ردیهنویسی دینی در عصر صفویه و قاجاریه
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
در دوران
صفویه و آغاز
قاجاریه، بسیاری از
مسیحیان و
یهودیان در
ایران زندگی میکردند، چنانکه شمار آنان از
زرتشتیان ایرانینژاد بیشتر بود.
به علت وضعیت سیاسی خاص این دوران شمار بسیاری از سفرا و نمایندگان سیاسی
اروپا به ایران میآمدند و معمولاً هیئتهای تبلیغی مسیحی نیز آنها را همراهی میکردند. این هیئتها به تبلیغ آئین مسیحیت پرداخته همچنین زمینه را برای حکومتهای استعماری آماده میکردند. یکی از مهمترین فعالیتهای آنها نوشتن کتابهایی بر ضد
اسلام و در دفاع از حقانیت مذهب خودشان بود. علمای مسلمان و نیز مسلمانان (جدیدالاسلامها) کتابهای زیادی بر ضد آنها نوشتند، چنانکه ادبیات گستردهای در اینزمینه به وجود آمد. این مقاله این ادبیات را در عصر صفویه و قاجاریه مورد بررسی قرار میدهد.
بحث و مناظره بین مسلمانان و یهودیان و نصاری و رد نوشتن بر آئین یکدیگر پیشینهای طولانی در تاریخ اسلام دارد. در
ایران از
عصر صفویّه به بعد بحثهای کلامی و اعتقادی میان پیروان این ادیان رشد بیشتری کرد و آثاری گسترده در زمینه رد نویسی، در جامعه مسلمانان بوجود آورد. این ردیّهها بطور کلی به دو دسته تقسیم میشوند:
۱. مناقضاتی که توسّط علماء و صاحبنظران مسلمان نوشته شدهاند.
۲. ردودی که جدیدالاسلامها بعد از مسلمانی بر ضد آئین خود نگاشتهاند.
این نوشتار در صدد آن است که بعنوان پیش درآمدی، زمینهها و چگونگی رد نویسی در ایران عصر صفویّه و دوران نخستین
حکومت قاجار را بررسی کند. البتّه این مطالب بدین جهت مطرح نمیگردد که اختلافات بین
مسیحیان و
یهودیان و
مسلمانان را آشکار کند، بلکه هدف آن این است که از یک سو با نوع فعالیتهای مبلغین اروپائی و نقشی که آنان و دولتهایشان در این دو قرن در بوجود آمدن کتب رد نویسی داشتهاند آشنا شده و از سوی دیگر نگرش و نقش جدیدالاسلامها را در این زمان روشن کند.
همانطور که ذکر شد این نوشته مقدمهای است بر یک بحث اساسی در تاریخ تفکّر مذهبی ـ اجتماعی این مرز و بوم و ادبیّاتی که در این زمینه خلق شدهاند. برای این منظور وضعیّت پیروان کیش مسیح و یهود در ایران؛ مبلغین اروپائی در
ایران و آثارشان؛ واکنش اندیشمندان مسلمان ایرانی در برابر آنها؛ وضعیّت تغییر کیش و نوع تفکّر جدیدالاسلامها مطرح شدهاند.
وسعت سرزمین ایران در روزگار صفویّه و موقعیّت خاص جغرافیائی و سیاسی آن سبب گردید که تعداد زیادی مسیحی و یهودی کنار مسلمین زندگی کنند؛ بطوریکه جمعیت پیروان این ادیان بسیار فزونتر از
زرتشتیان گردید که پیروان دین رسمی ایران قبل از
اسلام بودند. (ارنست اورسل که در عصر قاجاریّه از ایران دیدن کرد جمعیّت زردشتیان ایران را کمتر از ۸۵۰۰ نفر ذکر میکند در حالیکه مسیحیان ارمنی ۴۵۰۰۰ نفر و مسیحیان نسطوری ۲۳۰۰۰ نفر و یهودیان ۱۹۰۰۰ نفر بودند. البته تعداد یهودیان در زمان صفویّه بیش از این بود و از بعد فتحعلی شاه تعداد آنها به این مقدار تقلیل یافت.
)
شاه عباس اول (سلطنت ۱۰۳۸-۹۹۶/۱۶۲۹-۱۵۸۹) بعد از تسخیر
گرجستان، یهودیان شهر زعم را که نسبت به شاه ایران اظهار اطاعت کرده بودند به
مازندران و مسیحیان را از گرجستان و
ارمنستان به
اصفهان و مازندران منتقل کرد. جمعیّت یهود ایران را در زمان سلطنت شاه عباس یکم سیصد هزار تن ذکر کردهاند که بهتدریج این جمعیّت به عالی، چون از دست دادن نواحی یهودینشین، کُشت و کشتار، تغییر کیش و مهاجرت تقلیل یافت؛ بطوریکه در آغاز سلطنت فتحعلی شاه (۱۲۵۰-۱۲۱۲/۱۸۳۴-۱۷۹۶) به پنجاه هزار تن رسیدند.
مسیحیان نیز جمعیّت زیادی را تشکیل میدادند. شهر ارمنینشین جلفا در نزدیکی اصفهان ابتدا با بیست هزار نفر توسّط شاه عباس تشکیل گردید. این عدّه بهسرعت افزایش یافت. در سال ۱۱۱۰/۱۶۹۹ جمعیّت آن به حدود چهل هزار تن رسید.
ژوبر(Joubert) فرانسوی که در دوران سلطنت فتحعلی شاه به ایران آمد، جمعیّت ارامنه را هفتاد هزار تن ذکر کرده است. (به نقل از رائین
)
همسایگی و رفت و آمد معتقدین به این ادیان با مسلمانان در تشویق علماء به نوشتن کتاب درباره مسیحیّت و یهودیّت نقش داشت. امّا مساله اساسی که زمینه رشد و نوشتن کتاب بر ضد آراء مسیحیان و یهودیان را فراهم کرد، گسترش روابط بین ایران و اروپا از عصر صفویّه به بعد بود.
ایران در این زمان هر روز پذیرای سفراء و نمایندگان سیاسی کشورهای اروپائی بود که اکثراً با یک هیات تبلیغاتی همراهی میشدند. این گروه تبلیغاتی مذهبی، همچون بازوی کشورهای اروپائی در کشورهای شرقی عمل کردند و زمینه را برای منافع استعماری آنها فراهم میآوردند.
دکتر عبدالهادی حائری در کتاب نخستین رویاروئیهای اندیشهگران ایران با دو رویه تمدّن بورژوازی غرب، ثابت کرده است که چگونه کلیسای کاتولیک، کشیشان آزموده خود را با برخورداری از پشتیبانی پادشاهان اروپا به دربار ایران و کشورهای خاور زمین فرستاد، تا آن حاکمان بتوانند از راههای متعدد به خواستهای استعماری دست یابند.
در اواخر
قرن ۹ / ۱۵ م، پاپ سرزمینهای کشف و فتح شده را بین اسپانیا و پرتغال تقسیم کرد با این شرط که آن دو دولت استعمارگر در مسیحی ساختن مردم این سرزمینها کوشش کنند.
پادشاه فرانسه، لویی سیزدهم به فرستاده خود لویی دهی (Lovies des Hags) که در سال ۱۰۳۶/۱۶۲۶ به ایران اعزام شده بود، صریحاً خاطرنشان ساخت که علّت حقیقی که آقای دهی برای آن فرستاده میشود، برقراری
مذهب کاتولیک در ایران و به دست آوردن تجارت و تفوق فرانسه در این کشور است.
