ذات خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
توحید در ابعاد گوناگون آن از مهم ترین موضوعات کلامی است که امام درباره آن سخن گفته و بویژه
توحید ذات و
توحید صفات بیشترین بحث ها را به خود اختصاص داده است. اما این نکته شایسته توجه است که مباحث مربوط به توحید
ذات و بخشی از مباحث صفات، بیش از آن که سبک کلامی داشته باشد، رنگ و بوی عرفانی دارد. امام
در این مباحث با
ذوق عرفانی و با اصطلاحات و دیدگاه های
عارفان سخن گفته است و از همین رو با آن که موضوع کلامی است، اما نمی توان مباحث مطرح شده پیرامون آن را مباحث کلامی اصطلاحی دانست.
این مسأله از دیرباز
در میان اندیشمندان مطرح بوده است که آیا
عقل توانایی شناخت
خدا و صفات او را دارد یا نه؟ آیا عقل می تواند
در مورد خدا و صفات و افعال او
داوری کند یا خیر؟
آنچه همه بر آن اتفاق نظر دارند این است که کنه
ذات الهی برای
بشر نه باعقل و نه با
شهود قابل دسترسی نیست، بشر توانایی آن را ندارد که حقیقت
ذات خدا را بشناسد. اما بحث
در این است که آیا وجود خدا و همچنین صفت او را می توان از راه عقل اثبات کرد یا نه؟ و آیا می توان به چگونگی رابطه صفات با
ذات، شناخت عقلی به دست آورد یا خیر؟
بوده اند کسانی که عقل بشر را نسبت به شناخت ماوراء طبیعت و راه یابی به
عالم غیب به طور کلی ناتوان می دیدند، مانند
کانت در مغرب زمین. و
در میان
مسلمانان نیز کسانی بوده اند که شناخت صفات و
اسماء الهی و رابطه آنها با
ذات را برای عقل ناممکن می دانسته اند، مانند
اهل حدیث و
عرفا، با این تفاوت که اهل حدیث هرگونه راهبرد عقلی و شهودی را انکار می کردند، اما عرفا تنها عقل را ناتوان می دیدند، ولی شهود را تأیید می کردند. مسأله
تباین خالق و
مخلوق یا
اشتراک لفظی صفات خداوند با صفات انسان که از سوی بعضی ها مطرح شده است، نمونه ای آشکار از چنین دیدگاهی است.
اما
امام خمینی با آن که یک عارف است و با کشف و شهود دمساز، و با اینکه یک
فقیه متعبد است که به
احادیث و
سنت ارج فراوان می نهد،
در مسأله شناخت عقلی خدا و اسماء و صفات او، همچون یک
فیلسوف عقل گرا می اندیشد. ایشان نه تنها توانایی عقل را دراین زمینه می پذیرد، بلکه این حوزه را تنها جولانگاه عقل و
اندیشه برای نوع
انسان می داند که هرگونه
تعبّد و پذیرش بدون توجیه عقلانی را غیرمنطقی می شمارد.
این
اعتقاد و باور چنان با صلابت و استوار از سوی امام مطرح می شود که حتی روایات
تفسیر به رأی را که گمان می شود بیشتر
در حوزه اسماء و صفات مطرح است، از این موضوع بیگانه می شمارد و آنها را ناظر به
آیات احکام می داند.
(باید دانست اینکه ما گفتیم
تفکر در ذات و اسماء و صفات، ممکن است جاهل گمان کند که
تفکر در ذات ممنوع است به حسب
روایات، و نداند که آن
تفکر که ممنوع است
تفکر در اکتناه
ذات و کیفیت آن است، و اما نظر
در ذات برای اثبات وجود و توحید و
تنزیه و
تقدیس آن، غایت ارسال
انبیاء و آمال عرفا بوده، و
قرآن کریم و احادیث شریفه مشحون از علم به
ذات و کمالات و اسماء و صفات
ذات مقدس است و ملحدین اسماء را حق تعالی تعییر فرموده و هیچ کتابی از کتب
حکما و
متکلمین بیشتر از کتاب کریم الهی و کتب معتبره اخبار مثل
اصول کافی و
توحید شیخ صدوق، غور
در اثبات
ذات و اسماء و صفات ننموده اند.
(علاوه بر این که
در تفسیر به رأی نیز کلامی است که شاید آن غیرمربوط به آیات معارف و علوم عقاید که موافق موازین برهانیه است و آیات اخلاقیه که عقل را
در آن مدخلیت است باشد، زیرا که این تفاسیر مطابق با برهان متین عقلی یا اعتبارات واضحه عقلیه است، که اگر ظاهری بر خلاف آنها باشد لازم است آن را از آن ظاهر منصرف نمود.
مثلاً
در کریمه شریفه (وجاء ربّک)
و (الرحمن علی العرش استوی)؛
که
فهم عرفی مخالف
برهان است، رد این ظاهر و تفسیر مطابق با برهان، تفسیر به رأی نیست و به هیچ وجه ممنوع نخواهد بود.
پس محتمل است بلکه مظنون است که تفسیر به رأی، راجع به آیات احکام باشد که دست آراء و عقول از آن کوتاه است، و به صرف تعبّد و
انقیاد از
خزّان وحی و مهابط ملائکة الله باید اخذ کرد… و الا باب اثبات صانع و توحید و تقدیس و اثبات
معاد و
نبوت بلکه مطلق معارف، حق طلق عقول و از مختصات آن است، و اگر
در کلام بعضی
محدثین عالی مقام وارد شده است که
در اثبات توحید اعتماد بر
دلیل نقلی است، از غرایب امور، بلکه از مصیباتی است که باید به
خدای متعال از آن پناه برد.
پژوهشگاه علوم وفرهنگ اسلامی مرکز فرهنگ ومعارف قرآنی.