• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

دوران کودکی حضرت مهدی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



حضرت مهدی (علیه‌السّلام) در سامراء و تحت سرپرستی پدرشان حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) ـ در حالی که در طول زندگانیشان مشمول عنایات و عواطف پدر می‌بودند ـ زندگی می‌فرمودند. در این مدّت، حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) فرزندشان را برای برخی از افراد مورد اعتماد شیعه ظاهر می‌فرمودند و حضرتش را به عنوان دوازدهمین امام و پیشوا و مهدی موعود منتظر به آنان معرفی می‌فرمودند.



از آن جا که شروع غیبت صغرا را از هنگام تولّد حضرت مهدی (علیه‌السّلام) به حساب می‌آورند، بد نیست که نظری گذرا به زندگانی حضرتش در زمان حیات پدر بزرگوارشان بیفکنیم. واضح است که حضرت مهدی (علیه‌السّلام) در سامراء و تحت سرپرستی پدرشان حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) ـ در حالی که در طول زندگانیشان مشمول عنایات و عواطف پدر می‌بودند ـ زندگی می‌فرمودند. در این مدّت، حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) فرزندشان را برای برخی از افراد مورد اعتماد شیعه ظاهر می‌فرمودند و حضرتش را به عنوان دوازدهمین امام و پیشوا و مهدی موعود منتظر به آنان معرفی می‌فرمودند.


وقتی که حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) را زهر خوراندند و آن حضرت لحظات پایانی حیات را می‌گذراندند ـ و اغیار و جاسوسان پس از اطمینان از تاثیر زهر در جسم ایشان منزل حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) را ترک کرده بودند ـ حضرت مهدی (علیه‌السّلام) نزد پدرشان حاضر گردیدند تا ایشان را در نوشیدن دارو کمک نماید و ظرفی را که در دست گرفته و می‌خواستند بنوشند نگه دارند؛ زهر فوق‌العاده قوی بود و رعشه‌ای در دو دست مبارک حضرتش حادث گردیده بود که حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) نمی‌توانستند ظرف دارو را بنوشند؛ چرا که ظرف به دندانهایشان می‌خورد.
این ملاقات آخرین دیدار و آخرین عهد بود. حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) پس از آن دنیا را بدرود گفتند و پاک فرزند عزیزشان را در تندباد روزگار و در معرض حوادث و مسائل زندگی یتیم گذاردند؛ در پناه محافظت همیشگی خدا و حمایت حق که هرگز از بین نمی‌رود.


در اینجا به برخی از روایات که دوران کودکی امام مهدی (عجّل‌الله‌فرجه‌الشریف) را نقل نموده‌اند اشاره میکنیم:

۳.۱ - زیارت امام توسط حضرت حکیمه

بانوی بزرگوار حضرت حکیمه عمه حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) که در هنگام تولد حضرت مهدی (علیه الصلاة و السلام) حاضر بود و پس از آن ماجرا نیز چندین بار حضرت مهدی (علیه‌السّلام) را زیارت نمود.

۳.۲ - زیارت امام توسط نسیم

نسیم، کنیز حضرت عسکری (علیه‌السّلام)، او می‌گوید: یک شب (به روایتی ده شب) پس از تولد حضرت مهدی (علیه‌السّلام) بر ایشان وارد شدم. درمحضرشان عطسه کردم. به من فرمود: «یَرْحَمُکِ الله» من از این سخن شادمان گردیدم. سپس به من فرمودند: آیا بشارتی در مورد عطسه به تو بدهم؟ عرض کردم: آری ‌ای مولای من. فرمودند: «عطسه» تا سه روز انسان را از مرگ در امان می‌دارد.»

۳.۳ - زیارت امام توسط ابوغانم

جماعتی از یاران حضرت عسکری (علیه‌السّلام). از ابوغانم خادم روایت شده است که گفت: امام عسکری (علیه‌السّلام) را فرزندی به دنیا آمد که وی را «محمّد» نامیدند. آن حضرت فرزندشان را در روز سوم به یاران خویش نمایاندند و فرمودند: «این صاحب شما پس از من است و خلیفه من بر شما. او همان قائمی‌است که به انتظار او گردن می‌کشند و هنگامی‌که زمین از جور و ظلم آکنده گردد ظهور کرده آن را از عدل و داد پر خواهد ساخت.»

۳.۴ - زیارت امام توسط ‌چهل مرد

تقریباً ‌چهل مرد حضرتش را زیارت نمودند؛ آن هنگام که پدرش حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) وی را به آنان نشان داده فرمودند: «این، امام شما پس از من است و خلیفه من بر شما.»

۳.۵ - زیارت امام توسط احمد‌بن‌اسحاق

شیخ بزرگوار احمد‌بن‌اسحاق‌قمی‌اشعری وی می‌گوید: «بر حضرت ابومحمد حسن‌بن‌علی (علیهماالسّلام) وارد شدم. در نظر داشتم از ایشان راجع به جانشینشان سؤال کنم. حضرتش ـ بدون آن که من سؤالی کرده باشم ـ ابتدا به سخن کرده فرمودند: ‌ای احمد‌بن‌اسحاق! خدای تبارک و تعالی از زمانی که حضرت آدم (علیه‌السّلام) را خلق فرمود، زمین را از حجتی که از سوی خود بر مردم معین می‌کند، خالی نگذارده است و تا روز قیامت نیز خالی نخواهد گذارد. به وسیله او بلا را از اهل زمین دفع می‌نماید و به واسطه او باران را فرو می‌فرستد و به سبب او برکات زمین را خارج می‌گرداند.»
سؤال کردم: ‌ای پسر پیامبر، امام و خلیفه پس از شما کیست؟ حضرت به سرعت برخاسته به‌اندرون رفتند سپس بیرون آمدند؛ در حالی که کودکی را که چهره‌اش مانند ماه شب چهارده و سنش در حدود۳ سال بود بر دوش گرفته بودند. پس به من فرمودند: «ای احمد‌بن‌اسحاق، اگر نزد خدا و حجّت‌های او گرامی‌نمی‌بودی، این فرزندم را به تو نشان نمی‌دادم. او هم نام رسول خدا و هم کنیه اوست. وی همان کسی است که زمین را از عدل و داد پر می‌کند؛ همان گونه که از ظلم و جور پر شده باشد.
‌ای احمد‌بن‌اسحاق، مَثَل او در این امت مثل خضر است و ذوالقرنین . سوگند به خدا که آن چنان غیبتی خواهد داشت که در آن غیبت، هیچ کس از هلاکت نجات نیابد؛ مگر آن کس که خدای عزّوجلّ وی را در اعتقاد به امامت او ثابت دارد و به دعا کردن برای تعجیل در فرجش توفیق دهد.»
عرض کردم: مولای من، آیا نشانه‌ای هست ک قلب من با آن آرامش یابد؟ در این هنگام کودک شروع به سخن گفتن به زبان عربی ‌فصیح نمود و فرمود: «من بازمانده خدا در زمین اویم و انتقام گیرنده از دشمنان او؛ بعد از این دیگر از من اثری مجوی، ‌ای احمد‌بن‌اسحاق.» (انسان از اثر تفحص می‌نماید تا آنکه مؤثّر را بیابد، ولی وقتی مؤثّر را یافت، دیگر انگیزه‌ای برای تفحص از اثر نخواهد داشت. ممکن است مراد حضرت از این جمله که «پس از این، از من اثری مجوی‌ای احمد‌بن‌اسحاق» این باشد که تو امامت را یافته‌ای و لذا لزومی‌ندارد که دنبال علامت و نشانهائی بگردی که افراد شکّاک به دنبال آنها می‌گردند.)
احمد‌بن‌اسحاق گوید: خوشحال و شادمان برگشتم، وقتی فردا شد مجدّداً‌به محضر حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) شتافتم و به ایشان عرض کردم: ‌ای فرزند رسول خدا، شادمانی من به خاطر منّتی که بر من نهادید، زیاد گردید. اما سنت جاریه‌ای که در او از خضر و ذوالقرنین است، چیست؟ فرمودند: «طولانی شدن غیبت، ‌ای احمد.» عرض کردم: ‌ای فرزند رسول خدا، آیا غیبت وی به طول خواهد انجامید؟ فرمودند: «آری، سوگند به پروردگارم؛ تا آن جا که بیشتر معتقدان به وی از اعتقاد به او برمی‌گردند و هیچ کس (بر این امر) باقی نمی‌ماند مگر آن کس که خدای تعالی از او بر ولایت ما پیمان گرفته و در قلبش ایمان را ثبت نموده و وی را به روحی از سوی خود تایید فرموده باشد. ‌ای احمد‌بن‌اسحاق، این امری از امور خداست وسرّی از اسرار او و غیبی از علم غیب خدا؛ آن چه را به تو دادم بگیر و از شکرکنندگان باش تا در بالاترین درجات بهشت با ما باشی.» (قبلاً گفتیم که علم غیب مساله‌ای است و اطلّاع بر علم غیب مساله‌ای دیگر)

۳.۶ - زیارت امام توسط یعقوببنمنقوش

یعقوببنمنقوش می‌گوید: «بر حضرت ابومحمد حسن‌بن‌علی (علیهماالسّلام) داخل شدم. بر سکویی در منزل نشسته بودند و سمت راستشان اطاقی بود که پرده‌ای آن را پوشانده بود. از ایشان سؤال کردم: ‌ای آقای من، چه کس صاحب این امر خواهدبود؟ فرمود: «پرده را بردار.» پرده را برداشتم. کودکی را دیدم که قامتش پنج وجب بود و به نظر می‌رسید که حدوداً هشت یا ده ساله باشد. پیشانی‌ای گشاده، صورتی سفید، چشمانی درخشنده داشت. ستبر دست و خمیده‌ زانو بود. خالی بر گونه راستش و موهایی برآمده در جلوی سرش دیده می‌شد. آن کودک آمد و بر روی پای حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) نشست.
حضرت عسکری (علیه‌السّلام) فرمودند: «این، صاحب شماست.» آنگاه حضرت مهدی (علیه‌السّلام) برخاستند که بروند. حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) فرمودند: «فرزندم، تا زمانی معین شده به داخل برو.» آن حضرت وارد اتاق گردید و من مشغول نظاره او بودم. سپس حضرت امام حسن عسکری (علیه‌السّلام) فرمودند: «ای یعقوب، بنگر چه کسی در داخل اتاق است؟ من داخل شدم ولی کسی را ندیدم.»


۱. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص۴۳۰.    
۲. طوسی، محمد بن حسن، الغیبة، ص۲۳۲.    
۳. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص۴۳۱.    
۴. صدوق، محمد بن علی، کمال الدین، ج۱، ص۴۳۷.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «دوران کودکی حضرت مهدی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۳/۲۸.    






جعبه ابزار