در آستانه قرآن (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
کتاب در آستانه قرآن تالیف مرحوم دکتر
رامیار است.
در
سال ۱۹۴۵ میلادی که نخستین بار ترجمه فرانسوی
قرآن از «
بلاشر » منتشر شد. مقدمه آن سخت مورد توجه علاقه مندان قرار گرفت. این مقدمه پس از مدتی، با تلاش بیش تر به عنوان کتابی مستقل که توسط استاد فقید، مرحوم دکتر رامیار، تحت عنوان «در آستانه قرآن» به
فارسی برگردانده شد، پا به عرصه پژوهشهای قرآنی نهاد.
کتاب شامل مقدمه و پنج عنوان و بخش کلی است. مترجم در مقدمه درباره بلاشر و کتابهای او سخن به میان آورده، آن گاه از چگونگی ترجمه و تاریخ آن سخن میگوید. اینک به گزارش پنج عنوان و بخش کلی کتاب میپردازیم: بخش اول، گردآوری
قرآن مجید نام دارد که در آن سه فصل گردآوری
قرآن ، اصطلاح رسم الخط
مصحف عثمانی و
قراءات و قاریان به چشم میخورد.
بخش دوم، توصیف مصحف کنونی نام دارد. و در آن مباحثی درباره تقسیم بندیهای قرآن، سرسورهها، زبان
قرآن و سبک قرآن وجود دارد.
بخش سوم، «انتقاداتی که پیش آمد» نام دارد و شامل انتقادات اسلامی و اروپائیان است.
بخش چهارم.
علوم قرآنی نام دارد که شامل دو فصل منابعی برای درک متن قرآن و تدوین برحسب
نزول قرآن است.
و بخش پنجم کتاب، ترجمههای قرآن به زبانهای اروپایی نام دارد که ترجمههای قدیم و معاصر را معرفی نموده است.
کتاب حاضر با قلمی روان و قابل فهم و کاملا علمی نوشته شده است و نشان دهنده اهتمام دکتر رامیار در این تالیف ارزنده است. روش مترجم در نگارش این اثر بدین منوال است که جملات متن اصلی خیلی فشرده و طولانی بوده ولی ایشان سعی نموده هرجمله را به چند جمله تقسیم نموده و هرجا هم که این کار مقدور نبوده به ناچار جمله بندی را به همان شکل اصلی، طولانی و فشرده آمده است. از خصوصیات بارز این ترجمه آن است که دکتر رامیار هرجا که لازم بوده یادداشت و تعلیقهای برای روشن نمودن متن با منبع ذکر کرده و برای اطلاع بیشتر خوانندگان مراجع تازه تری مطرح نموده است و هر کجا که لغزشی از مؤلف به نظرشان رسیده آنرا تصحیح و جوابی درخور و مناسب به آنها داده است و این پاورقیها در دو زمینه فوق، نشانگر توانایی علمی ایشان میباشد.
جوامع اسلامی از دیرباز با سایر جوامع، به ویژه جوامع
مسیحی ارتباط عمیق داشتهاند. بواسطه همین ارتباطات و تبادلات، استشراق غرب در حوزه قرآن پژوهی متخصصان برجستهای را در طول چند
قرن اخیر وارد حوزه
تفسیر و
علوم قرآنی نموده است که یکی از نمونههای بارز آن «رژی بلاشر»، مستشرق فرانسوی الاصل، نسبت به سایرین از جایگاهی ویژهای برخوردار است. مستشرقان
قرآن پژوه و دانشمندان
مسیحی و
یهودی صاحب نظر در شئون قرآنی در چهار حوزه مصدر و منبع آیات قرآن، تاریخ جمع و تدوین قرآن، ادبیات و ساختار آیات و سورههای قرآن و معارف و محتوای قرآن وارد تحقیق و اظهار نظر شدند که اندیشهها و آراء بلاشر بیشتر مربوط به حوزه تاریخ جمع و تدوین قرآن میباشد. که گوشهای از آنها در ترجمه «در آستانه قرآن» مطرح شده است. اندیشه و آراء او در این اثر به دو بخش قابل تقسیم است. ۱) بلاشر و جمع و تدوین قرآن در عصر
پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- ۲- بلاشر و جمع قرآن بعد از رحلت
رسول خدا -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -که هرکدام از این دو بخش دارای زیر مجموعههایی است که خواننده اثر با آنها روبرو میشود.
