دل بستن به خدا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دل بستن به
خداوند و دل بریدن از غیر او یکی از زینتهای
انسان است که خداوند در
قرآن کریم به آن توصیه نموده است."و اذکر اسم ربّک و تبتّل الیه تبتیلاً" نام پروردگارت را یاد کن و تنها به او دل ببند.
بعد از دستور قیام
عبادت شبانه و اشاره اجمالی به آثار عمیق آن به ذکر پنج دستور که مکمل آن است پرداخته میفرماید: (نام پروردگارت را یاد کن) (و اذکر اسم ربک) مسلم است منظور تنها
ذکر نام نیست، بلکه توجه به معنی است چرا که یاد لفظی مقدمه یاد قلبی است و ذکر قلبی روح و جان را صفا میبخشد و نهال
معرفت و
تقوا را در دل آبیاری میکند. تعبیر به (رب) اشاره به این است که هرگاه نام مقدس او را میبری توجه به نعمتهای بیپایان و
تربیت مستمر او نسبت به خویش داشته باش.
یکی از مفسران برای ذکر پروردگار مراحلی بیان کرده:
مرحله اول ذکر نام او است که در آیه مورد بحث به آن اشاره شده.
در مرحله بعد نوبت به یادآوری ذات پاک او در
قلب میرسد که در آیه (۲۰۵)
سوره اعراف ذکر شده است. "و اذکر ربک فی نفسک تضرعاً و خیفة" پروردگارت را در دل خود از روی تضرع و
خوف یاد کن.
سرانجام مرحله سوم فرا میرسد در این مرحله از مقام
ربوبیت خداوند فراتر میرود و به مقام مجموعه
صفات جمال و
جلال خدا که در (الله) جمع است میرسد. چنانکه در آیه ۴۱ سوره احزاب میفرماید: "یا ایها الذین آمنوا اذکروا الله ذکراً کثیراً" ای کسانی که ایمان آوردهاید
خدا را بسیار یاد کنید.
و به این ترتیب این ذکر همچنان ادامه مییابد و مرحله به مرحله
تکامل پیدا میکند و صاحب آن را با خود به اوج
کمال میرساند.
در دستور دوم میفرماید: (دل به
خدا ببند و از غیر او قطع
امید کن و خالصانه به عبادتش برخیز) (و تبتل الیه تبتیلا).
تبتل از ماده بتل (بر وزن حتم) در اصل به معنی انقطاع است به هر حال (تبتل) آن است که انسان با تمام قلبش متوجه به
خدا گردد و از ما سوی الله منقطع شود، و اعمالش را فقط به خاطر او بجا آورد و غرق در
اخلاص گردد.
در بعضی از روایات از
ائمه معصومین نقل شده که تبتل به معنی بلند کردن دست در
نماز است ولی روشن است که این در حقیقت بیان یکی از مظاهر اخلاص و
انقطاع الی الله میباشد. به هر حال آن یاد پروردگار و این اخلاص سرمایه عظیم مردان
خدا در برنامه سنگین
هدایت خلق است.
ذکر و یاد پروردگار را به دو قسم کرده یکی درون دل و یکی به زبان و آهسته آنگاه هر دو قسم را مورد امر قرار داده.
و امّا ذکر به صدای بلند را مورد امر قرار نداده بلکه از آن اعراض کرده و این نه به خاطر ذکر نبودن آن است، بلکه به خاطر این است که چنین ذکر گفتنی با ادب
عبودیّت منافات دارد، دلیل این معنا روایتی است که از
رسول خدا (صلّیاللهعلیهوآله) وارد شده که در بعضی از جنگهایش با اصحابش طی مسافت میکرد تا رسیدند به بیابانی هولناک و اتفاقاً آن شب شبی تاریک بود. یکی از اصحابش به صدای بلند
تکبیر میگفت، حضرت فرمود: آن کسی را که شما میخوانید نه دور است و نه غایب ـ البتّه ناگفته نماند که این روایت نقل به معنا شده.
تضرع از ضراعت و به معنای
تملّق توام با نوعی
خشوع و
خضوع است، و خیفه یک نوع مخصوصی از ترسیدن را گویند، و مراد به آن آن نوعی است که با ساحت مقدّس باری تعالی مناسب است، بنابراین در معنای تضرع میل و
رغبت به نزدیک شدن به شخص متضرع الیه خوابیده، و در معنای خیفه پرهیز و ترس و میل به دور شدن از آن شخص خوابیده پس مقتضای اینکه ذکر را توصیف کرد به دو وصف تضرع و خیفه این است که آدمی در ذکر گفتنش حالت آن شخصی را داشته باشد که چیزی را هم دوست دارد و به این خاطر نزدیکش میرود و هم از آن میترسد و از ترس آن به عقب برگشته و دور میشود، و خدای سبحان هر چند
خیر محض است، و شرّی در او نیست، و اگر شرّی به ما میرسد از ناحیه خود ما است، و لکن خدای تعالی ذوالجلال الاکرام است هم
اسماء جمال را دارد که ما و هر چیزی را به
تقرّب به درگاهش دعوت نموده و به سویش جذب میکند، و هم دارای
اسماء جلال است که قاهر بر هر چیز است، و هر چیزی را از او دفع و دور میکند، پس ذکر شایسته او که دارای همه
اسماء حسنی است به همین است که مطابق با مقتضای همه اسماءش بوده باشد چه
اسماء جمالیه او و چه
اسماء جلالیه او (نه اینکه تنها بر طبق
اسماء جمالیهاش باشد) و این صورت نمیگیرد مگر اینکه تضرعاً وخیفة ـ رغباً و رهباً باشد.
با این بیان روشن میشود آن ذکر مطلوبی که در این آیه به آن امر شده عبارت است از اینکه انسان ساعت به ساعت و دقیقه به دقیقه به یاد پروردگارش باشد، و اگر احیاناً
غفلت و نسیانی دست داد مجدداً مبادرت به
ذکر نموده و نگذارد که غفلت در دلش مستقر گردد، و در آیه بعدی نیز
دلالت بر این معنا هست،.
پس آنچه که از آیه استفاده میشد استمرار بر ذکر
خدا در دل است در حالت تضرع و خیفه ساعت به ساعت و ذکر به زبان در صبح و شام.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «دل بستن به خدا»، تاریخ بازیابی، ۱۳۹۵/۹/۲۵