهد داشت که در آن غیبت، جز کسی که خداوند او را استوار در قبول امامت او قرار داده و او موفق به دعا برای تعجیل فرجش کرده، نجات نخواهد یافت.
«احمد بن اسحاق» عرض کرد: مولای من، آیا علامتی هست که قلبم بدان مطمئن شود؟ به محض پرسش، آن پسر به سخن آمد و به زبان عربی فصیح فرمود: «من بقیة الله در زمین، انتقام گیرنده از دشمنان خدا هستم، پس‌ ای احمد بن اسحاق! بعد از رویت و مشاهده به دنبال نشانه نگرد.»
«احمد بن اسحاق» می‌گوید: من مسرور و شادمان خارج شدم، فردای آن روز وقتی به محضر امام عسکری (علیهالسلام) رسیدم، عرض نمودم. ‌ای فرزند رسول خدا! شادی و سرور من نسبت به منتی که بر من نهادی بسیار است. آن سنت جاری از «خضر» و «ذوالقرنین» در فرزندت چیست؟ فرمود: طول غیبت، ‌ای احمد! به نحوی که بیشتر معتقدان به امامت او، از این عقیده بازگردند و جز کسانی که ایمان راسخ در قلبشان است و مورد تایید الهی هستند براین عقیده باقی نمی‌مانند. ‌ای احمد بن اسحاق! این امری از امور الهی و سری از اسرار او و غیبی از غیب او است. آنچه گفتم بگیر و کتمان کن و از شاکرین باش تا فردا در علیین با ما باشی.
در بعضی از موارد، امام عسکری (علیهالسلام) زمان دقیق غیبت را مشخص فرموده است.
«ابوغانم» می‌گوید: از امام عسکری (علیهالسلام) شنیدم که می‌فرمود: «در سال (۲۶۰ ه‌) شیعه من دچار جدایی و افتراق خواهند شد.»
و در مواردی دیگر، حضرت، تصریح به اختلاف شیعه پس از شروع عصر غیبت فرموده است.
«موسی بن جعفر بن وهب بغدادی» می‌گوید: شنیدم که امام عسکری (علیهالسلام) می‌فرمود: «گویا می‌بینم که پس از من در مورد جانشینم دچار اختلاف شده‌اید... بدانید که برای فرزندم غیبتی است که در آن، مردم دچار تردید می‌شوند، مگر آن کسی که خداوند او را حفظ نماید.»
آن حضرت در روایاتی، شیعه را به صبر و انتظار فرج در زمان غیبت فرمان داده است؛ از جمله این موارد، نامه آن حضرت به «ابوالحسن، علی بن الحسین بن بابویه قمی» است که در آن چنین فرموده است: بر تو باد صبر و انتظار فرج؛ پیامبر اکرم (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) فرموده است: برترین اعمال امت من انتظار فرج است و شیعه ما دائم در حزن و‌اندوهند تا زمانی که فرزندم - که پیامبر (صلی‌اللّه‌علیه‌و‌آله) بشارت او را داده ظاهر شود و زمین را پر از عدل و داد نماید. پس‌ای شیخ و معتمد من، ‌ای ابوالحسن علی، صبر کن و همه شیعیانم را به صبر دعوت کن چرا که زمین از آن خدا است و آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد به ارث خواهد داد و عاقبت از آن پرهیزگاران است....»
[۴۴] صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ص۲۱۷.


۲.۲.۲ - کاهش ارتباط مستقیم با شیعه

از دیگر اقداماتی که دو امام‌ هادی و عسکری (علیهماالسلام) برای آماده سازی‌زمینه غیبت حضرت مهدی (علیهالسلام) انجام دادند پرده گام به گام از شیعیان بود. این واقعیت با توجه به کلامی‌که «مسعودی»، در «اثبات الوصیه» آورده است به خوبی روشن می‌شود، او می‌گوید:
«امام‌ هادی (علیهالسلام) از بسیاری از موالیان خود، به جز معدودی از خواص، دوری می‌گزید، و زمانی که امر امامت به امام حسن عسکری (علیهالسّلام) منتهی شد، آن حضرت از پس پرده با خواص و غیر آنان سخن می‌گفت، مگر در اوقاتی که به قصد خانه سلطان سوار بر مرکب می‌شد.»
[۴۵] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۲۶۲.
[۴۶] صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ص۲۲۲.

گرچه کلام مسعودی، به خصوص در مورد امام عسکری (علیهالسلام)، خالی از مبالغه نیست، ولی در مجموع، اثبات کننده مدعای ما است. نزدیکی عصر آن دو امام، به عصر غیبت نیز می‌تواند مؤید صحت این مدعا باشد؛ چرا که احتجاب و غیبت ناگهانی امام معصوم (علیهالسلام) می‌توانست وضع دشوار و غیر قابل تحملی را برای شیعه پدید آورد.
به هر حال این دو امام بزرگوار، هم به لحاظ آن که در پادگان نظامی‌ سامرا تحت کنترل حکام عباسی بودند و هم به لحاظ آن که در عصری نزدیک به عصر غیبت می‌زیستند، غالبا نسبت به شیعه پنهان بودند، و غالب امور و ارتباط آنان با شیعیان از طریق مکاتبات، توقیعات و وکلا بود و به دلیل همین مکاتبات فراوان بود که به عنوان مثال: احمد بن اسحاق قمی‌ از امام عسکری (علیهالسلام) طلب دست خطی می‌کند تا بدان وسیله، خط حضرت را از غیر آن باز شناسد.
[۴۹] صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ص۲۲۴.