بلاشر و جمع وتدوین
قرآن در عصر پیامبر زیرمجموعههای بخش اول که بلاشر مطرح میکند:
خط و کتابت زبان عربی در آغاز
اسلام چه وضعیتی داشته است؟
آیا پیامبر اکرم -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -متن مدونی از
قرآن کریم از خود برای آیندگان به جای گذاشته است؟
به چه دلیل
حضرت محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- در زمان حیات خود به گروه بندی منظم آیاتی که نازل شده بود نپرداخت؟
کاتبان وحی تا چه اندازه میتوانند مورد وثوق و اطمینان باشند تا جایی که به میل خود کلمهای را تغییر نداده باشد یا در کنایت دچار لغزش و خطاء نشده باشند؟
آیا استناد و تکیه به ذهن و
حافظه صحابه برای اصالت و قطعیت
قرآن و عدم
تحریف آن کفایت میکند؟
ما برای تحلیل و مستندسازی موارد بالا سخنان او را از کتاب میآوریم
بلاشر بیان میکند: «باید اذعان داشت که هنوز نکات فراوانی در
تاریخ قرآن همچنان مبهم و مرموز، و از بسیاری جهات دور از دسترس باقی مانده است». او با این بیان، اولین قدم را در ایجاد شبهه و ابهام در
تاریخ قرآن شروع میکند.
از نظر بلاشر، مشکل اساسی در عصر
بعثت که کتابت
وحی را مشکل یا غیر ممکن میکند دو عامل است:
یکی خط عربی که در ذات خود امکان خواندن یک کلمه را به دو یا چند نحو فراهم میآورد یعنی استفاده از خطی بسیار ناقص الاصل برای نوشتن قرآن و عامل دیگر تعداد اندک باسوادان در
شبه جزیره عربستان از اینجا وارد زیر مجموعه دوم از آراء بلاشتر میشویم او میآورد: «هیچ سندی نداریم که نشان دهد،
پیامبر به نوشتن
وحی که خود دریافت میکرد، بپردازد، بلکه او این ماموریت را به
کاتبان وحی واگذار کرده است».
و در جای دیگر میآورد: «از تاریخ نزول آیات اولیه، تا موقعی که این آیات به قید تحریر درآمد، یک فاصله زمانی وجود داشته است... محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -بنابر احادیث، وحشت عظیمی احساس کرد، او در آغاز ندانست که برگزیده خدای
قادر است.»
از اینجا بلاشر دلائل عدم نگارش و تدوین کامل
قرآن از طرف پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - را معرفی میکند. عدم آگاهی پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- از رسالتش، فقدان امکانات
مادی و موضوع وجود قرائتهای مختلف که پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- از برتری دادن یک
قرائت بر قرائت دیگر احتراز میجست.
و در مورد بلاشر با استناد به گفت وگویی که زید بن ثابت با خلیفه اول دارد این که گفته «چگونه کاری را انجام خواهید داد که پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -انجام نداده است» مطرح میکند: «هیچ گونه دلیل قطعی نداریم که تصور کنیم محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- شخصا به تشکیل مجموعهای از آیات قرآنی دستور فرموده باشد حتی دلائل در اختیار داریم که طبق آنها میتوان گفت، این امر بوسیله خود او طرح ریزی نشده است.»
و در صفحه ۴۲ دلیل آنرا اینگونه بیان میکند.