تاسیس کمپانی فرانسوی هند شرقی مدیون اطّلاعات و تجربیات یکی از همین کشیشان به نام رافائل دومان بود که سالها در ایران بسر برد (۱۱۰۸-۱۰۵۵/۱۶۹۶-۱۶۴۵) و منافع سیاسی دولت استعماری فرانسه را فراهم کرد.
وی آگاهیهای خود را بصورت کتابی به نام کشور ایران در سال ۱۰۷۱/۱۶۶۰ به رشته تحریر درآورد و در اختیار دولت فرانسه گذاشت.
پس از این مبلّغین مسیحی وارد خاور زمین شدند. این مبلّغین از فرقههای اگوستین: شاخهای از دومینکنها، کاپوسین: شاخهای از فرانسیسکنها، و کرملی بودند که بتدریج کشیشان پروتستان و یسوعی نیز به آنها اضافه گردیدند. این مبلّغین اروپائی کتبی به نفع آئین یهود و نصارا و مخالفت با
اسلام تالیف کردند. علمای مسلمان هم در برابر آنها واکنش نشان دادند، در نتیجه یک سلسله ادبیات کلامی در زمینه ردّ آئین مسیح و یهود بوجود آمد.
از مشهورترین مبلّغین مسیحی که در عصر صفویّه برای اثبات دین خویش و ردّ بر اسلام به فارسی کتاب نوشت ژروم گزاویه (Jerome ×avier) (متوفی ۱۶۱۷ م) بود. وی کتابی به نام آئینه حقنما نوشت و آن را به این جهت آئینه حقنما نامید که انسان خردمند و کنجکاو، بدی و خوبی مذهب خود را میتواند در آن مشاهده نماید. گزاویه که همراه هیات تبلیغی به
هند رفته بود زمان درازی را در دربار جلالالدّین اکبر پادشاه مغولی هندوستان گذراند. وی اکبر شاه را تشویق به ترجمه کتب مهم دین نصاری به
زبان فارسی کرد. کتاب گزاویه دارای پنج باب است که هر باب فصول متعدد دارد.
شیوه کتاب به اینصورت است که حکیم مسلمان با پادری مسیحی وارد بحث میشود و سؤالات خود را مطرح میسازد. شخص دیگری هم وجود دارد که ملاّ خوانده میشود، او نیز از پادری سؤال کرده بر آئین مسیح ایراد وارد میکند، امّا استدلال پادری بارها ملاّ را به این اظهارات «خوب ثابت کردید.»، «بسیار بسیار پسندیده مینماید مرا آنچه از شما استماع نمودیم» وادار میکند. سرانجام حقّانیّت سخنان پادری را پذیرفته و مسیحی میشوند. آنگاه پادری میگوید:
«منت مر خدای را که چشم ایقان شما را توتیائی بینائی بخشید و به نور ایمان منوّر گردانیده بسوی خود کشید. اکنون امیدواری به عنایت باری چنانست که توفیق بخشید شما را تا استقامت در راه این دین که از همه اولی و اصوب است به تمام اطاعت و کوشش بلیغ نمایید زیرا که بیشک و شبه از این راه به دستیاری حضرت مسیح صاحب ما و به استمداد و استعانت دعاهای حضرت بیبی مریم مبارک پارسا که والده او و خداوند ماست به فردوس برین خواهید رسید.».
نسخهای از کتاب «آئینه حقنما» در
کتابخانه آستان قدس رضوی موجود است که مؤلف آن ناشناس ذکر گردیده است. امّا در فهرست کتب خطّی آن کتابخانه، نویسنده کتاب، پادری زیر و نیمو شاویر ذکر شده است،
، که ظاهراً همان گزاویه است. (دكتر حائري در قسمت يادداشتها ضمن توضيح در مورد اصل كلمه گزاويه ذكر ميكند كه در كتاب آئينه حقّنما خود نويسنده نام خويش را شاوير خوانده است. ولي تلّفظ گزاويه هرچند بيدليل به شيوهاي همهگير و فراگير در نوشتههاي فارسي به كار رفته است.)
کتاب آئینه حقنما توسّط مؤلف آن تلخیص گردیده و به نام منتخب آئینه حقنما معروف است. (فهرست كتابخانه موزه بريتانيا. شيرو نيمر سواير را خلاصه كننده كتاب «آئينه حقّ نما» معرّفي كرده است. قبلاً ذكر كرديم كه اين شخص ظاهراً همان گزاويه است.
سیّداحمد علوی یکی از علمای اصفهان بر این کتاب ردّیّهای به نام مصقل صفا در تجلیه آئینه حقنما در ردّ تثلیث نصاری نوشت. علوی از علمای عصر صفویّه و شاگرد و داماد
میرداماد و نواده
محقّق کرکی بود. وی تالیفاتی در زمینههای گوناگون از جمله فلسفه دارد، حدود چهل کتاب از او ذکر شده است.
پروفسور هانری کربن معتقد است که او به
زبان عبری مسلط بوده و توانسته است کتاب
عهد عتیق را شرح کند. وی احتمال میدهد که علوی ارتباط محرمانه با علمای یهود و احبار ایشان داشته است؛ به این دلیل توانسته به خوبی
زبان عبری را بداند.
(هانري كربن سال رحلت سيّداحمد علوي را كه صاحب
الذریعه بين سالهاي ۱۰۵۴ تا ۱۰۶۰ / ۱۶۵۰ تا ۱۶۴۴ آورده، به اشتباه سال تأليف «مصقل صفا» ذكر كرده است.
).
سیّداحمد علوی دو کتاب دیگر نیز در ردّ بر مذهب
یهود و
مسیحیّت تالیف کرده بود به نامهای صواعق رحمان در ردّ مذهب یهودیان و اللوامع الربّانیّة فی ردّ شبه النصرانیّة. کتاب نخست در ردّ مذهب
یهودیان و در بیان تغییر
تورات و
زبور و سایر کتابهای ایشان است. سال نوشتن این کتاب معلوم نیست، ظاهراً باید قبل از تالیف مصقل صفا باشد. فعلاً اطّلاع بیشتری در مورد این کتاب نداریم. کتاب دیگر اللوامع الربّانیّة در ردّ یکی از «قسیسان فرنگیان» نگاشته شده است و تاریخ تالیف آن
محرم سال ۱۰۳۱ /۱۶۱۲ میباشد. نام قسیس فرنگی مشخص نشده است.
کتاب گزاویه بوسیله مبلّغان مسیحی (نام دو مبلّغ مسيحي را پادري جوان (Padre Juan) و پادري بريو (Padre Brio) ذكر كرده است.
در نسخه خطّي «مصقل صفا» كه به ش ۲۵۶ در كتابخانه مركزي آستان قدس رضوي موجود است، مطلب به گونهاي نوشته شده است كه نميتوان تشخيص داد كه اينان دو پادري بودهاند زيرا لفظ جوان كه در فارسي متضاد پير است خواننده را به اشتباه ميافكند. دقت كنيد: «بعضي علماي نصاري مانند سخن سنج نكتهدان پادري جوان و عارف روابط الفاظ و معاني توي بريو پادري بريو از مصنّفات...» در فهرست كتابخانه بريتانيا هم نام دو پادري جداگانه ذكر شده است.
