دین پیامبر اسلام قبل از بعثت
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
این مطلب که
پیامبر اسلام (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قبل از
بعثت هرگز در برابر بتها
سجده نکردند و از صراط
توحید منحرف نشدند، امری
مسلم است؛ از سوی دیگر بر اساس روایات معتبره ایشان قبل از بعثت عبادتهائی از قبیل
نماز،
روزه،
طواف،
حج و عبادتهای دیگری انجام میدادهاند. اما در این باره که ایشان قبل از مبعوث شدن بر کدام
آئین بوده و طبق
شریعت کدام پیامبر عمل مینمودند، در میان دانشمندان
مسلمان اختلاف دیدگاه است. به نظر میرسد که از بین همه اقوال این گفتار که "پیامبر (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) شخصا برنامه خاصی از سوی
خداوند داشتهاند و بر طبق آن عمل نموده، و در حقیقت آئین مخصوص خودشان بوده است، تا زمانی که
اسلام بر ایشان نازل گشت" به صواب نزدیکتر باشد.
درباره اینکه رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل از رسیدن به مقام نبوت، از چه دینی پیروی میکردند؟ در ۲ مقام باید بحث نمود:
الف: عبادت رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل از بعثت در چهار سالگی همراه با
ابوطالب و از ابتداء
تکلیف به شکل مخفیانه و نزول جبرئیل و آموزش وضوء و نماز در سنّ ۳۷ سالگی بر ایشان.
ب: بررسی تعبد رسول خدا به ادیان دیگر؛ در این مقام به نقل آرای علمای شیعه مانند سیّدمرتضی،
شیخ طوسی،
علامه حلّی،
شیخالشریعه اصفهانی،
علامه سیّدجعفر مرتضی،
و اهل سنت مانند
فخر رازی،
ابن حجر،
ابوالحسین بصری و ... میپردازیم.
یکی از سئوالاتی که در مورد پیامبر عظیمالشان
اسلام (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) مطرح میشود این است که قبل از این که ایشان به
نبوت مبعوث شوند و دین مبین
اسلام، به عنوان
دین و آیین مورد تبلیغ آن
حضرت مشخص گردد، آن
حضرت به چه دینی بوده و عبادات خود را به چه نحوی انجام میداده است؟ پاسخ به این سئوال متضمن پرداختن دو پرسش دیگر است؛
الف: آیا اساساً رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل از بر انگیخته شدن به نبوّت
عبادت مینموده است؟
ب: صورت مثبت بودن پاسخ فوق بر اساس چه دین و آیینی عبادت مینموده است؟ آیا از
دین یهود و یا
مسیحیت و یا طبق
دین حنیف حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) عبادت مینموده است؟
بر اساس روایات معتبره پیامبر اعظم (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل از بعثت عبادتهائی از قبیل
نماز،
روزه،
طواف،
حج و عبادتهای دیگری انجام میدادهاند.
عبادت از چهار سالگی همراه با
ابوطالب:
• «روی ابن ادریس المتوفی ۵۹۸ هـ، عن جامع البزنطی عن زرارة، قال سمعت ابا جعفر وابا عبداللّه من بعده (علیهماالسلام)، یقولان حج رسولاللّه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) عشرین حجة مستسرة، منها عشرة حجج، او قال سبعة، الوهم من الراوی، قبل النبوة. وقد کان صلی قبل ذلک، و هو ابن اربع سنین، وهو مع ابیطالب فی ارض بصری، وهو موضع کانت قریش تتجر الیه من مکة؛
ابن ادریس متوفای ۵۹۸ هـ، از جامع بزنطی از
زراره روایت میکند: از
حضرت اباجعفر و
حضرت اباعبدالله (علیهما
السّلام) شنیدم که آن دو بزرگوار فرمودند: رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) بیست حج مخفی انجام دادند که ده و یا هفت تای آنها (تردید از راوی است) حَجّه
الاسلام بودند که تماماً قبل از نبوت انجام شد و از سنّ چهار سالگی در حالی که همراه با ابوطالب در سرزمین بُصری بودند به
نماز میایستادند.»
(
بُصری سرزمینی است که
قریش از آنجا به سوی
مکه تجارت مینمودند).
عبادت رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) از ابتدای
تکلیف به شکل مخفیانه؛
فتّال نیشابوری متوفّای ۵۰۸ هـ، در خصوص نحوه نماز آن
حضرت قبل از
اسلام و
بعثت آورده است:
• «اعلم: انّ الطائفة قد اجتمعت علی انّ رسولاللّه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) کان رسولا نبیا. مستخفیا یصوم و یصلی علی خلاف ما کانت قریش تفعله مذ کلفه اللّه تعالی. فاذا اتت اربعون سنة امر اللّه (عزّوجلّ) جبرئیل (
علیه
السّلام) ان یهبط الیه باظهار الرسالة؛ بدان! که علماء بر این نکته اتفاق نظر دارند که: رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل از رسالتش و از زمانی که به تکلیف رسید بر خلاف آنچه که از قبیله قریش در اعمال و عبادات دیده میشد به طور مخفیانه نماز بر پا میداشت و
روزه میگرفت و آنگاه بود که آن
حضرت به چهل سالگی رسید و خداوند عزّوجلّ به
جبرئیل (
علیه
السّلام) امر فرمود تا بر آن
حضرت نازل گردد و او را مبعوث به رسالت نماید.»
نزول جبرئیل و آموزش
وضوء و نماز در سنّ ۳۷ سالگی؛
قطبالدین راوندی متوفای ۵۷۳ هـ، مینویسد:
• «ذکر علی بن
ابراهیم بنهاشم، و هو من اجلّ رواة اصحابنا، ان النبی (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) لما اتی له سبع و ثلاثون سنه کان یری فی نومه کان آتیا اتاه فیقول: یا رسولاللّه - و کان بین الجبال یرعی غنما - فنظر الی شخص یقول له: یا رسولاللّه! فقال: من انت؟ قال: انا جبرئیل ارسلنی اللّه الیک لیتخذک رسولا. وکان رسولاللّه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) یکتم ذلک. فانزل جبرئیل بماء من السماء، فقال: یا محمد (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قم فتوضا! فعلمه جبرئیل الوضوء علی الوجه و الیدین من المرفق و مسح الراس والرجلین الی الکعبین، و علمه الرکوع و السجود، فدخل علی (
علیه
السّلام) علی رسولاللّه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و هو یصلی. - هذا لما تم له (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) اربعون سنه - فلما نظر الیه یصلی قال: یا اباالقاسم ما هذا؟ قال: هذه الصلاة التی امرنی اللّه بها، فدعاه الی
الاسلام،
فاسلم و صلی معه، و
اسلمت خدیجة، فکان لا یصلی الا رسولاللّه و علی (صلواتاللّهعلیهما) و خدیجة خلفه. فلما اتی کذلک ایام دخل ابوطالب الی منزل رسولاللّه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و معه جعفر، فنظر الی رسولاللّه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و علی (
علیه
السّلام) بجنبه یصلیان، فقال لجعفر: یا جعفر صل جناح ابن عمک، فوقف جعفر بن ابیطالب من الجانب الاخر، ثم خرج رسولاللّه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) الی بعض اسواق العرب فرای زیدا، فاشتراه لخدیجة و وجده غلاما کیسا، فلما تزوجها وهبته له، فلما نبئ رسولاللّه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم)