«امروز ما بدین سوال به کمک فرضیه میتوانیم پاسخ دهیم شاید محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -و معاصرین او مبادرت به کاری را که منجر به ایجاد نسخهای از معیار کتاب آسمانی شود، کفرآمیز میدانستند». وارد بحث
وحی تا چه اندازه میتوانند مورد وثوق و اطمینان باشند را از نظر بلاشر مرور میکنیم. وی معتقد است گردآوری قرآن امری تقلیدی از
یهود و
نصاری بوده است و دیگر فراموشی بخشی از آیات نزد خود حضرت -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - بوده و از همه عجیب تر اینکه وی اشاره میکند. دلایلی مبنی براینکه پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- دستور به تشکیل مجموعهای به نام
قرآن داده باشد در دست نیست و بدین وسیله امر کتابت را ابتکاری از ناحیه
صحابه میداند
بلاشر سپس کتابت
کاتبان وحی را اینگونه توصیف میکند. «احادیث بارها به ما نشان میدهند که
حضرت محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم-
وحی الهی را در همان لحظه نزول به کاتبان خود
املاء میفرموده است باوجود اینها شاید کاملا متناسب نباشد که به این آگاهی اعتماد مطلقی داشته باشیم زیرا چنین بنظر میرسد که همه این معلومات به منظور اثبات این فرضیه است که پیغمبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در حیات خود به وسیله کتابت به تثبیت همه قرآن پرداخته است
عامل دیگری که بلاشر در خصوص کتابت کاتبان
وحی با تردید برگزار میکند. از طرف دیگر، آیا آیات و سور روی چه چیزهایی نوشته میشد و آ یااین نوشتهها
محفوظ میماند؟ از سوی دیگر نگارش آیات
وحی بلافاصله پس از نزول صورت نپذیرفت، مدتها بعد از نخستین
نزول وحی بود که مسلمین به فکر
حفظ کتبی آیات نازله افتادند و سپس بلاشر به این نتیجه میرسد در آن زمان با روش محکمی تعقیب شده باشد نتیجه حاصله اطمینان خیلی زیادی به بار نخواهد آورد همه این اسناد، امروز از بین رفتهاند و درباره آنها جزء فرضیه کلمه دیگری را نمیتوانیم به کار ببریم و ما امروز تنها بر مصحفی اتکا میکنیم که پس از دوران محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم-گردآمدهاند.
بلاشر با این سخنان، کتابت کاتبان
وحی را زیر سوال میبرد و بعد ادامه میدهد: «اساسا در دوران محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -
حافظه به عنوان وسیله اساسی نقل و
حفظ قرآن شمرده میشود». حال به نقل سخنان بلاشر در رابطه با زیر مجموعه چهارم میرسیم در قسمت قبل که احادیث منقوله در کتب
اهل سنت بر عدم توانایی
حفظ کامل در رابطه با پیامبر اکرم -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- را مطرح نمود در اینجا میگوید: وقتی پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- نتواند به
حفظ کامل قرآن نائل شود و آیات را فراموش کند، تکلیف
صحابه معلوم است. و در صفحه۳۱
میآورد. آیا دلیلی داریم که در زمان حیات محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - آن عده از
صحابه که
قرآن را
حفظ داشتند و تعدادشان هم محدود است تمامی قرآن را در
حافظه خود ضبط نموده بودند؟ و نتیجه میگیرد: دومین وسیله
حفظ قرآن (
حافظه صحابه) در نخستین نسل اسلامی نمیتوانسته عاری از نقص باشد.
