رجوع به اهل الذکر (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
یک
اصل اساسی اسلامی در تمام زمینههای زندگی مادی و معنوی است و به همه مسلمانان تأکید میکند که آنچه را نمیدانند از
اهل اطلاعش بپرسند و پیش خود در مسائلی که آگاهی ندارند دخالت نکنند.
خداوند در
قرآن کریم می فرماید، مراجعه به
اهل الذکر برای رفع نادانی خویش یک ضرورت است: «... فسـلوا
اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون» ... اگر نمیدانید از
اهل اطلاع سؤال کنید.(در روایات متعددی از پیامبر و امامان علیهمالسلام «
اهل الذکر» بر
اهل بیت پیامبر علیهم السلام
تطبیق شده است.)
اهل ذکر مفهوم وسیعی دارد که همه آگاهان و
اهل اطلاع را در زمینههای مختلف شامل میشود، و اگر بسیاری از مفسرین
اهل ذکر را در اینجا به معنی علمای
اهل کتاب تفسیر کردهاند نه به این معنی است که
اهل ذکر مفهوم محدودی داشته باشد بلکه در واقع از قبیل تطبیق کلی بر مصداق است زیرا سؤ ال درباره پیامبران و رسولان پیشین و اینکه آنها مردانی از جنس بشر با برنامههای تبلیغی و اجرائی بودند قاعدتا میبایست از دانشمندان
اهل کتاب و علمای یهود و نصاری بشود، درست است که آنها با مشرکان در تمام جهات هم عقیده نبودند، ولی همگی در این جهت که با اسلام مخالفت داشتند، هماهنگ بودند، بنابراین علمای
اهل کتاب برای بیان حال پیامبران پیشین منبع خوبی برای مشرکان محسوب میشدند.
در تفسیر قمى به سند خود از زراره از امام ابی جعفر علیهالسّلام روایت کرده که در ذیل آیه «فسئلوا
اهل الذکر ان کنتم لا تعلمون» در جواب او پرسید مقصود چه کسانی هستند؟ فرمود: مقصود از
اهل ذکر ماییم. زراره میگوید: پرسیدم پس مسؤول هم شمایید؟ فرمود: بله. پرسیدم : سائل هم ماییم؟ فرمود: بله. پرسیدم : پس بر ما است که از شما پرسش کنیم؟ فرمود: بله. پرسیدم : پس بر شما هم لازم است که جواب ما را بگویید؟ فرمود: نه بر ما واجب نیست و ما در پاسخ گفتن به شما مختاریم اگر خواستیم جواب میدهیم و گرنه، نه، آنگاه این آیه را تلاوت فرمود: «هذا عطاونا فامنن او امسک» (این عطای ما به شما است خواستید بر مردم منت بگذارید و خواستید خودداری کنید مسؤ ول نخواهید بود).
«... فسـلوا
اهل الذکر ان کنتم لاتعلمون» ...اگر نمیدانید از
اهل اطلاع سؤال کنید.
این جمله تأیید و تحکیم جمله «و ما ارسلنا قبلک الا رجالا» است، یعنی اگر این معنا را میدانید، که هیچ، و اگر نمیدانید به
اهل ذکر مراجعه کنید، و بپرسید، آیا انبیای گذشته غیر
بشر بودند؟! مقصود از
ذکر (در اینجا) کتابهای آسمانی است، و مراد از
اهل ذکر ، علمای
اهل کتابند، زیرا آنها در دشمنی با رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم دنبال مشرکین بودند، و مشرکین از آنها
احترام میکردند، و چه بسا در کار خود با آنها
مشورت مینمودند، و مسائلی از آنها میپرسیدند تا با آن مسائل رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم را
امتحان کنند، و همان
اهل کتاب بودند که علیه مسلمانان به مشرکین میگفتند: «هولاء اهدی من الذین آمنوا سبیلا» (اینان از کسانی که ایمان آوردهاند راه یافته ترند)
خطاب در جمله »فسئلوا...» به پیغمبر، و هر کسی است که آن را بشنود، چه عالم و چه جاهل، تا گفتار قبلی را به خوبی تأیید کند، و این قسم خطاب در کلمات خود ما آدمیان نیز
شایع است.
کلمه
ذکر به معنای حفظ معنای چیزی و یا
استحضار آن است و به هر چیزی که
آدمی بوسیله آن حفظ شود و یا مستحضر گردد
ذکر گفته میشود.
