• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

روش فقهی شهید اول

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



شهید اول اعلم و سرآمد عالمان زمان خود بود. از این رو، وقتی مکتبی را در فقه پایه گذارد، بسیاری از فقها بدان گرویدند و به آن مکتب تا حدود یک قرن و نیم توجه ویژه نمودند.
[۱] روضات الجنان، ج۷، ص۳.
[۲] مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۷۹.
[۳] ریاض العلماء، ج۵، ص۱۸۵.
[۴] لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۱۴۳.
[۵] کشکول البحرین، ج۱، ص۱۴۳.
[۶] کشکول البرحانی، ج۲، ص۱۴۹.
[۷] قصص العلماء، ج۱، ص۳۲۷.
[۸] بهجة الامال، ج۶، ص۶۶۶.
[۹] تنقیح المقال، ج۳، ص۱۹۱.
[۱۰] الفوائد الرضویه، ج۱، ص۶۴۵.
[۱۱] المنی والالقاب، ج۲، ص۳۴۶.
[۱۲] اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۵۹.
[۱۳] شهداء الفضیله، ج۱، ص۸۰.
آن فقیهان و دانشمندان تازه‌هایی علمی نیز آوردند، اما در اساس کار بیش‌تر بر شرح و بیان آرا و افکار او همت می‌گماشتند و از چهارچوبی که وی ترسیم کرده بود، پا فراتر ننهادند.
[۱۴] مقدمه‌ای بر فقه شیعه، ج۱، ص‌۵۵.




کتاب‌های فقهی شهید اول اگرچه متعدد است، بیشتر آن‌ها جنبه متن و فتوا دارد. تنها کتاب غایةالمراد استدلالی محض است. غایة المراد فی شرح نکث الارشاد از متون مهم فقه و از شرح‌های مهم ارشادالاذهان علامه حلی (۷۲۶ق) است.


ویژگی‌های خاص مکتب فقهی شهید اول را می‌توان در زیر چند عنوان خلاصه کرد:

۲.۱ - توجه به آرای گذشتگان

از ویژگی‌های کتاب غایةالمراد این است که شهید اول در این کتاب به آرای بسیاری از فقهای متقدم و متأخر خصوصاً پس از دوره علامه حلی تا دوره خود پرداخته است. او آرای فقیهان پس از قرن هشتم از سال ۷۰۰ ـ ۷۷۰ ق را دراین کتاب یادآور شده است، یعنی فقیهانی که کتاب‌های بسیاری از آنان در دسترس نیست و به همین دلیل، او را (لسان المتقدمین) دانسته‌اند؛ زیرا در کتاب‌های تألیف شده تا دوره شهید اول تنها چند کتاب به ذکر آرای فقها روی کردی خاص نشان داده‌اند. مهم‌ترین آن‌ها کتاب مختلف الشیعه علامه حلی است. مختلف الشیعه که همچون فقه مقارن درون مذهبی است و درباره اختلافات بین فقیهان و ادله آن‌ها نوشته شده، مهم‌ترین کتاب و مصدر فقهی است. بسیاری از آرای فقیهان متقدم را جز از طریق کتاب مختلف الشیعه نمی‌توان شناخت؛ زیرا بعضی کتاب‌های مهم فقهی شیعه همچون بشری المخبتین احمد بن طاووس حلی (۶۷۳ ق) از بین رفته و فتاوای قدما یعنی حسن بن ابی عقیل عمانی و محمد بن احمد بن جنید اسکافی که فقهای پس از آن‌ها تحمل برتری فتاوای آن دو را نداشته‌اند، جز در این کتاب یافت نمی‌شود. البته محقق حلی (۶۷۵ ق) در المعتبر به فتاوای آنان اهتمام ورزیده، ولی المعتبر فقط بخش عبادات تا اواخر حج را دربرگرفته و نظم و ترتیب آن چون مختلف الشیعه نیست. گفتنی است علامه حلی در کتاب مختلف الشیعه تنها فتاوا و اقوال فقیهان برجسته را آورده و دلیل آن‌ها را متعرض شده، ولی شهید اول که پس از محقق حلی و علامه حلی فقیه برجسته‌ای بوده، به نقل فتاوا و اقوال متقدمان اهمیت داده و از برخی عالمان درجه دوم جهان تشیع نیز فتوا و نقل قول کرده و بر نقل اقوال و ادله آن‌ها نیز اصرار کرده است. به همین دلیل او را (لسان القدما) نامیده‌اند. برخی از محققان ادعا کرده‌اند که از وی حدود سی کتاب نقل کرده که اینک در دست ما نیست. گاهی شهید اقوالی را از فقیهان متقدم بر علامه حلی نقل کرده که در مختلف الشیعه و سایر کتاب‌ها هم بدان تذکر داده نشده است.
[۱۵] نهایة المراد، ج۳، ص۲۰.


۲.۲ - احاطه بر فقه مقارن

میرزا حسین نوری در مستدرک الوسائل و محدث برجسته شیخ عباس قمی (۱۳۶۹ هـ. ق) در سفینةالبحار درباره شهید اول فرموده‌اند:
انه اوّل من هذب فقه الشیعه من فقه العامه؛
[۱۶] مستدرک الوسائل، ج۳، ص۴۳۸.

