پس خداوند زاغی را برانگیخت که زمین را (برای دفن چیزی) میکند، تا به وی نشان دهد که چگونه جسد برادرش را که نباید دیده شود پنهان سازد. وی گفت: ای وای بر من، آیا من ناتوان بودم از اینکه مثل این زاغ باشم تا جسدبرادر خود را پنهان نمایم؟! پس از پشیمانان گردید.»