دعای امام حسین در شهادت علی اکبر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
دعای امام حسین در شهادت علی اکبر، از مباحث مرتبط به دعاهای
امام حسین (علیهالسلام) در
روز عاشورا است. اکثر قریب به اتفاق منابع دست اول و معتبر تاریخی،
حضرت علیاکبر را اولین
شهید از
بنیهاشم ذکر کردهاند. امام حسین (علیهالسلام) در لحظه رفتن حضرت علی اکبر به میدان نبرد و پس از شهادت ایشان دست به دعا برداشتند.
اکثر قریب به اتفاق منابع دست اول و معتبر تاریخی، حضرت علیاکبر را اولین شهید از بنیهاشم ذکر کردهاند.
امام حسین (علیهالسلام) در لحظه رفتن حضرت علی اکبر به میدان نبرد و پس از شهادت ایشان دست به دعا برداشتند. ادامه به شرح مختصر واقعه میپردازیم.
هنگامی که از میان جوانان
بنیهاشم، پیش از همه،
حضرت علیاکبر آماده جنگ شد، او که از زیبا صورتان و نیک سیرتان روزگار بود، نزد پدر رفت و اجازه نبرد خواست، پدر به او اجازه داد و (با ناامیدی از بازگشت او،) نگاهی مایوسانه به قامتش انداخت، و آنگاه چشمانش را به زیر افکند. برخی منابع نوشتهاند: امام محاسن شریفش را به سوی آسمان گرفت و گریست. سپس گفت: بارالها، تو شاهد باش، جوانی به جنگ این مردم رفت که در صورت و سیرت و گفتار، شبیهترین مردم به پیامبرت (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود، و ما هرگاه مشتاق دیدن پیامبرت میشدیم، به این جوان نگاه میکردیم».
•
«عن عبد اللّه بن منصور عن جعفر بن: لَمّا بَرَزَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ الَیهِم دَمَعَت عَینُ الحُسَینِ علیه السلام، فَقالَ: اللّهُمَّ کُن انتَ الشَّهیدَ عَلَیهِم، فَقَد بَرَزَ الَیهِمُ ابنُ رَسولِکَ، واشبَهُ النّاسِ وَجهاً وسَمتاً.»در کتاب
الامالی شیخ صدوق به نقل از
عبداللّه بن منصور، از
امام جعفر صادق (علیهالسّلام) روایت شده است: هنگامی که علی اکبر (علیهالسّلام) برای مبارزه به سوی دشمن رفت، چشمان حسین (علیهالسلام)، گریان شد و گفت: «خدایا! تو بر ایشان گواه باش، که فرزند پیامبرت و شبیه ترینِ مردم به او در صورت و سیرت، به سوی آنان میرود».
•
«فَلَمّا لَم یَبقَ مَعَهُ الّا اهلُ بَیتِهِ، خَرَجَ عَلِیُّ بنُ الحُسَینِ (علیهالسّلام) ـ وکانَ مِن اصبَحِ النّاسِ وَجهاً، واحسَنِهِم خُلُقاً ـ فَاستَاذَنَ اباهُ فِی القِتالِ، فَاذِنَ لَهُ؛ ثُمَّ نَظَرَ الَیهِ نَظرَةَ آیِسٍ مِنهُ، وارخی (علیهالسّلام) عَینَیهِ وبَکی. ثُمَّ قالَ: اللّهُمَّ اشهَد، فَقَد بَرَزَ الَیهِم غُلامٌ اشبَهُ النّاسِ خَلقاً وخُلُقاً ومَنطِقاً بِرَسولِکَ صلی الله علیه و آله، وکُنّا اذَا اشتَقنا الی نَبِیِّکَ نَظَرنا الَیهِ»در کتاب
الملهوف آمده است: هنگامی که جز اهل بیتِ امام حسین (علیهالسلام)، کسی با او نمانْد، علی اکبر (علیهالسّلام) که از زیبارویترین و خوش خوترینِ مردم بود، بیرون آمد و از پدر اجازه نبرد خواست. امام (علیهالسّلام) به او اجازه داد. سپس، مایوسانه به او نگریست و سرش را پایین انداخت و گریست. سپس گفت: «خدایا! گواه باش. جوانی به نبرد آنها میرود که از نظر صورت و سیرت و سخن گفتن، شبیه ترینِ مردم به پیامبر توست و ما هر گاه مشتاق پیامبرت میشدیم، به او مینگریستیم».