) به دست سیّداحمد علوی میرسد و او که بنا به نوشته خودش
حضرت مهدی صاحب الزّمان (علیهالسّلام) را در خواب دیده و مامور شده بود که کتب نصاری را پاسخ گوید؛ اقدام به تالیف کتبی بر ضد تبلیغات مسیحیان از جمله کتاب گزاویه میکند. زمان تالیف کتاب سال ۱۰۳۲ / ۱۶۲۲ است و در آن سخنان گزاویه را در کتاب آئینه حقنما، «خزعبلات» و «تُرّهات» میخواند. وی مینویسد چون «آن آئینه به کدورت شبه و شکوک غبار آلود» بود «فلامحاله آن را حاجت به مصقلی افتاد که رنگش را حک و تجلیّه و غبارش را محو و تصفیه کند.» کتاب مصقل صفا دارای یک مقدّمه و سه فصل میباشد و با خطاب «یا معشر النصاری» کتب مقدّس و باورهای مسیحیان را نقد میکند.
کتاب علوی بر ضدّ مسیحیّت مورد توجه نصاری واقع شد تا آنجا که مسیحیان کارملی (Carmelites) را به فکر پاسخ انداخت. به این جهت کتاب او را به رم فرستادند؛ چندی بعد از آن یکی از مسیحیان فرقه فرانسیسکن به نام فیلیپ گواد گندلی (Philippo Guadagnolo) پاسخی بر کتاب وی نوشت که در سال ۱۰۴۱ / ۱۶۱۳ م، در رم منتشر شد. شخص دیگری به نام بوناوانتور مال والیا(Bona Vanture malvalia) در همان ایّام در سال ۱۰۳۸/۱۶۲۸ نیز جوابی بر ضدّ مصقل صفا نگاشت.
یکی از دوستان گزاویه هم کتابی در ردّ مصقل صفا نوشت به نام «آلایشهای مصقل صفا» و ضمن ردّ سخنان علوی گفت که علوی کتاب آئینه حقنما را ندیده است و جوابهای او متکّی بر متخب آن کتاب بوده است.
کتاب فیلیپ گواد گندلی به ایران آمد و مجدّداً محرّک علماء برای نوشتن کتابهائی در ردّ مسیحیّت گردید. بطوریکه سیصد سال پس از او هم علماء از او یاد کرده و مطالبش را ردّ کردند.
مبلّغ دیگری که بر ضدّ اسلام کتاب نوشت شزو (Chesavit) کشیش فرانسوی بود. وی که نخستین سرپرست بنگاه یسوعیین بشمار میرفت، کتابی در اثبات دین مسیح به فارسی نوشت و آنرا به اعتماد الدّوله (وزیر اعظم صفوبیّه) تقدیم کرد.
اعتمادالدّوله نیز از علماء خواست تا مجالس مناظره با شزو ترتیب دهند. این مناظرات به مدّت چند سال (۱۰۷۰-۱۰۶۳/۵۹-۱۶۵۲) طول کشید.
گبرائیل افرنجی نیز مسیحی دیگری بود که کتابی در اثبات دین مسیح نوشت. او که مدّتها در
اصفهان و
تبریز بسر برده بود، با
زبان ترکی و
عربی و
فارسی آشنا بود، کتاب خود را به
زبان عربی نوشت و از ادلّه عقلیّه و نقلیّه برای احقاق عقاید نصارا استفاده کرد. بر ردّ کتاب او، ظهیرالدّین تفرشی از علمای عصر شاه سلیمان صفوی که مدّتی نیز در گرجستان پیشنماز بود کتاب نصرة الحقّ را نوشت. تفرشی از روش مناظره و سؤال و جواب برای ابطال آئین مسیح و اثبات
دین اسلام استفاده کرد. این کتاب ابتداء مانند رساله افرنجی به عربی بود و چون شاه از تفرشی خواست که آن را به فارسی ترجمه کند او نیز این کار را انجام داد. بین تفرشی و افرنجی مجلس مناظرهای هم در گرجستان صورت گرفت.
«ردّ پادری» کتابی است که
سیّدمحمّدحسین بن میرعبدالباقی خاتونآبادی (متوّفی ۱۲۳۳/۱۸۱۸) بر ضدّ مارتین نوشته است. مؤلّف
الذریعه نام شش کتاب دیگر، از نویسندگان مختلف را ذکر میکند که به همین نام هستند.
اثبات النّوة الخاصّة دیدگاههای
یهودیان و
مسیحیان را درباره
اسلام و
پیامبر آن نادرست میخواند. نویسنده این کتاب ظاهراً حاج محمّدجعفر همدانی ملّقب به مجذوبعلی شاه کبوتر آهنگی (متوفی ۱۲۳۹/۱۸۲۳) است.
نصرةالدّین از حاج محمّدکریمخان (متوّفی ۱۲۸۸/۱۸۷۱) کتابی است بر ضدّ عقاید مسیحیان از جمله مارتین و یک پادری دیگر که در سال ۱۲۵۲ قمری نوشته شده است.
هدایة الجاحدین و هدایة المسترشدین دو کتاب از ملاّتقی کاشانی هستند که بر ضدّ تبلیغات پادریان و سؤالاتی که آنان در ذهن مردم القاء کردهاند، میباشد. کاشانی از فقهای شیعه بود که به
زبان عبری و یونانی آشنائی داشت. کتاب هدایة الجاحدین را در سال ۱۳۰۵/۱۸۸۷ تالیف کرد و در آن به هفت سؤال پاسخ داد که برخی از سؤالات در کتاب پادری فرنگی میزان الحقّ مطرح شده بود.
کتاب هدایة المسترشدین هم در جواب مارتین و پادری فیلیپ است که سیصد سال قبل رسالهای بر ردّ
قرآن و
دین نگاشته بود.
یکی دیگر از مبلّغین اروپائی که در نوشتههای اسلامی به نام فاندر یا فندر(Pfander) یاد شده است، کتابی به نام میزا الحقّ یعنی همنام کتاب هنری مارتین دارد. (همنامي كتاب مارتين و فاندر اين شبهه را ايجاد كرده است كه شايد فاندر همان فيليپ بوده است كه مارتين كتابش را بر اساس كتاب او تنظيم كرده است.
؛ امّا با توجّه به مناظرهاي كه بين شيخ رحمتالله هندي در سال ۱۲۷۰ و فاندر وجود داشته، مشخّص ميشود كه او نميتواند فيليپ (كه سالها قبل از مارتين (متوّفي ۱۲۲۷) ميزيست)باشد.)
این کتاب و کتاب دیگر فاندر به نام طریق الحیاة و مفتاح الاسرار، که در اثبات دین مسیح بودند، مورد نقد علمای مسلمان قرار گرفتند. چون این دو کتاب ابتدا در کلکته چاپ شدند، نخست علمای ساکن هند به پاسخگوئی پرداختند. سیّدعلی حسن از اندیشمندان ساکن هند کتابی به نام استفسار بر ردّ فندر نوشت که در سال ۱۲۶۱/۱۸۴۴ چاپ شد.
فعالیّتهای فاندر در هندوستان سبب گردید که شیخ رحمتالله هندی از او دعوت به مناظره کند. مجلس مناظره در شهر اکبرآباد در سال ۱۲۷۰ / ۱۸۵۳ م. برقرار گردید. کتاب اظهار الحقّ حاصل این مناظرات است که به
زبان اردو تنظیم شده بود و بوسیله شیخ رفاعی الخولی به عربی ترجمه گردید. اساس بحث دربارؤ تحریف و نسخ است.