خلاصه دیدگاه بلاشر در این بخش: جمع آوری قرآن به صورت مصحفی جامع (میان دو جلد) در حیات
رسول خدا مورد نگارش قرار نگرفت و دلائل آن عبارتند از: ۱- تبعیت از آیات قرآن ان علینا جمعه و قرآنه، ۲- احتمال تغییر در آیات تا زمان رحلت خود، ایجاد نسخهای از معیار کتاب آسمانی شدن که این را
کفر میدانستند و احتراز از برتری دادن یک قرائت برقرائتهای دیگر
بلاشر و
جمع قرآن بعد از
رحلت رسول خدا -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم - زیر مجموعههای این بخش عبارتند از: -
ابوبکر و جمع قرآن -
مصاحف صحابه -
عثمان و جمع قرآن،
بلاشر
جمع قرآن در دوره خلافت ابو بکر را میپذیرد. و در تحلیل انگیزه ابو بکر و عمر نسبت به جمع قرآن نکات ارزنده و قابل توجهی را مطرح میکند و آن اینکه در فکر آنها مساله تحمیل یک نسخه معین به جامعه مؤمنان مطرح نبوده بلکه هدف آنها آن بوده که در فضیلت جمع قرآن با صاحب مصحف بودن، از سایر اصحاب پیامبر عقب نباشند لذا این قرآن به عنوان مصحف حکومتی از
عمر به عثمان منتقل نگشت بلکه به عنوان
ارث در اختیار دختر
عمر ،
حفصه قرار گرفت
بلاشر وجود
مصاحف صحابه را همزمان با تدوین مصحف در دوره ابوبکر با استناد به روایات تاریخی میپذیرد. و از مصاحف
سالم بن معقل ،
عبدالله بن عباس ،
عبدالله بن مسعود ،
ابی بن کعب ،
ابو موسی اشعری و
علی بن ابی طالب -علیهالسّلام -یاد کرده است.
در جای دیگر بلاشر مقایسهای میان ترتیب سور در قرآن کنونی و برخی از مصاحف انجام داده است و به این نتیجه رسیده است که اگر پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم در دوران حیات خود قرآن را جمع کرده بود (میان دو جلد) این اختلافات وجود نداشت به دلیل اینکه هیچیک از شاگردان بدون شک جرات نمییافت نظمی را که استاد برقرار کرده درهم ریزد.
بلاشر به اختلاف قرائات میپردازد و میگوید: هر مصحفی طرفدارانی و مخالفانی دارد، ولی دیگر کسی در آنجا نیست تا اختلافات آنها را حل کند و زمینه برای تفرقه افکنی و فرقه سازی آماده میشود. به دنبال آن، وی ضرورت بوجود آمدن یک متن غیر قابل تغییر و ثابت را مطرح میکند. بدین سان جمع آوری
قرآن به این شکل با دستور
عثمان انجام میگیرد. عثمان، هیاتی مرکب از
زید بن ثابت ،
عبدالله بن زیبر ،
سعید بن عاص و
عبد الرحمن بن حارث را مسئول تدوین
قرآن نمود.
بلاشر، قصد عثمان و هیات او را چنین بیان میکند. مطلب اصلی بر سر این بود که تاج افتخار تهیه یک
نص قرآنی را برای جامعه اسلامی بر سر یک دسته کلی بگذارد.» بلاشر چنین نظر میدهد که این اقدام
عثمان از نظر سیاسی شایسته است ولی در نحوه اجراء آن، به شایستگی آن معتقد نمیباشد.
بلاشر در مورد ادامه کار عثمان چنین بیان میکند که عثمان دستور داد که چهار نسخه از آن تهیه گردد و به شهرهای بزرگ اسلامی فرستاده شود. اما در صفحه ۷۷
کتاب عبارتی آمده که میگوید: گروهی که از قدرت مذهبی علی -علیهالسّلام- پشتیبانی میکنند. علنا عثمان را متهم میسازند که در قرآن اشارات مزاحم خود را حذف کرده است. و نیز وی میگوید: اگر به
اخبار روایی ، یعنی تنها منبع همیشگی خود تن در دهیم، این انجمن،
مصحف ابوبکر را که همان اوراق صحف امانتی نزد «
حفصه » بود به عنوان اساس کار خود انتخاب کرد. بدین هسته اصلی، تمام قسمتهای متفرقهای که با یافتنش امکان پذیر بود افزوده شد. در واقع امر و بطور کلی، کار با یک جمع اضافه و تصحیح مصحف ابو بکر-
زید بن ثابت پایان گرفت».
