دَبّ (مفرداتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دَبّ (به فتح دال و تشدید باء) از
واژگان قرآن کریم به معنای راه رفتن آرام و حركت خفيف حیوانات است به همین دلیل دابّه را جنبنده معنا کردهاند و جمع آن
دَواب میباشد.
دَبّ:
دبّ و
دَبِيب به معنى راه رفتن آرام و حركت خفيف است در
حیوان به كار میرود و در
حشرات بيشتر استعمال میشود.
قاموس نيز راه رفتن آرام گفته است.
در
صحاح گويد: هر راه رونده بر روى
زمین دابّه است.
اينكه دابّه را جنبنده گفتهاند به اعتبار حركت و راه رفتن است.
در قرآن مجيد در باره تمام جنبندگان اعمّ از
انسان و حيوان و غيره به كار رفته است. مثل
(وَ اللَّهُ خَلَقَ كُلَ دَابَّةٍ مِنْ ماءٍ) (و خداوند هر جنبندهاى را ازآبى آفريد.)
دَواب جمع دابّة است. در بعضى موارد از آن تمام حركتكنندگان مراد است. مثل
(إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لا يَعْقِلُونَ) يعنى «بدترين جنبندگان در نزد خدا اين
کفّار كر و لالاند كه نمىفهمند.»
و آيه
(إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِ عِنْدَ اللَّهِ الَّذِينَ كَفَرُوا فَهُمْ لا يُؤْمِنُونَ) (به يقين، بدترين جنبندگان نزد خدا، كسانى هستند كه كافر شدند و به هيچ وجه ايمان نمىآورند.)
به طور قطع به انسان شامل است.
و در بعضى از موارد مراد از آن غير انسان و غير
چهارپایان سه گانه (
بقر و
غنم و
شتر) است. نحو
(وَ مِنَ النَّاسِ وَ الدَّوَابِ وَ الْأَنْعامِ مُخْتَلِفٌ أَلْوانُهُ) (و از انسانها و جنبندگان و چهارپايان انواعى با رنگهاى مختلف آفريديم.)
(وَ إِذا وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ أَخْرَجْنا لَهُمْ دَابَّةً مِنَ الْأَرْضِ تُكَلِّمُهُمْ أَنَّ النَّاسَ كانُوا بِآياتِنا لا يُوقِنُونَ) (و هنگامى كه فرمان
عذاب آنها فرا رسد (و در آستانه رستاخيز قرار گيرند)، جنبندهاى را از زمين براى آنها خارج مىكنيم كه با آنان سخن مىگويد كه مردم به آيات ما
ایمان نمىآوردند.)
از اين آيه به دست میآيد كه در آينده جنبندهاى از زمين خارج شده و با مردم سخن خواهد گفت و كلمه «انّ» در آخر آيه به فتح الف است و لام علّت در آن مقدّر میباشد و بعضى آن را به كسر الف خواندهاند: در آن صورت احتياج به تقدير نيست و در هر دو صورت، علّت مطلب قبلى است يعنى دابّه را خارج میكنيم و با ايشان سخن میگويد زيرا كه مردم به آيات ما ايمان نمیآورند و خروج دابّه براى آن است كه ايمان بياورند و حق براى آنها روشن شود (گر چه از عذاب رها نخواهند شد).
اگر اين دابّه انسان باشد بيرون آمدن او
خرق عادت ولى سخن گفتن او قهرا عادى خواهد بود و اگر حيوان باشد كلامش مثل خودش خارق عادت است.
در باره اين دابّه سخن بسيار گفتهاند عدّهاى گويند از شرايط قيامت و از مقدّمات آن است در
المیزان میگويد: در كلام خدا چيزی كه بيان و تفسير اين آيه باشد پيدا نيست و آن كدام است و چه صفت دارد و كى خارج میشود و چه سخن میگويد؟ بلكه سياق آيه بهترين دليل است كه قصد از آن مبهم گوئى است و آن كلامى است مرموز.
نا گفته نماند در بعضى روايات به
علی (علیهالسّلام) و
امام زمان (علیهالسّلام) تفسير شده ولى روايات ديگرى كه ضدّ آنهاست نيز نقل شده است.