در
ایران هم افرادی به کتاب فاندر پاسخ گفتند از جمله میرزا یوسف قرهداغی تبریزی است که کتابی به نام لسان الحقّ فی اثبات مظالم المسیحین به
زبان فارسی نوشت و در سال ۱۳۳۶ قمری در ایران چاپ شد. مطالب آن در نقد و ردّ سخنان فندر و کتاب میزان الحقّ او و نورتن(نورتن از متعصّبين مسيحي بود كه كتابي در سال ۱۸۳۷ م در بوستن چاپ كرد و در آن حتي المقدور از
انجیل و كتب مقدّس حمايت كرده است.
) یکی دیگر از پادریان فرنگ است.
فعالیّت مبلّغان اروپائی در دوران پنجاه سال سلطنت ناصرالدین شاه همچنین در عصر مظفرالدّین شاه ادامه داشت. کتابهائی هم بر ضدّ اسلام پراکندند. که این بحث مجال پرداختن به آنها را ندارد. ولی نکتهای که لازم است تذکّر داده شود این است که: آنچه ذکر شد مربوط به فعالیّت مبلّغان مسیحی بود و نامی از یهودیان برده نشد. مشخص است که دین یهود جزء ادیان غیر تبلیغی (ماكس مولر شش دين بزرگ جهان را به دو دسته تقسيم كرده است كه اين تقسيم بندي امروز نيز مورد استفاده قرار ميگيرد. يكي از اديان تبليغي و ديگري اديان غير تبليغي كه در ذيل دسته اوّل بودائيّت، مسيحيّت و اسلام است و تحت عنوان دوّم يهوديّت، برهمايي و زردشتي است.
) است که بیشتر جهت حفظ و نگهداری خود کوشش میکند و تاکید دارد که نژادها و ادیان دیگر آمیخته با یهودیان نگردند. (در
اسرائیل بين خاخام بزرگ و دولت اسرائيل نزاع بر سر اينكه چه كسي يهودي است درگرفت از نظر حكومت و ديوانهاي اسرائيل هر اسرائيلي يهودي محسوب ميشد. ولي خاخام بزرگ هر يهودي را كه از پدر و مادر يهودي و مورد قبل كنيسه سنّتي، زاده نشده باشد بي
اعتبار دانست.
) به این علّت نامی از مبلّغین یهودی برده نشد، البّته مامورین روحانی یهود در دوران
صفویّه و
قاجاریّه به ایران آمدند و با یهودیان تماس گرفتند. چنانچه ربی مشه اهل صفات در سال ۱۰۰۲/۱۵۹۳ ابتدای حکومت
شاه عباس اوّل به ایران آمد و با یهودیان ایران قرار گذاشت که هر مرد یهودی از بیست سال به بالا سالی نیم مثقال نقره برای امور مذهبی به نام (حص شقل) بپردازد. این موضوع تا اواخر عصر احمد شاه باقی بود.
در سالهای بعد هم افراد دیگری آمدند از جمله در سال ۱۱۹۳/۱۷۷۹ م مامورین روحانی یهودی که به ایران آمدند در مورد نماز به یهودیان تعلیماتی دادند.
یکسال قبل از سلطنت
آقا محمّدخان قاجار هم یکی از مامورین روحانی ارض مقدّس وارد ایران شد و اصلاحاتی در ارتباط با دین یهودیان انجام داد که اثرات آن تا امروز باقی مانده است.
گرچه خود یهودیان به تبلیغ دین خویش نپرداختند امّا با توجّه به اینکه مسیحیان
تورات را قبول دارند، تبلیغگران مسیحی در بحثهای خود به تورات هم استناد میکردند.
غیر از علمای مسلمان که در صدد پاسخگوئی به تبلیغات پادریان اروپائی برآمدند و آثاری در زمینه ردنویسی آفریدند، نو مسلمانان که ابتدا مسیحی یا یهودی بودند هم به خلق کتبی در این زمینه پرداختند.
برغم فعالیّت گسترده مبلغان اروپائی و مسیحی که ذکر شد، تغییر کیش دستهجمعی و خانوادگی از سوی مسلمانان به مسیحیّت دیده نشده است. فقط افراد انگشت شماری مسیحی شدند. آنهم کسانی بودند که به اروپا رفته تحت تاثیر فرهنگ آنجا قرار گرفتند. عکس قضیه یعنی مسلمان شدن مسیحیان و یهودیان در تاریخ ایران مکرر اتّفاق افتاده است. در عصر صفویّه و بعد از آن نیز همچنان تغییر کیش وجود داشت. این افراد ملّقب به جدیدالاسلام میگردیدند. در مورد اینکه چه عواملی سبب تغییر کیش این افراد گردیده دیدگاههای متفاوتی وجود دارد. برخی عامل فشار را علّت اصلی اسلام آوردن این اقلیتها بهویژه یهودیان در عصر صفویّه و قاجاریّه دانستهاند.
مسیحیان اگرچه در اواخر عصر صفویّه گاه فشارهائی را متحمّل میشدند، ولی در مجموع، منابع از آزادی نسبی ارامنه در ایران سخن گفتهاند. این آزادی در زمان قاجاریّه نیز وجود داشت. پیتر دولاواله، رافائل دومان و شاردن جهانگردان و ماموران اهل اروپا هستند که از
ایران در
عصر صفویّه دیدن کردهاند و وضع مسیحیان را خوب توصیف کردهاند.
(رائين از قول دكتر كتابچي از ارامنه معروف تهران نقل ميكند: «ايران هميشه درباره رعاياي غير مسلمانش و مخصوصاً ارامنه داراي سياست آزادانهاي بوده است كه دولتهاي اروپائي خوب بود آن را سرمشق قرار دهند.» اين مقاله در سال ۱۹۱۷ چاپ شد و بعد توسّط تقي زاده به فارسي ترجمه گرديد.
) مادام دیولافوا که در عصر قاجاریّه در ایران بوده است نیز از آزادی نسبی مسیحیان سخن گفته است.
یهودیان در ایران کمتر مورد توجّه بودند. شاید خصومت اروپائیان با یهودیان و حمایت دولت عثمانی از یهودیان در این مورد نقش داشته است.
ولی آنچه برخی از نویسندگان چون حبیب لوی در مورد بدی وضع یهودیان در ایران نوشتهاند بدون شک خالی از اغراق نیست. لوی از مسلمان شدن اجباری مردم شهرهای مختلف بهویژه در زمان
شاه عباس دوّم یاد میکند.
وی به اشعار بابایی لطف که از یهودیان عصر شاه عباس ثانی بود و کتابش را در سال ۱۶۵۵ م/ ۱۰۶۶ نوشته است، استناد میکند. در صورتیکه اشعار بابائی لطف با توجّه به اسناد تاریخی چندان درست نمیباشد.
منابع روابط
شاه عباس اوّل را با اقلیتهای مذهبی خوب ذکر کردهاند. در مورد شاه عباس ثانی بیشتر منابع از عدم تعصّب او صحبت کردهاند. سرجان ملکم نوشته است که نسبت به هیچیک از مذاهب تعصّب نداشت. کروسینسکی نیز عدم تعصب شاه عباس دوم را در مسائل مذهبی ستوده است. لکهارت هم درباره آنچه در تاریخ یهود اثر منظوم لطفی و فرهاد از تعقیب و آزار کلیمیها و اسلامآوردن اجباری آنها آمده، مینویسد: «چون این نویسندگان کلیمی مطالب را به
زبان شعر گفتهاند، لذا در بیان تعقیب و آزار یهودیان در زمان شاه عباس دوّم مبالغه کردهاند.».