اسلم زید ایضا، فکان یصلی خلف رسولالله (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) علی و جعفر و زید و خدیجة؛ علی بن
ابراهیم بنهاشم که از بزرگترین راویان اصحاب ماست؛ گفته است: زمانی که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) به سنّ سیوهفت سالگی رسید در
خواب دید که شخصی نزد او آمد و در حالی که آن
حضرت به شبانی گوسفندان خود مشغول بود خطاب کرد و گفت: ای رسول خدا!. آن
حضرت از او سئوال نمود تو کیستی؟ او گفت: من جبرئیل هستم که خداوند مرا به سوی تو فرستاده تا تو را به عنوان رسول خود بر انگیزد. رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) از آن زمان این موضوع را از دیگران مخفی میداشت. تا این که روزی جبرئیل نازل شد و همراه خود آبی را از آسمان آورده و به آن
حضرت خطاب کرد: ای محمّد برخیز و وضو ساز! و جبرئیل وضو ساختن را از شستن صورت و دستها از آرنج تا انگشتان و مسح سر و پاها تا بر آمدگی آن و بعد از آن
رکوع و
سجود (نماز) را به
حضرت آموخت؛ تا این که
حضرت علی (علیهالسّلام) وارد شد و رسول خدا را در حال نماز مشاهده کرد و این زمانی بود که آن
حضرت به سنّ چهل سالگی رسبده بود،
حضرت علی (
علیه
السّلام) از آن
حضرت سئوال نمود: این چه عملی است که انجام میدهید؟
حضرت فرمود: این نمازی است که خداوند به من آموخته است و در همین حال
حضرت علی (
علیه
السّلام) را به
اسلام دعوت نمود و او هم پذیرفت و با آن
حضرت به نماز ایستاد و بعد از او نیز خدیجه ایمان آورد و پشت سر آن
حضرت کسی جز
حضرت علی (
علیه
السّلام) و
حضرت خدیجه (سلاماللهعلیها) به نماز نمیایستاد. چند روزی از این ماجرا گذشت که
ابوطالب به همراه
جعفر وارد منزل رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) شدند و دیدند که آن
حضرت به نماز ایستاده و
حضرت علی (
علیه
السّلام) هم در کنار او به نماز مشغول است ابوطالب رو به جعفر کرد و گفت: در کنار پسر عمویت به نماز بایست! و جعفر نیز در کنار آنها به نماز ایستاد. (واقعهای که در ادامه میآید مربوط به قبل از زمان
ازدواج با
حضرت خدیجه میگردد.) رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) به یکی از بازارهای عرب وارد شد و «زید» را دید و او را برای خدیجه خریداری نمود و متوجه زیرکی و کیاست او گردید و زمانی که با خدیجه
ازدواج نمود خدیجه این غلام (زید) را به رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) باز بخشید و این جا بود که پشت سر رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم)،
حضرت علی (
علیه
السّلام) و جعفر و زید و خدیجه به نماز میایستادند.»
حال سئوال دیگری که مطرح است این که: آیا رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل از بعثت به ادیان دیگر مثل
یهود و
نصارا هم متعبد بوده و اعمالی را بر اساس آن ادیان انجام داده است یا خیر؟
در این بخش به بیان مشهورترین آرای علمای بزرگوار شیعه مانند سیدمرتضی علمالهدی، جناب شیخ طوسی، جناب علامه حلی، جناب، شیخالشریعه اصفهانی و علّامه سیدجعفر مرتضی میپردازیم.
جناب علمالهدی
سیّد مرتضی در این رابطه آورده است:
«فصل فی هل کان النبی (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) متعبدا بشرائع من تقدمه من الانبیاء (علیهم
السّلام) فی هذا الباب؟
مسالتان: احدیهما قبل النبوة، والاخری بعدها.
و فی المسالة الاولی ثلاثة مذاهب: احدها انه ما کان (
علیه
السّلام) متعبدا قطعا، والآخر انه کان متعبدا قطعا، والثالث التوقف عن القطع علی احد الامرین، وهذا هو الصحیح. والذی یدل
علیه ان العبادة بالشرائع تابعة لما یعلمه الله تعالی من المصلحة بها فی التکلیف العقلی، ولا یمتنع ان یعلم الله تعالی انه لا مصلحة للنبی (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل نبوته فی العبادة بشئ من الشرائع، کما انه غیر ممتنع ان یعلم ان له (
علیه
السّلام) فی ذلک مصلحة، واذا کان کل واحد من الامرین جائزا، ولا دلالة توجب القطع علی احدهما، وجب التوقف. ولیس لمن قطع علی انه (
علیه
السّلام) ما کان متعبدا ان یتعلق بانه لو کان تعبده (
علیه
السّلام) بشئ من الشرائع، لکان فیه متبعا لصاحب تلک الشریعة، ومقتدیا به، وذلک لا یجوز، لانه افضل الخلق، واتباع الافضل للمفضول قبیح؛ در این مطلب که آیا رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) شریعت انبیاء قبل از خود را هم عبادت کرده است یا نه؟ در دو مساله باید بحث شود:
اوّل: قبل از نبوت
دوّم: بعد از نبوت
در قسمت اوّل سه نظر وجود دارد:
۱. قبل از نبوت قطعاً متعبد به شریعت انبیاء نبوده است.
۲. قبل از نبوت قطعاً متعبد به شریعت انبیاء بوده است.
۳. در این زمینه توقف نموده و هیچیک از دو نظر فوق را انتخاب ننموده است.
نظر ما (جناب سیّد مرتضی) همین است (توقف و عدم گرایش به یکی از دو نظر). دلیل ما این است که: تعبّد به شرایع، تابع مصالحی است که
خداوند متعال در تکلیف عقلی به آن آگاهی داشته و هیچ امتناعی ندارد که خداوند بداند که هیچگونه مصلحتی در عبادت پیامبرش به شریعت سابق وحود ندارد همانگونه که امتناعی ندارد خداوند در این عبادت مصلحتی ببیند (و او را به عبادت شریعت سابق مامور نماید) و حال که هر یک از دو وجه میتواند جایز باشد و نمیتوان به یکی از دو نظر
قطع و یقین پیدا نمود لازم است که توقف نموده و بدون گرایش به یکی از دو قول باقی بمانیم. برای کسی که قائل به این نظر است که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) متعبّد به شریعتی نبوده است این محذور وجود ندارد که اگر از شریعتی تبعیت نماید در حقیقت از صاحب آن شریعت (پیامبر قبلی) هم تبعیت نموده است و این (عقلاً) جایز نمیباشد، چون رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) اشرف و برترین خلق خداوند است و تبعیت او از پیامبری دیگر تبعیت افضل از مفضول است. (یعنی تبعیت کسی که خود برتر است از کسی که نسبت به او برتری ندارد)»
جناب
شیخ طوسی متوفّای ۶۴۰ هـ، در این رابطه آورده است:
«فصل فی انه (
علیه
السّلام) هل کان متعبدا بشریعة من کان قبله من الانبیاءام لا؟ عندنا انّ النبی (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) لم یکن متعبداً بشریعة من تقدمه من الانبیاء، لا قبل النبوة و لا بعدها، وان جمیع ما تعبد به کان شرعا له. ویقول اصحابنا: انه (
علیه
السّلام) قبل البعثة کان یوحی الیه باشیاء تخصه، وکان یعمل بالوحی لا اتباعا لشریعة قبله. وامّا الفقهاء فقد اختلفوا فی ذلک والمتکلمون: فالذی ذهب الیه اکثر المتکلمین من اهل العدل:
ابوعلی و ابوهاشم انه لم یکن متعبدا بشریعة من تقدمه، وان جمیع ما تعبد به کان شرعا له دون من تقدمه. و فی العلماء من قال: انه کان متعبدا بشریعة من تقدمه، واختلفوا: فمنهم من قال: تعبد بشریعة
ابراهیم (
علیه
