رسانه و سبک زندگی اسلامی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بیشک رسانهها، نقش تعیینکنندهای در ترویج
سبک زندگی اسلامی بر عهده دارند. از این جهت میتوان تهدیدات و فرصتهای رسانهها را در این زمینه مورد تاکید قرار داد، که در این مقاله به آن پرداخته میشود.
رسانه، اسم آلت و از مصدر رسانیدن است و به معنی وسیله رسانیدن بهکار میرود و در اصطلاح علوم ارتباطات اجتماعی، مقصود از رسانه، وسیله رساندن پیام از پیامدهنده به پیامگیرنده است. امروز این وسایل جزء جدانشدنی
زندگی ما شدهاند و برای
شناخت بهتر و بیشتر، میتوان آنها را به رسانههای سنتی، مدرن و نوین تفکیک کرد.
از سوی دیگر، واژه سبک زندگی که در چند سال اخیر با توجه ویژه
مقام معظم رهبری، مورد تاکید قرار گرفته است، بیشتر یک واژه و مفهوم جامعهشناختی است. این مفهوم برای اولین بار در سال ۱۹۲۹ توسط آلفرد آدلر، روانشناس اجتماعی، مطرح شد و پس از یک دوره افول، مجدداً از سال ۱۹۶۱ مورد اقبالاندیشمندان بهویژه جامعهشناسان قرار گرفت. در ادبیات
جامعهشناسی، از مفهوم سبک زندگی دو برداشت و مفهومسازی وجود دارد؛ یکی مربوط به دهه ۱۹۲۰ که سبک زندگی معرف
ثروت و موقعیت اجتماعی افراد و غالباً به عنوان شاخص تعیین طبقه اجتماعی به کار رفته است و دوم به عنوان شکل اجتماعی نوینی که تنها در متن تغییرات مدرنیته و رشد فرهنگ مصرفگرایی معنا مییابد. سبک زندگی، روشهای متفاوت زندگی را نشان میدهد و همچنین میتواند مقایسه «شیوههای زندگی» کشف شده در میان گروههای متفاوت را در جامعه نشان دهد. تعریف مفهومی سبک زندگی عبارت است از: نحوه ساماندهی زندگی برای تحقق نیازها و خواستههایی است که با به کارگیری مجموعهای از
رفتارها از طریق نحوه صرف زمان،
پول و مواد در ابعاد، انتخاب اشیاء مصرفی، انتخاب علایق و ترجیحات (سلیقه) و انتخاب
ادراک خاص از اشیاء مصرفی، رفتارهای مصرفی و سلیقهای خاص انجام میگیرد.
بنابراین، بررسی تهدیدات و فرصتهای رسانه در ترویج سبک زندگی اسلامی اهمیتی ویژه مییابد که در این نوشتار به آن پرداخته میشود.
یکی از پیامدهای منفی رسانهها و جهانیشدن، تحت فشار قرار گرفتن
دین و اعتقادات مذهبی، بهویژه در
رفتار و سبک زندگی بر اساس آموزههای اسلامی است. در رسانهها، سبک زندگی اسلامی تحت فشار
سکولاریزم و
نسبیتگرایی واقع میشود، که این پیامدها، اصول و ارزشهای مطلق دینی را در شکلدهی سبک زندگی مطلوب تحدید میکنند.
هجوم ضد ارزشهای فرهنگ غرب از طریق رسانهها به کشورهای جنوب با هدف مسخ فرهنگهای محلی و درواقع بیهویتی فرهنگی آن کشورهاست و ارزشهای سنتی و دینی
جوامع اسلامی به عنوان زیرساخت سبک زندگی اسلامی نیز روزبهروز دستخوش فرایند جهانیشدن قرار میگیرد.
در چنین وضعیتی، فرد در مقابل واقعیتهای دینی و فرهنگی خود دچار سرگردانی میشود و قادر به شکلدهی سبک زندگی خود بر اساس آموزههای اسلامی نیست.