ما بعد آيه فوق در قرآن چنين است:
(وَ يَوْمَ نَحْشُرُ مِنْ كُلِّ أُمَّةٍ فَوْجاً مِمَّنْ يُكَذِّبُ بِآياتِنا فَهُمْ يُوزَعُونَ • حَتَّى إِذا جاؤُ قالَ أَ كَذَّبْتُمْ بِآياتِي وَ لَمْ تُحِيطُوا بِها عِلْماً أَمَّا ذا كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ • وَ وَقَعَ الْقَوْلُ عَلَيْهِمْ بِما ظَلَمُوا فَهُمْ لا يَنْطِقُونَ) (به خاطر آور روزى را كه ما از هر امّتى، گروهى را از كسانى كه آيات ما را تكذيب مىكردند محشور مىكنيم؛ و آنها را نگه مىداريم تا به يكديگر ملحق شوند. تا زمانى كه به پاى حساب مىآيند، خداوند به آنان مىگويد: آيا آيات مرا تكذيب كرديد در حالى كه احاطه علمى بر آن نداشتيد؟! بگوييد شما چه اعمالى انجام مىداديد؟! در اين هنگام، به سبب ظلمشان فرمان عذاب بر آنها واقع مىشود، و آنها سخنى براى گفتن ندارند.)
به نظر میآيد كه مراد از «
وَقَعَ الْقَوْلُ» در اينجا همان «
وَقَعَ الْقَوْلُ» در آيه اوّل باشد و اين آيات صريح در وقوع
قیامت نيستند. به نظر میآيد كه آيات فوق از يك تحوّل عجيبى در آينده خبر میدهد و شايد مراد عصر امام زمان (عليهالسّلام) باشد: فريد وجدى در دائرة المعارف مادّه
دبب در باره دابّه بعضى از آنچه را كه در بالا نقل شد و احتمالات ديگر نيز نقل كرده و آنگاه «
تُكَلِّمُهُمْ» را در آيه كه به معنى سخن گفتن است با تخفيف به معنى زخم زدن گرفته و احتمال داده كه در آينده چنين حشرهاى پيدا شده و تكثير گشته و مردم را اذيّت خواهد داد و نيز دابّه را
اسم جنس گرفته است
ولى سخنش با اوّل و آخر آيه چنانكه گفته شد جور در نمیآيد و
طبرسی قرائت «
تُكَلِّمُهُمْ» را به فتح تاء و تخفيف لام شاذّ دانسته است.
(وَ لَوْ يُؤاخِذُ اللَّهُ النَّاسَ بِظُلْمِهِمْ ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى ...) (و اگر خداوند مردم را به خاطر ظلمشان مجازات مىكرد، جنبندهاى را بر روى زمين باقى نمىگذارد؛ ولى مجازات آنها را تا زمان معيّنى به تأخير مىاندازد....)
همچنين است
آیه ۴۵ سوره فاطر .
مضمون هر دو آيه آن است كه هر گاه خدا میخواست مردم را با اعمال بد آنها مؤاخذه كند هيچ جنبندهاى در روى زمين نمىماند.
گفتهاند: پيامبران و اوصياء معصوماند چون آنها ظالم نيستند پس لازم بود آنها بمانند در اين صورت به حكم كلّى
ما تَرَكَ عَلَيْها مِنْ دَابَّةٍ خدشه وارد میشود يعنى اگر خدا میخواست همه را مؤاخذه كند باز عدّهاى در روى زمين مىماندند زيرا گناه ندارند. وانگهى اگر دابّه شامل غير انسان باشد آنها چه تقصيرى دارند تا در اثر عقوبت انسان آنها هم از بين بروند؟
در الميزان میگويد اگر خدا مؤاخذه میكرد اكثر مردم در اثر
ظلم از بين میرفتند و معصومين نيز در اثر هلاک پدرانشان به دنيا نمیآمدند و آنگاه در نقل و ردّ اشكالها مفصّل بحث كرده است و نيز گفته بعيد نيست كه مراد از دابّه انسان باشد.
به نظر نگارنده هيچ يک از دو اشكال وارد نيست و آيه شريفه در صدد بيان مهلت خداوند نسبت به مردم است و منظور از دابّه انسان و عموم عقوبت نسبت به گناهكاران است يعنى «اگر خدا میخواست مردم را مهلت ندهد و در اثر گناهان به فوريّت موأخذه كند لازم بود احدى از مجرمين را در روى زمين نگذارد و ليكن سنّت خدا بر مهلت جارى است.
وَ لكِنْ يُؤَخِّرُهُمْ إِلى أَجَلٍ مُسَمًّىاين است آن كه با ذهن خالى از آيه به دست میآيد.
•
قرشی بنایی، علیاکبر، قاموس قرآن، برگرفته از مقاله «دبّ»، ج۲، ص۳۲۳.