و این آخرین تردیدی است که از آراء بلاشر در این مقاله میآوریم و آن اینکه مصحف تدوین یافته در عصر ابو بکر اساس کار عثمان بوده و قسمتهای متفرقهای را به آن افزوده است یعنی آیاتی در عصر خلیفه اول فوت شده بود که در جمع عثمان تدوین یافت و افزوده شد.
قبل از ورود به نقد لازم است واژه جمع تبیین شود زیرا این واژه در اسناد تاریخی به سه معنا به کار رفته است.
۱- جمع قرآن به معنای
حفظ قرآن است. در صدر اسلام
حافظان قرآن را جماع القرآن یعنی
حافظان قرآن مینامیدهاند.
۲- جمع قرآن به معنای کتابت و نگارش به گونهای که آیات در هر
سوره منظم شده باشند. ولی ترتیب و تنظیم سورهها، صورت نگرفته باشد.
۳- جمع قرآن یعنی مجموعه آیات و سورههای
قرآن کریم در یک جا مرتب و منظم شده و قرآن به صورت مصحف درآمده است.
جمع قرآن به معنای
حفظ کردن و بخاطر سپردن که به جمع اول قرآن معروف است قطعا در زمان
حیات پیامبر اکرم -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- تحقق یافته است و هیچ کس در آن تردیدی ندارد. و در راس
حفاظ قرآن، پیامبر اسلام -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- به عنوان نخستین
حافظ قرآن قرار داشت.
شاهد بر تعداد زیاد
حافظان قرآن در عصر رسول - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -، کشته شدن چهار صد نفر از
حافظان و قاریان در
جنگ یمامه که هفتاد نفر آنها را
حافظان تشکیل میدهند و همزمان با حیات
رسول خدا -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- همین تعداد از
حفاظ قرآن در جنگ
بئر معونه شهید شدند.
بنابر آنچه آمد تردیدی را که بلاشر برای خواننده از نظر عدم توانایی
حفظ کامل قرآن برای
صحابه و تعداد کم آنها ذکر نموده است (که در زیر مجموعه چهارم بخش اول مطرح شد) قابل مناقشه میباشد زیرا با منابع تاریخی و احادیث زیادی که در این خصوص در متون
اهل سنت و
شیعه نقل شده (و گوشهای از آنها در منابعی که ذکر شد آمده) و شواهد فوق قابل قبول و پذیرش نیست.
به معنای نگارش و کتابت به گونهای که آیات در هر
سوره منظم شده باشند (یا صورت دیگر که دکتر
حبیب الله طاهری در کتاب درسهایی از علوم قرآنی ص۳۴۱ در این قسم مطرح و اضافه نموده و آن تمام قرآن نوشته شده ولی آیات و سور آن نامرتب و متفرق و پراکنده باشد) این کار هم قطعا در زمان
حیات پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم تحقق یافته است و هیچ کس در آن تردیدی ندارد. جمع آوری و ضبط آیات
قرآن در هر سوره به ترتیبی که هم اکنون در دست است، غالبا برحسب ترتیب
نزول آنها انجام گرفته است. هر سوره با
بسم الله الرحمن الرحیم آغاز میشده و آیات این سوره که به تدریج یکی پس از دیگری نازل میشده به ترتیب نزول ضبط شده است تا اینکه بسم ا... دیگری نازل میشد، و معرف آن بوده که سوره پایان یافته و سورهای دیگر آغاز میگردد. در حقیقت، تنظیم آیاتی، که نازل میگشت زیر نظر و اشراف کامل پیامبر صورت میگرفت و
اجتهاد و نظر شخصی هیچ یک از نویسندگان نمیبایست در این امر دخالتی داشته باشد. حال این سؤال مطرح میشود آیا ترتیب تمام آیات در تمام سورههای قرآن
توقیفی است؟ اگر چنین است باید تمام آیات
مکی در سورههای مکی و تمام آیات مدنی در سورههای مدنی قرار داشته باشند در حالی که در تعدادی اندک از سورههای قرآن مشاهده میکنیم که آیات مکی در سورههای مدنی و به عکس آمده است و در کتابهای علوم قرآنی به تفصیل از آیات مستثیات سخن گفتهاند حال پاسخ چیست؟ کسانی که قائل به توقیفی بودن ترتیب همه آیات نظر دادهاند در این موارد هم که پیامبر اکرم -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- خودش این ترتیب را برهم میزد و دستور میدهد آیهای در فلان موضع از سوره قبلی قرار داده شود این نیز عین توقیفی بودن است البته این از موارد، چند نمونه بیشتر گزارش نشده است. اما نویسنده
التمهید عقیده دارد که در تعدادی اندک از
سورههای قرآن کریم ترتیب طبیعی نزول وجود ندارد و
نص خاصی هم از طرف پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -در ارتباط با تنظیم آیات آن در دست نیست، بنابراین به ناچار باید حکم به توقیفی نبودن ترتیب این سورهها نمود.