آنچه مسلم است تغییر مذهبی که از روی فشار باشد حقیقی نیست و این افراد تمایلی به نوشتن کتاب بر ضدّ دین خود و حقّانیّت دین جدید ندارند و هر زمان که آزادی پیدا کنند دوباره به دین اجدادی خود برخواهند گشت.
یادآوری این نکته لازم است که علل مذهبی تنها محرّک تعقیب کلیمیها نبود. همانطور که شاردن جهانگرد فرانسوی نوشته است، این عدّه گاهی متّهم به جادوگری میشدند.
کتاب دیگری که بر ضدّ اسلام بوسیله تبلیغگران اروپائی نوشته شد مقالة فی الاسلام به
زبان عربی است. نویسنده آن جرجس سال انگلیسی (متوّفی ۱۱۴۹/۱۷۳۶ م) بود البتّه اصل کتاب به انگلیسی بوده و شخصی به نام هاشم آن را به عربی ترجمه کرده است. ترجمه کتاب بوسیله جمعیة الهدایة در
مصر منتشر گردید. بعدها این کتاب نیز به ایران آمد و نویسندگانی بر ضد مطالب آن کتاب نوشتند. از جمله میرزا صادق فخرالاسلام که بعد از این درباره او صحبت میکنیم کتاب بیان الحقّ را در جواب او نوشت.
شیخ محمّدجواد بلاغی نیز کتاب الهدی الی دین المصطفی را در اثبات دین اسلام بر ضد باورهای جرجیس نوشت.
بلاغی از علمائی است که چندین کتاب بر ضدّ مسیحیّت و یهودیّت نوشته است. وی به
زبان عبری نیز وارد بوده است. کتاب دیگر او الرحلة المدرسیة او المدرسیة السیّارة هم در ردّ این دو مذهب و فعالّیتهای کشیشان مسیحی است. (اين كتاب به فارسي هم ترجمه شده است:، الشيخ محمّد جواد البلاغي، مدرسه سيار، ترجمه الرحلة المدرسة السيّاره، ترجمه ع. و. (بيجا، نصر، بيتا)).
با حمله افغانها به ایران و انقراض سلطنت
صفویّه اوضاع کشور به شدّت آشفته شد. بعد از به حکومت رسیدن نادرشاه، سیاست این پادشاه نزدیک کردن ادیان به یکدیگر بود. نادر دستور داد که چهار کتاب مقدّس، یعنی
تورات و
زبور و
اناجیل و
قرآن به فارسی ترجمه شوند و افرادی را تعیین کرد که این کتابها را برای او بخوانند.
انجمن مسیح که از سالها قبل در دوران صفویّه در ایران فعالیّت میکرد؛ جامعه یهود تهران هم در این زمان (۱۱۵۸/۱۷۴۵ م) تاسیس گردید. (لوي از يادداشتهاي شلمو كهن صدق نقل ميكند كه تأسيس جامعه يهود تهران در سال ۵۵۹۶
عبري / ۱۷۴۵ م در عصر نادرشاه انجام شد.
) مبلّغین اروپائی علیرغم اوضاع نابسامان ایران دست از فعالیّت برنداشتند. دکتر شعبانی مینویسد که روابط ایران و فرانسه از نظر سیاسی در
عصر افشاریّه نتیجهای نداشت امّا روابط مذهبی شامل این مقوله نمیشود. چه در این بخش کماکان فرانسه به عنوان «دختر بزرگ کلیسا» نقش «متفوق و مرجحی در ایران داشت.».
کشیشان پرتلاش ژزوئیّت همچنان فعالیّت میکردند. پربازن (Per Bazen) کشیش فرانسوی نقش مؤثّری در دربار و بین طبقات عامی مسیحی ایران داشت. او که در سالهای (۶۰-۱۱۵۴ / ۱۷۴۷-۱۷۴۱) در ایران میزیست برای تبلیغ آئین مسیحیّت به ایران آمده بود، امّا نزد نادرشاه به دروغ خود را پزشک معرّفی کرد و نفوذش تا آنجا بالا گرفت که عنوان «طبیب اوّل» یافت.
در
عصر زندیّه فرمانهائی از فرمانروایان این سلسله کریمخان و علی مرادخان وجود دارد که آزادیهای مسیحیان و مبلّغین آنها را تامین میکند. «عمدة المسیحیة پادری فرنسیه حکیم» نزد کریمخان و «عمدة المسیحیه پادری اورانوس حکیم» به حضور علی مرادخان رسید. خواست این پادریان، آزادی «پادریان فرنگیان و خلیفها در ممالک محروسه» بود و اینکه: «در هر کجا که خواسته باشند توقّف و سکنی کرده، هر یک از ارامنه و عیسویان و اولاد ایشان که خواسته باشد نزد ایشان آمد و شد کرده، تعلیم گیرند.».
در دوره نخستین
حکومت قاجاریّه رفت و آمد مبلغین مسیحی افزایش چشمگیری یافت. تکاپوی علماء نیز برای ردّ کردن و انتقاد آئین مسیح و یهود بیشتر شد؛ تا آنجا که بسیاری از اندیشمندان اهل قلم این عصر تالیفی در این زمینه دارند. حامد الگار روزگار ولیعهدی عباس میرزا رازمان بحبوحه فعالیّت مذهبی و تدوین رسالههای جدلی علیه
صوفیگری،
اخباریگری و مسحیّت میداند. در این زمان علماء از مناظره لذّت میبردند. ولف(Wolff) از ملاقات با یک مجتهد شیرازی سخن میگوید که مکالمه با خارجیها را دوست داشت و میگفت به فهم حلوت میبخشد.
هنری مارتین(Henry Martin) از کشیشان معروف بود که در آغاز دوران قاجار به ایران آمد. وی با سرجان ملکم سفیر انگلستان در ایران ارتباط داشت و بعد از ورود به ایران تحت حمایت سرگوراوزلی(Sir Gore Ouzely) سفیر دیگر انگلستان قرار گرفت. اوزلی فراماسونر معروف نقش مهمی در اجرای سیاست استعماری انگلیس در ایران داشت و در معاهده گلستان به ضرر ایران کوشید. او طرفدار سیاست واگذشتن ایران در ناتوانی و وحشیگری بود. حمایت اوزلی بعنوان کارگزار قدرتمند کشور انگلستان از مارتین نشان میدهد که تا چهاندازه فعالیّتهای مارتین به نفع سیاست استعماری انگلستان بوده است.
«درست در هنگامی که ایران برای نخستین بار گام در گرداب سیاست جهانی گذاشته بود و با فقدان آزمودگی و آگاهیهای بسنده پیرامون دیپلماسی اروپا با دولتهای استعمارگر و فزونخواهی مانند انگلیس و روس و فرانسه دست به گریبان بود ... هنری مارتین برای اجرای برنامههائی در راستای سوداگری استعمار انگلیس و با برخورداری فراوان از دستیاری و راهنمائی کارگردانان آن سیاست، گام به خاک ایران نهاد. دستیابی به این خواست از سوی هنری مارتین نمیتوانست جز از این راهها چهره بندد: تبلیغ کیش مسیح، سست ساختن بنیاد باورهای مذهبی ایرانیان، متوجّه ساختن اندیشههای همگانی بهویژه دستگاههای رهبری سیاسی و مذهبی ایران به مسائل فکری و عقیدتی و معنوی که در کشور انگلیس ریشه داشت و از آنجا سرچشمه میگرفت، و به یک سخن بازداشتن جامعه ایران از گزینش راهی درست برای آشنائی ژرف و بنیادی بر ژرفای دو رویه تمدن بورژوازی غرب و رویاروئی همه سویه با آن. اسناد و مدارک تاریخی نیک گزارشگر، آن است که هنری مارتین در درازای درنگ ۱۶ ماههاش (از مه ۱۸۱۱ تا سپتامبر ۱۸۱۲) در ایران این وظائف استعماری را در چارچوب توانائی خویش به بهترین شیوه انجام داده است.».