(شهید اول) اولین فقیهی است که فقه شیعه را از فقه اهل سنت و جماعت پالایید.
از مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی (۳۸۰ ق) بارها نقل شده که فرموده‌اند فقه پنج فقیه شیعه بر فقه دیگران برتری دارد: فقه فاضلین؛ محقق حلی (۶۷۵ق) و علامه حلی (۷۲۶ قفخر الدین حلی (۷۷۱ ق) و فقه شهیدین؛ زیرا آنان علاوه بر فقه شیعه به فقه اهل خلاف نیز احاطه داشته‌اند.
[۱۷] المهذب، ج۱، المقدمه.
جمع بین این دو سخن آن است که این پنج فقیه بر فقه عامه مسلط بوده‌اند و از محضر علمی دانشمندان عامه بهره برده‌اند، به ویژه شیخ طوسی و فاضلین در فقه مقارن کتاب نوشته‌اند و آثاری چون الخلاف(شيخ طوسى)، تذکرةالفقها و منتهی المطلب (علامه حلی) را پدید آورده‌اند. همچنین شهید ثانی و محقق اول (حلی) در کتاب مسالک الافهام و المعتبر متعرض فتاوی فقیهان عامه شده‌اند. شهید اول کتاب غایةالمراد را در فقه مقارن نوشته و بر آن احاطه داشته است. او همراه با احاطه بر فقه عامه متعرض فقه آن‌ها شده است. پس از آن‌که در دوره متأخران یعنی از دوره محقق حلی (۶۷۵ ق) تا دوره شهید اول، محقق و پیروان او همچون علامه حلی و فاضل مقداد سیوری متعرض فقه عامه شده‌اند، شهید فقه شیعه را دیگر بار با نگاه فقه طائفی نوشت. او بر فقه اهل سنت آگاهی داشت و در محضر دانشمندان عامه تحصیل کرده بود، اما فقه شیعه را پالایش کرد. سخن شیخ عباس قمی و استادش میرزا حسین نوری به وجه دوم نظر دارد.
[۱۸] مستدرک الوسائل، ج۳، ص۴۳۸.


۲.۳ - تکثر آرا

تکثر فتاوا از ویژگی‌های فقه شهید اول به شمار می‌رود. چند فقیه در میان علمای اسلام و مؤلفان فقه در کثرت فتاوا معروفند؛ یکی از آن‌ها علامه حلی و دیگری شهید اول است. این مطلب از تفحص و تتبع در فقه و ادله آن سرچشمه می‌گیرد، خصوصاً فقیهانی که بارها از اول فقه تا آخر فقه را مرور کرده‌اند و در هر دوره‌ای به مناسبتی ادله فقهی را از نظر گذرانده‌اند. این مراجعات پی در پی باعث می‌شود تا در هر دوره نظری خاص داشته باشند.
شهید ثانی در کتاب مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام می‌نویسد: علامه حلی در کتاب‌های گوناگون فتواهای مختلف داده است، چنان که در پنج کتاب فقهی خود پنج فتوا داده است؛ در یکی وجوب، در دیگری استحباب، در سومی اباحه، در چهارمی کراهت و در پنجمی حرمت.
شیخ یوسف بحرانی (۱۱۸۶ ق) نیز در لؤلؤة البحرین به علامه حلی اشکال کرده که کتاب‌ها را در یک جهت نوشته و تکراری است. شهید اول نیز همین گونه بوده است؛ گاهی شهید ثانی در الروضه یادآور شده که شهید اول به تعداد کتاب‌های فقهی خود فتوا دارد. شهید ثانی از تعدد فتواهای علامه حلی نیز تعجب کرده است.

۲.۳.۱ - علت تغییر در فتوای فقیهان

علت تغییر در فتوای فقیهان چه می‌تواند باشد؟
۱. چون بر اثر مرور زمان به ادله جدید برمی‌خورند. برای نمونه، متن روایی فقها در دوره علامه حلی کتاب تهذیب الاحکام بوده و بدان گونه که فخرالدین حلی گفته، آن را دوبار در محضر پدرش خوانده است. درس خارج فقه در آن دوره و دوره‌های بعد خواندن متون حدیثی بوده و چون ممکن است در آن هنگام که فلان کتاب فقهی را بررسی می‌کرده و می‌نوشته، به برخی روایات دسترس داشته که بعد با آگاه شدن از روایات دیگر، فقیهی را ضعیف شمرده است، مانند این‌که در تهذیب آن را ضعیف یافته، ولی کافی آن را صحیح السند خوانده است.
۲. گاهی مبانی یک فقیه عوض می‌شود، همان طور که مبانی رجالی آیت اللّه خوئی در مورد روایات کامل الزیاره عوض شد. این تغییر به تغییر در بسیاری از فتاوا انجامید.
به همین دلیل، رواتی را در دوره‌ای ضعیف و یا هیچ می‌شمرده‌اند و در دوره بعد آن را به وجه دیگری لحاظ می‌کرده‌اند.
۳. عدم دسترسی به منابع، دلیل دیگر بر تغییر فتوای فقیهان است که چون در سفرهای گوناگون کتاب های خود را می‌نوشته‌اند، ممکن است کتاب‌های قبلی شان را به همراه نمی‌برده‌اند.
فخرالدین حلی در ایضاح الفوائد فروعی را نقل می‌کند که پدرش در بسطام شاهرود بر وی ایراد کرده و در حدود چهل صفحه بعد می‌گوید پدرم این فروع را در سرخس در همراهی با سلطان محمد خدابنده ایراد کرده است. شاید علت تغییر فتواهای علامه حلی و شهید اول این مطلب نیز باشد.

