رُوح (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
رُوح: (وَ يَسْئَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ) «رُوح» از نظر لغت، در اصل به معناى «نفس» و «دويدن» نيز آمده است، بعضى تصريح كردهاند كه «روح» و «
ریح» (باد) هر دو از يک ماده مشتق شدهاند، و اگر «روح انسان» كه گوهر مستقل مجردى است، به اين نام، ناميده شده، به خاطر آن است كه از نظر تحرک، حيات آفرينى و ناپيدا بودن، همچون «نفس و باد» است.
منظور از
«رُوح»، در
سوره «معارج» همان «
روح الامین»، بزرگ فرشتگان است كه در
سوره «قدر» نيز به او اشاره شده است، آنجا كه مىگويد:
(تَنَزَّلُ الْمَلائِكَةُ وَ الرُّوحُ فِيها بِإِذْنِ رَبِّهِمْ مِنْ كُلِّ أَمْرٍ) «در شب قدر، فرشتگان و روح به فرمان پروردگارشان براى تقدير امور نازل مىشوند».
البته،
«روح» چنان كه اشاره شد معانى مختلفى دارد كه در هر مورد، به تناسب قرائن موجود، ممكن است مفهوم خاصى ببخشد؛ روح انسان، روح به معناى قرآن، و روح به معناى
«روح القدس» و به معناى فرشته وحى، همه از معانى
«روح» است كه در آيات ديگر قرآن به آنها اشاره شده است.
ترجمه و تفسیر آیات مرتبط با
رُوح:
(وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي وَمَا أُوتِيتُم مِّن الْعِلْمِ إِلاَّ قَلِيلًا) (و از تو درباره روح سؤال مىكنند، بگو: روح از فرمان پروردگار من است؛ و از علم و دانش، جز اندكى به شما داده نشده است.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید: كلمه روح به طورى كه در لغت معرفى شده به معناى مبدأ حيات است كه جاندار به وسيله آن قادر بر احساس و حركت ارادى مىشود و به لفظ روح هم ضمير مذكر بر مىگردد و هم مؤنث و چه بسا در استعمال اين كلمه جواز صادر شده كه مجازا در امورى كه به وسيله آنها آثار نيک و مطلوبى ظاهر مىشود اطلاق بكنند، چنان كه علم را حيات نفوس مىگويند.
(دیدگاه
شیخ طبرسی در
مجمع البیان:
)
(اللَّهُ يَتَوَفَّى الْأَنفُسَ حِينَ مَوْتِهَا وَالَّتِي لَمْ تَمُتْ فِي مَنَامِهَا فَيُمْسِكُ الَّتِي قَضَى عَلَيْهَا الْمَوْتَ وَيُرْسِلُ الْأُخْرَى إِلَى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِي ذَلِكَ لَآيَاتٍ لِّقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ) (خداوند ارواح را به هنگام
مرگ قبض مىكند، و روح كسانى را كه نمردهاند نيز به هنگام
خواب مىگيرد؛ سپس ارواح كسانى كه فرمان مرگشان را صادر كرده نگه مىدارد و ارواح ديگرى را كه بايد زنده بمانند باز مىگرداند تا سر آمدى معيّن؛ در اين امر نشانههاى روشنى است براى كسانى كه مىانديشند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: مراد از انفس ، ارواح است، ارواحى كه متعلق به بدنها است، نه مجموع روح و بدن، چون مجموع روح و بدن كسى در هنگام مرگ گرفته نمىشود، تنها جانها گرفته مىشود، يعنى علاقه روح از بدن قطع مىگردد، و ديگر روح به كار تدبير بدن و دخل و تصرف در آن نمىپردازد.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(تَعْرُجُ الْمَلَائِكَةُ وَالرُّوحُ إِلَيْهِ فِي يَوْمٍ كَانَ مِقْدَارُهُ خَمْسِينَ أَلْفَ سَنَةٍ) (فرشتگان و روح آن فرشته مقرّب خداوند بهسوى او عروج مىكنند در روزى كه مقدارش پنجاه هزار سال است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید: مراد از روح آن روحى است كه در آيه شريفه «
قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي»
آن را از امر خودش خوانده، و اين روح غير
ملائکه است، هم چنان كه از ظاهر آيه «
يُنَزِّلُ الْمَلائِكَةَ بِالرُّوحِ مِنْ أَمْرِهِ»
، اين تفاوت به روشنى استفاده مىشود، پس نبايد به گفتار بعضى
از مفسرين اعتنا كرد كه گفتهاند: مراد از روح،
جبرئیل است. هر چند كه در آيه «
نَزَلَ بِهِ الرُّوحُ الْأَمِينُ عَلى قَلْبِكَ»
، و آيه «
قُلْ نَزَّلَهُ رُوحُ الْقُدُسِ مِنْ رَبِّكَ»
، به جبرئيل اطلاق شده، و ليكن در اولى مقيد شده به قيد امين ، و در دومى به قيد قدس ، و مطلق غير مقيد است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
•
مکارم شیرازی، ناصر، لغات در تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله رُوح»، ص۲۵۸.