دلیل این امر که کتابت و نگارش قطعا در
حیات رسول اکرم -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- صورت گرفته روایاتی فراوانی است که در کتب
صحیح بخاری ،
البرهان ،
بحار الانوار ،
و منابع تاریخی که این مساله را بازگو نمودهاند. و با مطالبی که ذکر شد آراء بلاشر مبنی بر اینکه پیامبر دستور به تشکیل مجموعهای به نام
قرآن داده باشد در دست نیست و بدین وسیله امر کتابت را ابتکاری از ناحیه
صحابه میپندارد (که در زیرمجموعه سوم بخش اول مطرح شد) قابل نقد است و ما با استناد به منابع تاریخی و روایی نشان دادیم علاوه بر اینکه
پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -قرآن را بر طبق
وحی دیکته میکرده ترتیب آیات در سورهها را نیز معین نموده است ولی اگر منظور او از تشکیل مجموعهای به نام قرآن مصحف (بین دو جلد) و تنظیم سور باشد در بخش بعدی جمع قرآن به آن میپردازیم.
اما جمع قرآن به معنای سوم یعنی قرآن با
حفظ ترتیب آیات و سورههای آن مجموعا در یک جا مرتب شده (
مصحف) و سورهها نیز مانند آیات یکی پس از دیگری تنظیم گردیده باشد اختلاف نظر درباره جمع به این معناست که برخی از محققان و نویسندگان علوم قرآنی معتقدند که قرآن پس از
رحلت رسول اکرم -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- به صورت مصحف درآمده و قرآن بصورتی که سورههای آن مانند آیات مرتب شده باشد جمع آوری و تدوین شده است و عدهای معتقدند
قرآن به همین صورت که فعلا وجود دارد تماما در زمان
رسول خدا -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -نوشته شده و به صورت مصحف (میان دو جلد) مرتب گشته است.
بنابراین اختلاف موجود میان دو نظریه را میتوان با این سؤال مطرح نمود. آیا تنظیم قرآن به صورت «مصحف» قبل از رحلت یا پس از رحلت انجام گرفته است؟ و از اینجا میتوان این نتیجه را گرفت که هیچ اختلاف ریشهای و اساسی در مساله تدوین و نگارش قرآن وجود ندارد و ملتزم شدن به هریک از این دو نظریه به هیچ وجه به اهتمام و عنایت پیامبر و مسلمانان به
قرآن لطمهای وارد نمیکند.
بلاشر از کسانی است که قائل است تنظیم قرآن به صورت مصحف پس از رحلت انجام گرفته. دلیل این مطلب اینکه ایشان بعد از مقایسه سورهها در مصاحف
ابی بن کعب و
عبدالله بن مسعود اختلاف زیاد موجود در توالی سورهها با ترتیب مصحف کنونی را نشان میدهد میگوید: آنچه مورد اطمینان است این است که پیغمبر اسلام در حیات خود شخصا به مقابله
وحی پرداخته بود، این اختلافات بوجود نمیآمد.