۲.۴ - نگاه شهید به آثار قدما به منزله نصوص روایی

از مرحوم آیت اللّه العظمی بروجردی (۱۳۸۰ ق) نقل شده که فرمود کتاب‌های فقهی متقدمان دو دسته بوده است: دسته‌ای کتاب فقه منصوص است که متن آن را از روایات برگرفته‌اند و مؤلفان روایات را به تحریر جدید از روایات می‌گرفتند. لذا این گونه متون فقهی را فقه (متلقاط و منصوص) می‌گفتند. کتاب المقنع و الهدایة تألیف شیخ صدوق (۱۳۸۱ ق)، النهایه شیخ طوسی (۴۶۰ ق)، المقنعه شیخ مفید (۴۱۳ ق)، المهذب عبدالعزیز بن براج (۴۸۰ق) و الکافی ابوالصلاح حلبی در زمره کتاب‌های (متلقاط و نصوص) است و در مقابل كتاب‌هايى بوده كه آن‌ها را (فقه مستنبط) مى‌ناميده‌اند. مؤلف فروع فقهی این کتاب‌ها را از اصول و قواعد کلی فقه استخراج می‌کرده است. شیخ طوسی در مقدمه المبسوط با اشاره به این‌که اهل سنت به شیعیان نسبت داده‌اند که کتاب و فروع فقه مستنبط ندارد و فقط روایات را نقل می‌کنند، حدیثی از امام صادق (ع) نقل کرده که فرموده‌اند:(علينا إلقاء الاصول وعليكم التفريع). شهید اول نیز در عبارتی به این مطلب اشاره کرده است. علامه حلی در ارشاد الاذهان فرموده است:
ولو جنت الماشیة علی الزرع ضمن مالکها مع التفریط لابدونه وقیل یضمن لیلاً لا نهاراً مذهب اکثر الاصحاب… وهی روایة السکونی:.(عن جعفر عن أبيه أنه قال: كان على(ع) لايضمن ما أفسدت البهائم نهاراً ويقول على صاحب الزرع حفظه وكان يضمن ما أفسدت ليلاً ومتأخروا الاصحاب كابن ادريس وابنى سعيد والامام المنصف جعلوا الضابط التفريط وعدمه وحملوا الرواية على ذلك).
شهید پس از این مطلب فرموده:
والحق أن العمل فی هذه لیس هذه الروایة بل اجماع الاصحاب ولما کان الغالب حفظ الدابة لیلاً وحفظ الزرع نهاراً خرج الحکم علیه ولیس فی حکم المتأخرین ردّ لقول القدماء تبعوا عبارة الأحادیث والمراد هو التفریط قال ینبغی أن یکون الخلاف هنا الا فی مجرد العبارة واما المعنی فلا خلاف فیه.
[۱۹] شهید اول، غایةالمراد، ج۴، ص۵۲۰.

بنابراین عبارت، شهید فتاوای منقول در این کتاب را برگرفته از نصوص روایی می‌دانسته‌اند. شاید تعبیرات آیت اللّه بروجردی که فقه قدما را به منصوص و مستنبط تقسیم می‌کرد، برگرفته از همین نظریه شهید اول باشد، بلکه برخی محققان معتقدند عبارات کتاب غایةالمراد نیز برگرفته از نصوص است.
تکیه شهید بر ارتباط معنوی فقه محقق حلی ، علامه حلی ؛ فاضلین، فروع منصوص متلقات را در بخش اول هر فصل و فروع مستنبطه را در پایان آن فصل آورده‌اند. لذا کتاب‌هایی مانند مسالک الأفهام و جواهر الکلام که با شرح شرایع و کتاب های ریاض المسائل و جامع المدارک که با المختصر النافع شرح داده شده‌اند، در مسائل بخش اول روایات را مدرک ذکر می‌کنند، ولی در شرح فروع پایانی یا روایتی وجود ندارد که فقط به قواعد کلی استدلال می‌کنند یا اگر روایاتی هست، اعتبار ندارد، بلکه ضعیف السند است. آیت اللّه بروجردی با اشاره به این نکته فرموده است که فاضلین دو بخش مسائل را جدا ذکر کرده‌اند، ولی شهید اول آن دو دسته را خلط کرده است.