راغب در
مفردات گفته است :
ذکر، یک مرتبه گفته میشود و از آن، آن هیئت و وضع درونی
اراده میشود که برای
انسان ممکن میشود بوسیله آن، مطالب و آموخته هایش را
حفظ کند، و
ذکر به این معنی
مرادف با کلمه حفظ است با این تفاوت که حفظ را به
اعتبار نگهداری آن محفوظ بکار میبرند، و
ذکر را به اعتبار اینکه محفوظ و مستحضر است، یک مرتبه هم
ذکر گفته میشود و از آن حضور مطلب در
قلب و یا در زبان اراده میشود، و بهمین جهت است که بعضی گفتهاند:
ذکر دو جور است،
ذکر به قلب و
ذکر به
زبان ، و هر یک از این دو جور خود دو نوعند، یکی بعد از
فراموشی که در فارسی به آن به یاد آوردن میگویند، و یکی هم بدون سابقه فراموشی که در
حقیقت ادامه حفظ است. و ظاهرا اصل در این کلمه،
ذکر قلبی است، و اگر لفظ را هم
ذکر گفتهاند به اعتبار این است که لفظ معنا را بر دل
القاء میکند و به همین اعتبار در قرآن کریم هم
استعمال شده، چیزی که هست در
عرف قرآن اگر این کلمه مقید به قیدی نشد معنایش یاد خداست.
قرآن کریم
ذکر است، همچنانکه کتاب
نوح و
صحف ابراهیم و تورات
موسی و
زبور داوود و
انجیل عیسی علیه السلام که همه کتابهای آسمانیند نیز ذکرند، و بعضی از
اهل این کتابها آنها که این کتابها برای ایشان نازل شده و گروندگان به این کتابها
اهل ذکرند. و چون
اهل و متخصص هر چیزی نسبت به آن چیز عارفتر و بیناتر و به اخبار آن داناترند پس کسانی که میخواهند نسبت به آن چیز اطلاع بدست آورند لازم است به
اهل آن
مراجعه کنند، و
اهل کتابهای آسمانی همان دانشمندانی هستند که تخصصشان در
علم آن کتاب و عمل به
شرایع آن است آنها
اهل خبره و عاملین به آن علمند، اخبار انبیاء را میدانند، پس دیگران باید به آنان مراجعه نمایند.
لیکن مشرکین که در آیه شریفه «فاسئلوا
اهل الذکر» مورد
خطاب هستند از آنجائیکه نمیخواستند
تسلیم گفتههای رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
نبوت او شده تصدیقش کنند، و قرآن را
مسخره میکردند، همچنانکه خود قرآن
حکایت میکند که «قالوا یا ایها الذی نزل علیه
الذکر انک لمجنون» (و گفتندای کسی که قرآن بر او نازل شده است به یقین تو دیوانه ای)
لذا نمیتوانند مورد خطاب در جمله «فاسئلوا
اهل الذکر»بوده باشند، و این جمله جز با یهودیان
اهل تورات قابل
انطباق نیست، مخصوصا با در نظر داشتن اینکه یهودیان
دشمن رسول خدا صلیاللهعلیهوآلهوسلّم بودند و نبوتش را رد میکردند، و دلهای مشرکین با دشمنی آنان گرم بود، چون یهودیان از مشرکین طرفداری میکردند، و گفتند: «هؤ لاء اهدی من الذین آمنوا سبیلا» (اینان از کسانی که
ایمان آوردهاند راه یافته ترند).
در روایات متعددی که از طرق
اهل بیت علیهم السلام وارد شده میخوانیم که
اهل ذکر امامان علیهم السلام هستند، از جمله در روایتی از امام
علی بن موسی الرضا علیهم االسلام میخوانیم که در پاسخ سؤال از آیه فوق فرمود: نحن
اهل الذکر و نحن المسؤلون : ما
اهل ذکریم، و از ما باید سؤ ال شود. و در روایت دیگری از
امام باقر علیه السلام میخوانیم که در
تفسیر همین آیه فرمود:
الذکر القرآن، و آل الرسول
اهل الذکر، و هم المسؤلون :
ذکر، قرآن است، و
اهل بیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم
اهل ذکرند، و از آنها باید سؤ ال کرد.
در بعضی دیگر میخوانیم که
ذکر شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم است و
اهل بیت او
اهل الذکر هستند. روایات متعدد دیگری نیز به همین مضمون رسیده. در بسیاری از تفاسیر و کتب
اهل سنت نیز روایاتی به همین مضمون میخوانیم از جمله در تفسیرهای دوازده گانه معروف
اهل سنت از
ابن عباس در ذیل آیه فوق چنین نقل شده که گفت : هو محمد و علی و فاطمه و الحسن و الحسین علیهم االسلام هم
اهل الذکر و العقل و البیان : اینان محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین علیهم االسلام هستند آنها
اهل ذکرند و
اهل علم و
عقل و بیان.