و از این رو جماعت شیعیان، دیدن آن حضرت و ملاقات با او را در مسیر رفت و آمد - هفتگی آن بزرگوار به منزل خلیفه - مغتنم شمرده، در راه می‌نشستند و منتظر آن حضرت می‌ماندند. از جمله نمونه‌های این مطلب، ملاقات شخصی است که در دل، شبهه ثنویت داشته و امام (علیهالسّلام) هنگام بازگشت از منزل خلیفه، با انگشت سبابه اشاره می‌کند که: احد احد!
[۵۰] صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ص۲۲۴.

و شخص دیگری که در مسیر امام (علیهالسلام) به منزل خلیفه نشسته و قصد می‌کند تا با صدای بلند مردم را به امامت آن حضرت فرا خواند، اما حضرت با اشاره انگشت بر دهان مبارک، او را از این کار باز می‌دارد!
[۵۱] مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۲۴۳.


۲.۲.۳ - ساماندهی و تقویت وکالت

یکی دیگر از چاره‌اندیشی‌های دو امام‌ هادی و عسکری (علیهماالسلام) برای ورود شیعه به عصر غیبت، تقویت «سازمان وکالت» بود. این سازمان که همان نظام ارتباط امام با شیعیان به وسیله وکلا بود، ریشه در عصر امام صادق (علیهالسلام) داشت، و در طی ده‌ها سال فعالیت خود با فراز و نشیب‌هایی مواجه بود.
در عصر امام‌ هادی وامام عسکری (علیهماالسلام) اقداماتی از سوی آن بزرگواران برای سازماندهی و تقویت این سازمان صورت گرفت. این کار از آن رو انجام شد که شیعه، رفته رفته به عصر غیبت نزدیک تر می‌شد و در چنین عصری، این نهاد وکالت بود که تنها راه ارتباطی شیعه با امام معصوم (علیهالسّلام) بود.
از جمله اقدامات امام‌ هادی (علیهالسلام) در جهت تقویت و سامان‌مند کردن فعالیت‌های سازمان وکالت، می‌توان به سفارش مؤکد آن حضرت به وکلا برای حفظ نظم در امور و رعایت محدوده و قلمرو خاص خود و عدم دخالت در امور سایر وکلا اشاره کرد. به عنوان نمونه، به نامه امام (علیهالسلام) به دو تن از وکلایش؛ یعنی «ایوب بن نوح» و «ابوعلی بن راشد»، در این زمینه توجه شود.
اهتمام آن امام بر تعیین جانشین برای وکیل قبل و عدم بروز گسستگی در کار وکالت نواحی، از دیگر اقدامات بود. (جریان نصب ابوعلی بن راشد به جای علی بن الحسین بن عبدریه توسط امام‌ هادی علیهالسلام).
امام عسکری (علیهالسلام) نیز با ادامه دادن این‌گونه اقدامات، راه را برای حرکت سازمان در مسیر خودش هموار نمود. آن جناب نیز همچون پدر بزرگوارش، وکلای ارشدی را برای نواحی مختلف نصب نمود که بر کار سایر وکلا نظارت داشتند. علاوه بر این، «عثمان بن سعید عمری» را به عنوان «وکیل الوکلای» خود معرفی نمود تا همه وکلا به او مراجعه کنند. این امر، از آن جهت حائز اهمیت بود که وی در عصر غیبت، بنا بود سفیر و نائب اول امام عصر (علیهالسلام) باشد.
همین طور نامه‌های آن جناب به بعضی نواحی شیعه‌نشین؛ مثل «نیشابور»، و تاکید بر اطاعت شیعیان از وکلا و پرداخت وجوه شرعی به آنان، و محور قرار دادن وکلا در حل و فصل امور را می‌توان از دیگر اقدامات امام عسکری (علیهالسلام) برای تقویت و سامان‌مندی «سازمان وکالت» قلمداد کرد. به عنوان نمونه، می‌توان به نامه مفصل آن جناب به «اسحاق بن اسماعیل نیشابوری» و شیعیان و بزرگان نیشابور اشاره کرد که در آن، ضمن معرفی وکیلی به نام «ابراهیم بن عبده»، از مردم این دیار به خاطر عدم اطاعت و عدم مراجعه نزد وکیل پیشین، گلایه نموده‌اند.
شناخت هر چه بیشتر این سازمان، کیفیت سیر تکاملی آن و وضعیت آن در عصر امام‌ هادی (علیهالسلام) و عصر امام عسکری (علیهالسلام) و عصر غیبت، مستلزم توجهی مستقل به این نهاد مهم، و شناخت سیر پیدایش و تکوین و تکامل آن و سایر ویژگی‌ها و وظایف آن است که مباحث زیر متکفل انجام این مهم می‌باشند:
الف - تعریف لغوی و اصطلاحی واژه وکالت و معرفی اجمالی سازمان وکالت.
ب - علل تشکیل سازمان وکالت و گسترش و استمرار فعالیت آن تا پایان عصر غیبت.
ج - محدوده زمانی و جغرافیائی فعالیت سازمان وکالت.
د - وظایف و مسئولیت‌های سازمان وکالت.
ه‌- ویژگی‌ها و مشخصات وکلا و کارگزاران سازمان وکالت.
و - معرفی مهم‌ترین وکلای ائمه علیهم السلام.
این مباحث به لحاظ گستردگی، در کتابی دیگر به صورت مستقل به تفضیل بررسی شده است.
[۵۵] جباری، محمد رضا، پژوهشی جامع پیرامون وکالت وکلا و ابواب ائمه علیهم‌السلام، قم مؤ سسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۹ ش
در فصل آتی، هر یک از موضوعات فوق را به اجمال، مورد بررسی قرار خواهیم داد.