۲.۴.۱ - بر هم زدن ترتیب بین مسائل فقهی

چگونه شهید ترتیب بین مسائل فقهی را در نگارش برهم زده و مسائل منصوصه و مستنبطه را در کنار هم آورده است؟ به نظر می‌آید این کار شهید به انگیزه‌ای بسیار علمی صورت پذیرفته است؛ زيرا براى نگارش فقه هرگونه تحلیل مى‌توان درافكند: نخست آنكه فقه را براساس مستندات آن گرد آورند كه در صدر هر باب فروع منصوصه و در ذيل باب فروع مستنبطه را ذكر كنند، همان گونه كه محقق حلى در شرائع الاسلام اين روش را در پيش گرفته است و آيت اللّه بروجردى اين روش نگارش محقق حلى را در شرائع الاسلام كشف كرده است. اگر كسى به كتاب‌هاى شرح شرائع الاسلام همچون جواهر الكلام و نيز شروح المختصر النافع همچون نهايةالمرام و رياض المسائل مراجعه كند، به خوبى مى‌يابد كه مسائل اوايل هر باب از نظر مستندات آن با مسائل متفرقه در آخر باب فرق مى‌كند. مسائل متفرقه، آخر باب يا نص حديثى ندارد و اگر دارد ضعيف است، اما شهيد اين ترتيب را در نگارش فروع برهم زده است. او معتقد بوده كه اين وجه دليلى براى جدايى نگارش مسائل صدر باب ذيل باب نمى‌شود.
دیگر آن‌که باید در نگارش فروع ارتباط بین فقه را لحاظ کرد. گرچه مسئله اول منصوص و دارای دلیل روایی و قرآنی باشد و مسئله دوم دلیل نداشته باشد، باید سلسله ارتباط بین مسئله محفوظ بماند. به همین دلیل، شهید بین مسائل خلط نموده تا فقیه در یک نگاه مسائل مرتبط به هم را در یک باب به آسانی بیابد، همان طور که شهید مسائلی را که گاهی علامه در ذیل برخی ابواب آورده، با وجود آن‌که به آن باب ارتباطی ندارد، بدان عنوان داده و آن را با عنوانی جدید ذکر کرده است. برای نمونه، علامه حلی در کتاب صلح، فروع غیرمرتبطی را با صلح آورده که شهید آن‌ها را در کتاب (تزاحم الحقوق) ذکر کرده است.
[۲۱] الدروس الشرعیة، ج۱، ص۳۸۰.
[۲۲] شهید اول، غایةالمراد، ج۱، ص۹۹.
علاوه بر آن برخی کتاب‌های فقهی را هم جابه جا کرده و در تنظیم آن روش محقق را پیروی نکرده است. محقق حلی و پیرو او علامه حلی بیش‌تر کتاب کفارات و نذر در بخش معاملات را به بعد از کتاب نکاح آورده‌اند، ولی شهید اول در لمعه آن‌ها را بعد از کتاب وقف از کتاب متاجر ذکر کرده است؛ زیرا شهید معتقد است که نذور، وقف و کفارات نوعی عبادت است و با کتاب‌های عبادی ارتباط دارد، همچنین در حالی که محقق حلی و دیگران همچون علامه حلی مباحث سیاسی یعنی پنج کتاب فقهی قضاء، حدود، شهادت، قصاص و دیات را در بخش پایانی فقه آورده‌اند، شهید کتاب قضاء و شهادت را به دنبال نذر آورده است.
[۲۳] شهید ثانی، الروضة البهیة، ج۱، ص۲۷۸، دفتر تبلیغات اسلامی.


۲.۵ - توجه ویژه به قواعد فقه

شهید اول پس از یحیی بن سعید حلی که کتاب کوچکی در باب (أشباه و نظایر) نوشت، با تألیف القواعد والفوائد این بخش از فقه را وارد مرحله جدیدی کرد. او در مقدمه می‌نویسد: (لم یعمل للاصحاب مثله).
[۲۴] علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰۷، ص۱۸۷.
[۲۵] شهید اول، غایةالمراد، ج۱، ص۱۵۸.
این کتاب قواعد فقهی، اصولی ادبی را آورده و آن گاه فروع گوناگون را در ذیل آن تطبیق کرده است. لذا از اين جهت جنبه تفريع الفروع على الاصول دارد و نيز موارد استثنا از قاعده را آورده؛ چون (ما من عام الاّ وقد خُصّ)، همان طور كه متعرض فتاواى عامه و خاصه در اين بحث ها شده و نوعى فقه مقارن مطرح كرده است. به عقيده استاد مدرسى، شهيد به كمك همين قواعد، اصول شیعه را بسيار بسط داد و آفاق تازه‌اى را به روى آن گشود. او در تعريفات تحقيقى و ارزنده فقهى ابتكارات و نوآورى‌هاى بسيار دارد كه فقهش را به طور كامل مشخص و ممتاز مى‌كند.

۲.۶ - موافقت با شهرت

با وجود آن‌که شهید اول را افضل فقهای اسلام شمرده‌اند، وی اصرار داشت در فقه همان سیره و روش مشهور بین فقیهان را عمل کند، خصوصاً به شهرت بین قدما اهمیت فراوان می‌داد. شهيد در ذيل قولى از علامه حلى (لايستقر بالخلوة على رأى) فرموده:
المهر یملک بنفس العقد بأجمعه فی المشهور… إذا ظهر ذلک فان ملکه متزلزل حتی یحصل أحد امور أربعه ردّة الزوج عن فطرة فی وجه أو موته فی المشهور فی الفتاوی ویستقر جمیعه أیضاً بموت الزوجه فی المشهور.
[۲۶] شهید اول، غایةالمراد، ج۳، ص۱۳۲.

برخلاف شهید ثانی که روایت صحیح السند را معتبر می‌شمارد، اگرچه برخلاف شهرت بین قدما باشد و نظیر او آیت اللّه خوئی ـ البته این دو در عین آن‌که در مقابل با شهرت بسیار منتقدانه برخورد می‌کنند، هنگام فتوا دادن مخالف مشهور فتوا نمی‌دهد و به گونه‌ای با احتیاط کنار می‌آیند ـ شهید اول این طور نیست و با شهرت مخالف ندارد، همان طور که روش صاحب جواهرالکلام و بسیاری از فقهای شیعه این گونه بوده است، برخلاف محقق اردبیلی (۹۹۲ ق) که علاوه بر نپذیرفتن شهرت، برخلاف شهرت بسیار جسورانه فتوا می‌دهد و به همین جهت فتواهای نادر و متفرد او زیاد است. اما شهید اول روایات را با اصول و قواعد کلی مذهب می‌سنجد. علامه حلى در إرشاد الاذهان آورده: (والحرّة بمثلها وبالحرّة ولا عزم على رأى). شهيد اول مى‌گويد:
هذا المشهور فی الروایات الاصحاب کصحیحة الحلبی عن ابی عبداللّه علیه‌السلام ان قتلت المرئة الرجل قتلت به ولیس لهم الا نفساً وصحیحة عبداللّه بن سنان….
[۲۷] کلینی، الکافی، ج۷، ص۲۹۸.
[۲۹] شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج‌۱۰، ص۷۰۴.