این نخستین بار نیست که ما در روایاتی که در تفسیر آیات قرآن وارد شده است بیان مصداقهای معینی را میبینیم که مفهوم وسیع آیه را هرگز محدود نمیکند، و همانگونه که گفتیم :
ذکر به معنی هر گونه آگاهی و یاد آوری و
اطلاع است، و
اهل الذکر، آگاهان و مطلعین را در همه زمینهها در بر میگیرد. ولی از آنجا که قرآن مجید نمونه بارز یادآوری و علم و آگاهی است به آن
ذکر اطلاق شده و همچنین شخص پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم نیز مصداق روشن
ذکر است، به همین ترتیب امامان معصومین که
اهل بیت او و
وارث علم او هستند، روشنترین مصداق
اهل الذکرند.
ولی قبول همه این مسأله هیچگونه منافاتی با عمومیت مفهوم آیه و همچنین مورد نزول آن که دانشمندان
اهل کتاب است ندارد، و به همین دلیل علمای اصول و فقهای ما در مباحث مربوط به
اجتهاد و
تقلید و پیروی ناآگاهان در مسائل دینی از آگاهان و مجتهدین به این آیه
استدلال کردهاند.
در اینجا این سؤال پیش میآید که در روایتی که در
عیون الاخبار از امام علی بن موسی الرضا علیهم السلام نقل شده است میخوانیم که امام به آن کسانی که آیه فوق را به دانشمندان
یهود و نصاری تفسیر کرده بودند خرده میگیرد و میگوید: سبحان الله مگر چنین چیزی ممکن است؟ اگر ما به علمای یهود و نصاری مراجعه کنیم مسلما ما را به
مذهب خود دعوت میکنند، سپس فرمود:
اهل ذکر ما هستیم.
ولی پاسخ این سؤ ال روشن است،
امام این سخن را به کسانی میگوید که آیه را منحصرا به معنی مراجعه به علمای
اهل کتاب در هر
عصر و زمان تفسیر کرده بودند، در حالی که مسلما چنین نیست در عصر و زمانی همچون عصر و زمان امام علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) هرگز مردم موظف نبودند که برای درک حقایق به علمای یهود و نصاری مراجعه کنند، در این گونه اعصار، مرجع علمای
اسلام که در راءس آنها
ائمه اهلبیت علیهم السلام قرار داشتند بودند.
به عبارت دیگر اگر مشرکان عصر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم برای آگاهی از این مسأله که پیامبران خدا همیشه از جنس
بشر بودند وظیفه داشتند به آگاهان از
اهل کتاب مراجعه کنند، مفهومش این نیست که تمام مردم در هر زمانی باید به آنها مراجعه نمایند، بلکه هر مسألهای را در هر زمانی باید از آگاهان نسبت به آن مساءله پرسید، و این مطلب روشنی است.
به هر حال آیه فوق بیانگر یک
اصل اساسی اسلامی در تمام زمینههای زندگی مادی و معنوی است و به همه مسلمانان تأکید میکند که آنچه را نمیدانند از
اهل اطلاعش بپرسند و پیش خود در مسائلی که آگاهی ندارند دخالت نکنند. به این ترتیب مسأله
تخصص نه تنها در زمینه مسائل اسلامی و دینی از سوی قرآن به رسمیت شناخته شده، بلکه در همه زمینهها مورد قبول و تأکیداست، و روی این
حساب بر همه مسلمانان لازم است که در هر عصر و زمان افراد آگاه و صاحب نظر در همه زمینهها داشته باشند که اگر کسانی مسائلی را نمیدانند به آنها مراجعه کنند.
ولی
ذکر این نکته نیز لازم است که باید به متخصصان و صاحب نظرانی مراجعه کرد که
صداقت و درستی و بی نظری آنها ثابت و محقق است، آیا ما هرگز به یک
طبیب آگاه و متخصص در رشته خود که از صداقت و درستکاریش در همان کار خود، مطمئن نیستیم مراجعه میکنیم؟! لذا در مباحث مربوط به تقلید و
مرجعیت ، صفت
عدالت را در کنار اجتهاد و یا
اعلمیت قرار دادهاند، یعنی
مرجع تقلید هم باید عالم و آگاه به مسائل اسلامی باشد و هم با
تقوا و پرهیزکار.
مرکز فرهنگ و معارف قرآن، فرهنگ قرآن، ج۵، ص۳۳۹، برگرفته از مقاله «رجوع به اهل الذکر».