دون (لغاتقرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دون:
(...لا تَتَّخِذوا بِطانَةً مِنْ دونِكُمْ...) دون به معنى «غير» است و در آيات مختلف نيز به معانى ديگر آمده است: (كمتر، پستتر، پايينتر) بعضى از علماى ادب گفتهاند اين لفظ مقلوب از «دُنُوّ» و «اَدْوَن» است يعنى كسىكه مبتلا به پستى است
در آيه ۴۸ از
سوره نساء مىخوانيم:
(...وَ يَغْفِرُ ما دونَ ذلِكَ...) به اين معنى است كه خدا گناه كمتر از اين و يا به قول بعضى غير اين را مىبخشد. همچنين در آيه ۱۶۸ از
سوره اعراف آمده است:
(...وَ مِنْهُمْ دونَ ذلِكَ...) يعنى در درجه پستتر و پايينتر از آنان. همچنین آيه ۶۲ از
سوره الرحمن (وَ مِنْ دونِهِما جَنَّتانِ) يعنى دو بهشت ديگر نيز هست كه از نظر درجه فضل پايينتر از آن دو است. امّا درباره آيه مورد بحث كه مىگويد: «... محرم اسرارى از غير خود انتخاب نكنيد...» بايد گفت كه: اين آيه به يكى از مسائل حساس اشاره كرده و ضمن تشبيه لطيفى به مومنان هشدار داده است كه غير از هم مسلكان خود براى خود، دوست و همرازى انتخاب نكنيد و بيگانگان را از اسرار و رازهاى درونى خود باخبر نسازيد، يعنى
کفار شايستگى دوستى شما را ندارند و نبايد آنان دوست و محرم اسرار شما باشند، كفار در رساندن شر و
فساد نسبت به مسلمانان كوتاهى نمىكنند. هرگز سوابق دوستى و رفاقت آنها با شما مانع از آن نيست كه به خاطر جدايى در مذهب و مسلک آرزوى زحمت و زيان شما را در دل خود نپرورانند، بلكه پيوسته علاقه آنها اين است كه شما در رنج و زحمت باشيد. آنها براى اين كه شما از مكنونات ضميرشان آگاه نشويد و رازشان فاش نشود، معمولاً در سخنان و رفتار خود مراقبت مىكنند و با احتياط و دقّت حرف مىزنند، ولى با وجود اين، آثار عداوت و دشمنى از لابلاى سخنان آنها آشكار است و گاه به طور ناخودآگاه سخنانى بر زبان مىآورند كه مىتوان گفت همانند جرقهاى است از آتش پنهانى دلهاى آنها و مىتوانيد از آن، به ضمير باطن آنها پى ببريد. اين آيه حقيقتى را بيان مىكند كه
امام علی (علیهالسلام) در سخنان خود توضيح فرموده است، آنجا كه مىفرمايد: «هيچكس در ضمير باطن، رازى را پنهان نمىدارد، مگر اينكه از رنگ چهره و لابلاى سخنان پراكنده و خالى از توجه او آشكار مىشود»
به موردی از کاربرد
دون در
قرآن، اشاره میشود:
(يا أَيُّها الَّذينَ آمَنواْ لا تَتَّخِذواْ بِطانَةً مِّن دونِكُمْ لا يأْلونَكُمْ خَبالًا وَدّواْ ما عَنِتُّمْ قَدْ بَدَتِ الْبَغْضاء مِنْ أَفْواهِهِمْ وَ ما تُخْفي صُدورُهُمْ أَكْبَرُ قَدْ بَيَّنّا لَكُمُ الآياتِ إِن كُنتُمْ تَعْقِلونَ) (اى كسانىكه ايمان آوردهايد! محرم اسرارى از غير خود، انتخاب نكنيد. آنها از هر گونه شرّ و فسادى درباره شما، كوتاهى نمىكنند. آنها دوست دارند شما در رنج و زحمت باشيد. نشانههاى دشمنى از سخنانشان آشكار شده و آنچه در دلهايشان پنهان مىدارند، از آن مهمتر است. ما آيات و راههاى پيشگيرى از شرّ آنها را براى شما بيان كرديم اگر بينديشيد.)
علامه طباطبایی در
تفسیر المیزان میفرماید:
در اين آيه شريفه، وليجه (خويشاوند نزديک) را بطانه (آستر) ناميده و وجهش اين است كه آستر به پوست بدن نزديک است. تا رويه (
ظهاره) لباس. چون آستر لباس بر باطن انسان اشراف و اطلاع دارد و مىداند كه آدمى در زير لباس چه پنهان كرده، خويشاوند آدمى هم همين طور است، از بيگانگان به آدمى نزديکتر و به اسرار آدمى واقفتر است.