وهذه کلها نصوص مع موافقتها لقوله تعالی (ان النفس بالنفس) وهذا مذهب اصحابنا لم أعرف فیه مخالفا من اصحاب المصنفات والاقوال لا روایة شاذه رواها الاصحاب فی اصولهم بعدة طرف الی ابن مریم الانصاری عن ابی جعفر (ع) انه قال فی امرأة قتلت رجلا قال: تقتل ویؤدی ولیها بقیة المال قال الشیخ فی الکتابین هذه شاذه لم یروها الا ابو مریم وان تکرت فی الکتب فی مواضع ومع ذلک فهی مخالفه لظاهر الکتاب قال اللّه تعالی (وکتبنا علیهم فیها ان النفس بالنفس).
آن گاه شهید آورده است:
واعلم ان ابامریم هذه هو عبدالغفار بن قاسم ثقة وطریقها إلیه معتبر کل رجاله ثقات لولا مخالفتها للاصول.
[۳۱] شهید اول، غایةالمراد، ج۴، ص۳۴۶.

هرچند وی روایات را صحیح السند می‌شمارد، معتقد است که با شهرت سازگاری ندارد.

۲.۷ - توجه به قراین در رد و قبول روایات

شهید اول برای به دست آوردن اعتبار روایات دو راه در پیش دارد: سند روایات و دیگر قراین که بر صدور روایت دارد و این همان مبنای علمی شیخ طوسی است.
[۳۲] الاستبصار، ج۱، المقدمه.

وی مجموعه‌ای از قراین را برشمرده که اگر سندی برای روایت وجود ندارد و یا سند آن ضعیف است، آن قراین می‌تواند دلیل صدور روایت از معصوم باشد. این مبنای علمی شهید برای به دست آوردن اعتبار روایت برخلاف مبنای شهید ثانی است که قراین را در صدور روایت لحاظ نمی‌کند. راهی برای احراز صدور روایت در نزد شهید ثانی و پیروان او وجود ندارد، جز سند روایت. آیت اللّه خوئی نیز به همین روش عمل می‌کرد، ولی به روش طبقه اول چون شیخ طوسی نیز می‌توان اعتماد کرد. علامه حلی فرمود: (ولو قتل المولی عبده عزّز وکفر قیل ویتصدق بقیمته).
شهید اول در شرح آن فرموده:
هذا أیضاً قریب من المتفق علیه فإن اکثر الاصحاب نصّوا علی الصدقة بقیمته، کالشیخین وسلار و ابی الصلاح وابن ابی الجراح و… وتردد فیه الشیخ نجم الدین استضعافاً لسند الروایة الدالة علیه وکذا الامام المصنف رحمه اللّه فی کتبه وهو ما رواه الشیخ عن مسمع بن عبدالملک عن عبداللّه (ع) أن امیرالمؤمنین (ع) رفع إلیه رجل عذب عبده حتی مات فضربه نکالاً وحبسه وسنة وغرمه قیمه العبد فتصدق بها عنه وفی طریقها سهل بن زیاد وضعفه الشیخ فی مواضع والنجاشی وابن الغضائری ومحمد بن الحسن بن شمعون و هو غال ضعیف جدا متهافت وعبدللّه بن عبدالرحمن الاصم وهو ضعیف لیس بشیء وباقی الروایات لم نذکر فیها شیء سوی الکفارة وکثیر منها صحیح أو قوی أو حسن….
ثم ان المذهب قد یعرف بخبر الواحد الضعیف لاشتماله علی القرائن کما تعرف مذاهب الطوائف وقد نبه الشیخ المحقق علی هذا فی المعتبر
[۳۴] محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۲۹.
وبالجمله العمدة فتوی مشاهیر الاصحاب والاولی العمل بفتوی الاصحاب وهو الحجة هنا ولا تعویل علی الروایة ولهذا عمل بها من طرح أخبار الآحاد بالکلیة.
[۳۶] شهید اول، غایةالمراد، ج۴، ص۳۶۵.

اگر مولا بنده‌اش را بکشد تعزیر می‌شود و باید قیمت عبدش را صدقه دهد. متقدمان تا عصر محقق حلی همه به این حکم فتوا می‌داده‌اند و حتی ابن‌ادریس که به جز واحد عمل نمی‌کند، بدان فتوا داده است، ولی محقق حلی و علامه در سند آن خدشه کرده‌اند؛ زيرا در سند آن سهل بن زياد است كه شيخ طوسى او را در چند مورد و نجاشى و ابن‌غضائری ضعيف شمرده‌اند و نيز دو راوى ديگر هم ضعيف‌اند، ولى در ديگر روايات كه صحيح و قوى و حسن در آن وجود دارد، فقط همان تعزير ذكر شده و حكم به صدقه نيامده است.
شهید اول در خاتمه می‌گوید که مذهب و حکم شرع مقدس گاهی با یک خبر ضعیف ثابت می‌شود؛ چون خبر اگرچه سندش ضعیف است، قراینی دارد که اعتبار آن را ثابت می‌کند، همان طور که مذاهب طائفه‌های فقهی از شافعیه ، حنبلیه و حنفیه و غیر این‌ها با نقل خبر واحد همراه با قراین ثابت می‌شود. محقق این مطلب را در مقدمه المعتبر یاد آورده است. از این رو، مهم همان فتوای مشاهیر اصحاب و بزرگان است؛ مشهور قدما بنابراین روایت خبر واحد را مطلقاً طرد می‌کنند و از اساس همین خبر واحد را نمی‌پذیرند، مثل ابن‌ادریس.

۲.۸ - بررسی و تحلیل متن روایی با ادله عقلی

شهید اول به متن روایات نقادانه می‌نگریسته است. برای مثال، روایتی وجود دارد که دلالت می‌کند رسول خدا (ص) در نماز سهو کرد و عده‌ای از قدما مثل محمد بن حسن بن ولید و شاگردش محمد بن علی بن بابویه قمی (۳۸۱ هـ. ق) معروف به شیخ قمی شیخ صدوق آن را پذیرفته‌اند و بلکه مخالفان را در زمره غالیان و مفوضه نامیده‌اند، اما فقهای متکلم همچون شیخ مفید (۴۱۳ هـ. ق) در نقد آن رساله نوشته‌اند. شهید اول در متن ذکری الشیعه درباره روایات (ذوالیدین)
[۳۷] روض الانف، ج۵، ص۲۹۸.
[۳۸] سنن ابی داوود، ج۱، ص۱۱۸.
[۳۹] صحیح بخاری، ج۲، ص۸۶.
[۴۰] صحیح مسلم، ج۱، ص۴۰۴.
[۴۱] سنن ترمذی، ج۲، ص۲۴۷.
[۴۲] الاصابه، ج۱، ص۴۲۲.
[۴۳] ابن‌سعد، طبقات، ج۳، ص۱۶۷.
[۴۴] ابن‌هاشم، سیره، ج۲، ص۳۲۷.
[۴۵] ابن‌ماجه، سنن، ج۱، ص۳۴۸.
[۴۶] السنن الکبری، ج۱، ص۲.
و عموماً طیف روایاتی که بر رسول خدا (ص) سهو را جایز می‌شمارند، اشاره کرده و به آن‌ها خرده گرفته است. جالب توجه آن‌که روایات (ذوالیدین) در جوامع روایی شیعه همچون الکافی، من لایحضره الفقیه، تهذیبین (تهذیب الاحکام و الاستبصار)
[۴۷] الاستبصار، ج۱، ص۳۹۵.
[۴۸] کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۷.
[۴۹] شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۵.
آمده و در کتاب‌های صحاح شش‌گانه اهل سنت و بلکه کتاب‌های تراجم و رجال و کتاب‌های تاریخی وارد شده است، ولی با همه این‌ها شهید اول به این روایات عمل نکرده است. آورده‌اند باری پیامبر اکرم (ص) نماز را دو رکعتی تمام کرد، ذوالیدین اشاره کرد و گفت: آیا نماز را کوتاه کرده‌ای یا فراموش نموده‌ای؟ پیامبر فرمود: فراموش کرده‌ام. شهید اول پس از آن‌که در ذکری الشیعه فرمود: (وهو متروک بین الامامیة لقیام الدلیل العقلی علی عصمة النبی عن السهو) این روایات را با دلیل عقلی بررسی کرده است. فقهای امامیه درباره این روایات سه دسته‌اند: عده‌ای مثل شهید اول و قبل از او علامه حلی آن را نقل کرده‌اند و عده‌ای هم آن را پذیرفته‌اند و در مقابل دلیل عقلی قرار داده‌اند، همچون صدوق و استادش، عده‌ای هم بدان استشهاد کرده‌اند، ولی آن را نپذیرفته‌اند، مثل ملاّاحمد نراقی (۱۲۴۵ هـ. ق) در کتاب مستندالشیعه. به هرحال دانشمندان و فقها از دوره قدما به این روایات استناد کرده‌اند، بلکه بسیاری از دانشمندان اهل سنت نیز به نقل آن توجه داشته‌اند.
[۵۱] رساله عدم سهو النبی، ج۹، ص۱۸.
[۵۲] الالهیات، ج۲، ص۱۸۸.
[۵۳] احقاق الحق، ج۲، ص۱۹۶.
[۵۴] حق الیقین، ج۱، ص۱۲۴.
[۵۷] أضواء علی السنة المحمدیه، ج۱، ص۴۲.
[۵۸] الموافقات، ج۴، ص۳.
[۵۹] شرح ابن‌ابی الحدید، ج۲، ص۱۶۲.
[۶۰] مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۱۶۲.
[۶۱] المنحول من تعلیقات علم الاصول، ج۱، ص۲۳۳.


۲.۸.۱ - بیان شهید در مورد شروط قاضی

نمونه دیگر بیان شهید در مورد شروط قاضی است:
الشرط الثالث علمه بالکتابة وهو قول الشیخ والفاضل والمحقق لاضطراره إلی معرفة الوقائع والاحکام التی لاتنضبط غالباً إلا بما وقیل بعدم الاشتراط وهو احتمال للمحقق والمصنف للاصل ولان النبی (ص) قاضی الکل مع فقدها فی اول امره لقوله تعالی. (وما كنت تتلو من قبله من كتاب ولا تخطه بيمينك). فجاز فی غیره وهو ضعیف قال الشیخ: لاختصاصه بصحابة لاتخونونه ولان عدم الکتابة فی النبی زیادة بخلاف غیره فانه نقص وأقول ولاختصاصه بالعصمة المانعة من السهو والغلط الرافعة للاحتیاج إلیها.
شهید در این بحث به عنوان عصمت در تصحیح مسئله‌ای فقهی توجه کرده و بر علم تکیه دارد. علامه سیدمرتضی عسکری معتقد بود که فقهای پیشین خصوصاً تا اواخر هزاره بیش‌تر متکلم بوده‌اند و پس از آن به مرتبه فقهی ره یافته‌اند. برای مثال، مشایخ ثلاثه، شیخ مفید (۴۱۳ هـ. ق) و سید مرتضی (۴۳۶ هـ. ق) و شیخ طوسی (۴۶۰ هـ. ق) هر سه در علم کلام سرآمد عالمان عصر خود بوده‌اند. محقق حلی و علامه حلی نیز همین طور بوده‌اند. علامه عسکری معتقد بود که اگر علامه حلی صد کتاب داشته باشد، نود کتاب در علم کلام است. احاطه آن‌ها در علم کلام و عقاید باعث شد، تا در فقه نیز منهج کلامی داشته باشند و تأثیر علم کلام در اجتهاد خود را نشان دهد.

۲.۹ - توجه شهید به فقه حکومتی

شهید اول به فقه از دو زاویه می‌نگریست: درون فقهی و دیگر برون فقهی. او در برخی مسائل فقه از بیرون به فقه نگاه می‌کرد و گویی فقه را با مقاصد آن می‌سنجید. برای مثال، خرید و فروش سلاح از مسائل فقه است که از قدیم مطرح بوده و روایاتی نیز درباره آن وارد شده است. شیخ اعظم انصاری (۱۲۸۱ ق) آن را در المکاسب آورده و سردسته روایت را ذکر کرده است. آیت اللّه العظمی سیدکاظم طباطبائی یزدی (۱۳۲۹ ق) هشت قول در حاشیه المکاسب آورده است، اما شیخ از شهید اول در حاشیه می‌گوید خرید و فروش سلاح امری نیست که بتوان آن را قانون‌مند کرد. شهید فرموده است:
ان بیع السلاح حرام مطلقاً فی حال الحرب والصلح والهدنه لان فیه تقویة الکافر علی المسلم فلا یجوز علی کل حال.
[۶۴] مفتاح الکرامه، ج۴، ص۳۵.
[۶۵] شیخ انصاری، المکاسب، ج۲، ص۱۴۹.

شیخ انصاری آن را شبه اجتهاد در مقابل نص خوانده و خود او روایات تفصیل‌دهنده را جامع بین روایات مانعه و مجوز مشهور دانسته است. آیا واقعاً سخن شهید اول که دلیل هم آورده، ملاک حرمت تقویت کفار است؟ شبه اجتهاد است یا این‌که نگاه او برون فقهی است؟ شیخ چند حدیث را با هم می‌سنجد و اصلاً به ورای احادیث کاری ندارد، همان طور که مانعان و مجوزان چنان کرده‌اند. امام خمینی نیز در المکاسب المحرمه فرمود فروش سلاح به کافران امری نیست که این گونه ساده از کنار آن بتوان رد شد و برای آن حکم جواز و حرمت صادر کرد، بلکه به حکم فقیه است؛ در عصری ممکن است جایز باشد و در عصر دیگر نه. شاگردان امام نیز از آن بزرگوار پیروی کرده‌اند.
[۶۶] المواهب، ج۱، ص۲۹۴.

نکته دیگر آن‌که شهید را اولین کسی دانسته‌اند که برای جمع آوری خمس تلاش کرد و آن را قانون‌مند ساخت، آن را میان روحانیان تقسیم کرد و موجبات تقویت علم را فراهم آورد. برخی خمس را مطلقاً واجب ندانسته و آن را بر شیعیان حلال شمرده‌اند؛ چون حق امام بوده و ائمه آن را بر شیعیان حلال می‌شمرده‌اند. شهید در سرتاسر جنوب لبنان وکیلانی قرار داد تا خمس را جمع آورند و در اختیار او قرار دهند تا آن را در مصالح حوزه علمیه مصرف کنند.
نکته دیگر آن‌که شهید فقیه را مجری احکام می‌داند و او را اقامه کننده حدود می‌شمارد.
[۶۸] شهید اول، اللمعه، ج۱، ص۸۴.
چقدر بین این نظریه و نظریه برخی فقیهان معاصر مانند آیت اللّه خوانساری شارح مختصرالنافع و جامع المدارک فاصله است که اجرای حدود را در عصر غیبت کبرا ممنوع می‌شمارند!

۲.۱۰ - نوآوری و ذکر فروع جدید

گاهی شهید ثانی تعجب می‌کند که شهید اول در کتاب مختصری چون لمعه فروع زیادی را ذکر کرده است؛ فروعی را که فقها در کتاب‌های مطول فقهی متعرض آن نشده‌اند.


روضات الجنان؛ مجالس المؤمنین؛ ریاض العلماء؛ لؤلؤه البحرین؛ کشکول البحرین؛ کشکول البرحانی؛ قصص العلماء؛ بهجة الامال؛ تنقیح المقال؛ الفوائد الرضویه؛ المنی والالقاب؛ اعیان الشیعه؛ شهداء الفضیله؛ مقدمه‌ای بر فقه شیعه؛ نهایة المراد؛ مستدرک الوسائل؛ المهذب؛ شهید اول، غایةالمراد؛ ذکری الشیعه؛
الدروس الشرعیة؛ شهید ثانی، الروضة البهیة، دفتر تبلیغات اسلامی؛ علامه مجلسی، بحار الانوار؛ تمهید القواعد؛ کلینی، الکافی؛ شیخ طوسی، تهذیب الاحکام؛ الاستبصار؛ العدة فی اصول الفقه؛ محقق حلی، المعتبر؛ ابن‌ادریس حلی، السرائر؛ روض الانف؛ سنن ابی داوود؛ صحیح بخاری؛ صحیح مسلم؛
سنن ترمذی؛ الاصابه؛ ابن‌سعد، طبقات؛ ابن‌هاشم، سیره؛ ابن‌ماجه، سنن؛ السنن الکبری؛ شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه؛ رساله عدم سهو النبی؛ الالهیات؛ احقاق الحق؛ حق الیقین؛ مدارک الاحکام؛ أضواء علی السنة المحمدیه؛ الموافقات؛ شرح ابن‌ابی الحدید؛ مفاتیح الغیب؛ المنحول من تعلیقات علم الاصول؛ حاشیه المکاسب؛ شیخ انصاری، المکاسب؛ المواهب؛ ریاض المسائل؛ شهید اول، اللمعه.