السّلام). ومنهم من قال: تعبد بشریعة موسی (
علیه
السّلام). واختلف المتکلمون فی انه (
علیه
السّلام) قبل البعثة هل کان متعبدا بشئ من الشرایعام لا؟ فمنهم: من (قطع علی انه کان متعبدا بشریعة بعض من تقدمه من الانبیاء. و منهم: من قطع علی خلافه. ومنهم: من توقف فی ذلک و جوز کلا الامرین. و الذی یدل علی ما ذهبنا الیه: اجماع الفرقة المحقة، لانه لا اختلاف بینهم فی ذلک، و اجماعها حجة علی ما سندل
علیه انشاءالله. و یدل علی ذلک ایضا: ما ثبت بالاجماع من انه (
علیه
السّلام) افضل من سائر الانبیاء، و لا یجوز ان یؤمر الفاضل باتباع المفضول علی ما دللنا
علیه فی غیر موضع؛ این فصل در این موضوع است که آیا رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) شریعت انبیاء قبل از خود را هم عبادت کرده است یا نه؟ ما بر این اعتقاد هستیم که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) به هیچ شریعتی از انبیاء قبل از خود متعبّد نبوده، نه قبل از نبوتش و نه بعد از نبوتش بلکه هر عبادتی که آن
حضرت انجام میداده برای خود آن
حضرت به عنوان یک شریعت محسوب میگردیده است. در این زمینه (بعضی از) علمای ما بر این اعتقاد هستند که آن
حضرت قبل از بعثت به عباداتی مورد
وحی قرار میگرفتند که مخصوص خود آن
حضرت بود و او نیز به وحی عمل مینمودند امّا نه از باب تبعیت از شریعت قبل از خود. و بین
فقهاء و متکلمین در این زمینه اختلاف نظر وجود دارد؛ اکثر متکلمین از
اهل عدل (
معتزله) همان طور که در آینده مورد ملاحظه قرار خواهد گرفت بر چند اعتقادند:
ابوعلی و ابوهاشم (از معتزله) معتقدند: رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) نه قبل از بعثت و نه بعد از آن به هیچ شریعتی از انبیاء قبل خود متعبّد نبوده و آنچه خود عمل مینموده به عنوان شریعت مخصوص خود
حضرت تلقی میگردیده است. و در بین علماء بعضی بر این اعتقادند که آن
حضرت به شریعت بعضی از پیامبران قبل از خود متعبّد بوده است. امّا به کدام شریعت؟ در این خصوص اختلاف نظر وجود دارد. بعضی قائلند آن
حضرت به شریعت
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) و بعضی قائلند به شریعت
حضرت موسی (علیهالسّلام) متعبّد بوده است. و نیز بین متکلمین هم دراین مورد اختلاف وجود دارد بعضی به طور قطع قائلند: که آن
حضرت به شریعت انبیاء قبل خود متعبّد بوده و بعضی به طور قطع با این نظر مخالفند و بعضی هم توقف نموده و هر یک از دو وجه را جایز دانستهاند.
دلیل ما بر مدّعایمان،
اجماع علمای فرقه محقّه بر این مطلب و عدم وجود اختلاف در آن است و دلیل دیگر ما این است که: به اجماع ثابت گردیده که آن
حضرت از تمام انبیاء قبل از خود افضل و برتر است بنابراین جایز نمیباشد که خداوند متعال افضل را به تبعیت از مفضول امر نماید. و این نکتهای است که ما در چندین مورد به آن تاکید نمودهایم.»
جناب علامه حلی در رابطه با موضوع بحث آورده است:
«الحق!! انه (
علیه
السّلام)، لم یکن متعبدا بشرع من قبله، قبل النبوة و لا بعدها. و الا! ! لاشتهر، و لافتخر به اهل تلک الملة، و لوجب مراجعة من تقدم، لو کان متعبدا بعد النبوة، و لعلم معاذاً عند سؤاله؛ حقّ این است که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) متعبّد به هیچ شریعتی قبل از خود نبوده است نه قبل از بعثت و نه بعد از بعثت. و اگر غیر از این میبود حتماً شهرت پیدا نموده و اهل آن شریعت به آن افتخار و مباحات مینمودند و همچنین لازم میشد هر از چند گاهی به آن شریعت مراجعه مینمود و سئوالات خود را از آن پاسخ میگرفت.»
جناب محقق فقیه شیخ شریعتی اصفهانی مینویسد:
«اقول: احسن من تناول الموضوع هو العلامة المجلسی (قدسسره) فی کتابه الجلیل بحار الانوار من الطبعة الجدیدة، و نحن ننقل هنا بحثه لاستیعابه، فنقول: قال بعد نقل ادلة القوم: اقول انما اوردنا دلائل القول فی نفی تعبده (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) بعد البعثة بشریعة من قبله لاشتراکها مع ما نحن فیه فی اکثر الدلائل، فاذا عرفت ذلک فاعلم ان الذی ظهر لی من الاخبار المعتبرة و الآثار المستفیضة هو انه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) کان قبل بعثته مذ اکمل الله عقله فی بدو سنّه نبیّاً مؤیّداً بروح القدس یکلمه الملک و یسمع الصوت و یری فی المنام، ثم بعد اربعین سنة صار رسولاً و کلّمه الملک معاینة ونزل
علیه القرآن و امر بالتبلیغ، و کان یعبدالله قبل ذلک بصنوف العبادات اما موافقاً لما امر به الناس بعد التبلیغ و هو اظهر او علی وجه آخر اما مطابقا لشریعة
ابراهیم او غیره ممن تقدمه من الانبیاء (علیهم
السّلام) لا علی وجه کونه تابعا لهم و عاملا بشریعتهم بل بان ما اوحی الیه کان مطابقا لبعض شرائعهم او علی وجه آخر نسخ بما نزل الیه بعد الارسال.
کنت نبیا و آدم بین الماء والطین او بین الروح و الجسد. و لنذکر بعض الوجوه لزیادة الاطمئنان علی وجه الاجمال:
الاول: ان ما ذکرنا من کلام امیرالمؤمنین (
علیه
السّلام) من خطبته القاصعة المشهورة بین العامة و الخاصة یدل علی انه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) من لدن کان فطیماً کان مؤیّداً باعظم ملک یعلمه مکارم الاخلاق و محاسن الآداب، و لیس هذا الا معنی النبوة کما عرفت فی الاخبار الواردة فی معنی النبوة، و هذا الخبر مؤید باخبار کثیرة سبقت فی الابواب السابقة فی باب منشاه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و باب تزویج خدیجة و غیرها من الابواب.
الثانی: الاخبار المستفیضة الدالة علی انهم (علیهم
السّلام) مؤیدون بروح القدس من بدء حالهم بنحو ما مر من التقریر.
الثالث: صحیحة الاحول وغیرها حیث قال نحو ما کان رای رسولالله (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) من اسباب النبوة قبل الوحی حتی اتاه جبرئیل من عند الله بالرسالة، فدلت علی انه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) کان نبیا قبل الرسالة، و یؤیده الخبر المشهور عنه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) کنت نبیا و آدم بین الماء والطین او بین الروح و الجسد. و یؤیده ایضا الاخبار الکثیرة الدالة علی ان الله تعالی اتخذ
ابراهیم (
علیه
السّلام) عبدا قبل ان یتخذه نبیا و ان الله اتخذه نبیا قبل ان یتخذه رسولا و ان الله اتخذه رسولا قبل ان یتخذه خلیلا و ان الله اتخذه خلیلا قبل ان یجعله اماما.
الرابع: ما رواه الکلینی فی الصحیح عن یزید الکناسی قال: سالت ابا جعفر (
علیه
السّلام): اکان عیسی بن مریم حین تکلم فی المهد حجة لله علی اهل زمانه؟ فقال: کان یومئذ نبیا حجة لله غیر مرسل، اما تسمع لقوله حین قال (انی عبدالله آتانی الکتاب وجعلنی نبیا وجعلنی مبارکا اینما کنت واوصانی بالصلاة والزکاة ما دمت حیا).