اگر چنین کاری براستی تحقق یافته بود هیچیک از تلمیذان بدون شک جرات نمییافت نظمی را که استاد برقرار کرده درهم ریزد. اما اینکه بعضی از نویسندگان گمان کردهاند کسانی که میگویند قرآن پس از رحلت به صورت مصحف درآمده به کتابت و نگارش قرآن در زمان
حیات پیامبر اکرم عقیده ندارند همینطور که در مورد بلاشر در برخی از موارد اینگونه برداشته شده است در صورتی که اینگونه نیست زیرا وی در صفحه ۲۷
از ذکر دو وسیلهای که محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -برای
حفظ وحی بکار برده است نام میبرد اول
حفظ متن
وحی توسط صحابه و دیگری کتابت
وحی در زمان رسول خدا -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -که تعداد آنها را تا ۴۰ نفر نام میبرد درست است بعد در بعضی از افراد آن خدشه میکند.
ولی آنچه در نقد آراء بلاشر مهم است دلائلی است که بلاشر برای عدم تدوین
مصحف بوسیله
رسول خدا -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -به طور مستقیم یا در شکل غیر مستقیم و زیرمجموعه ایی بیان میکند و برای خواننده ایجاد شبهه و تردید حاصل میشود که ما به اختصار بازگو میکنیم. - تبعیت از
آیه (ان علینا جمعه و قرانه) زیرا در این آیه خداوند به پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- وعده داده که
حفظ و صیانت
قرآن از آن اوست و اگر پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -و اصحاب بدان مبادرت ورزند این عمل کفرآمیز است.
- پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -از برتری دادن یک قرائت بر قرائتهای دیگر احتراز جسته است زیرا او احساس میکرد که کاری است بس حساس که مزایایش در برابر محظوراتش نامعلوم است.
- احتمال تغییر در آیات تا زمان رحلت خود.
- آگاه نبودن پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -از رسالتش در آغاز
وحی- فراموشی نبی مکرم اسلام بعضی از آیات قرآن را ،
ما به نقد کامل تمام این آراء در این مختصر نمیتوانیم بپردازیم ولی بطور خلاصه و کلی آراء بلاشر را میتوانیم بغیر از آنچه قبلا ذکر کردیم به موارد ذیل نقد کنیم.
بلاشر در خیلی از موارد (من جمله فراموش نمودن پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- بخشی از آیات) به روایات نقل شده در کتب
اهل سنت من جمله کتاب
صحیح بخاری مراجعه و این مسئله بازگو و برای خواننده خود ایجاد شبهه میکند ولی به آیاتی که در زمینهها همچون عدم فراموشی پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- ،
سوره اعلی آیه ۷ و ۸
و سوره اسراء آیه ۸۲
و واقف بودن رسول خدا -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم -به
رسالت خود از همان آغاز
بعثت «قل هذه سبیلی ادعوا الی الله علی بصیرة انا و من اتبعنی» (
سوره یوسف) آمده توجه نکرده و مطلب صحیح را ارائه نمیدهد.
نقد دیگر بر او این است که در همان کتب، روایات متعارض در همین مسئله را از کتب
اهل سنت نقل نمیکند و به جمع آوری و نقد آنها نمیپردازد و تفکیک بین روایات صحیح و غیر صحیح و سره از ناسره را در پیش نمیگیرد از نقل
روایات آحاد و ضعف سندها و پژوهش در متن حدیث (
درایة الحدیث ) و مراجعه به کتب
تفسیر سخن به میان نمیآورد و اگر در جایی ذکری میکند و دو دسته روایات را کنار هم قرار میدهد بحث از مرجحات احادیث به میان نمیآورد و در جاهایی همچون
وعده الهی که «ان علینا جمعه و قرانه»
که تعارضی با سیاستهای پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- در توصیه به نگارش
وحی ندارد نمیپردازد برخلاف نظر بلاشر ضرورت وجود کتابت و نگارش آیات در همان عصر رسالت احساس گردید این موضوع ارتباطی به ابتکار
صحابه و اخذ صحابه از یهودیان و مسیحیان ندارد اینها ادعاهایی است که مدرک بر آنها ارائه نداده و در مواردی همچون این مورد اگر آمده از تواریخی است که در صحت آنها
شک است.