علیاکبر در آخرین لحظات عمر، ندا داد: پدر جان، خداحافظ. این جدم رسول خداست که تو را
سلام میرساند و میگوید: سریعتر به ما ملحق شو. آنگاه علی فریادی زد و جان داد. حسین آمد و بر بالینش قرار گرفت و صورت به صورت او نهاد،
و گفت: «خدا بکشد مردمی را که تو را کشتند. چقدر این مردم بر
خدا و هتک حرمت
رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گستاخ و بیباک گشتهاند. بعد از تو، خاک بر سر دنیا.»
•
«... فَجاءَ الحُسَینُ (علیهالسّلام) حَتّی وَقَفَ عَلَیهِ، فَقالَ: قَتَلَ اللّه ُ قَوماً قَتَلوکَ یا بُنَیَّ، ما اجرَاَهُم عَلَی الرَّحمنِ وعَلَی انتِهاکِ حُرمَةِ الرَّسولِ! وَانهَمَلَت عَیناهُ بِالدُّموعِ، ثُمَّ قالَ: عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفاءُ. وخَرَجَت زَینَبُ اُختُ الحُسَینِ مُسرِعَةً تُنادی: یا اُخَیّاه وَابنَ اُخَیّاه، وجاءَت حَتّی اکَبَّت عَلَیهِ، فَاَخَذَ الحُسَینُ (علیهالسّلام) بِرَاسِها فَرَدَّها الَی الفُسطاطِ، وامَرَ فِتیانَهُ فَقالَ: اِحمِلوا اخاکُم، فَحَمَلوهُ حَتّی وَضَعوهُ بَینَ یَدَیِ الفُسطاطِ الَّذی کانوا یُقاتِلونَ امامَهُ.»در کتاب
الارشاد روایت شده است: ... چون
امام حسین (علیهالسّلام) به بالای سر او (علی اکبر) آمد و ایستاد و فرمود: «خداوند، بکُشد کسانی را که تو را کُشتند، ای پسر عزیزم! چه گستاخ بودند در برابر خدای رحمان و بر هتک حرمت پیامبر!». سپس اشک از چشمانش روان شد و فرمود: «دنیای پس از تو، ویران باد!».
حضرت زینب (علیهاالسلام)، به شتاب، بیرون دوید و ندا داد: ای برادرم و فرزند برادرم! آن گاه، آمد تا خود را بر روی پیکر علی اکبر (علیهالسّلام) انداخت. حسین (علیهالسلام)، سر او را گرفت و او را بلند کرد و به خیمهاش باز گردانْد و به جوانان خاندان خود، فرمان داد و فرمود: «برادرتان را ببرید!». آنان، او را بُردند و در خیمهای گذاشتند که جلوی آن، میجنگیدند.
•
«... فَجاءَ الحُسَینُ (علیهالسّلام) حَتّی وَقَفَ عَلَیهِ، ووَضَعَ خَدَّهُ عَلی خَدِّهِ، وقالَ: قَتَلَ اللّه ُ قَوماً قَتَلوکَ! ما اجرَاَهُم عَلَی اللّه ِ! وعَلَی انتِهاکِ حُرمَةِ رَسولِ اللّه ِ صَلَّی اللّه ُ عَلَیهِ وآلِهِ! عَلَی الدُّنیا بَعدَکَ العَفاءُ. قالَ الرّاوی: وخَرَجَت زَینَبُ بِنتُ عَلِیٍّ (علیهالسّلام) تُنادی: یا حَبیباه، یَا بنَ اخاه! وجاءَت فَاَکَبَّت عَلَیهِ، فَجاءَ الحُسَینُ (علیهالسّلام) فَاَخَذَها ورَدَّها الَی النِّساءِ.»در کتاب
الملهوف ابن طاووس آمده است: امام حسین (علیهالسّلام) آمد و بر بالای سر علی اکبر ایستاد و گونه بر گونهاش نهاد و فرمود: «خداوند، بکُشد کسانی را که تو را کُشتند! چه قدر در برابر خدا و بر هتک حرمت
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، گستاخ بودند! دنیا، پس از تو، ویران باد!». زینب (علیهاالسلام) دختر
علی (علیهالسلام)، بیرون آمد و فریاد میزد: ای محبوب من! ای زاده برادرم! آن گاه، آمد و خود را بر روی پیکر علی اکبر (علیهالسّلام)انداخت. حسین (علیهالسّلام) نیز آمد و او را بلند کرد و به نزد زنان، باز گردانْد.