استفاده افراد از
انواع ابزارهای الکترونیکی، نظیر اینترنت، ماهواره و رایانه، باعث گسترش «
الگوهای رفتاری» مشابهی در سطح جهانی شده است که عموماً از آن با عنوان «هویت مجازی» یاد میشود. فرهنگ فعلی حاکم بر
انواع ابزارهای ارتباطی بهویژه اینترنت و ماهواره، «هویتزا» است، نه «هویتساز»؛ چرا که «ارزشهای زندگی» که دین مطرح میکند، بر آن حاکم نیست و «هویت انسانی» قربانی «هویت ماشینی» میشود.
در چنین حالتی، فرد دچار
غفلت یا
حاکمیت ناخودآگاهی میشود و سبک زندگی غیراسلامی را برمیگزیند.
در اثر تاثیر رسانهها زندگی، بیش از پیش تابع تمایل
مصرفگرایی شده است. مصرفگرایی و مدپرستی که توسط تجارت آزاد و جهانیشدن غربی افزایش یافته، تمایل به ایمان معنوی و رشد فرهنگی بر مبنای آموزههای اسلام را عمیقاً تضعیف کرده است که این امر، بسیاری از مؤلفههای سبک زندگی اسلامی را به چالش کشیده و آن را تهدید میکند.
گرایش و اتکای شدید و افراطی به رایانه و آموزش مجازی و نیز بهکارگیری فناوری ارتباطی اطلاعاتی باعث بیگانگی انسان از خویشتن خویش که همانا
فطرت خدایی اوست، میشود.
در نتیجه، از آنجا که گزینش و عمل به سبک زندگی اسلامی بر اساس فطرت خداجوی
بشر است، این گوشهگزینی با مشکل مواجه خواهد شد.
رسانهها درصدد هستند تا با سیطره یک
فرهنگ، مسئله
پلورالیسم فرهنگی را از بین ببرند و یک فرهنگ با مؤلفههایی که از روابط جدید اجتماعی و سیاسی بهره میبرد را بر همه افکار، فرهنگها و تمدنها حاکم سازند و جهانیشدن
سیاست، فرهنگ و
اقتصاد، برخی ارزشها و آموزههایی را با خود به همراه دارد که عمدتاً در تعارض با باورها و ارزشهای دینی و تصورات فرد
مسلمان از سبک زندگی اسلامی است.
سطحینگری در عرصه رسانهها، متون و تصاویر، به دنیای بیرونی فراتر از دالها اشاره ندارد. ایماژ، سطوح، ظاهر و حضور همهجایی در تفکر دوران اخیر است، و ظاهر و نمود به باطن و جوهر تبدیل میشود.
از اینروی در رسانههای نوین به محتوای دینی بهایی داده نشده و بر ظواهر دین، تاکید میشود. در نتیجه به ابعاد درونی دین که به ترویج سبک زندگی اسلامی منجر نمیشود، اشاره نشده و به سطوح و ظواهر دین و تربیت دینی بسنده میکنند که سبب میشود افراد در برابر تهاجمات فرهنگی بیگانگان، به زودی از پا درآیند و گرفتار «ازخودبیگانگی فرهنگی» شوند؛ زیرا نمیتوانند به ارزش آنچه خود در اختیار دارند، پی ببرند.
متزلزل شدن ارزشها در اثر نبودن فضایی مناسب برای ظهور
عقاید، زمینه برخورد بین فرهنگها و تمدنها پدیدار میگردد که بیشترین تاثیر را بر ارزشهای دینی و اخلاقی دارد. به طوری که در این عرصه، کشورهای جهان سوم به دلیل عدم تجهیز به امکانات مناسب، دچار تهاجم فرهنگی شده و داشتههای خود را مانند سبک زندگی اسلامی، از دست خواهند داد.