دیگر موضوع اختلاف قرائتها را در عدم تدوین بازگو میکند که این از اساس واقعیت ندارد و بنابر عقیده محققان
شیعه اختلاف قراءات و قرائتهای خاص هریک از صحابه، ریشهای در دوران رسول خدا -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- ندارد. یا در صفحه ۷۷ کتاب
بیان میکند
شیعه علنا عثمان را متهم میسازند در مصحفی که جمع آوری و تدوین نموده در قرآن اشارات مزاحم خود را حذف کرده است اینهم ازمواردی است که از اساس واقعیت ندارد و منابع آنرا ذکر نمیکند آیا با حضور علی- علیهالسّلام -در آن عصر و سکوت ایشان و نظارت دقیق بر عملکرد کمیته، جایی برای اظهار نظر و حتی اعتراض شیعه باقی میماند؟ لذا در
سکوت علی -علیهالسّلام -و
ائمه اطهار -علیهالسّلام -و بیانات جامع علمای شیعه درباره
قرآن و امضای همان قرآن که در عصر حکومت عثمان معمول بود. دلیل محکم و قاطعی است بر این که قرآن در زمان عثمان مورد دستبرد قرار نگرفته است. بلاشر خط عربی را ناقص الاصل معرفی میکند اما این به هیچ وجه ایرادی نیست و خللی در
حفظ و نگهداری آیات به همان صورت اولیه وارد نکرده است به دلیل اینکه قرآن را شفاهی میآموختند.
اضافه براین هر
سال پیغمبر خدا قرآن را با
جبرئیل امین مقابله میفرمود که در
سال آخر این مقابله دوبار پیش آمد پس چگونه رای بلاشر بر این قرار میگیرد که کتابت و نگارش قرآن را زیر سؤال ببرد و
حفظ کامل قرآن را توسط بعضی از
صحابه و قرائت آنها بر پیامبر -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- را مورد شک و تردید قرار دهد
از طرف دیگر مبنای دکتر بلاشر در کتاب
معمای محمد -صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- کلیه روایات اسلامی را غیر قابل وثوق میداند ولی در این کتاب روایات را ذکر و به آنها استناد میکند
شاید همین گونه موضع گیری هاست که برخی از محققان را در صداقت و بی غرضی او دچار تردید کرده است.
از موارد دیگری که آراء بلاشر را زیر سؤال میبرد این است که روایات را که نقل میکند آنها را عرضه بر
کتاب نمیکند زیرا این از اصول میان علماء
اسلام است که آنچه از احادیث، مخالف با کتاب باشد باید کنار گذاشته شود که بلاشر در هیچ موردی این امر را انجام نداده و اگر موردی هم ذکر میکند باز با روایت برای خواننده ایجاد تردید و شبهه بوجود میآورد.
و یکی دیگر از موارد نقد بلاشر، این است با آنکه از شیعیان و عقاید و آراء آنها صحبت میکند ولی هیچ وقت و در هیچ جا به کتب آنها مراجعه نمیکند و کتب علماء
شیعه را مورد بررسی قرار نمیدهد و عقاید آنها را از کتب ایشان بیان نمیکند و به آنها استناد نمیکند و فقط آراء آنها را از کتب
اهل سنت اخذ و بیان میکند و اگر در همه شبههها و ایرادهایی که در کتاب بیان کرده است به
کتب احادیث شیعه ، تاریخ و آراء علماء آن مراجعه میکرد شاید بحث و آراء او اینگونه بیان و طرح نمیشد.
اینها نقدهای کلی به آراء بلاشر و نمونههایی هم که آمد بر شاهدی برای نقد آراء او بود.
نرم افزار مشکاة الانوار، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی.