رد العجز علی الصدر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عجز در لغت به معنای آخر و پایان است.
عجز در لغت به معنای آخر و پایان است؛ همچنین به معنای پیرزن
عجوزهای که به پایان عمر رسیده باشد.
صدر به معنای آغاز و بالای هر چیز است.
و در اصطلاح عروضی، صدر آغاز مصرع را میگویند و
عجز، پایان مصراع است.
در اصطلاح بدیعی، اگر کلمهای که در اول بیت یا مصرع یا در ابتدای یک نثر آمده باشد و در پایان هم آورده شود، «رد
العجز علی الصدر» صورت گرفته است. بهعبارت سادهتر، رد
العجز علی الصدر یعنی یک کلمه را یک بار در اول جمله بیاوریم و بار دیگر هم در پایان، آن را تکرار کنیم.
چند مثال:
آدمی در
عالم خاکی نمیآید به دست ••• عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی (حافظ)
در این بیت کلمهی «آدمی» در اول و در آخر مصراع، صنعت رد
العجز علی الصدر ساخته است.
قرار از دل من ربود آن نگار ••• بر آن عنبرین طرهی بیقرار
شمار غم او ندانم از آنک ••• برون شد غم او ز حد شمار (رشید وطواط)
در بیت اول کلمهی «قرار» در اول و آخر مصراع، همچنین در بیت دوم کلمهی «شمار» در اول و آخر بیت صنعت رد
العجز علی الصدر «تصدیر» ساخته است.
در صنعت رد
العجز علی الصدر واژهها میتوانند هممعنی یا غیر هممعنی باشند که در صورت غیر هممعنی بودن جناس تام نیز هستند.
مانند این جمله:
«پروانه را در حضور شمع چه
حاجت پروانه» که پروانه اول در معنای خود پروانه است، پروانهی دوم به معنی
اجازه و
رخصت میباشد که جناس تام است.
اخوان که ز راه آیند، آرند ره آوردی ••• این قطعه ره آورد است از بهر دل اخوان
در اینجا کلمهی «اخوان» در آغاز و پایان بیت تصدیر است.
گل آن جهانی است نگنجد در این
جهان ••• در عالم خیال چه گنجد، خیال گل
در این بیت از مولوی کلمهی «گل» تصدیر است.
اگر چه چنگ نوازان لطیف دست بودند ••• فدای دست قلم باد دست چنگ نواز
در این بیت کلمهی «چنگ نواز» در اول و پایان بیت آرایهی تصدیر است.
تمنّت سلیمی اَن اَموتَ صبابةً ••• و اَهون شیئیٍ عندنا ما تمنّتِ
کلمهی «تمنت» در اول و آخر بیت آرایهی
تصدیر است.
تصدیر پنج قسم است:
۱. عروض مکرر صدر باشد: یعنی یک کلمه در اول و در آخر مصراع اول عینا تکرار شده باشد؛ مانند این
شعر از
حافظ:
گفتمش زلف به خون که شکستی گفتا ••• حافظ این قصه دراز است به
قرآن که مپرس
در این بیت کلمهی «گفت» در اول و در آخر مصراع اول تکرار شده است؛ پس تصدیر (رد
العجز علی الصدر) است.
۲. ابتدا مکرر عروض باشد: یعنی در اول و آخر بیت کلمه آورده شود. مانند این شعر از مسعود سعد سلمان:
گر باطلی ببیند گوید که هست
حق ••• حقی که رفت گوید
باطل همی رود
در این بیت کلمهی «باطل» تصدیر است.
۳.
عجز مکرر عروض باشد: یعنی در آخر مصراع اول و در آخر مصراع دوم آمده باشد؛ مانند این شعر از حافظ:
چراغ روی تو را شمع گشت پروانه ••• مرا ز خال تو با حال خویش پروانه
مرا به دور لب دوست هست پیمانی ••• که بر
زبان نبرم جز
حدیث پیمانه
۴.
عجز مکرر ابتدا باشد: یعنی در ابتدای مصراع دوم از یک بیت و در آخرش آمده باشد. مانند این شعر از مسعود سعد سلمان:
به
بخل و جود کم و بیش کی شود روزی •••
خطا گرفتن بر من بدین طریق خطاست.
۵. حشو، مکرر حشو یا مکرر: یعنی در بیت چند کلمه، چند بار تکرار شده باشد. یک نمونهی آن، شعری است از مسعود سعد سلمان:
به نظم و نثر کسی را گر افتخار سزاست ••• مرا سزاست که امروز نظم و نثر مراست
دوباره باد بهار، به باغ شد پیسپار ••• به باغ شد پیسپار، نسیمی از هر کنار
نسیمی از هر کنار، شد
آشکارا چو پار ••• شد آشکارا چو پار، نوایی از مرغزار
پژوهشکده باقرالعلوم.