رفع بلا از حضرت ایوب
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
وقتی
حضرت ایوب (علیهالسلام) دیگر هیچ نداشت و تنها و مظلوم شد، همچنان به
صبر و
شکر ادامه داد و از
امتحان الهی پذیرفته گردید، تا این که
خداوند به او لطف کرد و
سلامتی و جوانی او را به او برگردانید، و او را مشمول انواع نعمتها کرد.
در
قرآن کریم در
آیه ۴۲ و ۴۳
سوره صاد میخوانیم
خداوند به
ایوب (علیهالسّلام) چنین
وحی کرد: «ارکض برجلک هذا مغتسل بارد و شراب و وهبنا له اهله و مثلهم معهم رحمه منّا و ذکری لاولی الالباب؛
پای خود را بر
زمین بکوب! این چشمه خنک برای شستشو و نوشیدن است، و افراد خانوادهاش را به او بخشیدیم، و همانند آنان را بر آنها افزودیم، تا رحمتی از سوی ما باشد و تذکّری برای اندیشمندان.»
و در آیه ۴۴ صاد میفرماید: «انّا وجدناه صابرا نعم العبد انّه اوّاب؛
ما
ایوب (
علیه
السّلام) را صبور و شکیبا یافتیم، او چه بنده خوبی است که بسیار بازگشت کننده به سوی خداست.»
ایوب (
علیه
السّلام)
بدن خود را با
آب آن چشمه زلال شستشو نمود، و از آن نوشید، تمام دردها و رنجها از بدنش برطرف گردید سپس آن چه او از اموال و زراعت و دام و فرزندان را از دست داده بود، همه به
اذن خدا بازگشتند و بهتر و افزونتر از قبل، به سراغ
ایوب آمدند. او لباس زیبا پوشید و برخاست و در مکان بلندی نشست. پس از آن که او در کنار چشمه زیر درختهای خوشرنگ با چهره
جوان و زیبا نشسته بود غرق در نعمتها و الطاف الهی شده بود.
مطابق
روایات، همسرش رُحْمه که در به در بیابانها بود به یاد شوهر افتاد، گرچه شوهرش
ایوب (
علیه
السّلام) او را طرد کرده بود، ولی او به یاد شوهر دردمندش افتاد و تصمیم گرفت برای دیدار او باز گردد، به سوی مکان استراحت
ایوب (
علیه
السّلام) حرکت کرد، وقتی که نزدیک آن جا رسید، دید همه چیز فرق کرده و نعمتهای فراوانی جایگزین
قحطی و خشکی و بلاها شده است. رُحْمه هر چه در آن جا به جستجوی شوهر پرداخت او را نیافت و از فراق شوهر گریه کرد، و
ایوب از آن مکان بلند او را میدید.
ایوب (
علیه
السّلام) شخصی را نزد رُحْمه فرستاد، آن شخص نزد او آمد او را سرگردان یافت پرسید: «در جستجوی چه هستی؟ ای
کنیز خدا؟» رُحْمه گریه کرد و گفت: «در جستجوی آن مبتلا به
بیماری هستم که در این محل افتاده بود، نمیدانم چه بر سرش آمده و آیا از
دنیا رفته است؟»
آن شخص او را نزد
ایوب (
علیه
السّلام) برد، او
ایوب (
علیه
السّلام) را نمیشناخت، زیرا
ایوب (
علیه
السّلام) جوان و زیبا شده بود. در این هنگام بین
ایوب و او گفتگوی زیر رخ داد.
ایوب:
ایوب چه نسبتی با تو داشت؟
رُحْمه در حالی که گریه میکرد گفت: او شوهر من است آیا او را دیدهای؟
ایوب: آیا اگر او را بنگری او را میشناسی؟
رُحْمه: آیا کسی هست که شوهر و سرپرستش را نشناسد؟
در این هنگام رُحْمه به چهره
ایوب (
علیه
السّلام) نگریست، چهره زیبای
ایوب او را مجذوب کرد و گفت: «آن هنگام که شوهرم
ایوب در
سلامت بود، شبیهترین انسانها به تو بود.»
ایوب: من همان
ایوب هستم، که به من امر کردی تا گوسفندی را به نام ابلیس ذبح کنم، من از فرمان خدا
اطاعت کردم، و از دستور
شیطان سرپیچی نمودم، و به درگاه خدا به
نیایش و راز و نیاز پرداختم، خداوند به من لطف کرد و نعمتهایش را به من باز گردانید.
آن گاه رُحْمه خوشحال شد و زندگی خوش را در کنار شوهرش
ایوب از سر گرفتند و به خوشی و شادکامی به زندگی شیرین خود ادامه دادند.
آری این است نتیجه درخشان صبر، شکر و سپاس که گفتهاند:
صبر و ظفر هر دو دوستان قدیمند •••••• بر اثر صبر نوبت ظفر آید
آری مردان
حق با دگرگون شدن نعمتها، هرگز خود را نمیبازند، افکار و برنامههایشان عوض نمیشود، آنها در آسایش و
بلا، در
سلامت و بیماری، در همه حال رابطه نزدیک و تنگاتنگ با خداوند دارند،
روح آنها همچون اقیانوس کبیر است که طوفانها
آرامش آن را به هم نمیزند، بر اثر انبوه حوادث تلخ،
مایوس و پژمرده نمیگردند، و از آزمایشهای الهی، راست قامت بیرون میآیند، این است درس بزرگ زندگی حضرت
ایوب (
علیه
السّلام).
در ورق دیگر
تاریخ میخوانیم: رُحْمه به خدمت شوهر و فداکاری خود ادامه داد، تا این که در اواخر، خسته و رنجور گردید، سرانجام در یک درگیری لفظی با
ایوب (
علیه
السّلام)،
ایوب به او گفت: «از من دور شو! » رُحْمه نیز از
ایوب (
علیه
السّلام) جدا گردید.
ایوب دیگر هیچ نداشت و تنها و مظلوم، هم چنان به صبر و شکر ادامه داد و از
امتحان الهی پذیرفته گردید، تا این که خداوند به او لطف کرد و
سلامتی و جوانی او را به او برگردانید، و او را مشمول انواع نعمتها کرد.
رُحْمه با این که از
ایوب جدا شده بود، دلش از مفارقت شوهر، میتپید و میخواست با شوهر بلازدهاش بار دیگر ملاقات نموده و آشتی کند. بیآنکه از
سلامتی و دگرگونی وضع شوهر، اطلاع داشته باشد، تصمیم گرفت به دیدار او بپردازد، و به پرستاریش ادامه دهد، به دنبال این تصمیم به
خانه ایوب (
علیه
السّلام) بازگشت، ناگاه جوانی زیبا را در
باغ بسیار زیبا و پرگل و میوه دید، او را نشناخت تعجب کرد، اما دیری نگذشت که با
اشاره ایوب (
علیه
السّلام) دریافت که خداوند لطف و رحمتش را شامل حال آنها کرده، دست در گردن
ایوب گذاشت، و هر دو با شور و شوق، خداوند را از آن همه
لطف و مهر، سپاسگزاری کردند.
خداوند فرزندان صالحی از همین
زن به
ایوب (علیهالسّلام) داد، و زندگی او و همسرش، درسی از صبر و
استقامت و شکر و
ایمان برای دیگران گردید.
رُحْمه گرچه یک بار خسته شد، اما به زودی پشیمان شد و به پرستاری و خدمت به شوهر رنج دیدهاش ادامه داد، و خداوند نیز به او و شوهرش
پاداش فراوان عطا کرد.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «رفع بلا از حضرت ایوب»، تاریخ بازیابی۹۶/۱/۱۱.