رشد سکولاریزاسیون، فرایندی است که کلیه شئون فرهنگی، اجتماعی، اخلاقی یک جامعه اسلامی را دیانتزدایی میکند. اکنون ادبیات مردم عوض شده، مفاهیم دینی و قدسی کمتر استعمال میشوند و به جای آنها، واژهها و مفاهیم غیردینی و غیربومی بهکار به جای «جامعه دینی» از «جامعه مدنی»، و به جای «
عدالت» از «
دموکراسی» و مشارکت غربی دَم میزنند، و همچنین به جای
اخلاق و اجرای
احکام الهی، از
تساهل و تسامح استفاده میشود.
فرصتهای موجود رسانه در ترویج سبک زندگی اسلامی:
از دیدگاه پست مدرنها، گفتمان محور شناخت و حتی وسیلهای برای تولید دانش است.
رسانه با توجه به ویژگی گفتمان و در اختیار داشتن فرارسانههایی چون کامپیوتر، اینترنت، ماهوارهها و سایر رسانههای دیجیتالی نوین در فرایند تربیت دینی، منجر به نهادینه کردن و ترویج سبک زندگی اسلامی میشود.
در رسانههای غربی افرادی چون آرنولد، استالونه و افرادی دیگر، نماد
خشونت و ایثارگری در فیلمهایهالیوودی هستند و یا ساموراییها در فیلمهای ژاپنی که از طریق خشونتطلبی، مصرفگرایی و سکس به ارائه تصویری از انسان ایده آل غربی که خود را فدای دیگران میکنند میپردازد. رسانه اسلامی با توجه به رسالت دینی و اسلامی خود، نهتنها از ارائه خشونتطلبی و مصرفگرایی جلوگیری میکند، بلکه آن را نفی میکند. رسانه اسلامی با خلق کتابها، فیلمها و بازیهای رایانهای به خلق اسطوره تربیت دینی پرداخته و با تبعیت از سیره
ائمه اطهار و ارائه تصویری از سبک زندگی آنها، به ارائه
الگو میپردازد.
با توجه به سرمایهگذاریهای رسانههای غربی که نه از راه مستقیم، بلکه از طریق غیرمستقیم، جامعه اسلامی را تهدید کرده و وانمود کرده که برنامه ارائه شده، برنامهای مناسب است ولی در لفافه به پیادهسازی برنامه خود میپردازند. رسانة اسلامی نیز با ارائه تمثیلگونه اهداف خود، منظور خود را به بیننده منتقل میکند؛ چراکه بیننده به ارائه مطالبی که مستقیماً به او گفته میشود، واکنش نشان داده و مقاومت میکند؛ ولی در روش تمثیلوار، رسانه پیامهای تربیتی و دینی خود را به صورت غیرصریح بیان میکند و از این طریق به «آموزش پنهان» میپردازد. رسانه اسلامی منظور خود را با استفاده از فرامین دینی و معنویسازی رسانهای، علم
روانشناسی، علم ارتباطات و ترفندهای رسانهای به فراگیر القاء میکند، بدون آنکه منظور و
هدف خود را به صورت مستقیم بازگو کند.
علمآموزی و
تربیت با ابزار سرگرمی، از شگردهای رسانهها است؛ از اینرو رسانة اسلامی با ارائه داستانها، پخش فیلم، سخنرانی و غیره، از داستانهای قرآنی و زندگانی ائمه اطهار در ارتباط با سبک زندگی اسلامی به روشی که کودک و یا نوجوان دوست دارد، استفاده کرده و بدون هیچ مقاومتی به ارائه پیام خود میپردازد. برعکس رسانههای غربی که با ارائه برنامههای ضدارزشی و تبلیغ مصرفگرایی، قصد بیهویتکردن بیننده را دارند، رسانه اسلامی با ارائه برنامههای مفید و مفرح در حیطه معرفی و ترویج سبک زندگی اسلامی که بیننده هم در صورت خستگی از مطالعه یا کار روزانه، میتواند از امکانات تفریحی قابل دسترس در رسانه استفاده کند و هم فراگیر را سرگرم کرده و نیز به «آموزش پنهان» او میپردازد.
زیستن در دنیای مجازی، تمام زندگی و حتی فهم
انسان را تغییر میدهد. رسانه اسلامی با بمباران اطلاعاتی در زمینه تربیت اخلاقی و دینی افراد جامعه، بدون اینکه نیازی به حضور فیزیکی فرد باشد، تعالیم دینی و ارزشی
مساجد، از جمله مؤلفههای سبک زندگی اسلامی را به او میآموزد.
اینک با اطلاع از اهمیت و ظرفیتها و همچنین تهدیدات رسانه برای ترویج سبک زندگی اسلامی، میتوان راهکارهای زیر را برای استفاده از این فرصتها و کاهش تهدیدات، ارائه نمود:
۱: توسعه و بسط معانی و کالاهای نمادین برگرفته از دین، مانند سبک زندگی به قلمروهای گوناگون؛
۲: برجستهسازی ارزشهای دینی و معنویت ناشی از دین به عنوان مبنایی برای ساماندادن به برنامهها و اقدامات مهم اجتماعی و ترویج سبک زندگی اسلامی؛
۳: کشاندن آموزههای دین به قلمرو امور اجتماعی و ترغیب
مؤمنان به اتخاذ مواضع مناسب در برخورد با موضوعات مختلف بهویژه در ارتباط با انتخاب سبک زندگی متناسب با آموزههای
اسلام؛
۴: مشارکت در توسعه و تعمیق فرایند جامعهپذیری دینی افراد از طریق تلاش مستقیم و غیرمستقیم در درونی ساختن باورها، ارزشها، هنجارها، نگرشها،
احساسات، آداب دینی و همراه ساختن آنها با مؤلفههای گوناگون زندگی فردی و اجتماعی؛
۵: مشارکت در توسعه و تعمیق فرایند جامعهپذیری دینی افراد از طریق تلاش مستقیم و غیرمستقیم در درونی ساختن باورها، ارزشها، هنجارها، نگرشها، احساسات، آداب دینی و همراه ساختن آنها با مؤلفههای گوناگون زندگی فردی و اجتماعی؛
۶: بازتولید و تقویت هویت مذهبی برای گرایش به سوی انتخاب سبک زندگی اسلامی؛ برانگیختن سطوح ناخودآگاه ذهنیت مؤمنان و فعال ساختن سطوح خودآگاه و افزایش درجه حساسیت آنها نسبت به موضوعات مختلف؛
۷: امکاندهی به رشد و تقویت روابط درونمتنی میان نهادهای دینی با یکدیگر و این نهادها با سایر نهادهای اجتماعی؛
۸: معرفی
الگوها و سبکهای زندگی اقتباس شده از دین یا دارای مرجحات دینی؛
۹: آگاه ساختن مؤمنان از سایر فرهنگها و
الگوهای زیستی و امکاندهی مقایسه میان فرهنگی؛
۱۰: تقویت تاثیر و تاثرات متقابل
ادیان و فرهنگهای دینی و غیردینی؛
۱۱: ایجاد پیوند احساسی میان معنویت دینی با مادیت آمیخته به زندگی روزمره؛
۱۲: ایجاد حساسیت نسبت به ابعاد فرهنگی اجتماعی و مقولات و مؤلفههای جامعه سکولار و ترغیب مؤمنان به مقابله با آنها؛
۱۳: اطلاعرسانی از جریانات دینگریز و دینستیز در جهان معاصر؛
۱۴: توجهدادن به پیامدهای سکولارشدن جامعه؛
۱۵: ایجاد فرصت برای تجربهکردن برخی عناصر فرهنگ غیردینی و درک آثار آن؛
۱۶: کمک به انتقال افراد از جهان روزمره غفلتزا به دنیای مجازی معنوی؛
۱۷: مشروعیتبخشی، اعتباردهی و ترویج
اخلاق دینی در جامعه؛
۱۸: زمینهسازی برای ایجاد انعطاف در
اعتقادات و سبک زندگی سنتی مؤمنان؛
۱۹: زمینهسازی برای ایجاد انعطاف در اعتقادات و سبک زندگی سنتی مؤمنان.
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «فرصت ها و تهدیدات رسانه در ترویج سبک زندگی اسلامی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱۲/۱۴.