۱. روضات الجنان، ج۷، ص۳.
۲. مجالس المؤمنین، ج۱، ص۵۷۹.
۳. ریاض العلماء، ج۵، ص۱۸۵.
۴. لؤلؤه البحرین، ج۱، ص۱۴۳.
۵. کشکول البحرین، ج۱، ص۱۴۳.
۶. کشکول البرحانی، ج۲، ص۱۴۹.
۷. قصص العلماء، ج۱، ص۳۲۷.
۸. بهجة الامال، ج۶، ص۶۶۶.
۹. تنقیح المقال، ج۳، ص۱۹۱.
۱۰. الفوائد الرضویه، ج۱، ص۶۴۵.
۱۱. المنی والالقاب، ج۲، ص۳۴۶.
۱۲. اعیان الشیعه، ج۱۰، ص۵۹.
۱۳. شهداء الفضیله، ج۱، ص۸۰.
۱۴. مقدمه‌ای بر فقه شیعه، ج۱، ص‌۵۵.
۱۵. نهایة المراد، ج۳، ص۲۰.
۱۶. مستدرک الوسائل، ج۳، ص۴۳۸.
۱۷. المهذب، ج۱، المقدمه.
۱۸. مستدرک الوسائل، ج۳، ص۴۳۸.
۱۹. شهید اول، غایةالمراد، ج۴، ص۵۲۰.
۲۰. ذکری الشیعه، ج۱، ص۱۹.    
۲۱. الدروس الشرعیة، ج۱، ص۳۸۰.
۲۲. شهید اول، غایةالمراد، ج۱، ص۹۹.
۲۳. شهید ثانی، الروضة البهیة، ج۱، ص۲۷۸، دفتر تبلیغات اسلامی.
۲۴. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۰۷، ص۱۸۷.
۲۵. شهید اول، غایةالمراد، ج۱، ص۱۵۸.
۲۶. شهید اول، غایةالمراد، ج۳، ص۱۳۲.
۲۷. کلینی، الکافی، ج۷، ص۲۹۸.
۲۸. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج‌۱۰، ص۱۸۰.    
۲۹. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج‌۱۰، ص۷۰۴.
۳۰. مائده/سوره۵، آیه۴۵.    
۳۱. شهید اول، غایةالمراد، ج۴، ص۳۴۶.
۳۲. الاستبصار، ج۱، المقدمه.
۳۳. العدة فی اصول الفقه، ج۱، ص۱۵۰.    
۳۴. محقق حلی، المعتبر، ج۱، ص۲۹.
۳۵. ابن‌ادریس حلی، السرائر، ج۳، ص۳۵۵.    
۳۶. شهید اول، غایةالمراد، ج۴، ص۳۶۵.
۳۷. روض الانف، ج۵، ص۲۹۸.
۳۸. سنن ابی داوود، ج۱، ص۱۱۸.
۳۹. صحیح بخاری، ج۲، ص۸۶.
۴۰. صحیح مسلم، ج۱، ص۴۰۴.
۴۱. سنن ترمذی، ج۲، ص۲۴۷.
۴۲. الاصابه، ج۱، ص۴۲۲.
۴۳. ابن‌سعد، طبقات، ج۳، ص۱۶۷.
۴۴. ابن‌هاشم، سیره، ج۲، ص۳۲۷.
۴۵. ابن‌ماجه، سنن، ج۱، ص۳۴۸.
۴۶. السنن الکبری، ج۱، ص۲.
۴۷. الاستبصار، ج۱، ص۳۹۵.
۴۸. کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۵۷.
۴۹. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۳۴۵.
۵۰. شیخ حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۵، ص۳۰۹.    
۵۱. رساله عدم سهو النبی، ج۹، ص۱۸.
۵۲. الالهیات، ج۲، ص۱۸۸.
۵۳. احقاق الحق، ج۲، ص۱۹۶.
۵۴. حق الیقین، ج۱، ص۱۲۴.
۵۵. مدارک الاحکام، ج۴، ص۲۲۶.    
۵۶. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۱۷، ص۹۷.    
۵۷. أضواء علی السنة المحمدیه، ج۱، ص۴۲.
۵۸. الموافقات، ج۴، ص۳.
۵۹. شرح ابن‌ابی الحدید، ج۲، ص۱۶۲.
۶۰. مفاتیح الغیب، ج۱۸، ص۱۶۲.
۶۱. المنحول من تعلیقات علم الاصول، ج۱، ص۲۳۳.
۶۲. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۴۸.    
۶۳. حاشیه المکاسب، ج۱، ص۱۰.    
۶۴. مفتاح الکرامه، ج۴، ص۳۵.
۶۵. شیخ انصاری، المکاسب، ج۲، ص۱۴۹.
۶۶. المواهب، ج۱، ص۲۹۴.
۶۷. ریاض المسائل، ج۱، ص۷۳.    
۶۸. شهید اول، اللمعه، ج۱، ص۸۴.



مجله فقه دفتر تبلیغات اسلامی قم، برگرفته از مقاله «روش فقهی شهید اول».    


رده‌های این صفحه : روش های فقهی | فقه




جعبه ابزار