مارتین جلسات بحث در
شیراز تشکیل داد، سپس از یکی از مجتهدین شیراز خواست که پیرامون دلایل پیامبری پیامبر اسلام کتابی بنویسد و چون مجتهد مزبور چنین کرد، مارتین دو کتاب در پاسخ او نوشت. ظاهراً یکی از آنها همان «میزان الحقّ» است که اشتهار زیادی کسب کرد.
پس از آن سیلی از ردّیّه نویسی بر ضد مارتین جاری گردید که تا سالها بعد از مرگ او ادامه داشت. علمای مذهبی، متصوفه و سیاستمداران بر ضدّ مارتین کتاب نوشتند. مشهور است که مجتهد معروف آن زمان
میرزای قمی (م ۱۲۳۱/۱۸۱۶) بعد از انتشار آراء مارتین رسالهای ناتمام بر ضدّ عقاید او نوشت و سخنانش را در مورد اسلام و مسحیّت رد کرد.
ملاّاحمد نراقی عالم معروف نیز کتابی به نام سیف الامّه بر ضدّ باورهای مارتین نگاشت. برای نوشتن این کتاب، وی ده تن از خاخامهای کاشان را دعوت کرد و به یاری آنان تعدادی از
عبارات عهد عتیق و آثار مربوط به مذهب یهود را به فارسی برگرداند.
ملاّعلی نوری اصفهانی (م ۱۲۴۶/۱۸۳۰) از علمای امامّیه که با میرزای قمی روابط دوستانه داشته است و
سیّدمحمّدباقر شفتی که از علمای بسیار مشهور آن عصر است به وی اقتدا میکرد، کتابی بر ضدّ مارتین نوشت. فتحعلی شاه و میرزا آقا بزرگ در تشویق او برای نگاشتن این کتاب نقش داشتند.
نوری معتقد بود کسانی که با مارتین بحث کردهاند، بیشتر از بیخبرانی بودند که خود را در زمره علمای اسلام دانستهاند.
کتاب وی به نام: حجّة الاسلام فی ردّ میزان الحقّ مشهور است.
از صوفیان بزرگ،
آقامحمّدرضا همدانی متخلّص به کوثر علیشاه هم دو کتاب بر ضدّ باورهای مارتین نوشت به نامهای ارشاد المضلّین، فی اثبات نبوّة خاتم النّبین و مفتاح النبوه کتاب دوّم تکمیل کننده کتاب اوّل است. لی(Lee) استاد عربی دانشگاه کمبریج دوازده سال بعد از مرگ مارتین چند تا از ردود بین مسلمین و مسیحیان را در کتابی به انگلیسی ترجمه کرد و به نام رسالات مربوط به مناظرات بین مسیحیّت و آئین محمّدی چاپ کرد. از جمله کتاب ارشاد المضلّین همدانی را در این مجموعه قرار داد. لی کتابش(Controversial tracts on christianity and Mohammadanism {Cambridge, ۱۹۲۴}.) را کوششی برای آشکار کردن و دروغ انگاشتن دیدگاههای مذهبی مسلمانان ایران دانست.
از سیاستمداران، میرزا بزرگ قائم مقام (متوّفی ۱۲۳۹/۱۸۲۴) کتاب اثبات النبوه را بر ضدّ مارتین و نظریّات
یهود و
نصاری و اثبات پیامبری
حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نوشت. این کتاب به دستور فتحعلی شاه نوشته شد.
کتبی که بر ضدّ مارتین تالیف شدند بسیارند که در اینجا به نام تعداد دیگری از آنها اشاره میکنیم.
برخی عامل اقتصادی را سبب تغییر کیش ذکر کردهاند. این عامل را در تغییر کیش دادن افراد نمیتوان دست کم شمرد. وضعیّت اقتصادی مسیحیان در زمان
صفویّه و
قاجاریّه نسبتاً مساعد بود.
ولی یهودیان اکثراً در فقر بسر میبردند و به شغلهای پست اشتغال داشتند.
برخی از پادشاهان صفویّه چون شاه عباس اوّل و دوم به افراد پول میدادند که مسلمان شوند. شاردن در سفرنامه خود مینویسد که شاه عباس به هر مرد یهودی ۴۰۰ فرانک و به هر زن ۳۰۰ فرانک میداد تا مسلمان شود و بدین ترتیب جمع بسیاری را مسلمان کرد (به نقل از لوی
) شاه عباس دوّم نیز همینکار را در اثر مشورت با نخست وزیر خود محمّد بیگ انجام داد. شاردن خود اظهار میدارد که این مسلمانی حقیقی نبود. موقعی که از این یهودیان که با پول مسلمان شده بودند، سؤال میشد که مسلمان هستی، اظهار میداشتند که من یهودی هستم. به من دو تومان دادند که اقراری غیر از حقیقت بنمایم.
عامل اقتصادی دیگری که به مسلمان شدن مسیحیان و یهودیان کمک میکرد، قانونی بود که در زمان شاه عباس اوّل مطرح گردید و آن اینکه با مسلمان شدن یکی از معتقدین به این ادیان، ارث اقوام او به شخص جدیدالاسلام میرسید. این قانون تا دوران حکومت ناصرالدین شاه مُجری بود.
و افرادی را که طمع به اموال خاندان خود داشتند تشویق به مسلمان شدن میکرد. کسانی که به این دلیل مسلمان میشدند معمولاً اطّلاعات وسیعی نسبت به دین اوّلیّه خود و نیز مطالعهای در مورد
دین اسلام نداشتند.
تناقضات و مطالب غیر عقلائی مذکور در کتب مقدّس هم عامل مهمّی برای تغییر کیش بود. در اینجا مناسب است که چند تن از افراد جدیدالاسلام که تالیفاتی بر ضدّ مذهب قدیم خود داشتهاند و عاملی که آنها سبب تغییر کیش خود میدانند مورد توجّه قرار گیرد. اینان معتقدند که در واقع تناقضات کتب مقدّس و اعتقادات پیروان دین اجدادیشان و مطالعهای که درباره اسلام داشتهاند سبب تغییر کیش آنها گردیده است.
علیقلی جدیدالاسلام از علمای بزرگ مسیحی در عصر شاه سلطان حسین صفوی بود. وی در مورد زندگیش چنین مینویسد که ابتدا نصرانی بوده است و بعد مطالعه و تتبّع در کتب نصاری نموده و «بعد از بطلان دلایل ایشان که بر حقیقت مذهب خود دارند به بیّنه و برهان عقلی اختیار دین حقّ» کرده است. علیقلی جدیدالاسلام ابتدا مورد اعتماد نصاری و «سرامد پادریان» آنها بود. بطوریکه گمان میکردند که «روح القدس در قلب» او
طلوع کرده است. پس از مسلمانی، کتابی به
زبان فرنگی در جواب اعتراضات آنها نوشت. بعد این کتاب را خود به فارسی ترجمه کرد و هدایة الضالین و تقویة المؤمنین نامید به این امید که:
«انشاء الله تعالی بعد از اتمام همچنانکه آن نسخه اوّلی به کار نصاری اگر عقل داشته باشند میآید، این نسخه فارسی نیز در میان شیعیان به یادگار مانده بعد از مطالعه بر حقیقت مذهب خود واقف و باعث مزید رسوخ ایشان گردد و از طریقه باطله نصاری اجتناب و احتراز لازم دانند.».
کتاب وی چهار جلد است که هریک دارای فصول متعدّدی است:
جلد اوّل، ردّ اصول دین نصاری و ثبوت
اصول دین مبین محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از کتب ایشان.
جلد دوّم، در ردّ فروع دین نصاری و ثبوت
فروع دین محمّدی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از کتب ایشان.
جلد سوّم، در اثبات
نبوّت و
خاتمیّت و علامات ظهور رسول از کتب ایشان.
جلد چهارم، در اثبات امامت حضرات
ائمه معصومین (علیهمالسّلام) و ظهور علامات زمان قائم آل محمّد موافق کتب ایشان.
علیقلی کتاب دیگری به نام سیف المؤمنین دارد. وی این کتاب را در پاسخ تبلیغات میسونرهای اروپائی که در ایران بودند نوشت. در این کتاب سعی او این است که تحریفات کارگزاران کلیسا را افشاء کند. وی به این دلیل که به
زبان فرنگیان آشنا بود متوجّه واژگون سازیهایی که یکی از پادریان نصارا در ترجمه کتب مقدّس از لاتین به عربی مرتکب شده میگردد و پرده از آن برمیدارد. سرّ این تحریفات را علیقلی در دو مساله عنوان میکند. یکی اینکه «مردم از روی آن ترجمه عربی بر مضامین فقرات تورات آگاه گردیده، ایشان را در رسوخ به طریقه باطل ملامت نکرده»، و دیگر اینکه وقتی علمای مسلمان خواستند بر اساس استدلال به کتب نصاری، دین آنها را رد کنند و حق بودن دین اسلام را ثابت کنند، چون
زبان لاتین نمیدانند بر اساس آن ترجمه عربی اقامه حجّت میکنند «بنابر آنکه ترجمه عربی موافق خواهش نصارا به قالب زده شده بود بعد از آنکه نصارا بر اجوبه و دلایل علمای اسلام مطّلع گردیدند از روی استخفاف ردّ اقوال علماء کرده، اظهار بیدانشی ایشان مینمودند.».
از جمله تحریفات پادری نصاری این بود که دیباچه جرانیم را به عربی ترجمه نکرد. زیرا هرکس آن را میخواند «از آن دیباچه علم به بازیچه بودن کتب و طریقه نصاری بهم میرساند» و اعتمادش را نسبت به کتب آنها از دست میداد. به این جهت علیقلی تورات عربی را با لاتینی مقابله و دیباچه جرانیم را نیز به فارسی ترجمه کرد. پس از آن هر
عبارتی را که به نظرش دلیل بر حقّانیّت دین اسلام و ردّ دین نصارا بود تفسیر و تاویل نمود. به این ترتیب کتاب قطور سیف المؤمنین بوجود آمد. در آخر هم یادآور گردید که با «ترجمه این دوازده فصل رشته غدر نصاری و یهود را بالکلّیّه منقطع و اعضای مذهب باطل ایشان را به این سیف قاطع از یکدیگر منفصل گردانیدیم.».
شخص دیگری از علمای نصاری که مسلمان شد و به نام جدیدالاسلام معروف گردید، حسینقلی داغستانی است. وی که از ارامنه شیروان بود پس از فراگرفتن روسی و ارمنی به مطالعه کتب تاریخی و مذهبی پرداخت. آنگاه که به بطلان فرق مسیحیّت پی برد با علماء اسلام «تکلّم» کرده شبها «با لباس مبدّل به خدمت ایشان رسیده» با آنان گفتگو میکرد. بعد از مسلمان شدن به فراگیری دروس عربی و فارسی پرداخت و سپس به کشورهای روس و عثمانی مسافرت کرد و در
بغداد در جوار «
امام جوادین» ساکن شد. در آنجا کارخانه «جوهر نفط کشی» احداث کرد و در ضمن آن به تالیف کتب پرداخت. کتاب کشف ظلم الملل نتیجه تجربیّات اوست. در مورد فرق اسلامی هم تحقیق کرده و کتاب اخبار النجاری را نوشت. کتابهایی نیز راجع به وضعیّت مسلمین و برای اصلاح آنها تالیف کرد که از جمله تذکرة الذّاکرین و تذکرة المدبّرین است.
کتاب کشف الظلم عن معتقدات البابیة و بیان معتقدات المسیحیین وی در سال ۱۳۲۴ هجری چاپ شده است. بیش از نیمی از این کتاب در ردّ تفکّرات مسیحیان است. آثار حسینقلی نشان میدهد که او فرد پرکاری بوده است و نسبت به مسائل اعتقادی و اجتماعی واکنش نشان میداده است. زمانی که وی ضعف ملّت ایران را در مقابل اروپا میبیند، کتاب تذکرة المدبّرین را مینویسد تا به حکومت و مردم نصیحت کند و شیوه صحیح زمامداری را نشان دهد. یکی از سفارشهای او در مورد رعایای اجنبی و اقوام یهودی و نصاری چنین است که «باید برایشان (رعایای اجنبی) ظلم و تعدّی نشود و حکّام باید با ایشان مدارا و با
عدالت و انصاف و
بصیرت حکم کنند. اقوام یهودی و نصارا و غیر ذلک باید در امن و امان باشند نه سر بلند کنند که به اسلام زیادتی کنند و نه اسلام آنها را در زیر پا پامال کند، بلکه حکومت چنان باید حکم و عدالت کند و چنین اظهار کند که این حکم خدا و رسول است تا که هر زمان مدح پادشاه کنند و از احکام محمّد راضی شوند.».
از جدید الاسلامهای پرآوازه عصر ناصری
محمّدصادق فخرالاسلام است. وی نیز ابتدا مسیحی بوده و به درجه کشیشی رسیده بود. سپس به تحقیق و تفحّص پرداخته مسلمان گردید. بعد از آن به تحصیل علوم اسلامی پرداخت. شانزده سال در
نجف تحصیل علم کرد و
اجازه اجتهاد گرفت. اهل منبر هم بود و در تاسیس مدرسه و روزنامه نیز دست داشته است. آثار زیادی دارد از جمله تعجیز المسیحیین و خلاصة الکلام فی افتخار الاسلام که به اشاره مرحوم
آیةالله العظمی بروجردی چاپ شده است.
کتاب معروف او انیس الاعلام فی نصرة الاسلام درباره تحریف
عهدین و ابطال اعتقادات کلیسا میباشد. این کتاب در شش جلد با پاورقیهای عبدالرحیم خلخالی چاپ گردیده است. ناصرالدّین شاه علّت اسلام آوردن او را پرسید. وی ادلّه کافی در این مورد ارائه کرد آنگاه شاه او را ملقّب به فخر الاسلام ساخت.
در بین یهودیان نیز افرادی زیادی مسلمان شدند. دو اثر معروف از علمای جدیدالاسلام یهود وجود دارد که به انتقاد دین یهود و ردّ آن و اثبات دین اسلام میپردازد. یکی از اینها توسّط اسماعیل حاجی بابا و دیگری توسط محمّد رضای جدیدالاسلام نوشته شده است.
محمّداسماعیل جدیدالاسلام از علمای معروف یهود در
یزد بود. وی پس از تحقیق درباره
اسلام، مسلمان شد. پس از آن روابط خود را با یهودیها قطع نکرد. بلکه جلسات بحث و مناظره با آنان تشکیل میداد. فرزندش اسماعیل حاجی بابا قزوینی که در دوران جوانی در این بحثها شرکت داشته بعدها به فکر نوشتن کتابی در ردّ عقاید یهود افتاد
و کتاب محضر الشهود فی ردّ الیهود را با توجّه به بحثهای پدر نوشت. وی چون
زبان عبری میدانسته از منابع
عبری استفاده کرده است. از کتاب محضر الشهود نسخههای خطّی متعددی وجود دارد. آقای سیّداحمد حسینی نسخه خطّی کتابخانه وزیری یزد را بدون اینکه توضیحات و حواشی بر آن اضافه کند به چاپ رسانده است. نسخهای از این کتاب در
کتابخانه آستان قدس رضوی وجود دارد که تاریخ کتابت آن از نسخه یزد جدیدتر است و در پایان مطالبی اضافهتر از نسخه یزد دارد.
صاحب
الذریعه تاریخ تالیف کتاب را ۱۲۱۱ قمری نوشته است.
که ظاهراً باید تاریخ کتابت آن باشد. کتاب دارای هفت باب است که هر باب شامل فصول متعددی است. اساس بحث بر کتب مورد قبول یهود گذاشته شده است و پیامبری
حضرت محمّد (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را هم بر اساس آن کتابها اثبات میکند.
از نویسنده محضر الشهود در کتابهای کلامی و اعتقادی یاد شده است.
در کتابهای تاریخی تا آنجا که مورد مطالعه قرار گرفت ذکری از او نشده است. کتاب تاریخ یهود ایران که مطالب مربوط به یهود حتی مطالب جزئی و افسانهای تاریخ یهود را هم ذکر کرده است نامی از این نویسنده نمیبرد. به این جهت برای آشنایی با شخصیّت او نیاز به بررسی بیشتر و عمیقتری داریم.
محمدرضای جدیدالاسلام معروف به ملا آقا بابا یکی دیگر از علمای یهود است که در سال ۱۲۳۷ ق/ ۱۸۲۲ م مسلمان گردید. وی ابتدا از ملایان بزرگ یهود بود و در هنگام تشرّف او به اسلام جمعی از علماء و رجال سیاسی چون
ملاّاحمد نراقی و میرزا بزرگ قائم مقام حضور داشتند.
اسلام آوردن ملاّ آقا بابا موجب ناراحتی
یهودیان گردید و با ارسال افرادی علّت را جویا شدند او نیز به نوشتن کتاب اقامة الشهود فی ردّ الیهود پرداخت. کتاب ابتدا به
زبان عبری بود و بعد از مرگ مؤلف در سال ۱۲۹۲ ق/ ۱۸۷۵ م بوسیله علی بن الحسین الحسینی و با کمک برادرزاده مؤلف که به
زبان عبری آشنا بود، به
زبان فارسی ترجمه و چاپ سنگی گردید. محمّدرضا در ابتدای کتابش مینویسد:
«کمترین حقیر فقیر از سلسله علمای بنی اسرائیل بودم و در میان ایشان از افاضل و اعیان بودم و همگی علمای بیت المقدّس و ارباب فهم آن طایفه به فضل و تتّبع من معترف بودند و در تمام عمر مشغول به تحصیل علوم و مطالعه کتب سماوی و در مقام و متابعت رسوم انبیاء سلف و علمای خلف بودم و در آن تجسس و طلب به غیر از تمیز میانه حقّ و باطل ادیان و وصول به طریق حقّ و ایقان مطلبی و مقصودی نداشتم و پیوسته ظهور راه صواب را از مفتح الابواب سائل... بودم.».
صاحب الذّریعه او را از اکابر علمای یهود خوانده است و علاوه بر کتاب اقامة الشهود کتابهای محضر الشهود مفتاح النبوّة
را به او نسبت داده است. پیش از این ذکر شد که کتاب محضر الشهود متعلّق به حاجی بابا اسماعیل قزوینی یزدی است و نویسنده مفتاح النبوّة هم محمّدرضا کوثر علیشاه میباشد. ظاهراً شباهتهای اسمی سبب اشتباه صاحب الذریعة گردیده است و این اشتباه در
ریحانة الادب و فرهنگ دهخدا
هم راه یافته است.
در کتاب تاریخ یهود ایران نام او ملاّ آقا بابا فرزند رحیم ذکر شده، وی در اصل از یهودیان
شیراز بوده که به
تهران آمدهاند. ملاّ آقا بابا یکی از دو خاخام جامعه یهود تهران بوده و به سبب رقابت اسلام آورده است. کتاب تاریخ یهود ایران که بشدّت به جانبداری از یهود نوشته شده است اسلام آوردن او را ضربه بزرگی به پیکر نحیف یهود در آن روزگار ذکر میکند. اطلاعات علمی و دانایی محمّد رضت، هم از جانب نویسندگان یهودی و هم از جانب نویسندگان مسلمان تایید شده است. شلمو کهن صدق او را از رهبر دیگر یهودیان که در آن عصر زندگی میکرده، داناتر دانسته است.
سال رحلت محمّدرضا جدیدالاسلام مشخص نیست، اما بنا به گفته شلمو کهن صدق در قبرستان مسلمانان بر سر قبر آقا دفن گردیده و بر روی سنگ قبر او نوشته شده است:
در امّت کلیم خدا پیشوا شدم ••••• دیدم محمّد است محمدرضا شدم
از بهر آنکه طالب دین خدا شدم ••••• از منزل عدم بوجود آشنا شدم
در مصحف کلیم و در احکام انبیاء ••••• رفتم از این جهان بِه برِ دوست شادمان
کتاب اقامة الشهود دارای چهار باب است که بوسیله مترجم آن تفسیر و توضیح داده شده است. به این جهت تشخیص این موضوع که کدام مطلب از نویسنده است و کدام از مترجم مشکل میباشد. متن
عبری کتاب فعلاً در دسترس نیست. مترجم کتاب نوشته است که یهودیان زمانی که متوجّه مسلمان شدن ملاّ آقا بابا شدند سعی در اذیّت و بدنام کردن او کردند و بعد در صدد از بین بردن نسخه اصلی کتاب برآمدند ولی تا زمان مترجم موفّق نشدند؛ حتّی آنان سعی کردند که از ترجمه و چاپ کتاب هم جلوگیری کنند.
مطالب کتاب اقامة الشّهود که بوسیله مترجم منقول رضائی نامیده شده است در قسمتهائی شباهت به کتاب محضر الشهود دارد. احتمال میرود که این قسمتها توسّط مترجم کتاب به آن اضافه شده باشد. بههرحال تا زمانی که متن
عبری کتاب به دست نیامده است، این موضوع بصورت یک احتمال باقی میماند.
عظیمزاده، طاهره، درآمدی بر ردیّهنویسی دینی در عصر صفویّه و دوران نخستین قاجاریّه، مجله مقالات و بررسی ها ۱۳۷۶ شماره ۶۱.