(إِنَّ اللّهَ لا يَغْفِرُ أَن يُشْرَكَ بِهِ وَ يَغْفِرُ ما دونَ ذَلِكَ لِمَن يَشاءُ وَ مَن يُشْرِكْ بِاللّهِ فَقَدِ افْتَرى إِثْما عَظيما) (
خداوند هرگز
شرک به او را نمىبخشد و كمتر از آن را براى هر كس بخواهد و شايسته بداند مىبخشد و آن كس كه براى خدا، همتايى قرار دهد، گناه بزرگى مرتكب شده است.)
علامه طباطبایی درتفسیر المیزان میفرماید:
از
ظاهر سياق بر مىآيد كه اين آيه مىخواهد علت حكم مذكور در آيه سابق را كه مىفرمود: (به قرآن ايمان بياوريد، وگرنه شما را طمس و لعن مىكنيم) بيان كند و بنا بر اين برگشت معنا به اين مىشود كه مثلا بگویيم: (ايمان بياوريد به علت اين كه اگر به قرآن ايمان نياوريد، با اين ايمان نياوردنتان
مشرک شدهايد و خدا نمىآمرزد اين كه به وى
شرک بورزند، در نتيجه غضب و عقوبت او شما را مىگيرد، وجوه شما را طمس مىكند و رو به سوى قهقرا مىكنيد و يا لعنتتان مىكند). پس نتيجه عدم مغفرت همين است كه آثار دنيوى
شرك ظاهر گردد، و طمس و لعن محقق شود.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ قَطَّعْناهُمْ في الأَرْضِ أُمَما مِّنْهُمُ الصّالِحونَ وَ مِنْهُمْ دونَ ذَلِكَ وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّيِّئاتِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعونَ) (و آنها را در زمين بهصورت گروههايى، پراكنده ساختيم گروهى از آنها صالح و گروهى ناصالحند و آنها را با نيكىها و بدىها آزموديم، شايد بازگردند.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
در مجمع البيان مىگويد: كلمه دون در محل رفع است، چون مبتدا است و اگر در
ظاهر منصوب آمده براى تمكن در ظرفيتش است، نظير آن (بنا بر قول ابى الحسن) كلمه بين در جمله
(لَقَدْ تَقَطَّعَ بَيْنَكُمْ) است، زيرا اين كلمه نيز در اين جمله قائم مقام فاعل و در موضع رفع است و بهخاطر اينكه ظرف است منصوب آمده و همچنين است كلمه بين در جمله
(يَوْمَ الْقيامَةِ يَفْصِلُ بَيْنَكُمْ)، زيرا در اينجا از جهت اينكه قائم مقام فاعل است بايد مرفوع باشد و منصوب شده. ممكن هم هست در آيه مورد بحث بگويى تقدير و منهم جماعة دون ذلک بوده و موصوف مرفوع يعنى جماعت حذف شده و صفت آن يعنى كلمه دون به جايش نشسته است.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
(وَ مِن دونِهِما جَنَّتانِ) (و پايينتر از آنها، دو باغ بهشتى ديگر است.)
علامه طباطبایی در تفسیر المیزان میفرماید:
معناى جمله من دونهما اين است كه: دو بهشت ديگر نيز هست كه هر چند محتوى و نعمتهايى كه در آنها است شبيه دو بهشت اول است، ولى از نظر درجه فضل و شرف پايينتر از آن دو است، در سابق هم گفتيم كه: آن دو بهشت مخصوص اهل اخلاص است، كه ترسشان از عذاب خدا و از فوت ثوابهاى او نيست، بلكه از مقام او است، پس اين دو بهشت مخصوص مومنينى است كه درجه ايمانشان پايينتر از درجه ايمان اهل اخلاص است، مومنينى كه خداى سبحان را به اين جهت عبادت مىكنند كه از آتش او مىترسند و يا به
ثواب و بهشت او طمع دارند و اين دسته از مومنين همان
اصحاب یمین در سوره واقعهاند.
(دیدگاه شیخ طبرسی در مجمع البیان:
)
شریعتمداری، جعفر، شرح و تفسیر لغات قرآن بر اساس تفسیر نمونه، برگرفته از مقاله «دون»، ج۲، ص۶۹-۷۰.