عصر غیبت؛ غیبت صغری‌؛ غیبت کبرا؛ غیبت امام زمان.


۱. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۶۱.    
۲. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۵۷، ح ۱.    
۳. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۹۵.
۴. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۵۷، ح۲.    
۵. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۸۶، ح۲.    
۶. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۲۸۹، ح ۱.    
۷. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۳۳۶.    
۸. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۳۰۳، ح۱۴.    
۹. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، تحقیق علی اکبر غفاری، ج۱، ص۳۰۵.    
۱۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبه، ص۹۲.
۱۱. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۱۵، ح۲.    
۱۲. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۱۷، ح۱.    
۱۳. صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۱۷، ح۲.    
۱۴. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۱۷، ح۳.    
۱۵. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۱۹-۳۲۰، ح۲.    
۱۶. نعمانی، محمّد بن ابراهیم، الغیبة، ص۱۱۳.
۱۷. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۹۲.
۱۸. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۳۰، ح ۱۵.    
۱۹. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، باب سی و دوم.
۲۰. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۹۲ به بعد.    
۲۱. نعمانی، محمّد بن ابراهیم، الغیبة، ص۹۷-۱۱۳.
۲۲. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۳۳، ح۱.    
۲۳. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۳۳، ح ۲ و ۳.    
۲۴. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۳۴، ح۴.    
۲۵. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۳۵-۳۳۶، ح۷.    
۲۶. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۱۰۲.
۲۷. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۱۰۲.
۲۸. شیخ طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۱۰۲.
۲۹. نعمانی، محمّد بن ابراهیم، الغیبة، ص۱۱۴.
۳۰. نعمانی، محمّد بن ابراهیم، الغیبة، ص۱۰۰.
۳۱. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۶۱، ح۴.    
۳۲. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۷۲-۳۷۳، ح۶.    
۳۳. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۷۸، ح۳.    
۳۴. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ص۳۷۷، ح۱.    
۳۵. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۸۳، ح۱۰.    
۳۶. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ص۳۷۹-۳۸۰، ح۱.    
۳۷. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۲۳۷.
۳۸. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ص۳۸۱، ح۵.    
۳۹. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ص۳۸۲، ح ۶ و ۷.    
۴۰. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۳۸۴-۳۸۵، ح۱.    
۴۱. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۴۰۸، ح۶.    
۴۲. شیخ صدوق، محمدبن علی، کمال‌الدین و تمام‌النعمة، ج۱، ص۴۰۹، ح۸.    
۴۳. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۵۲۷.    
۴۴. صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ص۲۱۷.
۴۵. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۲۶۲.
۴۶. صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ص۲۲۲.
۴۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۱۳، ح۲۷.    
۴۸. ابن شهر آشوب، محمد بن علی، مناقب آل ابی طالب، ج۴، ص۵۳۳-۵۳۴.    
۴۹. صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ص۲۲۴.
۵۰. صدر، سید محمد، تاریخ الغیبة الصغری، ص۲۲۴.
۵۱. مسعودی، علی بن حسین، اثبات الوصیة، ص۲۴۳.
۵۲. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۵۱۴، ح ۹۹۲.    
۵۳. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۵۱۳-۵۱۴، ح ۹۹۱ و ۹۹۲.    
۵۴. کشی، محمد بن عمر، رجال کشی، ص۵۷۹-۵۸۰، ح ۱۰۸۸.    
۵۵. جباری، محمد رضا، پژوهشی جامع پیرامون وکالت وکلا و ابواب ائمه علیهم‌السلام، قم مؤ سسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، ۱۳۷۹ ش



سایت اندیشه، برگرفته از مقاله «زمینه سازی ائمه- علیهم السلام- برای غیبت» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۲۶.    






جعبه ابزار