قلت: فکان یومئذ حجةلله علی زکریا فی تلک الحال و هو فی المهد؟ فقال: کان عیسی فی تلک الحال آیة للناس و رحمة من الله لمریم حین تکلم فعبر عنه، و کان حجة نبیا علیای تکلم عن مریم حین سکتت و اشارت الی ابنها. من سمع کلامه فی تلک الحال، ثم صمت و لم یتکلم حتی مضت له سنتان و کان زکریا الحجة لله علی الناس بعد صمت عیسی (
علیه
السّلام) بسنتین، ثم مات زکریا فورثه ابنه یحیی الکتاب و الحکمة و هو صبی صغیر، اما تسمع لقوله (عزّوجلّ) (یا یحیی خذ الکتاب بقوة و آتیناه الحکم صبیا).
فبلغ عیسی سبع سنین تکلم بالنبوة و الرسالة حین اوحی الله تعالی الیه، فکان عیسی الحجة علی یحیی و علی الناس اجمعین - الخبر.
و قد ورد فی اخبار کثیرة ان الله لم یعط نبیا فضیلة و لا کرامة و لا معجزة الا و قد اعطاه النبی (صلیالله
علیهوآله
وسلّم)، فکیف جاز ان یکون عیسی (
علیه
السّلام) فی المهد نبیا و لم یکن نبیا الی اربعین سنة نبیا. و یؤیده ما مر فی اخبار ولادته و ما ظهر منه فی تلک الحال من اظهار النبوة و ما مر و سیاتی من احوالهم و کمالهم فی عالم الاظلة و عند المیثاق و انهم یعبدون الله تعالی و یسبحونه فی حجب النور قبل خلق آدم (
علیه
السّلام)، و ان الملائکة منهم تعلموا التسبیح و التقدیس و التهلیل الی غیر ذلک من الاخبار الواردة فی بدء
انوارهم. و یؤیده ما ورد فی اخبار ولادة امیرالمؤمنین (
علیه
السّلام) انه قرا الکتب السماویة علی النبی (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) بعد ولادته و ما سیاتی من ان القائم (
علیه
السّلام) فی حجر ابیه اجاب عن المسائل الغامضة و اخبر عن الامور الغائبة و کذا سائر الائمة (علیهم
السّلام) کما سیاتی فی اخبار ولادتهم و معجزاتهم، فکیف یجوز عاقل ان یکون النبی (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) فی ذلک ادون منهم جمیعا.
الخامس: انه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) بعد ما بلغ حد التکلیف لا بد من ان یکون اما نبیا عاملا بشریعته او تابعا لغیره، لما سیاتی من الاخبار المتواترة ان الله لا یخلی الزمان من حجة ولا یرفع التکلیف عن احد، و قد کان فی زمانه اوصیاء عیسی و اوصیاء
ابراهیم (علیهماالسلام)، فلو لم یکن اوحی الیه بشریعة و لم یعلم انه نبی کیف جاز له ان لا یتابع اوصیاء عیسی و لم یعمل بشریعتهم ان کان عیسی مبعوثا الی الکافة و ان لم یکن مبعوثا الی الکافة و کانت شریعة
ابراهیم باقیا فی بنی اسماعیل کما هو الظاهر فکان
علیه ان یتبع اوصیاء
ابراهیم و یکونوا حجة
علیه (
علیه
السّلام)، وهو باطل بوجهین: احدهما: انه یلزم ان یکونوا افضل منه کما مر تقریره. و ثانیهما: ما مر من کونه محجوجا بابیطالب و بآبی (من القاب علماء النصاری و هو آخرهم)
بل کانا مستودعین.
السادس: انه لا شک فی انه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) یعبدالله قبل بعثته بما لا یعلم الا بالشارع کالطواف و الحج و غیرهما، کما سیاتی انه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) حج عشرین حجة مستسرا، و قد ورد فی اخبار کثیرة انه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) کان یطوف و انه کان یراعی الآداب المنقولة من التسبیح و التحمید عند الاکل و غیره، وکیف یجوز ذو مسکة من العقل علی الله تعالی ان یهمل افضل انبیائه اربعین سنة بغیر عبادة والمکابرة فی ذلک سفسطة فلا یخلو اما ان یکون عاملا بشریعة مختصة به اوحی الله الیه و هو المطلوب او عاملا بشریعة غیره و هو لا یخلو من وجوه...؛ بهترین سخن در این موضوع را
علامه مجلسی (رحمةالله
علیه) در کتاب ارزشمند بحار الانوار جلد ۱۸، صفحه ۲۷۷ از چاپ جدید آورده است که ما در این جا این بحث را به صورت کامل ذکر میکنیم؛ علامه مجلسی بعد از نقل ادله علمای شیعه میگوید: ما ادلّه قول نفی تعبد آن
حضرت به شریعت دیگری از ماقبل خود بعد از بعثت را ذکر نمودیم و در اکثر موارد با نظر ما اشتراک دارد. بعد از معلوم شدن این مطلب بدان که: آنچه از روایات معتبر و
مستفیض به دست میآید این است که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل از آن که به نبوّت مبعوث گردد از همان آغازین روزهای بلوغ عقلی، مورد تایید
روحالقدس بود و ملکی با او سخن میگفت و آن
حضرت صدای آن
ملک را میشنید و او را در
خواب میدید و بعد از آن که به سنّ چهل سالگی رسید به رسالت مبعوث گردید و در آن هنگام دیگر ملک به طور عینی با
حضر ت سخن میگفت و
قرآن بر آن
حضرت نازل میگردید و موظّف به تبلیغ آن گردید امّا آن
حضرت سالها قبل از این خداوند را عبادت نموده بود که بعضی از آن عبادات را بعداً از سوی خداوند به مردم نیز امر فرمود و بعضی از آنها هم به شکل دیگری بود که مطابق با شریعت
حضرت ابراهیم (علیهالسّلام) و یا دیگر پیامبران قبلی بود البته نه به شکلی که تابع و عمل کننده به آن شریعت محسوب گردد بلکه به شکلی بعد از نبوت، آن احکام مورد
نسخ قرار گرفته است. حال برای اطمینان بیشتر و تکمیل مطلب، بعضی از وجوه دیگر را ذکر میکنیم:
اوّل: آنچه که ما از
خطبه قاصعه امیرالمومنین (علیهالسّلام) که میان
شیعه و
سنّی مشهور است نقل کردیم بر این مطلب دلالت دارد که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) از همان زمان که از شیر مادر باز گرفته شد به واسطه بزرگترین
فرشته الهی مورد تایید و تعلیم مکارم و محاسن و سجایای اخلاقی بود. و این چیزی نیست مگر همان نبوتی که قبلاً در اخبار و روایات وارده در باب معنای نبوت گذشت و این معنا با روایات متعدی مورد تایید قرار میگیرد که در ابواب قبل در باب تولّد و کودکی و رشد و
ازدواج با
حضرت خدیجه و غیر آن گذشت.
دوّم: روایات مستفیضهای که بر این مطلب دلالت دارد که انبیاء (علیهم
السّلام) به همان نحو که قبلاً گفتیم از ابتدای تولّدشان مورد تاییدات روحالقدس هستند.
سوّم:
روایت صحیحه احول و غیر آن، که میگوید: آن
حضرت حتی قبل از آن که به رسالت مبعوث شود پیامبر بود و
جبرئیل از سوی خدا بر او نازل میشد. این روایات همه بر این مطلب دلالت دارد که آن
حضرت نبی بود قبل از آن که به رسالت مبعوث گردد و این مطلب را خبر مشهور از قول رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) تایید میکند که فرمود: «من نبی بودم و حال آن که آدم بین آب و گل و یا روح و جسد بود.» و نیز روایات متعددی که بر این مطلب دلالت میکند که خداوند متعال
حضرت ابراهیم (
علیه
السّلام) را به عنوان عبد و بنده خود برانگیخت قبل از آن که به نبوت بر انگیزد و او را به عنوان نبی بر انگیخت قبل از آن که او را به مقام رسالت برانگیزد و او را به مقام رسالت برانگیخت قبل از آن که به مقام دوستی برانگیزد و او را به مقام دوستی بر انگیخت قبل از آن که به
مقام امامت بر انگیزد.
چهارم: آنچه مرحوم
شیخ کلینی (رحمةالله
علیه) از یزید کنّاسی روایت نموده که میگوید: از
حضرت ابا جعفر امام باقر (علیهالسّلام) سئوال نمودم: آیا زمانی که
عیسی بن مریم (علیهماالسّلام) در گهواره لب به سخن گشود حجت خدا بر مردم زمان خود بود؟
حضرت فرمود: در همان وقت هم نبی خدا و حجت از سوی خدا برای مردم زمان خود بود لکن به رسالت مبعوث نشده بود. آیا نشنیدهای این سخن خداوند را که میفرماید: «به درستی که من عبد خدایم که او به من کتاب عطا فرموده و مرا نبی قرار داده و هر جا باشم مایه برکت آن مکان هستم و مرا تا زنده هستم به
نماز و
زکات توصیه نموده است.»
عرضه داشتم: پس در حالی که در گهواره بود حجت خداوند برحضرت زکریا نیز بود؟
حضرت فرمود: عیسی در آن حال
آیه و نشانهای از سوی خدا بر مردم و رحمتی از سوی خدا بر مریم بود در حالی که مردم از او سئوال میکردند و انتظار جواب و پاسخ از او داشتند و او ناچار به سکوت و اشاره به عیسی جهت پاسخ بود. و هرکس پاسخ او را میشنید ساکت میشد. تا این که
حضرت عیسی دو ساله شد و در طول این دو سال
حضرت عیسی سکوت کرد و با کسی سخن نگفت و در این مدت
حضرت زکریا حجت خدا بر مردم بود تا این که
حضرت زکریا هم از دنیا رفت و فرزندش
یحیی در کودکی کتاب و
حکمت را به
ارث برد. آیا نشنیدهای که خداوند میفرماید: «ای یحیی کتاب را با قوت بگیر! و ما به او حکمت را در کودکی عطا نمودیم.»
تا این که عیسی به هفت سالگی رسید و در حالی که خداوند به او وحی مینمود او با نبوت و رسالت با مردم لب به سخن میگشود و در آن زمان
حضرت عیسی حجت خدا بر
حضرت یحیی و بر تمام مردم بود. (تا آخر روایت)
و در روایات متعددی آمده است که خداوند متعال به هیچ پیامبری، فضیلت و کرامت و معجزهای عطا نکرد مگر این که همانها را به رسول اکرم (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) عطا فرمود حال با این توصیف چگونه ممکن است که خداوند
حضرت عیسی را در گهواره به نبوت برانگیزد ولی رسول اکرم (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) تا چهل سالگی به نبوت نرسیده باشد؟ همین مطلب را روایات و اخبار رسیده در باب ولادت آن
حضرت و آنچه که در آن حال از
حضرت مشاهده گردیده شد تایید میکند و نیز روایاتی که قبلاً گذشت در باره احوالات انبیاء در عالم اظله و هنگام میثاق که آنها در همان جا هم قبل از زمان
خلقت آدم (علیهالسّلام) در حجابهایی از نور به عبادت و
تسبیح خداوند متعال مشغول بودند و
ملائکه نیز تسبیح و تقدیس و تهلیل خداوند را از آنها میآموختند و همین طور روایات دیگری که در باب آغاز نور انبیاء وارد گردیده است. و نیزروایات وارده در باب تولد امیرالمومنین (
علیه
السّلام) این سخن را تایید میکند که آن
حضرت به محض ولادت برای رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) شروع به تلاوت قرآن و دیگر کتب آسمانی نمود و نیز دیگر روایاتی که درباره
حضرت قائم (عجّلاللهتعالیفرجهالشریف) وارد شده است که آن
حضرت در حالی که در آغوش
پدر بود از سختترین سئوالات علمی و امور غائبه خبر میداد و نیز سایر ائمه (علیهم
السّلام) که اخبار و روایات و معجزاتشان در محل خود خواهد آمد. حال با این توصیف چگونه ممکن است تصوّر گردد رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) از آنچه گفته شد مقام و جایگاهش کمتر باشد.
پنجم: رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) بعد از آن که به حدّ تکلیف رسید یا باید نبی میبود و به شریعت خود عمل میکرد و یا این که تابع و پیرو پیامبری دیگر غیر از خود میبود. چون روایاتی در آینده میآید که خداوند به هیچ وجه زمینش را از حجت خالی نمیگذارد و تکلیف را از هیچ مکلفی بر نمیدارد و درحالی که در زمان آن
حضرت از اوصیاء و نمایندگان
حضرت عیسی و
حضرت ابراهیم وجود داشتند حال اگر بنا باشد خداوند به رسول اکرم (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) به شریعت خاصّی وحی نازل نکند و او به عنوان نبی او نباشد چگونه جایز است که آن
حضرت از هیچک از نمایندگان و اوصیاء
حضرت ابراهیم (
علیه
السّلام) که در زمانش
حاضر بودند تبعیت نکند و به شریعت آنها نیز عمل ننماید و حال آن که
حضرت عیسی (
علیه
السّلام) بر تمام مردم مبعوث گردیده است و اگر
حضرت عیسی بر همه مردم مبعوث نمیشد و همان طور که به نظر صحیح میرسد شریعت
حضرت ابراهیم (
علیه
السّلام) تا زمان رسول خدا در بین فرزندانش باقی مانده باشد باید رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) از شریعت
ابراهیم و یا نمایندگان او تبعیّت کند و آنها هستند که حجّت خدا بر آن
حضرت هستند و این مطلب به دو دلیل باطل است:
یک: چون همانطور که قبلاً گفته شد لازم میآید آنها از رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) افضل و برتر باشند.
دو: همان طور که فبلاً گذشت حجّت خدا بر
ابوطالب و آبی (لقب یکی از علمای نصاری که دوازدهمین و آخرین آنها بود)
ششم: در این مطلب شکی نیست که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل از بعثتش نیز خداوند را به شکلی که کسی جز خداوند نمیدانسته مانند
طواف و
حج عبادت مینموده و همان گونه که در آینده میآید آن
حضرت بیست حجّ در خفا و پنهان انجام داده است و در روایات متعددی آمده است که آن
حضرت طواف مینمود و بسیاری از آداب منقول همچون تسبیح و تحمید به هنگام خوردن و آشامیدن را رعایت مینمود حال چگونه ممکن است خداوند صاحب همه عقلها، افضل انبیائش را برای چهل سال بدون عبادت رها کند. هر گونه مقاومت در برابر این مطالب سفسطهای بیش نیست.
پس نتیجه این شد: که یا باید آن
حضرت عامل به شریعتی مختص به خود باشد که از سوی خداوند به او وحی نازل میگردیده که مطلوب و مورد نظر ما هم همین است. و یا این که قائل شویم آن
حضرت تابع و پیرو شریعت غیر خود بوده است...»
علّامه محقق جناب
سیدجعفر مرتضی در رابطه با موضوع بحث، کلام جامعی دارد که ما ملخّص آن را در ذیل میآوریم:
«البحث الثانی: بماذا کان یدین النبی (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل البعثة؟ ان ایمان النبی (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) و توحیده قبل بعثته یعتبر من المسلمات، ولکن یبقی: انهم قد اختلفوا فی انه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) هل کان متعبدا بشرع احد من الانبیاء قبله او لا. فهل هو متعبد بشرع نوح، او
ابراهیم، او عیسی، او بما ثبت انه شرع، او لم یکن متعبدا بشرع احد، ذهب الی کل فریق.
و توقف عبدالجبار، و الغزالی، و السید المرتضی. و ذهب المجلسی الی انه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) حسبما صرحت به الروایات: کان قبل البعثة، مذ اکمل الله عقله فی بدو سنه نبیا، مؤیدا بروح القدس. و کان عیسی ایضا مؤیدا بروح القدس، قال تعالی: (وایدناه بروح القدس) ولو لم یکن نبینا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) مؤیدا بروح القدس، لکان یحیی و عیسی افضل منه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم). یکلمه الملک، و لیسمع الصوت، و یری فی المنام، ثم بعد اربعین سنة صار رسولا، و کلمه الملک معاینة، و نزل
علیه القرآن، و امر بالتبلیغ. و قال المجلسی: ان ذلک ظهر له من الآثار المعتبرة، و الاخبار المستفیضة.
ما استدلّوا علی نبوته منذ صغره
و قد استدلوا علی نبوته (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) منذ صغره بان الله تعالی قد قال حکایة عن عیسی: (انی عبدالله آتانی الکتاب، و جعلنی نبیا، و جعلنی مبارکا اینما کنت، و اوصانی بالصلاة و الزکاة ما دمت حیا).
و یقول تعالی عن یحیی (
علیه
السّلام): (وآتیناه الحکم صبیا)
فاذا اضفنا الی ذلک: انه قد ورد فی اخبار کثیرة، بعضها صحیح، کما فی روایة یزید الکناسی فی الکافی: ان الله لم یعط نبیا فضیلة، و لا کرامة، و لا معجزة، الا اعطاها نبینا الاکرم (صلیالله
علیهوآله
وسلّم). فان النتیجة تکون: هی ان الله تعالی قد اعطی نبینا محمدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) الحکم و النبوة منذ صغره ثم ارسله للناس کافة، حینما بلغ الاربعین من عمره... و قداید المجلسی هذا الدلیل بوجوه کثیرة.
نعم، ثمة روایات کثیرة تلمح و تصرح بنبوته قبل بعثته، اشار الیها المجلسی کما قلنا، و اشار العلامة الامینی ایضا الی حدیث: انه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) کنت نبیا و آدم بین الروح و الجسد، و رواه عن العدید من المصادر من غیر الشیعة.
ولکن لا یمکن الحکم بمضمون هذه الروایات الا بعد التاکد من اسانیدها و دلالتها، و ثبوت ذلک بشکل قطعی، حیث انه یراد اثبات امر اعتقادی بها، و المطلوب فی الاعتقادات هو القطع، ولا یکفی ما دونه. و بعد کل ما تقدم، فان ما نستطیع نحن الجزم به، هو انه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) کان مؤمنا موحدا، یعبدالله، و یلتزم بما ثبت له انه شرع الله تعالی مما هو من دین الحنیفیة شریعة
ابراهیم (
علیه
السّلام)، و بما یؤدی الیه عقله الفطری
السلیم، و انه کان مؤیدا و مسددا، و انه کان افضل الخلق و اکملهم خلقا، و خلقا و عقلا. و کان الملک یعلمه، و یدله علی محاسن الاخلاق. کما اننا نجدهم ینقلون عنه (صلیالله
علیهوآله
وسلّم): انه کان یلتزم بامور لا تعرف الا من قبل الشرع و کان لا یاکل المیتة، و یلتزم بالتسمیة و التحمید، الی غیر ذلک مما یجده المتتبع لسیرته (صلواتالله
علیه). هذا کله، لو لم نقتنع بالادلة الدالة علی نبوته (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) من صغره (صلیالله
علیهوآله
وسلّم). ؛ مبحث دوّم: دین رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل از بعثت چه بوده است؟ این که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) قبل از بعثت مومن و موحّد بوده از اصول
مسلّم به شمار میرود. لکن در این مطلب اختلاف کردهاند که آیا آن
حضرت به شریعتی از انبیاء قبل از خود متعبّد بوده است یا خیر؟ و آیا آن
حضرت متعبّد به شریعت
حضرت نوح (علیهالسّلام) و یا
حضرت ابراهیم (
علیه
السّلام) و یا
حضرت عیسی (
علیه
السّلام) بوده؟ و یا اساسا به شریعتی که به عنوان یک دین آسمانی نازل گردیده باشد متعبّد بوده؟ و یا این که (قبل از بعثت) اصلاً به هیچ شریعتی پایبند نبوده است؟ در این رابطه هرکس نظری داده است.
اشخاصی چون عبدالجبّار و
غزالی و سیّد مرتضی (علمالهدی) توقف نموده و نظری را انتخاب ننمودهاند. علّامه مجلسی (رحمةالله
علیه) بر این عقیده است که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) بر اساس آنچه که در روایات آمده، قبل از بعثت و از همان زمان آغاز زندگیش خداوند عقلش را تکمیل نمود و او را به عنوان نبی بر انگیخت و به واسطه ملک روح القدس مورد تایید قرار داد. و در حالی که
حضرت عیسی (
علیه
السّلام) به دلیل قرآنی «و ایدناه بروح القدس» از جانب روح القدس مورد تایید بوده است اگر پیامبر ما به واسطه روح القدس مورد تایید نمیبود لازم میآمد که
حضرت عیسی و
حضرت یحیی از او افضل و برتر باشند. و حال آن که ملکی با رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) سخن میگفت و
حضرت صدای او را میشنید و در خواب او را میدید و بعد از آن که به سنّ چهل سالگی رسید به مقام رسالت مبعوث گردید و به صورت عینی ملک را مشاهده مینمود و قرآن بر او نازل میگردید و موظّف به تبلیغ گردید. علّامه مجلسی میگوید: این حقایق از روی آثار و نشانههای معتبر و اخبار و روایات متعددی که وارد گردیده است اثبات میگردد.
آنچه مورد استدلال برای نبوّت آن
حضرت از زمان کودکی قرار میگیرد: خداوند متعال در جریان نبوّت
حضرت عیسی میفرماید: «بدرستی که من بنده خدایم که به من کتاب عطا فرموده و مرا به عنوان پیامبر برگزیده و هر کجا باشم مرا موجب برکت قرار داده و تا زنده هستم به نماز و زکات توصیه نموده است.»
و خداوند در باره
حضرت یحیی (
علیه
السّلام) میفرماید: «و ما در کودکی به او حکم (نبوت) را عطا نمودیم.»
و چون به این مطلب اخبار و روایات کثیرهای که بعضی از آنها صحیح میباشند را اضافه کنیم مثل روایت یزید کنّاسی را که میگوید: «خداوند هیچ پیامبری را فضیلت و کرامت و معجزهای عطا نکرد مگر آن که همان را به پیامبر ما عطا کرد.» نتیجه این میشود که: خداوند متعال به پیامبر ما
حضرت محمد (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) حکم و نبوّت را از کودکی عنایت فرموده و چون به سنّ چهل سالگی رسید او را به رسالت بر انگیخت... این مطالب را روایات متعددی تایید میکند.
بله یک سری از روایات هست که به نبوّت آن
حضرت قبل از بعثت اشاره و یا تصریح دارد که همان گونه که قبلاً گفتیم علّامه مجلسی (رحمهالله
علیه) به آنها اشاره نموده است. و نیز
علّامه امینی (رحمهالله
علیه) نیز به این حدیث از قول رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) اشاره نموده است که فرمود: «از همان وقت که آدم بین روح و جسد بود من پیامبر بودم»؛ این حدیث را جمعی از منابع شیعه نقل نمودهاند.
لکن طبق مضمون این روایات نمیتوان حکم نمود مگر بعد از اطمینان از حیث سند و دلالتشان و ثبوت قطعی آنها؛ چرا که این روایات در صدد اثبات امری اعتقادی است و آنچه که در اعتقادات وجود آن لازم است قطع و یقین است و به کمتر از آن نمیتوان اعتماد نمود. حال پس از این مقدّمه آنچه که میتوان بر آن جزم و یقین پیدا کرد این است که رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) (قبل از بعثت) شخصی مومن و موحّد بوده و خداوند را عبادت مینموده و به آنچه که از دین حنیف
حضرت ابراهیم (
علیه
السّلام) برایش ثابت میگردیده و عقل
سلیم به آن دسترسی مییافته متعبّد بوده و مورد تایید الهی و افضل و اکمل مردم از حیث خَلق و خُلق و عقل بوده و ملکی او را تحت تعلیم قرار داده و محاسن اخلاقی را به او آموزش میداده و همانگونه بوده که در روایات آمده: آن
حضرت به یک سری امور پایبند بوده که تا از طریق شرع برایش معلوم نمیشده به آن روی نمیآورده است مثلاً:
گوشت حیوان مرده نمیخورده و خود را ملزم به تسبیح و تحمید الهی میدانسته است. و نیز موارد متعدد دیگری که هر متتبع در متون به آنها برخورد میکند. اینها تماماً در صورتی است که نخواهیم ادلّه دلالت کننده بر نبوّت آن
حضرت از زمان کودکی را بپذیریم.»
از بین دیدگاههای علمای اهل سنت، به نقل دیدگاه
فخر رازی،
ابن حجر،
ابوالحسین بصری،
حصکفی و
ابن عابدین در این مقال اکتفا نموده اما میتوان جهت اطّلاع از دیگر آراء اهل سنّت به منابع زیر مراجعه نمود:
المحرر الوجیز فی تفسیر الکتاب العزیز،
تفسیر القرطبی،
تفسیر آلوسی،
المستصفی،
الاحکام فی اصول الاحکام،
الوافی بالوفیات و
امتاع الاسماع.
فخر رازی متوفای ۶۰۶ هـ، فقط ذکر آراء میکند و مینویسد:
«هل کان متعبدا بشرع من قبله و فیه بحثان. البحث الاول: انه قبل النبوة هل کان متعبدا بشرع من قبله اثبته قوم و نفاه آخرون و توقف فیه ثالث احتج المنکرون بامرین: الاول: انه لو کان متعبدا بشرع احد لوجب
علیه الرجوع الی علماء تلک الشریعة و الاستفتاء منهم و الاخذ بقولهم و لو کان کذلک لاشتهر و لنقل بالتواتر قیاسا علی سائر احواله فحیث لم ینقل علمنا انه ما کان متعبدا بشرعهم. الثانی: انه لو کان علی ملة قوم لافتخر به اولئک القوم و لنسبوه اذا الی انفسهم و لاشتهر ذلک فان قلت و لو لم یکن متعبدا بشرع احد لاشتهر ذلک. قلت: الفرق ان قومه ما کانوا علی شرع احد فبقاؤه لا علی شرع البتة لا یکون شیئا بخلاف العادة فلا تتوفر الدواعی علی نقله اما کونه علی شرع لما کان بخلاف عادة قومة فوجب ان ینقل. احتج المثبتون بامرین: الاول: ان دعوة من تقدمه کانت عامة فوجب دخوله فیها. الثانی: انه کان یرکب البهیمة و یاکل اللحم و یطوف بالبیت. و الجواب عن الاول: انّا لا
نسلم عموم دعوة من تقدمه،
سلمناه لکن لا
نسلم وصول تلک الدعوة الیه بطریق یوجب العلم او الظن الغالب و هذا هو المراد من زمان الفترة. و عن الثانی: ان نقول اما رکوب البهائم فهو حسن فی العقل اذا کان طریقا الی حفظها بالعلف و غیره و اما اکله لحم المذکی فحسن ایضا لانه لیس فیه مضرة علی حیوان و اما طوافه بالبیت فبتقدیر ثبوته لا یجب لو فعله من غیر شرع ان یکون حراما.
البحث الثانی فی حاله (
علیه
السّلام) بعد النبوة. قال جمهور المعتزلة و کثیر من الفقهاء: انه لم یکن متعبدا بشرع احد. و قال قوم من الفقهاء: بل کان متعبدا بذلک الا ما استثناه الدلیل الناسخ. ثم اختلفوا فقال قوم کان متعبدا بشرع
ابراهیم و قیل بشرع موسی و قیل بشرع عیسی. و اعلم ان من قال انه کان متعبدا بشرع من قبله اما ان یرید به ان الله تعالی کان یوحی الیه بمثل تلک الاحکام التی امر بها من قبله او یرید ان الله تعالی امره باقتباس الاحکام من کتبهم فان قالوا بالاول فاما ان یقولوا به فی کل شرعه او فی بعضه و الاول معلوم البطلان بالضرورة لان شرعنا یخالف شرع من قبلنا فی کثیر من الامور و الثانی
مسلم ولکن ذلک لا یقتضی اطلاق القول بانه کان متعبدا بشرع غیره لان ذلک یوهم التبعیة و انه صما کان تبعا لغیره بل کان اصلا فی شرعه و اما الاحتمال الثانی و هو حقیقة المسالة فیدل علی بطلانه وجوه: الاول: لو کان متعبدا بشرع احد لوجب ان یرجع فی احکام الحوادث الی شرعه و ان لا یتوقف الی نزول الوحی لکنه لم یفعل ذلک لوجهین: الاول: انه لو فعل لاشتهر. و الثانی: ان عمر (رضیاللهعنه) طالع ورقة من التوراة فغضب رسولالله (
علیهالصلاةوالسلام) و قال لو کان موسی حیا لما وسعه الا اتباعی و لما لم یکن کذلک علمنا انه لم یکن متعبدا بشرع احد. الحجة الثانیة: انه (
علیه
السّلام) لو کان متعبدا بشرع من قبله لوجب علی علماء الاعصار ان یرجعوا فی الوقائع الی شرع من قبله ضرورة ان التاسی به واجب وحیث لم یفعلوا ذلک البتة علمنا بطلان ذلک. الحجة الثالثة: انه (
علیهالصلاةوالسلام) صوب معاذا فی حکمه باجتهاد نفسه اذا عدم حکم الحادثة فی الکتاب و السنة و لو کان متعبدا بحکم التوراة کما تعبد بحکم الکتاب لم یکن له العمل باجتهاد نفسه حتی ینظر فی التوراة و الانجیل؛ در این که آیا رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) به شریعتی از شرایع قبل از خود متعبّد بوده است یا نه دو بحث است. بحث اوّل: در این رابطه سه نظر وجود دارد؛ عدّهای جواب مثبت داده و عدهّای آن را نفی کرده و گروه سوّمی توقّف نموده و نظری را انتخاب ننموده است.
استدلال منکرین و نافین این است:
اوّل: اگر رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) به شریعتی از شرایع قبل متعبّد میبود لازم بود که هر از چند گاهی به علمای آن شریعت رجوع و از آنان استفتاء و به اقوال آنان عمل نماید و اگر چنین بود و این اتّفاق افتاده میبود حتماً این مطلب مشهور شده و همچون دیگر احوالات ایشان به تواتر نقل میگردید و حال که چنین مطلبی نقل نگردیده است معلوم میشود چنین چیزی نبوده است.
دوّم: اگر رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) به شریعت قومی پایبند میبود افراد آن قوم همواره به این مطلب افتخار میکردند و این گرایش را به خود نسبت میدادند و این نیز مشهور میگردید. و اگر کسی اشکال کند که اگر آن
حضرت به شریعت دیگری هم نمیبود باید این مطلب اشتهار مییافت. در پاسخ میگوئیم: این دو با هم فرق دارد چون نبودن بر شریعتی، امری غیر متعارف نیست تا انگیزهای برای نقل آن بوجود آید امّا در فرض مخالف، داعی و انگیزه برای نقل آن وجود دارد و لازم است که نقل گردیده باشد.
مثبتین به دو نکته استدلال میکنند:
اوّل: دعوت انبیاء قبلی عام و فرا گیر بوده لذا باید همه را شامل شود.
دوّم: آن
حضرت سوار بر چهار پایان میشده و گوشت میخورده و طواف کعبه میکرده است.
امّا جواب از اوّل این که: ما عمومی بودن دعوت انبیاء قبل را قبول نداریم و اگر هم بپذیریم قبول نداریم که این دعوت، آن
حضرت را هم شامل شده باشد آن هم به طریقی که برای ما علم آور و یا موجب قطع و یقین باشد و مراد از
زمان فترت (انقطاع وحی) هم همین است.
جواب از دوّم: سوار بر چهارپایان شدن امری است پسندیده و عقلانی در صورتی که راه محافظت از آن با علف و غیر آن باشد و خوردن
گوشت تذکیه شده نیز امری پسندیده است چون هیچ ضرر و زیانی در آن نیست و راجع به طواف کعبه نیز بر فرض ثبوت اگر بدون تبعیّت از شرعی صورت گرفته باشد عمل حرامی به حساب نمیآید.
بحث دوّم راجع به وضعیت دینی آن
حضرت بعد از بعثت است. اکثریت
معتزله و بسیاری از فقهاء میگویند: آن
حضرت به هیچ شریعتی متعبّد نبوده است. گروهی از فقهاء قائلند: آن
حضرت متعبّد بوده مگر در مواردی که دلیل آن را
استثناء کرده است. سپس اختلاف کرده و قومی گفتهاند: آن
حضرت به شریعت
حضرت ابراهیم (
علیه
السّلام) و بعضی به شریعت
حضرت موسی (علیهالسّلام) و بعضی به شریعت
حضرت عیسی (
علیه
السّلام) قائل گشتهاند. بدان که کسی که قائل به متعبد بودن آن
حضرت قبل از بعثت است یا عقیده بر این دارد که به آن
حضرت وحی نیز میشده مثل آن وحیی که در سایر احکام به پیامبر پیشین میشده و یا منظورش این است که خداوند متعال آن
حضرت را امر به اقتباس احکام از کتابهای آنها نموده است. اگر قائل به رای اوّل شوند یا باید بگویند نسبت به تمام شرایع و یا بگویند نسبت به بعضی از شرایع این گونه بوده است در حالی که شقّ اوّل آن واضح البطلان است چون شرع ما در بسیاری از موارد با شرایع سابق مخالف است و شقّ دوّم نیز اگر چه قابل قبول است لکن نه این که بگوئیم مطلقا این چنین بوده چون لازمه این سخن این است که آن
حضرت را تابع شرایع دیگر بدانیم در حالی که آن
حضرت در شریعت نه تنها تابع نبوده بلکه
حضرت در شریعتش اصل بوده است. و امّا در رابطه با احتمال دوّم که حقیقت مساله هم همین است وجوهی برای بطلان آن وجود دارد:
اوّل: اگر آن
حضرت به شریعت کسی متعبّد میبود لازم بود در حوادث و اتفاقات به شریعتش مراجعه نماید و منتظر نزول وحی نماند امّا آن
حضرت این کار را نمیکرد به دو دلیل: اوّل: چون اگر چنین کرده بود حتماً مشهور میگشت. دوّم:
عمر برگی از
تورات را مطالعه کرد و به همین دلیل رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) غضبناک شد و فرمود: اگر موسی زنده میبود چارهای جز تبعیّت از من نمیداشت و زمانی که ما این مورد را میبینیم به یقین میفهمیم که آن
حضرت به شرایع قبل متعبّد نبوده است.
دلیل دوّم: اگر آن
حضرت متعبّد به شرایع دیگر میبود لازم بود بر علمای اعصار که در وقایع و حوادث به شریعت قبل خود مراجعه کنند چرا که تاسّی و مراجعه بر آنان واجب است و زمانی که میبینیم چنین مراجعهای صورت نگرفته به بطلان این نظر علم پیدا میکنیم.
دلیل سوّم: آن
حضرت «
معاذ» را در حکمی که در کتاب و
سنّت نیافته بود و از پیش خود
اجتهاد کرده بود تایید نمود و اگر بنا میبود که آن
حضرت به حکم تورات متعبّد میبود نمیتوانست بدون مراجعه به تورات و انجیل اجتهاد به نفس کند.»
ابن حجر فقط نقل آراء میکند و مینویسد:
«اختلف فی تعبده (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) بماذا کان یتعبد بناء علی انه هل کان متعبدا بشرع سابق اولا و الثانی قول الجمهور و مستندهم انه لو وجد لنقل و لانه لو وقع لکان فیه تنفیر عنه و بماذا کان یتعبد قیل بما یلقی الیه من انوار المعرفة و قیل بما یحصل له من الرؤیا و قیل بالتفکر و قیل باجتناب رؤیة ما کان یقع من قومه و رجح الآمدی و جماعة الاول ثم اختلفوا فی تعیینه علی ثمانیة اقوال آدم او نوح او
ابراهیم او موسی او عیسی اوای شریعة او کل شریعة او الوقف؛ اختلاف شده در این که آیا رسول خدا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) (قبل از بعثت) بر اساس شریعتی دیگر از ادیان گذشته عبادت مینموده است یا نه؟ قول جمهور علماء این است که آن
حضرت بر اساس شریعت دیگری عبادت نمینموده است و برای این ادّعای خود این گونه استدلال میکنند که اگر چنین میبود حتماً نقل شده میبود و مراحعه به آن دین صورت میگرفت. همچنین در این که آن
حضرت بر چه اساسی عبادت مینموده است؟ بعضی گفتهاند: طبق آنچه که از انوار معرفت القاء میپذیرفت و برخی نیز طبق آنچه که از از
رویا و خواب به
حضرت میرسید و بعضی گفتهاند: طبق تفکّرات خود
حضرت و گروهی دیگر گفتهاند: طبق آنچه که از قوم خود مشاهده مینمود.
آمدی و گروهی دیگر قول اوّل (القاءات نورانی و معرفتی) را ترجیح دادهاند. و (قائلین به تبعیت از شریعت دیگر) در این مطلب نیز اختلاف کردهاند که آیا از دین چه کسی پیروی میکرده است؟ آدم یا نوح یا
ابراهیم یا موسی یا عیسی یا هرشریعت دیگری؟ و یا توقف و عدم اختیار قولی.»
خلاصه دیدگاه
ابوالحسین بصری معتزلی این است: عدم عبادت ادیان دیگر، قبل و بعد از بعثت. وی مینویسد:
«باب فی جواز تعبد النبی الثانی بشریعة الاول وفی ان نبینا (صلیالله
علیهوآله
وسلّم) لم یکن متعبدا قبل النبوة و لا بعدها بشریعة من تقدم لا هو و لا امته...؛ فصلی پیرامون جواز عبادت پیامبری از پیامبر دیگر و نیز پیرامون این که پیامبر ما و امّت او هیچ یک از شرایع و ادیان دیگر را عبادت نکرده است...»
دیدگاه
حصکفی، عمل طبق برداشت از شریعت ابراهیمی است. او در
الدر المختار مینویسد:
«هل کان قبل البعثة متعبدا بشرع احد؟ المختار عندنا لا، بل کان یعمل بما ظهر له من الکشف الصادق من شریعة
ابراهیم و غیره...؛ آیا پیامبر قبل از بعثت شریعت دیگری را عبادت نموده است؟ نظر مختار ما این است که این چنین نبوده است و دین دیگری را تبعیت ننموده است بلکه آن
حضرت بر اساس آنچه برای خودش طبق شریعت
حضرت ابراهیم و دیگر ادیان واضح میگردیده است عمل میکرده است.»
ابن عابدین از نظر جمهور علماء پیروی نموده و چنین نوشته است:
«مطلب فی تعبده (
علیهالصلاةوالسلام) بشرع من قبله... و سیاتی اول کتاب الصلاة ان المختار عندنا عدمه و هو قول الجمهور؛ در رابطه با عبادت پیامبر
علیه الصلاه و
السلام به شریعتی دیگر قبل از
اسلام... در ابتدای کتاب صلاة گفته شد که نظر مختار ما عدم عبادت آن
حضرت طبق شریعت دیگر است و نظر جمهور علماء هم همین است.»
موسسه ولیعصر، برگرفته از مقاله «رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) قبل از رسیدن به مقام نبوت، از چه دینی پیروی میکردند؟»