امام حسین (علیهالسّلام) پس از شهادت علی اکبر زبان به
نفرین قاتلین گشود و چنین گفت: «خدایا اینها ما را دعوت کردند تا ما را یاری کنند؛ اما حرمت ما را نگه نداشتند و ما را کشتند. خدایا، باران آسمان را بر آنها حبس کن و برکات زمین را از آنها منع کن و اگر آنها را مدت زمانی از نعمت خویش بهره دادی، اما در میانشان تفرقه و جدایی بینداز و آنان را فرقهها و گروههای پراکنده قرار بده و همیشه حاکمان را از آنان، ناخشنود ساز».
•
«...فَجَعَلَ الحُسَینُ (علیهالسّلام) یَقولُ: اللّهُمَّ دَعَونا لِیَنصُرونا فَخَذَلونا وقَتَلونا، اللّهُمَّ فَاحبِس عَنهُم قَطرَ السَّماءِ، وَامنَعهُم بَرَکاتِ الاَرضِ، فَاِن مَتَّعتَهُم الی حینٍ فَفَرِّقهُم شِیَعاً، وَاجعَلهُم طَرائِقَ قِدَداً، ولا تُرضِ الوُلاةَ عَنهُم ابَداً.»در کتاب الطبقات الکبری (الطبقة الخامسة من الصحابة) گزارش شده است: (پس از شهادت علی اکبر (علیهالسّلام)) حسین (علیهالسّلام) گفت: «خدایا! ما را خواندند تا یاری مان دهند؛ ولی ما را وا نهادند و ما را کُشتند. خدایا! باران را از آنان، دریغ بدار و برکتهای زمین را از آنان، باز دار و اگر هم مدّتی بهره مندشان کردی، دچار اختلاف و تفرقه شان کن و هر یک را به راهی ببر و هیچ گاه، حاکمان را از آنها، راضی مگردان».
آنگاه امام خطاب به
عمر سعد فریاد زد:
«ما لَکَ؟! قَطَعَ اللّه ُ رَحِمَکَ، ولا بارَکَ لَکَ فی امرِکَ، وسَلَّطَ عَلَیکَ مَن یَذبَحُکَ عَلی فِراشِکَ، کَما قَطَعتَ رَحِمی، ولَم تَحفَظ قَرابَتی مِن رَسولِ اللّه ِ!»«چه میخواهی؟
خداوند، خویشاوندیِ تو را قطع کند و کارت را بر تو مبارک نگردانَد و کسی را بر تو مسلّط کند که تو را در بسترت بکُشد، همان گونه که خویشان مرا از میان بردی و نزدیکیام به
پیامبر خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را پاس نداشتی».
بر اساس برخی گزارشات امام این نفرین را هنگام عزیمت علیاکبر به میدان کرد، اما خود سخن امام که فرمود: کما قطعت رحمی (همچنان که نسل مرا قطع کردی (پسرم را کشتی)) نشان میدهد که پس از شهادت او بوده است.
• محمدی ریشهری، محمد، دانشنامه امام حسین (علیهالسلام) بر پایه قرآن، حدیث و تاریخ، ج۷، ص۱۲-۲۶.
• پیشوایی، مهدی، مقتل جامع سیدالشهداء، ج۱، ص۸۱۷-۸۲۳.